به گزارش سرمایه فردا، هرچند توافق صلح امضاشده میان الهام علیاف و نیکول پاشینیان در کاخ سفید در تاریخ ۱۷ مرداد، با میانجیگری ترامپ، به عنوان نقطه عطفی در تاریخ قفقاز جنوبی توصیف شده است. اما باید توجه داشت که در جهانی که منطق تصمیمگیری دیگر تابع قطعیتهای گذشته نیست، سیاست خارجی آمریکا تحت رهبری ترامپ به الگویی پیچیده و چندلایه تبدیل شده است؛ الگویی که بیش از آنکه به دیپلماسی کلاسیک شباهت داشته باشد، به نظریه بازیها و منطق فازی نزدیک است. در شش ماه گذشته، رفتار ترامپ در قبال ایران از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران تا حمله مستقیم به تأسیسات هستهای نمونهای از یک «بازی با اطلاعات ناقص و اهداف متغیر» بوده است؛ بازیای که نه آغاز مشخصی دارد و نه پایان قابل پیشبینی.
ترامپ با مدل «مجموع صفر» وارد میدان شده؛ مدلی که در آن هر برد آمریکا، معادل باخت کامل طرف مقابل تلقی میشود. اما واقعیت میدانی چنین ساده نیست. هرچند او حمله به نطنز، فوردو و اصفهان را بهعنوان نابودی مطلق زیرساختهای هستهای ایران معرفی کرده، گزارشهای مستقل نشان میدهند که بخش قابلتوجهی از ظرفیتهای ایران در زیرساختهای پراکنده و پنهان حفظ شدهاند. همین «اطلاعات ناقص» باعث شده ترامپ نتواند ارزیابی دقیقی از توان واقعی ایران داشته باشد—ابهامی که به عصبانیت و بیثباتی رفتاری او دامن زده و در توییتهای تند اخیر علیه رهبر ایران نیز بازتاب یافته است.
در پاسخ، ایران با یک ضدحمله محدود به پایگاه العُدید، پیام بازدارندگی خود را منتقل کرد؛ اما سطح پاسخ را بهگونهای تنظیم نمود که آمریکا وارد فاز حمله دوم نشود. این همان «تعادل نش» در نظریه بازیهاست: حفظ تنش در سطحی کنترلشده، بدون عبور از مرز جنگ تمامعیار. ترامپ نیز باهوشتر از آن است که وارد باتلاق زمینی شود. حملات هوایی او در رسانهها بزرگنمایی شدهاند، اما در عمل محدود باقی ماندهاند.
در این میان، هویت تاریخی و خرد جمعی ملت ایران بار دیگر در لحظهای سرنوشتساز، عملکردی تحسینبرانگیز و پیشبینیناپذیر از خود نشان داد. موجی از هوشمندی ملی شکل گرفت که معادلات دشمن را بر هم زد و اهداف اصلی حمله را ناکام گذاشت.
سیاست ترامپ در سطح فازی، میان دو قطب در نوسان است: از یکسو آمادگی برای مذاکره مستقیم و از سوی دیگر تهدید حمله نظامی. تهران نیز میان گزینههایی چون «مقاومت محدود»، «پاسخ متقارن»، «مذاکره مشروط»، «تلافی سخت» و «استراتژی ابهام» در حال نوسان است. این نوسانها، فضای محاسبهناپذیری ایجاد کردهاند که پیشبینی دقیق رفتار طرف مقابل را دشوار میسازند.
ترامپ در قالب یک «Chicken Game» تا لحظه آخر در مسیر تنش باقی میماند، اما پیش از برخورد کامل توقف میکند. اکنون که او دیگر نامزد انتخابات نیست، دغدغه محبوبیت را کنار گذاشته و متغیر «میراث قاطعیت» برایش اهمیت بیشتری یافته است.
در این فضای پرابهام، توافق قفقاز نیز بهعنوان یک نقطه عطف جدید در سیاست منطقهای، اهمیت یافته است. این توافق که با محوریت کاهش تنشهای مرزی و بازتعریف خطوط نفوذ در قفقاز جنوبی شکل گرفته، میتواند بهعنوان الگوی همکاری چندجانبه، بر رفتار ایران و آمریکا نیز اثرگذار باشد. اگر تهران بتواند از این توافق برای تقویت دیپلماسی منطقهای و کاهش فشارهای ژئوپلیتیکی بهره ببرد، مسیر مذاکره با آمریکا نیز از حالت بنبست خارج خواهد شد.
