به گزارش سرمایه فردا، تغییرات اقلیمی دیگر یک هشدار دوردست نیست؛ واقعیتی است که با خشکسالی، سیلاب، طوفانهای گرد و غبار و کاهش منابع آب، هر روز بیشتر از دیروز در زندگی مردم ایران رخنه میکند. با این حال، در سطح سیاستگذاری، نگاه به بحران اقلیم همچنان با ملاحظات سیاسی و دیپلماتیک گره خورده است. ایران، در کنار کشورهایی چون آمریکا، از پیوستن به کنوانسیون پاریس خودداری کرده و حالا با تبعات سنگین گرمایش زمین مواجه است—تبعاتی که نهتنها اقتصاد، بلکه آینده زیستمحیطی کشور را نیز تهدید میکند. این گزارش، روایتی تحلیلی است از تقابل میان واقعیت اقلیمی و تصمیمات سیاسی، و تلاشی برای پاسخ به این پرسش که آیا میتوان بدون مشارکت جهانی، از یک بحران جهانی در امان ماند؟ در چنین شرایطی، که ایران همزمان با تجربه ملموس تغییرات اقلیمی و بیثباتیهای زیستمحیطی، هنوز درگیر تردیدهای سیاسی و دیپلماتیک درباره پیوستن به پیمانهای جهانی است، پرسش اصلی این است: آیا میتوان بدون مشارکت در سازوکارهای بینالمللی، از تبعات یک بحران جهانی در امان ماند؟ پاسخ، در تجربه روزمره مردم نهفته است—در خشکی زمینهای کشاورزی، در کاهش سطح آب سدها، در طوفانهای گرد و غبار که شهرها را در خود میبلعند، و در موجهای گرمایی که تابستان را به کابوس بدل کردهاند.
در واقع، تغییر اقلیم دیگر یک مفهوم انتزاعی در گزارشهای علمی نیست؛ بلکه به بخشی از زیست روزانه ایرانیان تبدیل شده است. از کشاورزانی که با کمآبی دستوپنجه نرم میکنند تا شهروندانی که با قبضهای سنگین برق ناشی از مصرف کولر مواجهاند، همه بهنوعی درگیر پیامدهای این بحران هستند. اما در سطح سیاستگذاری، هنوز نوعی دوگانگی وجود دارد—دوگانگی میان پذیرش علمی واقعیت و ملاحظات سیاسی که گاه مانع از تصمیمگیریهای جسورانه میشود.
برنامه ملی تغییر اقلیم
برنامه ملی تغییر اقلیم که بهتازگی تدوین شده، میتواند نقطه شروعی برای عبور از این دوگانگی باشد. اگر این برنامه با جدیت اجرا شود، اگر دستگاههای اجرایی وظایف خود را بهدرستی ایفا کنند، و اگر محاسبه دقیق خسارات اقلیمی بهعنوان مبنای تصمیمسازی قرار گیرد، شاید بتوان بخشی از آسیبها را مهار کرد. اما این مسیر، نیازمند ارادهای فراتر از تدوین اسناد و برگزاری جلسات است؛ نیازمند تغییر نگاه، از انکار و تعلیق به پذیرش و اقدام.
در نهایت، ایران نمیتواند در برابر یک بحران جهانی، تنها با تکیه بر ظرفیتهای داخلی دوام بیاورد. گرمایش زمین، مرز نمیشناسد و سیاستگریزی، آن را متوقف نمیکند. اگر امروز برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای اقدام نکنیم، فردا با تبعاتی مواجه خواهیم شد که نهتنها اقتصاد، بلکه زیستپذیری سرزمین را تهدید میکند. این تهدید، نه در آیندهای دور، بلکه در همین اکنون در حال شکلگیری است—در خشکسالیهای پیدرپی، در مهاجرتهای اقلیمی، و در فرسایش تدریجی امید به آینده.
پس شاید وقت آن رسیده باشد که سیاستگذاران، فعالان محیط زیست، و شهروندان، همصدا شوند؛ نه برای بهرهبرداری از تسهیلات بینالمللی، بلکه برای حفظ زیستبوم ایران. زیرا اگر زمین خشک شود، اگر آب کم شود، اگر هوا آلوده شود، هیچ تحریمی، هیچ توافقی و هیچ امتیازی نمیتواند آن را جبران کند. این سرزمین، تنها با اقدام جمعی و مسئولانه، میتواند از مرز بحران عبور کند و آیندهای پایدار برای نسلهای بعدی رقم بزند.