اقتصاد بین‌الملل

کره جنوبی از خاکستر جنگ تا دالان آزادی | روایت یک ملت در ده پرده

به گزارش سرمایه فردا، امروز کره جنوبی را به‌عنوان یکی از پیشرفته‌ترین کشورهای جهان می‌شناسیم؛ کشوری با فناوری‌های روز، صادرات قدرتمند، و سطح زندگی بالا. اما شاید باورش سخت باشد که همین کشور، تنها چند دهه پیش، از نظر تولید ناخالص داخلی پایین‌تر از کشورهایی چون یمن و هائیتی قرار داشت. در دهه ۱۹۵۰، نان روزانه مردم کره با آرد اهدایی آمریکا تهیه می‌شد؛ آردی که با ریشه گیاهان کوهی مخلوط می‌کردند تا چیزی برای خوردن داشته باشند.

اما چه شد که این ملت از دل فقر، جنگ، و بی‌ثباتی سیاسی، به چنین جایگاهی رسید؟ چگونه جامعه‌ای که پر بود از تظاهرات، سرکوب، و بی‌اعتمادی، به نقطه‌ای رسید که مردمش با اعتماد کامل، طلاهای خانوادگی‌شان را برای نجات کشور اهدا کردند؟ این مسیر پر فراز و نشیب را «معجزه رودخانه هان» نامیده‌اند؛ معجزه‌ای که هنوز هم الهام‌بخش بسیاری از ملت‌های در حال توسعه است.

در این روایت، قصد داریم پرده‌های مختلف تاریخ معاصر کره جنوبی را کنار بزنیم؛ از استعمار و کودتا گرفته تا ظهور غول‌هایی چون سامسونگ و هیوندای. از تصمیماتی که غرور ملی کره‌ای‌ها را جریحه‌دار کرد، تا لحظه‌ای که رئیس‌جمهورشان را به سبک فیلم‌های گانگستری ترور کردند. این فقط داستان کره نیست؛ داستانی است جهانی، که می‌تواند چراغ راهی باشد برای ملت‌هایی که هنوز در جست‌وجوی مسیر توسعه‌اند.

📉 از خاک تا افق: آغاز مسیر تحول

در آغاز دهه ۱۹۶۰، کره جنوبی کشوری بود که روی کاغذ مرده به نظر می‌رسید. اگر امروز وضعیت کره جنوبی و کره شمالی را مقایسه کنیم، شاید به‌نظر برسد که از همان ابتدا جنوب مسیر بهتری را طی کرده؛ اما واقعیت این است که در آن زمان، کره شمالی با حمایت شوروی، ساختار منسجم‌تری داشت. در مقابل، کره جنوبی نه منابع طبیعی داشت، نه زیرساخت، نه بازار مصرف داخلی، و نه حتی سواد کافی در میان مردمش.

در آن سال‌ها، هیچ تحلیل‌گری کره جنوبی را در فهرست کشورهای مستعد رشد سریع قرار نمی‌داد. اقتصادش درهم‌شکسته بود، سیاستش بی‌تعریف، و قدرت در دست نظامیان. انتخابات برگزار می‌شد، اما بیشتر نمایشی بود تا واقعی. از اواخر دهه ۴۰ تا اوایل دهه ۸۰، هیچ رئیس‌جمهوری با رأی مستقیم مردم به قدرت نرسید. با این حال، از دل همین بی‌ثباتی، از میانه دهه ۶۰، مسیری آغاز شد که بعدها به «معجزه رودخانه هان» شهرت یافت.

🧠 اقتصاد پیش از دموکراسی؟ یا دموکراسی پیش از اقتصاد؟

آغاز توسعه اقتصادی کره در زمانی بود که هنوز ساختار سیاسی‌اش دچار بحران بود. این مسئله، بحث‌های زیادی را در محافل توسعه‌طلبان ایجاد کرده است. برخی معتقدند که مسیر توسعه باید از دموکراسی آغاز شود؛ برخی دیگر باور دارند که ابتدا باید اقتصاد را ساخت، تا بعدها دموکراسی به‌عنوان یک خواست اجتماعی شکل بگیرد.

