تاک‌شوهای ایرانی؛ از طوفان سرگرمی تا بحران محتوا

تاک‌شوهای ایرانی؛ از طوفان سرگرمی تا بحران محتوا

رسانه‌های ایران این روزها زیر سلطه موجی از برنامه‌های گفت‌وگو محور قرار گرفته‌اند؛ تاک‌شوهایی که بیش از آنکه به پرسشگری و عمق گفت‌وگو بپردازند، درگیر فرمول‌های تکراری، جنجال‌سازی و بازاریابی هیجانی شده‌اند. نتیجه، بازاری پرهیاهو اما کم‌مایه است که کیفیت را قربانی کلیک و دیده‌شدن می‌کند.

به گزارش سرمایه فردا، این روزها اگر پنجره‌ای به سوی فضای رسانه‌ای ایران باز کنیم، با منظره‌ای از امواج پی‌درپی برنامه‌های گفت‌وگو محور روبه‌رو می‌شویم. یک طوفان تمام‌عیار تاک‌شوها که خانه‌ها، پلتفرم‌های نمایش خانگی و شبکه‌های اجتماعی را زیر سیطره خود گرفته است. مجریان و بازیگرانی که زمانی ستاره‌های صداوسیما بودند، امروز به کاروان تولید محتوای مستقل پیوسته و در پلتفرم‌های آنلاین یا کانال‌های شخصی خود، محتوا خلق می‌کنند.

اگر همه این برنامه‌ها را در یک نقشه ترسیم کنیم، شبکه‌ای شبیه به یک کهکشان رسانه‌ای شکل می‌گیرد. در مرکز این کهکشان، چند چهره بسیار معروف جای دارند و صدها برنامه دیگر در حلقه‌های پیرامونی این مرکز می‌چرخند. تحلیلگران حوزه رسانه به نکته جالبی اشاره می‌کنند: هرچه از هسته مرکزی دورتر می‌شویم، شانس دیدن محتواهای مفیدتر و جدی‌تر بیشتر می‌شود. در مقابل، قلب این شبکه مملو از برنامه‌هایی است که با محتوای کم‌بها، حرف‌های بی‌معنی و صحنه‌آرایی‌های صرف برای صید مخاطب طراحی شده‌اند.

 

فرمول‌های تکراری: وقتی هدف، سرگرمی است، پرسش می‌میرد

یکی از چالش‌های بنیادین تاک‌شوهای جدید، به دام افتادن در الگوهای ساختاری و محتوایی تکراری است. این برنامه‌ها اغلب شبیه به یکدیگر پیش می‌روند: زبانی ساده و گپ‌وگفتی که از عمق پرهیز می‌کند، دعوت از مهمانان جنجالی یا تلاش عامدانه برای کمرنگ کردن پرسش‌های چالشی.

وقتی مجری از مهمانش جمله‌ای بی‌سند و خارج از بافت می‌شنود، به هیچ وجه انتظار ندارد از او بپرسد «خب این حرف چه اهمیتی دارد؟». چرا؟ چون در واقعیت، هدف اصلی این برنامه‌ها سرگرمی محض و جذب حداکثری تماشاچی است، نقد حرفه‌ای یا تبادل دانش عمیق نیست. ساختار طراحی‌شده برای این تاک‌شوها، ترکیبی از لحظات کوتاه و هیجانی را خلق می‌کند تا کاربران ناگزیر به کلیک کردن و واکنش نشان دادن در فضای مجازی شوند.

دال مرکزی این برنامه‌ها، نقطه کانونی که همه‌چیز در خدمت آن است، جلب‌توجه کاربران و بس است. فرمول اقتصادی آن بسیار ساده به نظر می‌رسد: توجه بیشتر، گردش مالی فزون‌تر. زمانی که اولویت بر درگیری آنی مخاطب قرار می‌گیرد، محتوای سخنان و تأثیرگذاری واقعی آن بر جامعه به حاشیه می‌رود و اهمیت خود را از دست می‌دهد.

 

بازاریابی هیجانی و «بیا ببین چه خبر است!»

بازاریابی مبتنی بر هیجان و تسخیر توجهِ مخاطب، تاک‌شوهای ایرانی را به سمت روش‌های عجیب‌وغریب سوق داده است. در محیط پرهیاهوی رسانه‌ای امروز، موفقیت از آنِ کسی است که کارهای متفاوت‌تر و شگفت‌انگیزتر انجام دهد. این الگو بر تاک‌شوهای ایرانی نیز حاکم شده است: یکی برای جلب‌توجه، به مهمانش اصرار می‌کند که مواد مخدر مورد علاقه‌ات چیست، دیگری در مقام بازجو بر می‌آید تا بالاخره بتواند یک بخش جنجالی از زبان چهره دانشگاهی دعوت شده به برنامه‌اش بیرون بکشد و دیگری…

هم‌زمان، تمرکز افراطی بر لحظه‌های «تند و تیز» وایرال‌شونده آن‌چنان زیاد است که عملاً اثر گفتگوها بر جامعه در گردوغبار دیده شدن از بین می‌رود. تمرکز افراطی بر جلب‌توجهِ لحظه‌ای، اولین چیزی را که بی‌اهمیت می‌کند، اثر سخنان ردوبدل‌شده بر جامعه است.

در چرخه توجه و درآمد، انتخاب و دعوت از مهمانان عجیب‌وغریب اصلاً دور از ذهن نیست. دعوت یکی از اراذل مشهور ایران به یک تاک‌شو، جای تعجب ندارد. چرا که در این سازوکار، حتی صاحب‌منصب‌ترین مهمانان یا دانشمندان هم از نظر اقتصادی تفاوتی با یکدیگر ندارند. مجریانی که سر میز گفتگو به اشتباهات علمی یا ادبی مهمانان واکنش نمی‌دهند، چگونه می‌توانند مروج دانش باشند؟ از این منظر، ساختار بسیاری از تاک‌شوها تکراری و سطحی است و به راحتی برای جلب مخاطب از خط قرمزهای حرفه‌ای عبور می‌کند.

 

 

درس‌هایی از بازار داغ

نمونه‌ای شاخص از این آشفتگی، در برنامه «رُک شو» با اجرای مجید واشقانی به چشم آمد. دعوت یکی از جنجالی‌ترین شرورهای تهران به این برنامه، واکنش گسترده و غالباً منفی برانگیخت. منتقدان اشاره کردند که مجید واشقانی هدفی جز جنجالی‌سازی نداشت. مخاطبان نیز به‌سرعت به نیت پشت‌پرده پی بردند و موجی از انتقادات را روانه او و گروهش کردند. نهایتاً، رُک‌شو  گویی توبیخ شدو آن قسمت جنجال‌آفرین حذف گردید. این مثال، یک هشدار جدی است: رویکرد «هرچه برای دیده شدن»، می‌تواند به دعوت از مهمانان بی‌ربط و بی‌اخلاقی رسانه‌ای منجر شود.

در سوی دیگر، برنامه طنز گفت‌وگو محور «پامپ» با اجرای امیرحسین قیاسی، در فصل اول خود یک موفقیت چشمگیر بود، اما در فصل جدید، این برنامه افت کیفیت را تجربه کرده است. تحلیلگران هشدار می‌دهند که قیاسی برای حفظ جذابیت، به سمت شوخی‌های سطحی‌تر و دم‌دستی‌تر کشیده شده است. وقتی سوژه و لحن خاص تمام می‌شود، ناچار در دام کلیشه‌ها و شوخی‌های نازل می‌افتند.

فرار از تجارت‌گرایی، بازگشت به عمق

بحران کیفیت در تاک‌شوهای ایرانی ریشه‌ای عمیق دارد: تبدیل سرگرمی به یک تجارت تمام‌عیار. هنگامی که هدف اصلی برنامه، صرفاً «جلب‌نظر» و تبدیل بازدید به درآمد است، سازندگان به دنبال فرمول‌های کوتاه‌مدت و جنجال‌ساز می‌روند. تجربه‌ها نشان داده است، هرگاه مرجع سنجش، تعداد کلیک یا بازدید باشد، استانداردهای محتوایی به فراموشی سپرده می‌شوند.

برای برون‌رفت از این وضعیت، علاقه‌مندان به رسانه معتقدند سازندگان تلویزیونی و برون‌ساز باید هدف سرگرمی ساده را کنار بگذارند و به محتوا و ابتکار توجه کنند. تمرکز بر گفت‌وگوی تخصصی و عمیق با مهمانان واجد تجربه و دانش، می‌تواند راه‌گشاتر باشد. روشن است که افزایش جذابیت لزوماً به معنی شاخ‌‌و‌برکردن قصه یا زیر پا گذاشتن قاعده‌ها نیست؛ می‌توان با تحقیق بهتر، موضوعات جذاب ولی مفید را برای گفتگو انتخاب کرد.

برنامه‌ای مفید است که در آن خیری، دانشی یا زیبایی وجود داشته باشد. در این مسیر، راهکار اصلی کمتر به سمت جلب‌توجه لحظه‌ای می‌رود و بیشتر به سوی تولید محتوای باکیفیت و متناسب با نیاز مخاطب متمایل می‌شود. رسانه‌ها، به‌ویژه صفحات فرهنگ و هنر، وظیفه‌ای حیاتی دارند که پرسشگرانه درباره استانداردهای جدید گفت‌وگوها گزارش دهند و پیوندی روشن میان مخاطبان و تولیدات باکیفیت برقرار کنند؛ این کار ضرورت دارد تا مبادا در تکرار لحظه‌ها و قیچی‌کردن بازدید، عمق و اصالت رسانه‌ای قربانی شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید