طرح تعطیلی پنجشنبهها که قرار بود گامی در جهت افزایش بهرهوری و آرامش کارمندان باشد، در فضای سیاستزده ایران به یک مناقشه حقوقی، جناحی و اجتماعی بدل شده است. اختلاف میان نهادهای تصمیمگیر، اجرای ناقص در استانها و بلاتکلیفی کارمندان، این تصمیم ساده را به نمادی از ناکارآمدی در سیاستگذاری عمومی تبدیل کرده است که حتی یک روز مرخصی هم قربانی جدلهای بیپایان میشود.
به گزارش سرمایه فردا، در کشوری که هر تصمیم اجرایی به میدان رقابت جناحها تبدیل میشود، حتی سادهترین اصلاحات اداری هم از مسیر عقلانیت خارج میگردد. تعطیلی پنجشنبهها، که میتوانست فرصتی برای بازتنظیم زندگی کاری و خانوادگی باشد، حالا به نماد تازهای از سیاستزدگی بدل شده است. از تهران تا زنجان، کارمندان در دوگانگی تقویمی گرفتار شدهاند و نهادهای قانونگذار، بهجای حل مسئله، آن را به ابزاری برای تقابل تبدیل کردهاند. این وضعیت نشان میدهد که کشور بیش از هر چیز، به تصمیمگیریهای شفاف، هماهنگ و غیرسیاسی نیاز دارد.
ماجرای تعطیلی پنجشنبهها و شنبهها در ایران یک نمونه تمامعیار از این است که چطور سادهترین مسائل میتوانند در یک فضای سیاستزده به بحرانی ملی تبدیل شوند. اصل ماجرا ساده بود و از انجا شرعو شد که مجلس لایحهای تصویب کرد تا کارمندان دولت پنجشنبهها تعطیل باشند و ساعات کاری از ۴۴ به ۴۲.۵ ساعت در هفته کاهش پیدا کند. اما وقتی لایحه به شورای نگهبان و بعد به هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص رسید، ایراد گرفتند. همین رفت و برگشتها کافی بود تا یک تصمیم اداری ساده، به یک کشمکش حقوقی، قانونی و حتی جناحی تبدیل شود.
حالا تهران پنجشنبهها تعطیل است و نفس راحتی میکشد، اما در استانهای دیگر کارمندان باید به اداره بروند و در عمل نظارهگر یک «تبعیض اداری» باشند. همین دوگانگی باعث سردرگمی، نارضایتی و حتی بیانگیزگی در میان کارمندان شده است. مسئله به قدری جدی شده که نمایندگان مجلس به رئیسجمهور و وزرا تذکر میدهند و کارمندان هم نمیدانند بالاخره پنجشنبه را باید روز کاری حساب کنند یا نه. تعطیلیای که قرار بود بار سبکتری روی دوش مردم بگذارد، خودش تبدیل شده به یک بار اضافه!
حاکم ممکان، سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس در تذکر روز سه شنبه خود با اشاره تعطیلی روزهای پنجشنبه در برخی ار استانهای کشور گفت که «این موضوع موجب اقدامات سلیقهای برخی از استانها و بلاتکلیفی و نارضایتی شدیدی شده است. تهران بدون مشکل تعطیل است اما کارکنان سایر استانها مجبور به حضور در ادارات بوده و نظارهگر تصمیات یکجانبه هستند.» این بهارستان نشین ادامه داد که «وضعیت بلاتکلیفی در تعطیلی روزهای پنجشنبه نه تنها اعتماد مردم به مدیریت اجرایی را کاهش داده، بلکه زندگی روزمره آنها را نیز مختل کرده است؛ ضرورت دارد تا مجلس هر چه سریعتر موضوع تعطیلی پنجشنبهها را تصویب کند تا عدالت در سراسر کشور جاری شود. تا آن زمان، انتظار میرود که مابقی استانها نیز به تبع تهران تعطیل شوند تا تبعیض اداری و سردرگمی کارکنان برطرف شده و عدالت و آرامش و بهرهوری تضمین شود.»
