مکانیسم ماشه و نسخه‌ای برای درمان انتظارات

مکانیسم ماشه و نسخه‌ای برای درمان انتظارات

در بحبوحه تحلیل‌های حقوقی و امنیتی درباره مکانیسم ماشه، آنچه در اقتصاد ایران درد می‌کند نه فقط نرخ دلار و طلا، بلکه «و غیره»‌ای است که در سایه ابهام، بی‌اعتمادی و سیاست‌زدگی، به بحران تبدیل شده است. این یادداشت با نگاهی طنزآلود اما تحلیلی، از سردرگمی تصمیم‌گیران، تشخیص‌های روان‌پزشک‌نما، و نسخه‌های ناکارآمد عبور می‌کند تا به راهکارهایی برای مهار تورم، کنترل انتظارات و بازسازی اعتماد عمومی برسد—از اصلاح یارانه‌ها تا تعرفه‌گذاری هدفمند و بازتعریف نقش دولت در بازار.

فرشاد پرویزیان: از مکانیسم ماشه، می پرسند، پاسخم روشن است. این موضوعی حقوقی، سیاسی، امنیتی و فراتر از دستگاه تحلیلی صرفا اقتصادی و در نتیجه خارج از تخصص من، البته دستگاه قانونی، نسبت به تشویش اذهان و ترساندن جامعه و قیمت سازی هشدار اعمال قانون داده است، از سوی دیگر خبرنگاران می پرسند در این شرایط در اقتصاد چه باید کرد؟ قبل از پاسخ، با عذر خواهی فراوان از جمع اطبا که فقط این یک طنز است، یاد لطیفه ای از پدر مرحومم افتادم که می گفت: شخصی هنگام مراجعه به پزشک سر محله، دید در تابلو وی نوشته است: متخصص گوش، حلق، بینی و غیره، القصه فرد به آن دکتر حاذق مراجعه کرد و هنگام شرح بیماری بسیار خلاصه گفت: جناب دکتر، و غیره من درد می کند.

برگردیم به سخن خودمان و ابتدا سخنی با همه حضرات مسئول و غیر مسئول و شاید مسئول نما، که در نگاهی فوق تخصصی، اظهار داشته اند، این مکانیسم هیچ تاثیری نداشته و یا چیز جدیدی ندارد و یا تغییری بر فروش نفتمان نخواهد گذاشت و قس علیهذا، بنده از این متخصصان عالیرتبه، مخصوصا برخی اقتصادخواندگان مجلس نشین، خارج از حیطه تحلیل های بنیادی اقتصادی و به شیوه محاسبات تکنیکالیست ها میپرسم: تاثیر داشته یا نداشته، به هر دلیل، هرچه می دانند و می دانید، که من نمی دانم، فقط بگویید علت اوضاع بورس و دلار و طلا و بویژه: و غیره، چیست، که وغیره مان بدجور درد می کند.

همه می دانید و می دانیم در بورس، حقوقی ها چه کسانی هستند، می دانیم صادر کنندگان عمده و دارندگان منابع عمده دلار و طلا چه نهادهایی هستند، پس آیا وغیره شان درد می کند که اینگونه البته شاید، بازار، تسمه تایم برانده شده است؟ گفتم شاید که بیشتر، سوالی است تا خبری، بلکه مشمول عواقب ترسانندگان قیمتی نباشم.

عده ای هم کلمه انتظارات روانی در اقتصاد را بعاریت گرفته و واژه انتظارات را حذف کرده همچون روانپزشکان، ژست تشخیص اختلال داده و روا می دارند: این قیمت ها در نتیجه اوضاع روانی است و کسی هم به این حضرات نمی تواند شیرفهم کند که این روانی با آن روانی، تفاوت از زمین تا آسمان است و همین متخصص نمایی شماها، اتفاقا بیشتر موجب تحریک همان انتظارات و چولگی بیشتر و تعمیق نااطمینانی بدون قدرت محاسبه احتمال آن خواهد شد.
رک و بی پروا،

بلد نیستید حرف درست بزنید؟ حرف نزدن هم بلد نیستید؟ لطفا بروید کنار و میز را خلوت کنید، بلکه عمق راهبردی آن دیگر متخصصان، روی میز، جا شود و مشکل تجمعی بیش از ده ساله، به یکباره معجزه وار حل شود و بالاخره روزنه ای طلایی رنگ از بخش های فوق عمیق آن عمق راهبردی عیان شود و نرخ طلا را چون فواره بلند شده، سرنگون سازد.
رندی در میانه نگارش این سطور گفت: نه عمق می خواهم نه قدرت محاسبه احتمالات و میانگین و چولگی دارم اما، وغیره ام را به نیشتری، درمان بلدی؟

پاسخ اصولا در تخصص اقتصاددانان رفاه است اما نقدا بفرمایید پول نقدتان ندهند که تورم زاست بلکه پول نقد فقط دارای قدرت خرید مواد غذایی خام و نیمه آماده از بقالی و سوپری و فروشگاههای زنجیره ای دهند، فقط به جهت تقویت اندک معیشت، طبقه بندیتان از دهکها نیز برای مقابله با همان تصورات ذهنی که روانی خواندید، تغییر کند و تا دهک نهم اعطا فرمایید.
نسخه مقابله با تورم می خواهید و مهار ارز و توان پمپاژ بنزین ۳ هزارتومنی؟

راه، کنترل انتظارات و یا حداقل کاهش شتاب آن از طریق کاهش نرخ دلار مستتر در کالا، بویژه خودرو است، مدتی، حضرات سینه چاک خودرو و … را سرگرم کنید و اجازه ورود دهید، البته فقط از محل ارز حاصل از صادرات، با تعرفه ۱۰۰ درصدی، و نیز، از مردم بپرسید، یارانه نقدی را حاضرند چشم پوشی کنند یا بنزین گران شود؟ حتم بدارید به دلیل مطلوبیت نهایی نزولی پول، واقع شده در تابع مطلوبیت خانوار (نگران نشوید، کفر نگفتم بلکه با ادبیات اقتصاد مدرن پولی گفته شد) مردم نسبت به از دست دادن حساس ترند تا بدست آوردن، و در نتیجه می گویند شما جیب ما را نزن، لطف نمیخواهیم، در نتیجه یارانه نقدی را مداوم کاسته، از محل تعرفه خودروی وارداتی، وارد کننده را موظف به تامین اقلام غذایی برای همان یارانه غیرنقدی کمک معیشتی کنید.

الباقی داستان با قطع زبان و مهار مدیریتی، از محل عرضه اراضی دولتی به قیمت روز، هم بودجه کسب کنید و هم زمین ارزان برای رونق ساخت و ساز بدهید و فاصله نرخ دلار خودساخته تان را با بازار ازاد کم کنید (بنده خدایی داشت همین می کرد که به جرم احتمالی گران کردن دلار، وزارتش را سرنگون ساختید اما دلار باز گرانتر شد)، بقیه اقلام دارویی جهت نسخه پیچی برای درمان وغیره، بماند هنگام مراجعه اهل فن!

دیدگاهتان را بنویسید