اقتصاد کلان

واگرایی شاخص کل و صندوق‌های سرمایه‌گذاری؛ نشانه‌ای از بحران اعتماد در بورس

به گزارش سرمایه فردا، در هفته‌های اخیر بازار بار دیگر تحت تأثیر موجی از اخبار غیررسمی قرار گرفت. این‌بار، خبر از گفت‌وگوی وزیر امور خارجه مصر با آقای گروسی و آقای عراقچی منتشر شد؛ گفت‌وگویی که در رسانه‌های داخلی به‌عنوان نشانه‌ای از میزبانی مصر برای مذاکرات ایران و آمریکا تعبیر شد. اما بررسی دقیق‌تر نشان داد که اصل خبر صرفاً به تبادل نظر و تلاش برای نزدیک‌سازی دیدگاه‌ها محدود بوده و هیچ اشاره‌ای به برگزاری مذاکرات رسمی نشده است.

این نوع انعکاس‌های رسانه‌ای، به‌ویژه در شرایطی که بازار در وضعیت شکننده‌ای قرار دارد، نه‌تنها کمکی به ثبات نمی‌کند، بلکه خود به‌عنوان محرک نوسانات کوتاه‌مدت عمل می‌کند. تجربه نشان داده که در مواقعی که دست سیاست‌گذار خالی است و ابزارهای واقعی برای مدیریت بازار در اختیار ندارد، انتشار چنین اخبار غیرمستندی به‌عنوان تاکتیکی برای کنترل هیجانات به‌کار گرفته می‌شود. اما این تاکتیک، اگرچه ممکن است واکنش‌های لحظه‌ای در بازار ارز و طلا ایجاد کند، در نهایت با آشکار شدن بی‌پایه بودن خبر، منجر به واکنش‌های شدیدتر و منفی‌تر خواهد شد.

در این میان، انتصاب آقای لاریجانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی نیز از سوی برخی به‌عنوان نشانه‌ای از چرخش در سیاست خارجی تعبیر شده است. اما واقعیت این است که ساختار تصمیم‌گیری در سیاست خارجی کشور، به‌گونه‌ای طراحی شده که تغییرات فردی در رأس نهادها، الزاماً به تغییر در راهبردهای کلان منجر نمی‌شود. سیاست خارجی ایران، به‌ویژه در حوزه پرونده هسته‌ای، با مجموعه‌ای از خطوط قرمز و ملاحظات امنیتی گره خورده که مذاکره صرف، بدون تغییر در این چارچوب‌ها، نمی‌تواند راهگشا باشد.

از سوی دیگر، طرف‌های مقابل نیز با مجموعه‌ای از خواسته‌ها وارد میدان می‌شوند که عملاً امکان تحقق آن‌ها در شرایط فعلی وجود ندارد. از توقف کامل غنی‌سازی گرفته تا محدودسازی توان موشکی و حتی تغییر در مواضع منطقه‌ای—همگی خواسته‌هایی هستند که در تضاد با اصول بنیادین سیاست خارجی ایران قرار دارند. در چنین فضایی، مذاکره نه به‌عنوان راه‌حل، بلکه به‌عنوان تاکتیکی برای خرید زمان یا مدیریت فشارها مطرح می‌شود.

محرکی برای خروج از رکود

در سطح اقتصادی، برخی کارشناسان معتقدند که افزایش نرخ ارز می‌تواند به‌عنوان محرکی برای خروج از رکود عمل کند. اما این تحلیل، در شرایط فعلی، چندان واقع‌گرایانه نیست. جنس افزایش نرخ ارز در این دوره، نه از نوع محرک رشد، بلکه از نوع بحران‌زا و تورم‌افزا است. این افزایش، نه‌تنها به تحریک تولید منجر نمی‌شود، بلکه با افزایش هزینه‌های واردات و کاهش قدرت خرید، رکود را تعمیق می‌کند.

در صورت فعال شدن مکانیزم ماشه، تبعات اقتصادی بسیار فراتر از تحریم‌های فعلی خواهد بود. کاهش شدید درآمدهای نفتی، محدود شدن تبادلات مالی با چین، و انسداد مسیرهای غیررسمی ورود ارز به کشور، همگی می‌توانند اقتصاد را به آستانه فروپاشی نزدیک کنند. در این میان، چین نیز با بهره‌گیری از شرایط، تخفیف‌های نفتی را افزایش داده و عملاً از بحران به‌عنوان فرصتی برای تقویت موقعیت خود استفاده می‌کند.