محتملترین سناریو در ماههای آینده، ادامه همین بازی ابهامآلود است. ترامپ بعید است وارد فاز زمینی شود، اما احتمال تکرار حملات هوایی و سایبری بالاست. ایران نیز با تکیه بر بازدارندگی نامتقارن، عملیاتهای نیابتی، تقویت دفاع موشکی و پیچیدهسازی برنامه هستهای، بازی خود را ادامه خواهد داد.
در نهایت، بازی میان ایران و ترامپ دیگر صرفاً یک نزاع منطقهای نیست؛ بلکه نمونهای آزمایشگاهی از منطق فازی، نظریه بازیها و مهندسی روایت در سیاست جهانی است. شاید اشتباه محاسباتی آمریکا درباره میزان خسارت وارده به تأسیسات هستهای، ایران را برنده راند سوم این بازی کند—از مذاکره غیرمستقیم تا حمله غافلگیرانه و در نهایت، توافقی جامع که شاید در سایه تجربه قفقاز، امکانپذیرتر از گذشته باشد.
در حالی که تنشهای منطقهای قفقاز جنوبی همچنان سایه سنگینی بر روابط همسایگان این منطقه افکنده، دیدار اخیر آرمن گریگوریان، دبیر شورای امنیت ملی ارمنستان، با علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، و مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، در تهران، نمادی از تلاشهای دیپلماتیک برای حفظ ثبات و تقویت پیوندهای دوجانبه به شمار میرود. این نشست، که صبح روز شنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ برگزار شد، بر پایه دعوت لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان از همتای ارمنی خود شکل گرفت و بر محور تقویت روابط اقتصادی، سیاسی، امنیتی و دفاعی دو کشور متمرکز بود. لاریجانی در این دیدار، ضمن ابراز رضایت از سطح فعلی مناسبات، بر مخالفت قاطع ایران با هرگونه تغییر ژئوپلیتیکی در منطقه تأکید کرد که میتواند در آینده به روابط تهران-ایروان آسیب بزند، و خواستار مشارکت ارمنستان در تکمیل پروژههای جادهای در حوزه کریدور شمال-جنوب به عنوان شرت غربی این راهگذر و همچنین کریدور دریای سیاه برای اتصال خلیج فارس به دریای سیاه شد.
از سوی دیگر، گریگوریان روابط کنونی میان دو کشور را «بیسابقه» توصیف کرد و آمادگی ایروان برای امضای سند جامع روابط راهبردی در آینده نزدیک را اعلام نمود، با تأکید بر حفظ انحصار ارمنستان بر مسائل امنیتی، نظامی و گمرکی در توافقات صلح اخیر.
در ادامه این دیدارها مسعود پزشکیان رئیسجمهور کشورمان با اشاره به نتایج مثبت سفر اخیر خود به ایروان، نگرانیهای ایران از حضور نیروهای بیگانه در قفقاز را تا حد زیادی برطرفشده دانست و بر لزوم جلوگیری از دخالت خارجی در روابط دوستانه دو کشور تأکید ورزید. دیدار گریگوریان با بالاترین مقامات سیاسی و امنیتی ایران بر اهمیت دیپلماسی فعال تهران در منطقه دلالت دارد و میتواند زمینهای برای بررسی عمیقتر تحولات اخیر قفقاز، به ویژه توافق صلح ارمنستان و آذربایجان در حضور دونالد ترامپ و ایجاد «مسیر ترامپ» فراهم میآورد.
این سند، که پس از دههها درگیری بر سر قرهباغ و مسائل مرزی نهایی شد، تعهد دو طرف به توقف دائمی جنگها، احترام به تمامیت ارضی یکدیگر، و بازگشایی مسیرهای ترانزیتی را شامل میشود. بخش کلیدی و مهم آن، ایجاد «مسیر ترامپ» است؛ کریدوری به طول حدود ۴۳ کیلومتر در استان سیونیک ارمنستان، که آذربایجان را مستقیماً به نخجوان متصل میکند و از طریق ترکیه به اروپا راه مییابد. بر اساس این توافق، ارمنستان حق توسعه انحصاری این مسیر را به مدت ۹۹ سال (با امکان تمدید) به ایالات متحده واگذار کرده و واشنگتن آن را به کنسرسیومی از شرکتهای آمریکایی برای ساخت راهآهن، خطوط نفت و گاز، فیبر نوری و انتقال برق سپرده است. ترامپ این پروژه را «روز بزرگی» خوانده و آن را نمادی از «صلح پایدار» و «رفاه جهانی» دانسته، در حالی که علیاف آن را «رویدادی تاریخی» و پاشینیان «گامی به سوی فصل جدیدی از روابط» توصیف کردهاند. این توافق، که نظارت روسیه بر مسیرهای ترانزیتی (مطابق آتشبس ۲۰۲۰) را عملاً منسوخ و منقضی میکند، ظاهراً به نفع آذربایجان (دسترسی مستقیم به نخجوان) و ارمنستان (حفظ حاکمیت و تضمینهای امنیتی از سوی آمریکا) است. با این حال، آیا میتوان اجرای عملی این مسیر را حتمی دانست؟ بررسی چالشهای داخلی ارمنستان، و همچنین چالشهای منطقهای و فرامنطقهای نشان میدهد که این توافق، بیش از آنکه «مامشده» باشد، با موانع عمیقی روبهرو است که میتواند آن را به تعویق بیندازد یا حتی ناکام بگذارد.
