به گزارش سرمایه فردا، بازار ایران بارها نشان داده است که مشکل اصلی آن کمبود کالا نیست، بلکه نبود شفافیت در مسیر حرکت کالا و وضعیت انبارهاست. انبارها پر هستند، اما به دلیل نبود اتصال میان سامانههای گمرک، انبار، حملونقل و فروش، تصویر روشنی از موجودی و جریان کالا در دسترس نیست. همین مدیریت جزیرهای باعث شده هزینههای حملونقل و نگهداری افزایش یابد و کالاها در مسیرهای غیرضروری جابهجا شوند. این هزینههای اضافی در نهایت به قیمت نهایی منتقل میشود و فشار بیشتری بر مصرفکننده وارد میکند.
در چنین فضایی، یکی از مشکلات همیشگی بازار یعنی احتکار شکل میگیرد. وقتی مصرفکننده نمیداند چه میزان کالا در انبارها موجود است و عرضه بهطور شفاف اعلام نمیشود، نگرانی از کمبود به وجود میآید. این نگرانی تقاضای بیش از حد ایجاد میکند و همین رفتار روانی زمینهساز افزایش قیمت میشود. دلالان و واسطهها نیز از این خلأ اطلاعاتی استفاده میکنند؛ با محدود کردن عرضه یا نگهداشتن کالا در انبارها، کمبود مصنوعی ایجاد میکنند و بازار را تحت فشار قرار میدهند. در نتیجه، گرانی نه به دلیل نبود کالا، بلکه به دلیل نبود اطلاعات شفاف و بهموقع شکل میگیرد.
اگر سامانهها بهصورت یکپارچه عمل کنند و موجودی انبارها بهطور لحظهای مشخص باشد، نه انگیزهای برای احتکار باقی میماند و نه مصرفکننده دچار نگرانی میشود. عرضه میتواند مطابق نظارت و نیاز بازار تنظیم شود و تقاضای غیرواقعی شکل نگیرد. در چنین شرایطی، هزینههای ناشی از دلالی و واسطهگری کاهش مییابد و بازار به تعادل نزدیکتر میشود.
به بیان ساده، راهحل آرام کردن بازار در ایران ایجاد یک شبکه دادهای منسجم است؛ شبکهای که مسیر کالا را از لحظه ورود تا مصرف نشان دهد. این شفافیت هم هزینههای حملونقل و انبارداری را کاهش میدهد و هم مانع از شکلگیری احتکار و چندنرخی شدن قیمتها میشود. تنها در سایه چنین سیستمی است که میتوان اعتماد مصرفکننده را بازگرداند و سیاستهای اصلاحی را به نتیجه رساند.
نمونههای موفق جهانی در بکارگیری سامانههای یکپارچه
نمونههای موفق جهانی در بکارگیری سامانههای یکپارچه نشان میدهد که بسیاری از شرکتهای بزرگ توانستهاند با اتصال کامل زنجیره تأمین، مسیر حرکت کالا را از لحظه ورود تا مصرف نهایی ردیابی کنند و از این طریق هزینهها را کاهش داده و ثبات بازار را حفظ نمایند. آمازون در ایالات متحده یکی از پیشگامان این حوزه است که با اتصال سامانههای انبار، لجستیک و فروش آنلاین و بهرهگیری از الگوریتمهای پیشبینی تقاضا و بهینهسازی مسیرهای حملونقل توانسته هزینهها را کاهش دهد و نوسان قیمت را به حداقل برساند. والمارت نیز با استفاده از سامانههای ERP و دادههای بزرگ، موجودی انبارها را بهصورت لحظهای رصد میکند و همین شفافیت موجب شده عرضه کالاها متناسب با تقاضا تنظیم شود، از کمبودهای مصنوعی جلوگیری گردد و اعتماد عمومی به بازار افزایش یابد.
شرکت پروکتر اند گمبل با بهرهگیری از دادههای یکپارچه و فناوری اینترنت اشیاء توانسته جریان مواد اولیه و محصولات نهایی را کنترل کند. اتصال سامانههای تولید، حملونقل و فروش در این شرکت باعث شده تصمیمگیریها سریعتر و دقیقتر انجام شود و از بروز شوکهای قیمتی جلوگیری گردد. در حوزه لجستیک نیز شرکتهای بزرگی مانند DHL و UPS با استفاده از سامانههای دادهای پیشرفته مسیر حمل کالا را بهصورت لحظهای ردیابی میکنند. این شفافیت علاوه بر کاهش هزینههای حملونقل، امکان پیشبینی دقیق زمان تحویل و مدیریت عرضه را فراهم کرده است.