بازار داخلی نیز به‌طور کامل در اختیار محصولات چینی قرار گرفته است. از مواد اولیه تولید گرفته تا کالاهای مصرفی، وابستگی به چین به‌حدی رسیده که عملاً اقتصاد ایران در بسیاری از حوزه‌ها به‌صورت غیررسمی تحت سلطه این کشور قرار دارد. نمونه‌ی اخیر، ماجرای قطع تلویزیون‌های متصل به اینترنت از سوی کارخانه‌ی چینی، نشان داد که حتی در حوزه‌ی فناوری مصرفی نیز کنترل از خارج اعمال می‌شود.

در ادامه، باید به این پرسش پاسخ داد که این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ آیا کشور توان عبور از این بحران را دارد؟ و آیا تصمیم‌گیرندگان حاضرند برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی، مسیرهای جدیدی را در سیاست خارجی و ساختار اقتصادی کشور بگشایند؟ این‌ها پرسش‌هایی هستند که پاسخ‌شان، نه در سطح تاکتیک، بلکه در سطح راهبرد و اراده‌ی حاکمیتی معنا پیدا می‌کند.

در این شرایط، پرسش اصلی این است که آیا افزایش نرخ ارز می‌تواند به‌عنوان محرکی برای خروج از رکود عمل کند؟ پاسخ، در وضعیت فعلی اقتصاد ایران، منفی است. جنس این افزایش نه از نوع محرک تولید، بلکه از نوع بحران‌زا و تورم‌افزاست. در واقع، آنچه در بازار ارز رخ می‌دهد، نه حاصل یک سیاست هدفمند، بلکه نتیجه‌ی انباشت ریسک‌های سیاسی، کاهش اعتماد عمومی، و انسداد مسیرهای تأمین مالی خارجی است.

چه عواملی رکود را تعمیق می‌کند

افزایش نرخ ارز در چنین بستری، نه‌تنها به تحریک تقاضا منجر نمی‌شود، بلکه با افزایش هزینه‌های تولید، کاهش قدرت خرید، و تضعیف سرمایه‌گذاری، رکود را تعمیق می‌کند. این همان رکود تورمی است که اقتصاد ایران سال‌هاست با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ رکودی که نه با سیاست‌های انبساطی قابل حل است، و نه با کنترل‌های دستوری.

در صورت فعال شدن مکانیزم ماشه، تبعات اقتصادی بسیار فراتر از تحریم‌های فعلی خواهد بود. کاهش شدید درآمدهای نفتی، محدود شدن تبادلات مالی با چین، و انسداد مسیرهای غیررسمی ورود ارز به کشور، همگی می‌توانند اقتصاد را به آستانه فروپاشی نزدیک کنند. حتی مسیرهای غیررسمی که تاکنون به‌عنوان سوپاپ اطمینان عمل کرده‌اند، در صورت تشدید فشارهای بین‌المللی، ممکن است مسدود شوند.

در این میان، چین نیز با بهره‌گیری از شرایط، تخفیف‌های نفتی را افزایش داده و عملاً از بحران به‌عنوان فرصتی برای تقویت موقعیت خود استفاده می‌کند. وابستگی شدید اقتصاد ایران به چین، نه‌تنها در حوزه انرژی، بلکه در تأمین کالاهای مصرفی و مواد اولیه نیز مشهود است. بازار داخلی، عملاً به انبار محصولات چینی تبدیل شده و این وابستگی، در شرایط تحریمی، به‌جای کمک، به ابزار فشار تبدیل شده است.

نمونه‌ی اخیر، ماجرای قطع تلویزیون‌های متصل به اینترنت از سوی کارخانه‌ی چینی، نشان داد که حتی در حوزه‌ی فناوری مصرفی نیز کنترل از خارج اعمال می‌شود. این سطح از وابستگی، نه‌تنها استقلال اقتصادی را تهدید می‌کند، بلکه در بلندمدت، قدرت چانه‌زنی کشور را در مذاکرات بین‌المللی تضعیف خواهد کرد.

در نهایت، باید پذیرفت که اقتصاد ایران در نقطه‌ای ایستاده که ادامه‌ی مسیر فعلی، به‌احتمال زیاد منجر به تشدید بحران خواهد شد. اگر تصمیم‌گیرندگان حاضر نباشند در سطح راهبردی، تغییراتی بنیادین در سیاست خارجی و ساختار اقتصادی کشور ایجاد کنند، چشم‌انداز روشنی برای خروج از رکود وجود ندارد. این بحران، نه با امیدواری‌های رسانه‌ای، بلکه با اراده‌ی واقعی برای اصلاحات ساختاری قابل مدیریت است.

تبعات فعال شدن مکانیزم ماشه

در شرایطی که تحریم‌ها تشدید شده‌اند، وابستگی ایران به چین نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه به‌طرز نگران‌کننده‌ای افزایش یافته است. چین در این معادله، هم نفت را با تخفیف بالا خریداری می‌کند و هم کالاهای مصرفی را با قیمت‌های گزاف و شرایط تحمیلی به ایران عرضه می‌کند. این رابطه، بیش از آنکه شراکت اقتصادی باشد، به نوعی وابستگی یک‌طرفه تبدیل شده که در آن، ایران عملاً ابزار چانه‌زنی خود را از دست داده است.