ابتدا به چالشهای داخلی ارمنستان بپردازیم، جایی که توافق صلح با ترامپ، بیش از آنکه در ارمنستان وحدت ایجاد کند، شکافهای سیاسی و اجتماعی را عمیقتر ساخته است. نیکول پاشینیان، که از سال ۲۰۱۸ بر مسند قدرت نشسته، با محبوبیت پایین (حدود ۱۳ درصد بر اساس نظرسنجیهای اخیر) روبهرو است و اپوزیسیون ملیگرا، از جمله چهرههایی چون روبرت کوچاریان، رئیسجمهور پیشین، توافق را «کاپیتولاسیون» و واگذاری حاکمیت ملی میدانند. واگذاری ۹۹ ساله کریدور به آمریکا، هرچند تحت قوانین ارمنستان اداره شود، نگرانیهایی از بابت «حضور خارجی» و تضعیف استقلال ایروان برانگیخته است. علاوه بر این، اصلاح قانون اساسی ارمنستان برای حذف اشارههای غیرمستقیم به قرهباغ – یکی از شروط آذربایجان – نیازمند همهپرسی در سال ۲۰۲۶ است، اما تنشهای داخلی، از جمله اعتراضات خیابانی و اتهامات خیانت به پاشینیان، میتواند این فرآیند را مختل کند.
ارمنستان، که پس از شکست در جنگ دوم قرهباغ (۲۰۲۰) و از دست دادن بخشهایی از اراضی، به دنبال تنوعبخشی به سبد متحدان خود است، اکنون با فشارهای داخلی روبهروست که میتواند اجرای توافق را به تأخیر بیندازد. کارشناسان ارمنی، تأکید دارند که بدون تضمینهای متقابل برای مسیرهای ارمنستان از طریق آذربایجان، این توافق ناعادلانه است و میتواند به بیثباتی داخلی منجر شود. در واقع، شکنندگی سیاسی ایروان، که وابستگی سنتی به روسیه را با گرایش به غرب جایگزین کرده، توافق را در معرض خطر کودتا یا اعتراضات گسترده قرار داده است، به ویژه که متن کامل یادداشت تفاهم با ترامپ هنوز منتشر نشده و ابهامات حقوقی آن، بستر مناسبی برای اختلافات داخلی فراهم میکند.
در سطح منطقهای، چالشها عمدتاً از سوی آذربایجان، ترکیه و روسیه ناشی میشود، که هر کدام منافع متفاوتی در قفقاز دارند. آذربایجان، که پیروزی در جنگ ۲۰۲۰ را به دست آورده، اصرار بر «اتصال بدون مانع» به نخجوان دارد، اما جزئیات عملیاتی مانند نظارت مرزی و حقوق عبور، همچنان محل مناقشه است.
الهام علیاف، که جاهطلبیهای پانترکیستی را پیگیری میکند، ممکن است فشار بیاورد تا کنترل بیشتری بر مسیر داشته باشد، که این امر حاکمیت ارمنستان را تهدید میکند و میتواند به تنشهای مرزی تازه منجر شود. ترکیه، به عنوان حامی اصلی باکو، از این کریدور برای تقویت «اتحاد ترکی» و اتصال به آسیای میانه بهره میبرد. اردوغان، که روابط نزدیکی با ترامپ دارد، کلنگزنی خط آهن قارص-ایغدیر را به عنوان بخشی از کریدور آغاز کرده، اما این اقدامات، بدون هماهنگی کامل با ایروان، پتانسیل ایجاد درگیریهای محلی در ارمنستان را دارد. از سوی دیگر، روسیه، که نفوذ سنتی خود در قفقاز را از دست داده، توافق را «ضربه ژئوپلیتیکی» میبیند و ممکن است با ابزارهایی مانند فشار بر ارمنستان از طریق پیمان اوراسیا یا حتی اخلال در مسیرهای جایگزین، واکنش نشان دهد.