کره جنوبی یکی از نمونه‌هایی است که طرفداران نظریه دوم به آن استناد می‌کنند: کشوری که در بحبوحه دیکتاتوری نظامی، اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد و بعدها، با رشد اقتصادی، به سمت توسعه سیاسی نیز حرکت کرد

🧱 پرده دوم: اقتدارگرایی توسعه‌خواه

با قدرت گرفتن ژنرال پارک چونگ‌هی، کره جنوبی وارد مرحله‌ای تازه شد. او با کودتا به قدرت رسید، اما خیلی زود فهمید که برای ماندن باید فراتر از یک نظامی عمل کند. یونیفرم را کنار گذاشت، کت‌وشلوار پوشید و خود را رئیس‌جمهور معرفی کرد. اما ساختار قدرت همچنان نظامی باقی ماند. ارتش نه‌تنها حافظ امنیت ملی، بلکه ستون فقرات نظام حکمرانی شد؛ نخبگان نظامی، تحصیل‌کرده‌ترین و باتجربه‌ترین مدیران کشور بودند.

پارک قانون اساسی را تغییر داد و نظامی اقتدارگرا بنا کرد. مردم در ابتدا چندان مخالفتی نداشتند؛ تهدیدهای امنیتی در دوران جنگ سرد، سایه سنگین دشمنان خارجی، و آسیب‌پذیری ژئوپلیتیکی کره باعث شده بود که تمرکز قدرت در دستان ارتش، برای بسیاری قابل‌قبول باشد.

در اقتصاد، پارک به‌جای بازار آزاد، به توسعه صنعتی اولویت داد. او معتقد بود که باید زیرساخت‌ها را سریع ساخت—even اگر به قیمت محدود کردن آزادی‌ها باشد. ابزارهایش هم آماده بودند: شرکت‌های بزرگ خانوادگی یا همان چِیبول‌ها (مثل سامسونگ و هیوندای) که حالا با حمایت دولت، رشد کردند. برای برنامه‌ریزی، نهادی قدرتمند به نام «هیئت برنامه‌ریزی اقتصادی» تأسیس شد که همه‌چیز را در دست داشت: بودجه، مجوزها، آمار، و حتی اجرای برنامه‌ها.

دولت به‌شدت در اقتصاد دخالت می‌کرد. بانک‌ها دولتی بودند، و دولت تعیین می‌کرد که کدام شرکت در کدام صنعت فعالیت کند. اولین برنامه توسعه، بر پایه سیاست «جایگزینی واردات» بنا شد: هر چیزی که وارد می‌شد، باید در داخل تولید می‌شد. از لباس شروع کردند، بعد سراغ صنایع دیگر رفتند. اما این مدل، خیلی زود به بن‌بست رسید.

🌍 پرده سوم: چرخش به‌سوی جهان

در سال ۱۹۶۲، کره جنوبی با افت اقتصادی مواجه شد. مدل جایگزینی واردات جواب نداد. کشور منابع اولیه نداشت، بازار مصرف داخلی کوچک بود، و تولیدات داخلی نمی‌توانست نیازها را پوشش دهد. اینجا نقطه عطفی در مسیر توسعه کره رقم خورد: تغییر استراتژی.

کره تصمیم گرفت به‌جای تولید برای خود، برای جهان تولید کند. استراتژی توسعه از درون‌گرا به برون‌گرا تغییر کرد. این تصمیم، فقط یک تغییر اقتصادی نبود؛ ساختار سیاسی، روابط خارجی، و حتی فرهنگ تولید را تحت‌تأثیر قرار داد.

در یک نظام بسته سیاسی، این تغییر راحت‌تر مدیریت شد. دولت همه‌چیز را کنترل می‌کرد، صدای مخالفی نبود، و اگر اشتباهی رخ می‌داد، فقط خود دولت باید آن را اصلاح می‌کرد. خوشبختانه، دولت کره در آن زمان به‌اندازه کافی زرنگ بود که اشتباهات را تشخیص دهد، اصلاح کند، و مسیر جدیدی را آغاز کند.

کره جنوبی امروز نماد پیشرفت و فناوری است، اما تنها چند دهه پیش کشوری جنگ‌زده، فقیر، و وابسته به کمک‌های خارجی بود. در این روایت سه‌پرده‌ای، از اصلاحات ارضی و دیکتاتوری نظامی تا چرخش استراتژیک به‌سوی اقتصاد جهانی، می‌بینیم چگونه یک ملت با اراده، برنامه‌ریزی، و جسارت توانست از دل بحران‌ها برخیزد و الگویی الهام‌بخش برای کشورهای در حال توسعه شود.