ادامه‌ی این وضعیت، بدون تصمیم‌گیری‌های راهبردی، به‌سمت فروپاشی اقتصادی سوق پیدا خواهد کرد. کارشناسان هشدار داده‌اند که در صورت فعال شدن مکانیزم ماشه، نه‌تنها فشارهای مالی افزایش می‌یابد، بلکه احتمال بروز موج دوم تنش‌های منطقه‌ای نیز وجود دارد. هرچند تحلیل این سناریوها نیازمند بررسی‌های امنیتی و سیاسی مستقل است، اما آنچه مسلم است، اقتصاد ایران تاب تحمل چنین شوک‌هایی را ندارد.

در بازار داخلی، نشانه‌های بحران به‌وضوح قابل مشاهده‌اند. قیمت کالاهای اساسی به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافته و شرکت‌های کوچک و متوسط، به‌ویژه استارتاپ‌ها، در حال خروج از چرخه تولید هستند. حتی در حوزه رسانه، تعدیل گسترده نیروها گزارش شده که خود نشانه‌ای از کاهش فعالیت‌های اقتصادی و تبلیغاتی است. این وضعیت، اگر ادامه یابد، به‌طور طبیعی به ناآرامی‌های اجتماعی منجر خواهد شد ناآرامی‌هایی که ریشه در اقتصاد دارند، نه در سیاست.

ناترازی در تأمین کالاهای اساسی، به‌ویژه در سال آینده، یکی از جدی‌ترین تهدیدهاست. با فرض عدم توافق و تشدید تحریم‌ها، شاخص‌های خرده‌فروشی سیگنال‌های هشداردهنده‌ای ارسال می‌کنند. اگر این سنگر نهایی نیز فرو بریزد، زنجیره تأمین دچار اختلال جدی خواهد شد و پیامدهای آن، فراتر از تورم، به بحران‌های اجتماعی و امنیتی منجر خواهد شد.

چه صنایعی کاهش فروش و افت حاشیه سود داشتند؟

در چنین فضایی، بازار سرمایه نیز از آسیب مصون نیست. شرکت‌های بورسی، به‌ویژه در صنایع پایه مانند فولاد، با کاهش فروش و افت حاشیه سود مواجه شده‌اند. گزارش اخیر فولاد مبنی بر از دست دادن ۸۰۰۰ میلیارد تومان درآمد به‌دلیل قطعی برق، تنها یک نمونه از بحران زیرساختی است که تولید را فلج کرده است. شرکت‌ها ناچار شده‌اند خود به ساخت نیروگاه و تأمین آب و انرژی اقدام کنند، در حالی‌که نهادهای مسئول، صرفاً نقش دریافت‌کننده هزینه را ایفا می‌کنند.

در این شرایط، حتی صاحبان صنایع نیز برای پرداخت حقوق کارکنان، ناچار به فروش بخشی از سهام خود شده‌اند. این فروش‌ها، اگرچه از منظر فردی قابل درک است، اما در سطح بازار، به افت قیمت‌ها و افزایش نااطمینانی منجر می‌شود. وقتی ناامیدی در بازار غالب شود، نمی‌توان انتظار داشت که شرکت‌ها برنامه‌ریزی بلندمدت داشته باشند یا سرمایه‌گذاران به آینده امیدوار باشند.

نمونه‌هایی مانند بانک ملت، اگرچه از منظر بنیادی ارزنده‌اند، اما در شرایط فعلی، خرید آن‌ها با ریسک بالایی همراه است. نوسانات ناشی از افزایش سرمایه، تقسیم سود، و واکنش‌های هیجانی بازار، باعث شده‌اند که حتی سهم‌های جذاب نیز در معرض افت‌های سنگین قرار گیرند. صندوق‌های اهرمی نیز، که قرار بود رفتار بازار را منطقی‌تر کنند، در عمل به تشدید نوسانات دامن زده‌اند.

با این حال، اگر گشایشی در فضای سیاسی رخ دهد—مثلاً تعدیل در مواضع هسته‌ای یا آغاز مذاکرات—بازار سرمایه می‌تواند واکنش مثبتی نشان دهد. تحلیل‌ها نشان می‌دهند که در صورت رفع تنش‌ها، رشد شارپ ۳۰ تا ۴۰ درصدی در برخی نمادها دور از انتظار نیست. البته این رشد، همه‌گیر نخواهد بود؛ برخی سهم‌ها به‌دلیل مشکلات ساختاری، همچنان در مسیر نزولی باقی خواهند ماند.

رفتار گله‌ای بازار، که پس از تأسیس صندوق‌های سهامی و اهرمی تشدید شده، نشان می‌دهد که حتی حرفه‌ای‌ترین بازیگران نیز در شرایط بحرانی، به‌جای تحلیل مستقل، به‌دنبال موج‌سواری هستند. این رفتار، اگرچه در کوتاه‌مدت سودآور است، اما در بلندمدت، به بی‌ثباتی بیشتر منجر خواهد شد.

در نهایت، بازار سرمایه ایران، همچون دیگر بخش‌های اقتصاد، در انتظار یک تصمیم بزرگ است—تصمیمی که بتواند مسیر را از بن‌بست فعلی به‌سمت اصلاحات واقعی هدایت کند. اگر مایل باشید، می‌توانم در ادامه به سناریوهای محتمل برای واکنش بازار سرمایه در صورت توافق یا تشدید تحریم‌ها بپردازم.

قیمت‌گذاری یهام بر اساس ریسک‌های سیاسی و ساختاری

در چنین فضایی، بازار سرمایه بیش از هر زمان دیگری به یک محرک واقعی نیاز دارد—محرکی که نه از جنس شایعه، نه از جنس وعده، بلکه از جنس تصمیمات راهبردی و قابل اتکا باشد. این بازار، که در سال‌های اخیر بارها با موج‌های هیجانی بالا و پایین شده، اکنون در نقطه‌ای ایستاده که تنها یک تغییر بنیادین در سیاست خارجی یا اقتصادی می‌تواند آن را از رکود خارج کند.

نمادهایی مانند بانک ملت، بانک تجارت یا حتی صندوق‌های اهرمی، اگرچه از منظر بنیادی ارزنده‌اند، اما در شرایط فعلی، خرید آن‌ها با ریسک بالایی همراه است. رفتار بازار، به‌ویژه پس از ورود سرمایه‌گذاران نهادی و صندوق‌های بزرگ، به‌شدت گله‌ای شده و هرگونه خبر مثبت یا منفی، به‌جای تحلیل مستقل، با موج‌های جمعی پاسخ داده می‌شود. این رفتار، که قرار بود با ورود بازیگران حرفه‌ای اصلاح شود، اکنون خود به عامل تشدید نوسانات تبدیل شده است.

در هفته‌های اخیر، برخی صندوق‌های اهرمی تا ۱۷ درصد حباب منفی تجربه کردند—نشانه‌ای از بی‌اعتمادی عمیق به آینده بازار. بازگشایی نمادهایی مانند فولاد یا بانک ملت، اگرچه بخشی از این حباب را تخلیه کرد، اما همچنان نشان داد که بازار در حال قیمت‌گذاری بر اساس ریسک‌های سیاسی و ساختاری است، نه صرفاً سودآوری شرکت‌ها.

در این میان، تحلیلگران معتقدند که در صورت اعلام رسمی آمادگی برای مذاکره یا تعدیل در مواضع هسته‌ای، بازار سرمایه می‌تواند یک رشد شارپ ۳۰ تا ۴۰ درصدی را تجربه کند. این رشد، البته همه‌گیر نخواهد بود؛ برخی سهم‌ها به‌دلیل مشکلات بنیادی یا ساختاری، همچنان در مسیر نزولی باقی خواهند ماند. اما در مجموع، بازار سرمایه ایران ظرفیت جهش دارد—به شرط آنکه سیگنال‌های سیاسی روشن و قابل اتکا باشند.

رفتار گله‌ای بازار، که پس از تأسیس صندوق‌های سهامی و اهرمی تشدید شده، نشان می‌دهد که حتی حرفه‌ای‌ترین بازیگران نیز در شرایط بحرانی، به‌جای تحلیل مستقل، به‌دنبال موج‌سواری هستند. این رفتار، اگرچه در کوتاه‌مدت سودآور است، اما در بلندمدت، به بی‌ثباتی بیشتر منجر خواهد شد.

در نهایت، بازار سرمایه ایران، همچون دیگر بخش‌های اقتصاد، در انتظار یک تصمیم بزرگ است—تصمیمی که بتواند مسیر را از بن‌بست فعلی به‌سمت اصلاحات واقعی هدایت کند. اگر این تصمیم در سطح حاکمیتی اتخاذ نشود، نه‌تنها بازار سرمایه، بلکه کل اقتصاد ایران وارد مرحله‌ای از فرسایش خواهد شد که بازگشت از آن، نیازمند هزینه‌های بسیار سنگین‌تر خواهد بود.

در چنین شرایطی، بازار سرمایه بیش از هر زمان دیگری به یک نقطه‌ی تعیین‌کننده نزدیک شده است. همه‌چیز به یک سیگنال بستگی دارد—نه از جنس شایعه یا گمانه‌زنی، بلکه از جنس تصمیمی واقعی در سطح حاکمیتی. اگر این سیگنال صادر شود، بازار می‌تواند با سرعتی چشمگیر واکنش نشان دهد؛ اما اگر همچنان در بلاتکلیفی باقی بماند، فرسایش سرمایه، نااطمینانی و خروج نقدینگی ادامه خواهد یافت.

دلایل نوسان نمادهای بنیادی و ارزنده

رفتار اخیر بازار نشان داده که حتی نمادهای بنیادی و ارزنده نیز در برابر فضای عمومی ناامیدی تاب مقاومت ندارند. سهم‌هایی که در شرایط عادی می‌توانستند نقش لیدر بازار را ایفا کنند، اکنون درگیر نوسانات ناشی از تصمیمات غیراقتصادی‌اند. افزایش سرمایه‌های پی‌در‌پی، مجامع غیرشفاف، و تقسیم سودهای غیرقابل اتکا، همگی به بی‌اعتمادی دامن زده‌اند.

در این میان، صندوق‌های اهرمی و سهامی که قرار بود رفتار بازار را حرفه‌ای‌تر کنند، خود به عامل تشدید رفتار گله‌ای تبدیل شده‌اند. به‌جای آنکه سرمایه‌گذاران بر اساس تحلیل بنیادی تصمیم بگیرند، اکنون با هر موج خبری، صف‌های خرید و فروش شکل می‌گیرد و بازار از مسیر تحلیل خارج می‌شود. این وضعیت، نه‌تنها به زیان سرمایه‌گذاران خرد است، بلکه در بلندمدت، کارایی بازار را نیز زیر سؤال می‌برد.

با این حال، اگر گشایشی در فضای سیاسی رخ دهد—مثلاً اعلام رسمی آمادگی برای مذاکره یا تعدیل در مواضع هسته‌ای—بازار سرمایه می‌تواند جهشی قابل توجه را تجربه کند. تحلیل‌ها نشان می‌دهند که در صورت رفع تنش‌ها، رشد ۳۰ تا ۴۰ درصدی در برخی نمادها کاملاً محتمل است. البته این رشد، همه‌گیر نخواهد بود؛ سهم‌هایی که از منظر عملیاتی دچار ضعف‌اند، همچنان در مسیر نزولی باقی خواهند ماند.

در نهایت، آنچه بازار سرمایه و اقتصاد ایران به آن نیاز دارد، نه تزریق پول، نه کنترل دستوری، بلکه یک تصمیم واقعی در سطح کلان است—تصمیمی که بتواند مسیر را از بن‌بست فعلی به‌سمت اصلاحات ساختاری هدایت کند. اگر این تصمیم اتخاذ نشود، نه‌تنها بازار سرمایه، بلکه کل اقتصاد ایران وارد مرحله‌ای از فرسایش خواهد شد که بازگشت از آن، نیازمند هزینه‌های بسیار سنگین‌تر خواهد بود.

تاثیر حباب منفی در صندوق‌های اهرمی

بازار سرمایه در اردیبهشت‌ماه می‌توانست سطوح بالاتری را تجربه کند، اما مجموعه‌ای از عوامل مانع از تحقق این ظرفیت شد. یکی از مهم‌ترین نشانه‌ها، حباب منفی ۱۷ تا ۱۸ درصدی در صندوق‌های اهرمی بود که از عدم اطمینان عمومی نسبت به آینده حکایت داشت. در چنین شرایطی، بازار به‌رغم انتشار برخی اخبار، واکنش معناداری نشان نمی‌داد و درجا می‌زد. برخی نمادها چند روز مثبت می‌خوردند، اما با یک منفی سنگین تمام رشد خود را از دست می‌دادند—نشانه‌ای از آن‌که بازیگران بزرگ بازار، اطلاعاتی فراتر از عموم دارند و بر اساس آن عمل می‌کنند.

رفتار بازارهای جهانی نیز در این میان قابل توجه است. جهش ناگهانی قیمت نفت یا طلا معمولاً با یک بحران یا خبر مهم همراه است—اخباری که ابتدا در حلقه‌های محدود منتشر می‌شود و سپس اثر خود را بر قیمت‌ها می‌گذارد. در بازار داخلی نیز، وقتی شاهد ریزش‌های ۳۰ تا ۴۰ درصدی هستیم و همچنان فشار فروش ادامه دارد، این یعنی بخش‌هایی از بازار به اطلاعاتی دسترسی دارند که عموم از آن بی‌خبرند. در چنین فضایی، معامله‌گران خرد عملاً در موقعیت دفاعی قرار می‌گیرند و رفتار گله‌ای بازیگران بزرگ، ترس را تشدید می‌کند.

در شرایط فعلی، هر خبر مثبت می‌تواند محرکی برای بازگشت بخشی از افت بازار باشد. معمولاً در این مواقع، همان‌هایی که در روند نزولی فروشنده بودند، در روند صعودی خریدار می‌شوند. این رفتار، باعث می‌شود بازار در یک بازه کوتاه، جهش ۳۰ تا ۴۰ درصدی را تجربه کند—هرچند شاخص کل ممکن است تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد رشد کند، اما نمادهای بنیادی می‌توانند بخش قابل توجهی از افت خود را جبران کنند.

تجربه اردیبهشت ۱۴۰۲ نشان داد که حتی در غیاب جنگ، یک بخشنامه یا افشای اطلاعات می‌تواند بازار را به‌شدت تحت تأثیر قرار دهد. آن زمان، برخی بازیگران با دسترسی زودهنگام به اطلاعات، شروع به فروش کردند و بازار را به‌سمت ریزش هدایت کردند. اکنون نیز، اگرچه شیب ریزش کمتر است، اما قدرت فروشندگان همچنان بالاست و بازار در وضعیت شکننده‌ای قرار دارد.

بررسی رفتار فصلی بازار در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که معمولاً در اردیبهشت اصلاح رخ می‌دهد، در مرداد و شهریور نسیمی مثبت می‌وزد، و سپس تا آبان دوباره بازار وارد فاز نزولی می‌شود. البته این الگو در شرایط غیرجنگی شکل گرفته و ممکن است در وضعیت فعلی، شدت و دامنه آن متفاوت باشد. با این حال، احتمال بازگشت بخشی از ریزش‌ها در روزهای پیش‌رو وجود دارد—بازگشتی که اگر با سختی و مقاومت همراه باشد، می‌تواند نشانه‌ای از شکست مجدد کف‌ها در آینده باشد.

در حال حاضر، بسیاری از نمادها پایین‌تر از سقف اردیبهشت ۱۴۰۲ معامله می‌شوند. حتی صندوق‌های اهرمی که زمانی در محدوده ۱۶۷۰۰ تومان بودند، اکنون با وجود رشد شاخص کل تا ۲۵۵۰، همچنان در همان محدوده باقی مانده‌اند. این واگرایی، نشانه‌ای از بی‌اعتمادی بازار به پایداری رشد شاخص است و می‌تواند به‌عنوان هشداری برای معامله‌گران تلقی شود.

در چنین فضایی، احتیاط بیش از هر زمان دیگری ضروری است. ممکن است در اواخر مرداد یا اوایل شهریور، بازار برای مدتی مثبت شود و نمادهای بنیادی نفسی تازه کنند. اما این رشد، اگر با اخبار مثبت در حوزه دلار و طلا همراه نباشد، پایدار نخواهد بود. مهم است که سرمایه‌گذاران بدانند این شرایط به ضرر همه است—چه دارنده‌ی سهام، چه دارنده‌ی طلا یا ارز. هیچ‌کس از این وضعیت سود نمی‌برد، و تنها راه برون‌رفت، تصمیم‌گیری‌های راهبردی در سطح کلان است.

اگر قرار نیست مشکلات به‌طور کامل حل شوند، دست‌کم باید راهکارهایی برای مدیریت بحران ارائه شود. فشار اقتصادی بر مردم، اگر کنترل نشود، می‌تواند از هر تهدید خارجی خطرناک‌تر باشد. تجربه نشان داده که در زمان بحران‌های امنیتی، مردم متحد می‌شوند و از کشور خود دفاع می‌کنند. اما در برابر فشارهای اقتصادی، نارضایتی عمومی افزایش می‌یابد و انسجام اجتماعی تضعیف می‌شود.

در پایان، توصیه‌ای که می‌توان به سرمایه‌گذاران داشت، پرهیز از تصمیم‌گیری‌های تعصب‌آمیز است. نباید با قطعیت گفت که دلار یا بورس حتماً رشد خواهد کرد. باید دارایی‌ها را متنوع کرد، بخشی را به ریال اختصاص داد، و در انتخاب سهام، به بنیاد و پشتوانه‌ی عملیاتی توجه داشت. طلا، اگر خریداری می‌شود، بهتر است بخشی از آن فیزیکی و قابل نقد شدن باشد. سکه نیز، با وجود برخی ملاحظات، می‌تواند بخشی از سبد باشد.

در نهایت، سهامی را باید انتخاب کرد که بازار نسبت به آن‌ها دید مثبت دارد. سهم‌های زیان‌ده یا پروژه‌ای، در اصلاحات بازار، بیش از دیگران آسیب می‌بینند و در بازگشت، کندتر حرکت می‌کنند. امید آن است که با تدبیر و تصمیم‌گیری درست، کشور از این شرایط دشوار عبور کند و مردم بتوانند در آرامش و سلامت، زندگی خود را ادامه دهند.

تحلیل ساختاری بازار و اقتصاد ایران

در شرایط فعلی، بازار سرمایه بیش از آنکه به تحلیل‌های تکنیکال یا بنیادی واکنش نشان دهد، تحت تأثیر روان‌شناسی جمعی و رفتارهای گله‌ای قرار گرفته است. نوسانات شدید در صندوق‌های اهرمی، که گاه تا ۱۸ درصد حباب منفی را تجربه می‌کنند، نشان‌دهنده‌ی شکاف عمیق میان شاخص‌های اسمی و واقعیت عملیاتی بازار است. این صندوق‌ها، که زمانی به‌عنوان ابزار همگرایی با شاخص کل شناخته می‌شدند، اکنون خود به شاخصی مستقل برای سنجش میزان بی‌اعتمادی تبدیل شده‌اند.

رفتار بازار در ماه‌های اخیر نشان داده که هرگونه خبر مثبت، ولو کوتاه‌مدت، می‌تواند منجر به یک جهش موقت شود—جهشی که گاه تا ۳۰ یا ۴۰ درصد در نمادهای بنیادی ادامه می‌یابد، اما در نهایت با عدم تحقق پشتوانه‌های واقعی، مجدداً به فاز اصلاحی بازمی‌گردد. این چرخه‌ی تکراری، نه‌تنها سرمایه‌گذاران خرد را سردرگم کرده، بلکه حتی بازیگران حرفه‌ای را نیز به سمت رفتارهای تدافعی سوق داده است.

نمونه‌ی بارز این وضعیت، ریزش شارپی بازار در اردیبهشت ۱۴۰۲ بود؛ زمانی که یک بخشنامه‌ی غیرمنتظره، بدون اعلام عمومی، منجر به خروج گسترده‌ی نقدینگی شد. آن زمان، برخی بازیگران با دسترسی زودهنگام به اطلاعات، فروش‌های سنگینی انجام دادند و بازار را به‌سمت سقوط هدایت کردند. اکنون نیز، اگرچه جنگی در جریان نیست، اما فشارهای ساختاری و سیاسی به‌گونه‌ای است که هر خبر یا تصمیم می‌تواند به‌عنوان جرقه‌ای برای نوسانات شدید عمل کند.

الگوی رفتاری بازار در سال‌های اخیر نشان داده که معمولاً در اواخر مرداد و اوایل شهریور، نسیمی از امید در بازار می‌وزد—اما این نسیم، اگر با تصمیمات واقعی همراه نباشد، به‌سرعت جای خود را به طوفان نااطمینانی خواهد داد. در چنین فضایی، حتی نمادهای بنیادی نیز برای بازگشت به سطوح قبلی، نیازمند محرک‌های قوی و پایدار هستند.

در حال حاضر، بسیاری از نمادها پایین‌تر از سقف اردیبهشت معامله می‌شوند، و حتی شاخص کل، با وجود رشد اسمی، نتوانسته اعتماد عمومی را بازسازی کند. واگرایی میان شاخص و قیمت صندوق‌های اهرمی، نشانه‌ای از این بی‌اعتمادی است. این واگرایی، اگر ادامه یابد، می‌تواند به‌عنوان سیگنالی برای شکست مجدد کف‌های بازار تلقی شود.

در چنین شرایطی، توصیه‌ی کلیدی به سرمایه‌گذاران، حفظ ترکیب متنوع دارایی‌هاست. تعصب نسبت به یک بازار یا یک کلاس دارایی، در این فضا خطرناک است. باید بخشی از سرمایه به ریال اختصاص یابد، بخشی به دارایی‌های فیزیکی مانند طلا یا سکه، و بخشی به سهام بنیادی با پشتوانه‌ی عملیاتی. انتخاب سهم‌هایی که بازار نسبت به آن‌ها دید مثبت دارد، می‌تواند در دوره‌های اصلاحی، از افت شدید جلوگیری کند و در دوره‌های رشد، بازدهی مناسبی ارائه دهد.

در نهایت، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، حفظ آرامش، تحلیل مستقل، و پرهیز از تصمیم‌گیری‌های هیجانی است. بازار، در وضعیت فعلی، بیش از آنکه به تحلیل وابسته باشد، به سیاست وابسته است. اگر تصمیم‌گیرندگان بتوانند مسیر روشنی برای آینده ترسیم کنند، بازار سرمایه می‌تواند بار دیگر به‌عنوان موتور محرک اقتصاد عمل کند. اما اگر این بلاتکلیفی ادامه یابد، فرسایش سرمایه، خروج نقدینگی، و تعمیق رکود، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

ضرورت بازنگری در شیوه تصمیم‌گیری و مدیریت دارایی‌ها

ضرورت بازنگری در شیوه تصمیم‌گیری و مدیریت دارایی‌ها در فضای پرریسک فعلی باید مورد توجه قرار گیرد. بازارهای مالی، چه بورس، چه ارز و طلا، دیگر به‌تنهایی قابل اتکا نیستند؛ بلکه باید به‌عنوان اجزای مکمل در یک سبد متنوع و انعطاف‌پذیر دیده شوند. تعصب نسبت به یک بازار خاص، در شرایطی که ریسک‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هم‌زمان فعال‌اند، می‌تواند منجر به زیان‌های جبران‌ناپذیر شود.