مسکو، که نظارت بر کریدور را در آتشبس ۲۰۲۰ بر عهده داشت، اکنون با «پکس آمریکانا» روبهروست و تحلیلگرانی مانند لارنس بروئرز از چتمهاوس هشدار میدهند که این توافق، بدون تعهدات بلندمدت آمریکا، شکننده است و روسیه میتواند با حمایت از گروههای مخالف در ارمنستان، آن را تضعیف کند. در مجموع، رقابتهای منطقهای، از جمله تنشهای آذربایجان-ارمنستان بر سر قرهباغ و نقش ترکیه در «جنگ کریدورها»، اجرای مسیر ترامپ را به چالشی چندوجهی تبدیل کرده که میتواند به جای صلح، به درگیریهای جدید منجر شود.
چالشهای فرامنطقهای، به ویژه نقش ایالات متحده و چین، لایهای پیچیدهتر به ماجرا میافزاید. ترامپ، که خود را «رئیسجمهور صلح» مینامد، این توافق را برای کسب جایزه نوبل و تقویت کارنامه دیپلماتیک خود (پس از ناکامی در اوکراین و خاورمیانه) پیگیری کرده، اما پایداری آن به دولتهای بعدی آمریکا بستگی دارد. واگذاری ۹۹ ساله به شرکتهای آمریکایی، هرچند اقتصادی به نظر میرسد، ابعاد امنیتی دارد و میتواند حضور ناتو را در مرزهای ایران و روسیه تثبیت کند. بانک جهانی برآورد کرده که این کریدور تا ۲۰۲۷ حجم تجارت جهانی را ۵۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش دهد، اما این سود، عمدتاً به نفع غرب است و ایران را از کریدور شمال-جنوب (که خلیج فارس را به دریای سیاه متصل میکند) حذف میکند. چین، که در طرح «کمربند و جاده» منافع دارد، ممکن است با مسیرهای جایگزین از طریق ایران رقابت کند، اما توافق ترامپ، پکن را نیز به حاشیه میراند.
اما برای ایران، این چالشها تهدیدی مستقیم است: قطع دسترسی زمینی به ارمنستان و اروپا، افزایش نفوذ آمریکا و اسرائیل در شمالغرب، و تضعیف نقش تهران در ترانزیت انرژی باعث شده بسیاری از کارشناسان این توافق را «مسیر شیطان» بنامند و هشدار دهند که بدون تضمینهای حقوقی، این مسیر میتواند به «خفگی ژئوپلیتیکی» کشورمان منجر شود. با این حال، دیپلماسی فعال ایران، مانند دیدار گریگوریان و علی لاریجانی، نشان میدهد که تهران فعالانه در حال جستجوی راهکارهایی برای حفظ مرزها و تقویت روابط با ایروان است.
در نهایت، با وجود تمام هشدارهای کارشناسانه پیرامون توافق صلح، همچنان نمیتوان «مسیر ترامپ» را تمامشده دانست. چالشهای داخلی ارمنستان (شکنندگی سیاسی پاشینیان)، منطقهای (رقابتهای آذربایجان-ترکیه-روسیه) و فرامنطقهای (نقش ناپایدار آمریکا و چین) نشان میدهد که اجرای عملی آن، پرریسک است. این توافق، بیش از آنکه صلح از به منطقه بیاورد، معادلات قفقاز را به نفع غرب بازآرایی میکند و میتواند کشور را در موقعیتی دفاعی قرار میدهد. موفقیت تهران در خنثیسازی این تهدیدها، به دیپلماسی هوشمندانه، سرمایهگذاری در کریدورهای جایگزین و اتحاد با روسیه بستگی دارد.
قفقاز، منطقهای حساس است که نشان داده ، نیاز به هوشیاری مداوم دارد تا «صلح ظاهری» به «ثبات واقعی» تبدیل شود.
دعوت از رئیسجمهور ایران برای حضور در نشست صلح شرمالشیخ، با وجود عدم پذیرش آن،…
بازار لوازم جانبی موبایل در ایران، بهویژه شارژرهای ارزانقیمت، به بستری برای عرضه کالاهای بیکیفیت…
در شرایطی که تورم افسارگسیخته و کاهش درآمد خانوارها خرید پوشاک نو را به اولویت…
بازار روغن خوراکی ایران در یک سال گذشته با کمبودهای مکرر، نوسانات عرضه و بیاعتمادی…
با اعلام مسمومیت دو شهروند عمانی پس از مصرف آب معدنی ایرانی و ممنوعیت واردات…
در حالیکه تبلیغات پرزرقوبرق از درمانهای مدرن دندانپزشکی در رسانهها موج میزند، میلیونها ایرانی به…