🌐 پرده چهارم: چرخش به‌سوی صادرات و عبور از درد

وقتی مدل جایگزینی واردات شکست خورد، کره جنوبی با یک سؤال بنیادین روبه‌رو شد: حالا که منابع طبیعی نداریم، بازار داخلی هم کوچک است، چه داریم؟ پاسخ ساده اما قدرتمند بود: نیروی کار ارزان. همان نیرویی که با اصلاحات ارضی آزاد شده بود، حالا می‌توانست موتور محرک تولید شود.

پارک چونگ‌هی تصمیم گرفت استراتژی توسعه را به‌کلی تغییر دهد. کره باید تبدیل می‌شد به «کارخانه جهان»؛ تولید برای صادرات، نه برای مصرف داخلی. این تصمیم، برخلاف نظر آمریکا بود که نگران آسیب دیدن صنایع خودش بود. اما پارک مصمم بود.

این چرخش، فقط تغییر در سیاست اقتصادی نبود؛ تغییر در نقش دولت بود. دولتی که تا دیروز با ممنوعیت واردات و توزیع رانت، تولیدکنندگان داخلی را تقویت می‌کرد، حالا باید زیرساخت بسازد، انرژی تأمین کند، راه‌آهن بکشد، و درهای بازارهای جهانی را باز کند. دولت باید تسهیل‌گر می‌شد، نه توزیع‌کننده امتیاز.

فساد هنوز وجود داشت، اما در این مدل جدید، امکان فساد کمتر بود. موفقیت شرکت‌ها دیگر پشت درهای بسته تعیین نمی‌شد؛ بازار حرف اول را می‌زد. البته این تغییر هزینه داشت. در نمودار رشد اقتصادی کره، افتی دیده می‌شود که مربوط به همین دوران گذار است. اما اثرات بلندمدت آن، کره را به مسیر جهش واقعی رساند.

در همین دوران، قوانینی برای ترویج صنایع سنگین و شیمیایی تصویب شد. فولاد، کشتی‌سازی، پتروشیمی، و الکترونیک—همه در همین دوره شکل گرفتند. سامسونگ، ال‌جی، و دیگر غول‌های صنعتی از دل همین سیاست‌ها بیرون آمدند.

🤝 پرده پنجم: آشتی با گذشته، معامله با درد

در اواخر دهه ۶۰، کره جنوبی با کاهش کمک‌های مالی آمریکا مواجه شد. اقتصاد هنوز روی پای خودش نایستاده بود، و کشور نیاز به سرمایه داشت. در اقدامی غیرمنتظره، پارک تصمیم گرفت به ژاپن نزدیک شود—کشوری که خاطره استعمارش هنوز برای کره‌ای‌ها زنده بود.

پارک، که خود در دوران استعمار تحت آموزش نظامی ژاپن قرار گرفته بود، مدل توسعه ژاپنی را می‌شناخت و می‌پسندید: دولت متمرکز، حمایت از شرکت‌های بزرگ، و آموزش فنی. آمریکا نیز این نزدیکی را تشویق می‌کرد.

در نهایت، توافقی حاصل شد و ۶۰۰ میلیون دلار سرمایه از ژاپن به اقتصاد کره تزریق شد. این پول، کلیدی بود برای راه‌اندازی صنایع سنگین، از جمله شرکت فولادسازی POSCO که امروز جزو ۱۰ تولیدکننده بزرگ جهان است.

اما برای مردم کره، این فقط یک معامله مالی نبود؛ زخمی بود بر غرور ملی. تظاهرات در سئول و دیگر شهرها به راه افتاد. منتقدان می‌گفتند پارک غرور ملی را فروخته. اما او پاسخ داد: «ما دنبال توسعه‌ایم، و برای آن به پول نیاز داریم.»

این تصمیم، یادآور یک حقیقت تلخ است: مسیر توسعه همیشه هموار نیست. گاهی باید از تصمیم‌های دردناک عبور کرد. گاهی باید غرور را قربانی کرد تا آینده ساخته شود. و در مورد کره، این تصمیم نتیجه داد. ژاپن برای چهار دهه شریک تجاری اصلی کره شد، و تکنولوژی و سرمایه‌اش سهم بزرگی در معجزه رودخانه هان داشت.

🏛 پرده ششم: چایبول‌ها، ستون‌های توسعه یا سایه‌های قدرت؟

در دل این توسعه، شرکت‌های خانوادگی بزرگ یا همان چایبول‌ها، نقش محوری داشتند. این‌ها نه‌تنها ستون فقرات اقتصاد کره بودند، بلکه نماد رانت، تمرکز قدرت، و فساد نیز محسوب می‌شدند.

از دهه ۶۰، این شرکت‌ها شریک اجرایی دولت شدند. خانواده‌های بانفوذ، با فعالیت در چند حوزه صنعتی، وام ارزان، معافیت مالیاتی، و امتیازهای انحصاری دریافت می‌کردند. دولت سیاست‌گذاری می‌کرد، آن‌ها اجرا می‌کردند. هدف: صادرات با نیروی کار ارزان و حمایت دولتی.

اما برخلاف اولیگارشی‌های روسیه که مانع توسعه شدند، چایبول‌ها در کره تبدیل به موتور رشد شدند. مسئله‌ای که در بسیاری کشورها حل‌نشده باقی مانده، در کره با مدیریت و اصلاحات تدریجی، به بخشی از راه‌حل تبدیل شد

کره جنوبی امروز نماد پیشرفت و فناوری است، اما مسیر رسیدن به این نقطه، پر از تصمیم‌های دشوار، دردناک، و گاه جنجالی بود. از اصلاحات ارضی و دیکتاتوری نظامی تا چرخش به‌سوی صادرات، آشتی با ژاپن، و مدیریت چایبول‌ها، این کشور نشان داد که توسعه نه با شعار، بلکه با جسارت، برنامه‌ریزی، و عبور از بحران‌ها ممکن می‌شود. این روایت، فقط داستان کره نیست؛ الگویی است برای ملت‌هایی که هنوز در جست‌وجوی راهی برای برخاستن‌اند.

🔥 پرده هفتم: از شوک نفتی تا جهش جهانی

دهه ۷۰ میلادی برای بسیاری از کشورها، دهه‌ی بحران بود؛ دو شوک نفتی—یکی در ۱۹۷۳ و دیگری در اواخر دهه—اقتصاد جهانی را لرزاند. برای کشوری مثل کره جنوبی که نه نفت داشت و نه بازار داخلی بزرگ، این شوک‌ها می‌توانستند فاجعه‌بار باشند. اما کره، برخلاف انتظار، این بحران را به فرصت تبدیل کرد.

در حالی که کشورهایی مثل ایران با درآمدهای نفتی تازه، به واردات و هزینه‌های نظامی روی آوردند، کره مسیر دیگری را انتخاب کرد. شرکت‌های کره‌ای، به‌ویژه هیوندای، فرصت را در خاورمیانه دیدند؛ جایی که کشورهای نفت‌خیز مثل عربستان، با پول نفت در حال مدرن‌سازی بودند. کره‌ای‌ها وارد بازار ساخت‌وساز شدند، پروژه‌های عظیم گرفتند، و هزاران کارگر کره‌ای در منطقه مشغول به کار شدند.

بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۵، کره جنوبی بیش از ۸۰ میلیارد دلار از این بازار درآمد کسب کرد. قراردادهای هیوندای به‌تنهایی معادل نیمی از بودجه کشور بودند. این درآمد نه‌تنها اقتصاد را نجات داد، بلکه شرکت‌های بزرگ خانوادگی—چایبول‌ها—را به ستون‌های توسعه تبدیل کرد.

🏗 چایبول‌ها: از رانت تا رقابت

چایبول‌ها، همان شرکت‌های رانتی و خانوادگی، در دهه ۷۰ ابزار اجرای سیاست‌های دولت بودند. اما در دهه ۸۰، نقش‌شان تغییر کرد. آن‌ها دیگر فقط مجری نبودند؛ قدرت گرفتند، با دولت چانه زدند، و به بازیگران مستقل اقتصادی تبدیل شدند.

برخلاف اولیگارشی‌های روسیه که مانع توسعه شدند، چایبول‌ها به‌دلیل ماهیت صادرات‌محورشان، مجبور شدند با نظام‌های شفاف جهانی هماهنگ شوند. دولت نیز ابزارهای اصلاحی ایجاد کرد: ثبت دارایی مدیران، نظارت بر مالکیت خصوصی، و تنظیم روابط با شرکت‌ها.

در کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند»، نویسندگان می‌گویند نهادها برای بقا باید منعطف باشند. چایبول‌ها نیز همین مسیر را رفتند؛ از نهادهای محدود و رانتی، به بازیگران اقتصادی نیمه‌مستقل تبدیل شدند. این تحول، بخشی از رقابت ایدئولوژیک با کره شمالی بود؛ تهدید همسایه شمالی، دولت کره را به سمت توسعه‌گرایی سوق داد.

🧨 پرده هشتم: سقوط پدرخوانده، آغاز دالان باریک

ژنرال پارک، پس از ۱۸ سال حکومت، دیگر خسته شده بود—و کشور هم از او خسته بود. رشد اقتصادی کند شده بود، نارضایتی‌ها بالا گرفته بود، و حتی درون دولت، مخالفت‌ها شکل گرفته بودند. اما پارک، همچنان به سرکوب و امنیتی‌سازی ادامه می‌داد.

در نهایت، در صحنه‌ای شبیه فیلم‌های گانگستری، رئیس سازمان اطلاعات کره در یک جلسه، پارک را ترور کرد. این پایان دوران پارک بود—تقریباً هم‌زمان با انقلاب ایران و مرگ مائو در چین. هر سه کشور در آستانه تحولی بزرگ قرار گرفتند.

در کره، مردم تصور کردند که فصل آزادی آغاز شده؛ «بهار سئول» آمد، اما کوتاه بود. نظامیان دوباره قدرت را در دست گرفتند، اعتراضات سرکوب شد، و قیام خونین گوانگجو بیش از ۲۰۰۰ کشته برجای گذاشت. اما چیزی تغییر کرده بود: طبقه متوسط کره بزرگ شده بود، صدایش بلند شده بود، و خواهان آزادی بود.

🚀 پرده نهم: توسعه زیر سایه اقتدار

دهه ۸۰، دهه‌ی رشد صنعتی سریع بود—اما همچنان زیر سایه حکومت اقتدارگرا. دولت، با سرکوب مخالفان، کنترل رسانه، و اردوگاه‌های بازآموزی، فضای سیاسی را بسته نگه داشت. اما در اقتصاد، تمرکز بر توسعه ادامه یافت.

تکنوکرات‌های تحصیل‌کرده از آمریکا آمدند، تورم کنترل شد، صادرات متنوع شد، و صنایع پیشرفته راه افتادند. شرکت‌هایی مثل دوو، ال‌جی، هیوندای، و سامسونگ شبانه‌روز کار می‌کردند. کره بزرگ‌ترین کشتی‌سازی دنیا را ساخت، سئول پر از آسمان‌خراش شد، و صادرات الکترونیک جهان را تسخیر کرد.

درآمد سرانه از ۱۶۷۵ دلار به ۳۰۰۰ دلار رسید. و نماد این جهش، المپیک سئول در سال ۱۹۸۸ بود—اولین المپیکی که ایران پس از انقلاب در آن شرکت کرد. در حالی که ایران پس از جنگ، هنوز از ذخایر گذشته مصرف می‌کرد، کره آینده را می‌ساخت

🧭 پرده دهم: از بحران مالی تا بازسازی ملی

در پایان دهه ۹۰، کره جنوبی که حالا به یکی از چهار ببر آسیا تبدیل شده بود، با بحرانی تازه روبه‌رو شد: بحران مالی ۱۹۹۷. بازار سهام سقوط کرد، بانک‌ها ورشکسته شدند، سرمایه‌ها فرار کردند، و کشور در آستانه فروپاشی قرار گرفت. دولت ناچار شد از صندوق بین‌المللی پول درخواست کمک کند—درخواستی که برای مردم کره، تلخ و تحقیرآمیز بود.

اما این بحران، نقطه‌ای دیگر از انعطاف‌پذیری کره بود. ستون‌های توسعه اقتصادی—چایبول‌ها، بانک‌های دولتی، ساختارهای رانتی—همگی زیر تیغ اصلاحات رفتند. شرکت‌هایی مثل دوو سقوط کردند، اما سامسونگ و هیوندای با تغییرات بنیادین، ماندند و قوی‌تر شدند. مفاهیمی چون شفافیت مالی، پاسخ‌گویی، و رقابت واقعی وارد فرهنگ اقتصادی کشور شد.

نکته مهم این بود که دولت، سرمایه اجتماعی لازم برای این جراحی دردناک را داشت. مردم اعتماد کرده بودند. کمپین ملی جمع‌آوری طلا راه افتاد؛ میلیون‌ها کره‌ای طلاهای شخصی‌شان را اهدا کردند. بیش از ۲ میلیارد دلار جمع شد. این همبستگی، کره را نه‌تنها نجات داد، بلکه به نقطه‌ای رساند که بدهی‌های IMF را زودتر از موعد تسویه کرد و دوباره به اوج بازگشت.

🌐 فراتر از اقتصاد: دالان باریک آزادی

کره جنوبی در مسیر توسعه، از فقر و جنگ و فساد عبور کرد، اما آنچه مسیرش را پایدار کرد، گذار تدریجی به دموکراسی بود. برخلاف انقلاب‌های ضربتی، کره تغییرات سیاسی را در دهه‌ای آرام و تدریجی تجربه کرد. نهادسازی، تقویت رسانه‌ها، شکل‌گیری احزاب، و اصلاحات حقوقی، زمینه را برای انتخابات آزاد فراهم کرد.

در سال ۱۹۹۷، فردی که پیش‌تر به‌خاطر فعالیت سیاسی حکم اعدام داشت، رئیس‌جمهور شد. این نقطه، نماد بلوغ سیاسی کره بود. توسعه اقتصادی بدون دموکراسی ممکن است، اما پایدار نیست. کره این را فهمید و مسیرش را اصلاح کرد.

📉 بحران‌ها، آزمون‌های بلوغ

پس از دموکراتیک شدن، کره با چالش‌های جدیدی روبه‌رو شد: عدالت اجتماعی، سلامت، آموزش، فساد، و شکاف طبقاتی. بحران مالی ۱۹۹۷ آزمونی بود برای بلوغ نهادی کشور. و کره از آن سربلند بیرون آمد.

امروز، کره جنوبی در شاخص‌های آموزش، نوآوری، امید به زندگی، و قدرت نرم، جایگاهی تحسین‌برانگیز دارد. اما مسیرش آسان نبوده. از دل جنگ سرد، با حکومت نظامی، در فضایی پرتنش، با دو قدم جلو و یک قدم عقب، کره راه خود را ساخت.

🧠 پایان باز: آیا معجزه تمام شده؟

در سال ۲۰۲۵، دوباره زمزمه‌هایی از بحران سیاسی در کره شنیده شد. آیا معجزه تمام شده؟ شاید. شاید نه. تاریخ تکرار نمی‌شود، اما الهام می‌دهد. داستان کره هنوز ادامه دارد. و ما باید همچنان با کنجکاوی، آن را دنبال کنیم.

modir

Recent Posts

بازار سرمایه ایران در تلاقی سنت و نوآوری؛ چرا بنگاه‌ها هنوز از ابزارهای نوین تأمین مالی گریزان‌اند؟

با وجود گسترش ابزارهای نوین تأمین مالی در بازار سرمایه ایران، بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی…

2 ساعت ago

بازار سرمایه در بحران‌ها: از سیاست‌گذاری‌های متناقض تا سکته کسب‌وکارهای دیجیتال

در شرایطی که اقتصاد ایران با بحران‌های پی‌در‌پی در حوزه انرژی، سیاست‌گذاری، و ارتباطات دیجیتال…

3 ساعت ago

بازار سرمایه ایران در آستانه تحول: از تأمین مالی اضطراری تا زیرساخت‌های جهانی

در شرایطی که شرکت‌ها برای بقا به تأمین مالی فوری نیاز دارند، بازار سرمایه ایران…

3 ساعت ago

بازار در آستانه حمایت؛ تحلیل روند شاخص، صندوق‌ها و نمادهای جذاب

بازار سرمایه هفته اخیر با نوساناتی از رنگ قرمز به سبز حرکت کرد و شاخص…

3 ساعت ago

سیاست‌گذاری بازار سرمایه در بن‌بست ؛ وقتی حمایت‌ها به ضد خود تبدیل می‌شوند

در دل یکی از بحرانی‌ترین دوره‌های بازار سرمایه ایران، روایت‌هایی از فعالان اقتصادی شنیده می‌شود…

4 ساعت ago

بازار سرمایه در تلاقی تحلیل و هیجان

بازار سرمایه هنوز نفس‌هایی برای صعود می‌کشد؛ اما این رشد در سایه اخبار مذاکرات، رفتارهای…

4 ساعت ago