در «خانهای از دینامیت»، کاترین بیگلو جهان را در آستانه انفجار تصویر میکند—نه فقط از منظر یک حمله اتمی خیالی، بلکه از دل اضطرابهای واقعی قدرتهای جهانی در عصر فروپاشی نظم تکقطبی. فیلم، با روایتی چندلایه و پرتنش، مخاطب را به قلب اتاقهای تصمیمگیری میبرد تا از درون ساختار قدرت، پرسشهایی درباره اخلاق، امنیت و مسئولیت عمومی را پیش بکشد.
به گزارش سرمایه فردا، در دورانی که سینمای جهان بیش از هر زمان دیگری به بازتاب بحرانهای سیاسی و امنیتی روی آورده، روایت حمله اتمی به خاک آمریکا، مخاطب را به قلب اتاقهای تصمیمگیری میبرد تا از درون ساختارهای قدرت، پرسشهایی درباره اخلاق، امنیت و مسئولیت عمومی را پیش بکشد. بیگلو، با بهرهگیری از زبان سینمایی مستندگونه و جهانبینی لیبرال، تصویری از جهانی در حال بازتعریف ارائه میدهد؛ جهانی که فاصلهاش با فاجعه، تنها چند دقیقه است
در سالی که سینمای جهان با آثار پرتنش و سیاسی به استقبال مخاطبان آمده، فیلمهایی با محوریت بحرانهای بینالمللی، اضطرابهای امنیتی و فروپاشی نظم جهانی، بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفتهاند. «خانهای از دینامیت»، تازهترین اثر کاترین بیگلو، یکی از شاخصترین نمونهها در این موج سینمایی است؛ فیلمی که با صراحت و جسارت، به بازنمایی کابوس اتمی و شکنندگی ساختارهای قدرت در جهان امروز میپردازد.
این تریلر سیاسی، که توسط نتفلیکس توزیع شده و در جشنواره ونیز برای شیر طلایی رقابت کرده، با بازی ادریس آلبا و ربکا فرگوسن و فیلمنامهای از نوا اپنهایم، چهرهای رسانهای با سابقه ریاست در شبکه خبری NBC، بهوضوح دغدغههای جریان دموکرات آمریکا را بازتاب میدهد. اپنهایم که پیشتر فیلمنامه «جکی» را نوشته بود، اینبار در «خانهای از دینامیت» به سراغ بحرانی رفته که ریشه در تاریخ و هراسهای ژئوپلیتیکی ایالات متحده دارد.
فیلم، با امتیاز ۷۹ از راتنتومیتوز و ۷۵ از متاکریتیک، در میان منتقدان با استقبال قابلتوجهی مواجه شده و بهنظر میرسد در فصل جوایز، بهویژه در بخشهایی چون بهترین بازیگر زن و فیلمنامه اورجینال، شانس حضور جدی داشته باشد.
اما آنچه «خانهای از دینامیت» را از دیگر آثار امسال متمایز میکند، نه فقط کیفیت سینمایی، بلکه جسارت در طرح پرسشهایی بنیادین درباره امنیت، اخلاق و سیاست است. داستان فیلم حول پرتاب یک موشک اتمی ناشناس به سمت خاک آمریکا میچرخد—موشکی که تمام سامانههای دفاعی و اطلاعاتی را دور زده و تنها ۱۸ دقیقه تا برخورد به شیکاگو فاصله دارد. این موقعیت اضطراری، در اتاقهای تصمیمگیری واشنگتن روایت میشود و مخاطب را با دیلمای اخلاقی پاسخ متقابل، مفهوم بازدارندگی، تهدیدات نوظهور و شکنندگی نظم جهانی مواجه میسازد.
بیگلو، با تکیه بر زبان سینمایی خود، جهانی را تصویر میکند که پس از فروپاشی نظم تکقطبی، در حال ورود به مرحلهای از چندقطبیگرایی است؛ مرحلهای که با ظهور چهرههای راستگرای ساختارشکن، از جمله ترامپ، و تضعیف نهادهای بینالمللی همراه شده است. در چنین فضایی، «خانهای از دینامیت» نهفقط یک فیلم، بلکه یک هشدار است هشداری درباره جهانی که فاصلهاش با فاجعه، تنها چند دقیقه است.