در سطح جهانی، شرکتهایی مانند کوکاکولا و نستله با استفاده از سامانههای یکپارچه داده توانستهاند شبکه توزیع گسترده خود را مدیریت کنند. اتصال سامانههای تولید، انبار و فروش در کشورهای مختلف موجب شده عرضه کالاها متناسب با تقاضا تنظیم شود و از نوسان قیمت جلوگیری گردد.
جمعبندی این تجربهها نشان میدهد ستون فقرات حکمرانی کالا جریان شفاف داده است. زمانی که سامانههای گمرک، انبار، حملونقل و فروش به یکدیگر متصل باشند، سیاستگذار میتواند کمبودهای واقعی را از مصنوعی تشخیص دهد، بهموقع مداخله کند و از شوکهای تورمی جلوگیری نماید. ایران نیز برای کنترل نوسان قیمت و تورم کالا نیازمند ایجاد یک زیرساخت ملی داده یکپارچه است تا مسیر کالا از لحظه ورود تا مصرف بهطور کامل قابل ردیابی باشد و تصمیمگیریها بر پایه اطلاعات دقیق و لحظهای انجام گیرد.
کالا در کشور هست، واردات انجام میشود و تولید ادامه دارد؛ آنچه وجود ندارد جریان داده است. وقتی سامانههای گمرک، انبار، لجستیک و فروش به هم متصل نباشند، بازار از کنترل خارج میشود.
در سالهای اخیر، یک واقعیت تکراری در اقتصاد ایران دیده میشود؛ بازار بارها دچار شوک، کمبودهای مقطعی و افزایش ناگهانی قیمت شده، درحالیکه نه واردات متوقف شده، نه تولید کاهش یافته و نه ذخایر استراتژیک تخلیه شده است. پرسش مهم این است که چرا در اقتصادی که کالا در آن حضور دارد، بازار همچنان ناپایدار است؟ پاسخ در جایی بیرون از قیمت و سیاستهای حمایتی نهفته است؛ در زیرساخت دادهای کشور، تا زمانی که سامانهها شبکه واحدی تشکیل ندهند سیاستگذار فقط بخشی از تصویر را میبیند و همین کافی است تا راهبردهای درست نیز در اجرا بیاثر شوند.
یکی از ریشهایترین مشکلات توزیع در ایران، نبود یک زیرساخت ملی داده است؛ زیرساختی که مسیر حرکت کالا را از لحظه ورود تا لحظه مصرف قابلمشاهده کند. در ظاهر شاید هر سامانه دولتی بخشی از این کار را انجام دهد، اما واقعیت این است که این سامانهها جزایر جداگانهای هستند که هیچ تصویری از کل زنجیره ارائه نمیدهند.
سامانه گمرک فقط ورود کالا را ثبت میکند، اما هیچ اطلاعی از سرنوشت محموله پس از خروج از بندر ندارد. سامانه جامع تجارت اطلاعات خرید و فروش را دارد، اما نه حجم واقعی جابهجایی را میداند و نه میتواند انبارهای سطح کشور را رصد کند. سامانه انبارها فقط موجودی را ثبت میکند و نه مسیر ورود و خروج آن را.شبکه حملونقل نیز صرفاً اطلاعات بخشی از جابهجایی را ثبت میکند. نتیجه این پراکندگی آن است که تصویر واحدی از وضعیت کالا در کشور وجود ندارد و هر دستگاه صرفاً از قطعهای از پازل باخبر است.
این ناپیوستگی دادهای پیامدهای جدی دارد. وقتی سامانهها به هم متصل نباشند، سیاستگذار نمیتواند تشخیص دهد کمبود کالا واقعی است یا مصنوعی. مشخص نیست کالایی که وارد شده، دقیقاً به کدام شهر، کدام انبار و کدام شبکه فروش رسیده است. در بسیاری از موارد، کالا در مسیرهای نامرئی جابهجا میشود؛ مسیرهایی که نه قیمتگذاری قابل نظارت دارد و نه حجم عرضه. این همان فضایی است که در آن، بازارهای غیررسمی رشد میکنند، قیمتها چندنرخی میشود و شوکهای ناگهانی شکل میگیرد.
تصمیمگیری در چنین فضایی عملاً بر پایه حدس و گزارشهای دیرهنگام انجام میشود. سیاستگذار امروز تصمیمی میگیرد، اما اثر آن را هفتهها بعد میبیند؛ زمانی که دیگر برای اصلاح وضعیت دیر شده است. این تأخیر اطلاعاتی باعث میشود سیاستهای درست نیز بیاثر به نظر برسند و سرمایه اجتماعی دولت کاهش یابد. جامعه وقتی احساس کند کالا در کشور هست اما به او نمیرسد، طبیعی است که اعتماد خود را به سیاستگذاری از دست بدهد.
در کشورهای دارای نظام توزیع پیشرفته، ستون فقرات مدیریت کالا، قیمتگذاری یا بخشنامههای اداری نیست؛ جریان شفاف داده است. وقتی سامانههای ورود، انبارش، حملونقل، فروش و حتی مصرف واحد به واحد به هم متصل باشند، سیاستگذار در هر لحظه میداند کالا در چه نقطهای قرار دارد، چه مقدار از آن در شبکه پخش است و چه میزان به فروش رفته است. همین شفافیت، قدرت پیشبینی ایجاد میکند؛ قدرتی که در ایران امروز وجود ندارد. علت این وضعیت به ساختار نهادی کشور برمیگردد. هر دستگاه سامانهای برای خود ایجاد کرده، اما هیچکدام مأموریت اتصال ندارند. هیچ مرجع واحدی مسئول مدیریت زنجیره نیست. وزارتخانهها اطلاعات را نگه میدارند اما به اشتراک نمیگذارند. هر سامانه برای هدفی طراحی شده، اما هیچکدام به هدف اصلی یعنی شفافیت زنجیره خدمت نمیکند. در چنین شرایطی، تصمیمگیرنده مجبور است با اطلاعات ناقص تصمیم بگیرد و همین باعث میشود سیاستها در اجرا فرسوده شوند.
زمانی که داده در طول زنجیره جریان نداشته باشد، توزیع عملاً غیرقابل مدیریت میشود. سیاستگذار نمیتواند تخصیص بهینه انجام دهد، امکان مداخله بهموقع ندارد، نمیتواند از کمبودهای مصنوعی جلوگیری کند و حتی نمیتواند تشخیص دهد کدام حلقه زنجیره بیشترین فشار را ایجاد میکند. برعکسِ تصور رایج، مسئله اصلی کشور کمبود کالا نیست؛ مسئله فقدان دیدن مسیر کالا است.
تا زمانی که سامانههای کشور به هم متصل نشوند، هیچ اصلاح اقتصادی چه ارزی، چه یارانهای، چه کالابرگی به نتیجه نخواهد رسید. بازار زمانی آرام میشود که سیاستگذار بتواند مسیر کالا را ببیند، نه اینکه تنها بخشی از آن را حدس بزند. اصلاح توزیع از جایی آغاز میشود که داده، شفاف، یکپارچه و قابل اتکا باشد.
در جریان نمایشگاه بینالمللی امام ابوحنیفه افغانستان، اتاق بازرگانی ایران و اتاق تجارت افغانستان تفاهمنامه…
مدیر مرکز نوآوری ایمینو، میگوید جشنواره امسال علاوه بر انتخاب ۱۷ تیم برتر و ارائه…
معاون بازرگانی شرکت احیا استیل فولاد بافت، از مسیر رشد این مجموعه میگوید؛ شرکتی که…
مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری شستان، از آغاز پروژههای معدنی، توسعه پتروشیمی بوشهر، طرحهای فولاد امیرکبیر و…
لایحه بیمه رانندگان تاکسیهای اینترنتی پس از ماهها بحث و جدل به مجلس رسیده است؛…
بر اساس برآوردهای رسمی، ممنوعیت واردات لوازم خانگی باعث شده که سالانه تا ۱.۵ میلیارد…