توصیه‌ی کلیدی در این فضا، حفظ تعادل است. داشتن بخشی از دارایی در ریال، برای پوشش نیازهای جاری؛ بخشی در دارایی‌های فیزیکی مانند طلا، برای حفظ ارزش؛ و بخشی در سهام بنیادی، برای بهره‌برداری از فرصت‌های احتمالی رشد. اما این انتخاب‌ها باید با دقت، تحلیل و شناخت از ساختار بازار انجام شوند—نه بر اساس شایعات یا موج‌های هیجانی.

در حوزه سهام، انتخاب نمادهایی که از نظر عملیاتی و مالی پشتوانه دارند، اهمیت مضاعف دارد. سهم‌هایی که زیان‌ده یا پروژه‌محورند، در دوره‌های اصلاحی، نه‌تنها افت بیشتری را تجربه می‌کنند، بلکه در بازگشت نیز کندتر حرکت می‌کنند. در مقابل، نمادهای بنیادی، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت تحت فشار باشند، اما در بلندمدت ظرفیت جبران و رشد دارند.

در بازار طلا نیز، خرید فیزیکی همچنان توصیه می‌شود—نه صرفاً به‌عنوان ابزار سرمایه‌گذاری، بلکه به‌عنوان دارایی قابل نقد شدن در شرایط اضطراری. سکه، با وجود برخی ملاحظات، می‌تواند بخشی از این سبد باشد، اما باید با شناخت دقیق از مکانیزم قیمت‌گذاری و ریسک‌های مرتبط انتخاب شود.

در نهایت، آنچه در این گزارش برجسته شد، همدلی با مردم و درک عمیق از فشارهای اقتصادی بود. این فشارها، اگر مدیریت نشوند، می‌توانند به نارضایتی عمومی و تضعیف انسجام اجتماعی منجر شوند. برخلاف تهدیدهای خارجی که گاه موجب اتحاد ملی می‌شوند، بحران‌های اقتصادی، به‌ویژه در حوزه معیشت، می‌توانند شکاف‌های داخلی را عمیق‌تر کنند.

امید آن است که تصمیم‌گیرندگان، با درک واقعیت‌های میدانی، مسیر روشنی برای عبور از این بحران ترسیم کنند. اگر قرار نیست همه مشکلات حل شوند، دست‌کم باید راهکارهایی برای کاهش فشارها و بازسازی اعتماد عمومی ارائه شود. این مسیر، اگرچه دشوار است، اما با اراده، شفافیت و مشارکت واقعی، قابل پیمودن خواهد بود.

modir

Recent Posts

بازارهای مالی زیر سایه تورم و جنگ؛ طلا در اوج، سهام در حضیض

بازارهای مالی ایران با نوسانات شدید، سیگنال‌های تورمی تازه و بازگشت نمادهای پرحاشیه مواجه شدند.…

1 ساعت ago

روایت یک اقتصاد گیج، سرمایه‌گذاری محتاط و نبرد نهادهای مالی با بی‌اعتمادی

در حالی‌که اقتصاد ایران پس از یک دوره‌ی تنش‌زا هنوز در شوک پساجنگ به‌سر می‌برد،…

2 ساعت ago

اختلاف قیمت در معاملات آتی طلا؛ زنگ هشدار برای بازنگری در زیرساخت‌های بازار کالایی

با افزایش شکاف قیمتی میان معاملات نقدی و آتی شمش طلا در سررسیدهای بازار مشتقات،…

5 ساعت ago

بازارهای مالی در مه سیاست؛ چشم‌انداز بورس شهریور ۱۴۰۴

در حالی که سایه سنگین تحولات سیاسی همچنان بر اقتصاد ایران گسترده است، بازارهای مالی…

6 ساعت ago

چشم‌انداز بازارهای طلا، دلار و نقره در آستانه تحولات جدید

با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی و الگوهای قیمتی، تحلیل‌گر برنامه بر حفظ موقعیت‌های طلا و…

13 ساعت ago

چگونه با ابزارهای مشتقه از ضرر فرار کنیم؟

در شرایطی که بازار سهام در رکود یا روند نزولی قرار دارد، دارندگان واحدهای اهرمی…

14 ساعت ago