بیگلو، برخلاف بسیاری از فیلمسازان جریان اصلی هالیوود، همواره از بازنمایی سیاست بهعنوان یک بستر دراماتیک صرف عبور کرده و آن را به کانون روایتهای خود تبدیل کرده است. او نه در مقام مفسر، بلکه در مقام طراح موقعیتهای بحرانی، مخاطب را به درون اتاقهای تصمیمگیری، میدانهای جنگ و لحظات اضطرابآلود سیاستورزی میبرد تا از دل آن، پرسشهایی درباره اخلاق، قدرت، و مسئولیت عمومی بیرون بکشد.
در «خانهای از دینامیت»، این رویکرد به بلوغ تازهای رسیده است. ساختار سهلایهی روایت، که از سطح خُرد تا کلان امتداد مییابد، نهتنها تنش دراماتیک را حفظ میکند، بلکه بهنوعی بازتابی از سلسلهمراتب تصمیمسازی در ساختار سیاسی آمریکاست. از افسران پایگاههای نظامی گرفته تا رئیسجمهور، هر سطح با نوعی از اضطراب، مسئولیت و محدودیت مواجه است—و همین چندصدایی، فیلم را از یک روایت تکبعدی به یک پرتره پیچیده از بحران تبدیل میکند.
فیلمنامه، با پرهیز از شعارزدگی و داوریهای صریح، بهجای پاسخ، پرسش میسازد. آیا پاسخ اتمی به حمله اتمی، اخلاقی است؟ آیا بازدارندگی، در جهانی چندقطبی، هنوز کارکرد دارد؟ آیا ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی، در برابر تهدیدات نوظهور، تابآورند؟ اینها پرسشهایی هستند که فیلم مطرح میکند، بیآنکه بخواهد نسخهای قطعی برای آنها بپیچد.
در عین حال، فیلم با ارجاعهای نمادین به تاریخ و فرهنگ آمریکایی—از نبرد گتیسبرگ تا پرچم و خانواده هستهای—تلاش میکند نقد خود را درونگفتمانی نگه دارد. بیگلو، حتی در نقد، به نظم موجود وفادار میماند و از آن عبور نمیکند؛ او بیشتر به هشدار دادن علاقه دارد تا براندازی. «خانهای از دینامیت» نیز، در همین چارچوب، نه یک بیانیه سیاسی، بلکه یک تست روانشناختی است؛ تصویری مبهم، چندلایه و تفسیربردار که مخاطب را به تأمل و داوری دعوت میکند.
در نهایت، فیلم نهفقط درباره یک حمله اتمی خیالی، بلکه درباره اضطرابهای واقعی یک قدرت جهانی در حال بازتعریف است. اضطرابهایی که از دل فروپاشی نظم تکقطبی، ظهور بازیگران جدید، و شکنندگی ساختارهای امنیتی بیرون آمدهاند. بیگلو، با دقت و جسارت، این اضطرابها را به تصویر کشیده—و اگرچه پاسخ نمیدهد، اما مخاطب را با پرسشهایی تنها میگذارد که نمیتوان بهسادگی از کنارشان گذشت.
در میان فیلمهایی که در سالهای اخیر از منظر جناح چپ سیاست آمریکا به بازنمایی بحرانهای جهانی پرداختهاند، «خانهای از دینامیت» در کنار آثاری چون «معاون» (Vice) و «به بالا نگاه نکن» (Don’t Look Up) قرار میگیرد آثاری که نهفقط در فرم، بلکه در جهانبینی، بهوضوح از گفتمان لیبرال دموکراتها تغذیه میکنند. در این فیلم، رئیسجمهور آمریکا مردی سیاهپوست، خوشقلب و ورزشدوست است که در میانه یک سخنرانی برای نوجوانان بسکتبالیست، با خبر حمله اتمی به خاک کشورش مواجه میشود. تصویری که بیش از آنکه بازتاب واقعیت سیاسی باشد، بازتاب آرزوی یک طیف سیاسی برای بازسازی چهرهای اخلاقی از قدرت است.
فیلم، با نمایش عکس باراک اوباما در اتاق بیضی، این گرایش را صریحتر میکند و در عین حال، با حذف کامل هرگونه نماینده از جناح راست افراطی یا جمهوریخواهان تندرو، تصویری یکدست و بیتنش از حاکمیت لیبرال ارائه میدهد. در این روایت، آمریکاییهای نایس و صلحطلب، قربانیان بیگناهی هستند که از سوی دشمنانی ناشناس—احتمالاً روس، چینی یا کرهشمالی مورد تهدید قرار گرفتهاند. اما همین چهرههای صلحطلب، وقتی پای پاسخ به میان میآید، تردیدی در ضرورت واکنش اتمی ندارند. تنها پرسش این است که آیا باید زمین را به خاکستر تبدیل کرد یا با چند بمب محدود، پیام بازدارندگی را ارسال کرد.
فیلم، در مواجهه با مسئولیت آمریکا در شکلگیری چنین فاجعهای، تنها به جملهای استعاری بسنده میکند: «ما خانهمان را بر روی دینامیت ساختهایم»—بیآنکه روشن کند این «ما» دقیقاً کیست. آیا منظور نوع بشر است؟ یا صرفاً نخبگان آمریکایی؟ این ابهام، بهجای آنکه عمق فلسفی ایجاد کند، بیشتر بهنظر میرسد راهی برای گریز از پاسخگویی باشد. فیلم از ضرورت منع اشاعه سلاحهای هستهای سخن میگوید، اما هرگز به این تناقض نمیپردازد که چرا بمب اتم در دستان برخی کشورها تهدید تلقی میشود و در دستان برخی دیگر، از جمله اسرائیل، نهتنها مشروع بلکه ابزار مظلومنمایی و تهدید پیشدستانه است.
«خانهای از دینامیت» در نهایت نشان میدهد که وقتی پای امنیت قطب لیبرال دموکراسی در میان باشد، مرز میان دموکرات و جمهوریخواه محو میشود. ارزشهایی چون حقوق بشر، قوانین بینالمللی و نقش پلیس جهانی آمریکا، بهسرعت جای خود را به منطق «خاکستر کردن رقبا» میدهند. فیلم، با نمایش هماهنگی کامل میان دیپلماتها و فرماندهان نظامی، تصویری از سیاست خارجی آمریکا ارائه میدهد که در آن، تهدید به اقدام پشیمانکننده، جایگزین هرگونه گزینه صلحآمیز میشود.
برای مخاطب ایرانی، فیلم واجد اشاراتی است که آن را از دیگر تریلرهای سیاسی هالیوود متمایز میکند؛ از اشاره به سامانههای دفاع موشکی و بمبافکنهای B-2 گرفته تا نامبردن از شهر خرمآباد، که بهطرز غریبی در متن فیلم گنجانده شده است. این ارجاعات، هرچند گذرا، اما نشان میدهند که نگاه امنیتی آمریکا به منطقه، همچنان فعال و حاضر است حتی در روایتهای سینمایی.
در نهایت، کاترین بیگلو با «خانهای از دینامیت» تلاش میکند تصویری نفسگیر از جهان ناآرام امروز ارائه دهد؛ جهانی که در آن، تصمیمات اتمی نه در میدان جنگ، بلکه در اتاقهای شیشهای قدرت گرفته میشوند. اما این تصویر، با نادیده گرفتن سهم ساختاری آمریکا در بیثباتسازی نظم جهانی، به روایتی یکسویه و سوگیرانه بدل میشود روایتی که بیشتر از آنکه به نقد قدرت بپردازد، در پی بازسازی چهرهای اخلاقی از آن است. فیلم، در ظاهر پرسشگر است، اما در عمل، پاسخی از پیش تعیینشده را در دل خود حمل میکند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا