منطقه غرب آسیا شاهد تنشهای بیسابقهای بود که با حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق آغاز شد. از نگاه یک دیپلمات کارکشته و تحلیلگر مسائل منطقه، ریشههای این اقدام و پیامدهای اولیه آن را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا میتوان آن را تجسم اوج سیاست ماجراجویانه و شکستخورده تلآویو دانست؟
پیتر فورد: بسیار خرسندم که بار دیگر در خدمت شما هستم. حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق، بیشک یک اقدام بیملاحظه و به شدت خطرناک بود که عواقب آن فراتر از ابعاد تاکتیکی است. این عملیات، ریشه در یک توهم عمیق در میان نخبگان سیاسی و نظامی اسرائیل دارد؛ توهمی که به آنها اجازه میدهد با تکیه بر حمایتهای بیقید و شرط برخی قدرتهای غربی، هرگونه خط قرمز بینالمللی را نادیده بگیرند و به حاکمیت ملی کشورها تجاوز کنند. این رویکرد، “مصونیت از مجازات” را برای اسرائیل به یک اصل عملیاتی تبدیل کرده بود، اصلی که به آنها اجازه میداد حملات “بزندررو” را در سوریه، لبنان و حتی علیه منافع ایران در هر نقطهای انجام دهند، با این فرض که هیچ پاسخی مستقیم و هزینهبری در پی نخواهد داشت. این نه تنها یک سیاست شکستخورده است، بلکه یک سیاست “قمار” است که امنیت منطقه را به خطر میاندازد. چنین اقداماتی، صرفاً شعلههای درگیری را برافروختهتر میکند و به چرخه خشونت دامن میزند، بدون آنکه راه حل پایداری ارائه دهد. این حمله خاص به کنسولگری، که یک مکان دیپلماتیک و از نظر حقوق بینالملل، خاک یک کشور محسوب میشود، عبور از یک خط قرمز آشکار بود که پیشبینی پاسخ متناسب آن دشوار نبود.
سوال: دقیقاً همینطور که فرمودید. ایران اینبار، برخلاف رویههای گذشته که پاسخهایی نامتقارن یا در زمان و مکانی دیگر میداد، پاسخی مستقیم، قاطع و آشکار از خاک خود به اسرائیل داد. این تغییر رویه ایران و پایان دوران “بزندررو” را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا این اقدام میتواند قواعد بازدارندگی را در منطقه از نو تعریف کند؟
پیتر فورد: پاسخ مستقیم ایران یک نقطه عطف تاریخی و یک “بازیعوضکن” واقعی در معادلات غرب آسیاست. برای دههها، دکترین امنیتی اسرائیل بر پایه “بازدارندگی مطلق” و “ضربات پیشگیرانه” بنا شده بود. آنها با تکیه بر برتری نظامی خود و حمایتهای آمریکا، این باور را داشتند که میتوانند بدون تحمل عواقب مستقیم، به هر نقطهای در منطقه حمله کنند. ایران نیز در گذشته، اغلب ترجیح میداد از طریق متحدانش در محور مقاومت یا با پاسخهای نامتقارن به این حملات واکنش نشان دهد تا از یک رویارویی تمامعیار جلوگیری کند. اما حمله به کنسولگری در دمشق، یک خط قرمز دیپلماتیک و حاکمیتی بود که دیگر قابل اغماض نبود.
پاسخ مستقیم ایران از خاک خود، نه تنها مشروع و دفاعی بود، بلکه پیامی بیپرده و غیرقابل انکار به تلآویو فرستاد: “دوران بزندررو به پایان رسیده است.” این پاسخ، قواعد بازدارندگی را به طور اساسی از نو تعریف کرد. اکنون، اسرائیل میداند که هر اقدام خصمانه مستقیم علیه ایران، با پاسخی مستقیم و از خاک ایران مواجه خواهد شد. این امر، معادله ریسک-پاداش را برای اسرائیل تغییر داده و آنها را مجبور به تجدیدنظر در سیاستهای تجاوزکارانه خود میکند. این اقدام ایران نشان داد که توانایی و اراده لازم برای اعمال بازدارندگی متقابل را دارد و این نه تنها برای اسرائیل، بلکه برای تمام بازیگران منطقهای و بینالمللی، به یک واقعیت جدید تبدیل شده است. این تغییر، میتواند به سمت یک “بازدارندگی متقابل مستقیم” سوق پیدا کند که اگرچه خطرناک به نظر میرسد، اما ممکن است از اقدامات بیملاحظه و یکجانبه پیشین جلوگیری کند.