اگر کمی دقیقتر نگاه کنیم، اصل ماجرا فراتر از تعطیلی پنجشنبههاست. این کشمکش نماد همان سیاستزدگی همیشگی است که همه چیز را به میدان نزاع حزبی تبدیل میکند. یک عده در مجلس میگویند این طرح عدالت اداری و بهرهوری را بالا میبرد. بخشی از بدنه دولت هم بدشان نمیآید این تصمیم تصویب شود، چون در افکار عمومی جذابیت دارد. اما از آن طرف، شورای نگهبان و هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص معتقدند کاهش ساعات کاری به ضرر کارآمدی کشور است و از آن ایراد گرفتهاند.
ماجرای تعطیلی شنبه یا پنجشنبه فقط یک بحث اداری نیست، پای هویت و مناسبات بینالمللی هم وسط کشیده شده است. مخالفان تعطیلی شنبه میگویند این کار شبیهسازی به تعطیلات یهودیان است و بار نمادین منفی دارد. در مقابل، طرفداران شنبه استدلال میکنند که اگر پنجشنبه تعطیل بماند، ایران عملاً یکونیم روز از چرخه کاری جهان عقب میافتد؛ چون پنجشنبه برای بیشتر کشورها روز کاری عادی است و ارتباطات اقتصادی و دیپلماتیک مختل میشود. در نهایت، هر دو طرف دغدغه دارند، اما وقتی موضوع به این شکل سیاستزده میشود، اصل ماجرا یعنی بهبود بهرهوری و آرامش کارمندان فراموش میشود.
نتیجه این اختلافها چیست؟ فقط و فقط بلاتکلیفی کامل. کارمندان وسط بازی جناحها گیر کردهاند و نمیدانند باید تابع کدام تصمیم باشند. اینطور میشود که چیزی به ظاهر ساده مثل تعطیلی یک روز در هفته، تبدیل میشود به موضوعی پیچیده و چندوجهی که از قضا بهانهای تازه به دست مخالفان و موافقان دولت میدهد تا همدیگر را نقد کنند. در یک فضای عادی، تصمیمگیری درباره تقویم کاری ادارات باید یک بحث فنی و کارشناسی باشد که آیا بهرهوری بالا میرود؟ آیا هزینههای انرژی کم میشود؟ آیا هماهنگی با جهان (شنبه به جای پنجشنبه) ضروری است؟ اما در ایران سیاستزده، این بحث فنی تبدیل به جنگ قدرت میشود و نتیجهاش چیزی جز افزایش نارضایتی عمومی نیست.
از همه مهمتر، فراموش نکنیم که در این میان مردم و کارمندان اصلیترین قربانیاناند. کسی که در تهران زندگی میکند پنجشنبهها کنار خانوادهاش است، اما همتای او در زنجان یا اهواز باید صبح پنجشنبه به اداره برود و در فضای بیروح اداری حاضر شود. این تبعیض آشکار نهتنها انگیزه کاری را پایین میآورد، بلکه نوعی بیاعتمادی نسبت به تصمیمگیریهای کلان ایجاد میکند. مردم میپرسند چرا موضوعی که باید یکباره و شفاف تعیین تکلیف شود، باید اینهمه در پیچوخم قانونگذاری و نظارت بماند؟
از طرف دیگر، این وضعیت نشان میدهد تا چه حد کشور نیازمند تصمیمگیریهای هماهنگ و غیرسیاسی است. وقتی هر موضوعی حتی به اندازه تعطیلی یک روز، به طنابکشی جناحها گره میخورد، طبیعی است که مشکلات بزرگتر مثل معیشت، انرژی یا سیاست خارجی هم به همین سرنوشت دچار شوند. راهحل روشن است؛ یا باید تصمیم نهایی درباره تعطیلیها سریع و قاطع گرفته شود، یا اصلاً کل بحث را کنار بگذارند تا مردم و کارمندان بیش از این در بلاتکلیفی نمانند. تعطیلی پنجشنبهها قرار نبود مسئلهای امنیتی یا سیاسی باشد، اما در فضای سیاستزده امروز ایران، همهچیز حتی یک روز مرخصی اداری هم میتواند به معضل ملی تبدیل شود.
تمام حقوق برای پایگاه خبری سرمایه فردا محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
سرمایه فردا