سوال: پس از پاسخ قاطع ایران، شاهد سکوت سنگین و کمسابقه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، هستیم. او از پاسخدادن به سوالات خبرنگاران طفره میرود و از مواجهه با افکار عمومی بینالمللی و حتی داخلی خود فرار میکند. این سکوت را ناشی از تدبیر و هوشمندی میدانید یا نمادی از درماندگی و شکست استراتژیک؟ ابعاد داخلی و بینالمللی این سکوت چیست؟
پیتر فورد: این سکوت نتانیاهو، به هیچ وجه نشانه تدبیر یا هوشمندی نیست، بلکه فریاد بلند استیصال و شکست استراتژیک اوست. نتانیاهو در یک موقعیت غیرقابل دفاع قرار گرفته است. او که تمام شهرت سیاسی خود را بر پایه ادعای تأمین امنیت مطلق اسرائیل و شکستناپذیری نظامی آن بنا نهاده بود، اکنون شاهد در هم شکستن این توهم است. حمله مستقیم از خاک ایران، آن هم به طور آشکار و با اعلام قبلی، ضربهای کاری به تصویر او به عنوان “مرد آهنین” اسرائیل وارد کرد.
در بُعد داخلی، نتانیاهو با فشار بیسابقهای از سوی افکار عمومی، خانواده گروگانها و حتی اعضای کابینهاش روبروست. شکست در غزه، عدم دستیابی به اهداف اعلام شده، و حالا آسیبپذیری سرزمینی در برابر ایران، مشروعیت او را به شدت زیر سوال برده است. او نمیتواند از تریبونها ظاهر شود و بگوید که استراتژی “بزندررو” شکست خورده یا اینکه اسرائیل دیگر از مصونیت کامل برخوردار نیست. هر پاسخی که بدهد، اعتراف به این واقعیتهای تلخ خواهد بود. بنابراین، سکوت و فرار او از مواجهه با رسانهها، تنها راهی است که برای حفظ ظاهر و اجتناب از فروپاشی کامل ائتلاف شکنندهاش باقی مانده است.
در بُعد بینالمللی، این سکوت نشاندهنده ناکامی او در متقاعد کردن متحدان غربیاش به یک واکنش نظامی بزرگ علیه ایران است. او میداند که اکثر متحدانش، به ویژه ایالات متحده، تمایلی به ورود به یک جنگ تمامعیار منطقهای ندارند و از سیاستهای ماجراجویانه او به ستوه آمدهاند. این سکوت، اعترافی تلخ به این واقعیت است که او در جلب حمایت کافی برای ادامه سیاستهای تهاجمی خود نیز شکست خورده است. نتانیاهو امروز در وضعیتی قرار دارد که حتی جرات مواجهه با یک میکروفون ساده را هم ندارد، و این، بلندترین فریاد شکست برای یک سیاستمدار است.
سوال: شما به فروپاشی دکترین بازدارندگی اسرائیل و پایان “بزندررو” اشاره کردید. آیا میتوان گفت که این رویارویی مستقیم، فراتر از یک درگیری نظامی، به معنای تغییر پارادایم در معادلات امنیتی و سیاسی کل منطقه خاورمیانه است؟ دکترین “برتری نظامی و ضربه اول” اسرائیل تا چه حد با این اتفاقات به چالش کشیده شده است؟
پیتر فورد: بله، این یک تغییر پارادایم اساسی است. دکترین امنیتی اسرائیل برای دههها بر پایه دو ستون اصلی بنا شده بود: اولاً، برتری نظامی بیچون و چرا در منطقه، و ثانیاً، توانایی اعمال “ضربه اول” بدون ترس از پاسخ متقابل مستقیم و هزینهبر. این دکترین، به اسرائیل اجازه میداد که به صورت نامتقارن عمل کند، یعنی حملات هدفمند انجام دهد و در عین حال اطمینان داشته باشد که طرف مقابل قادر به پاسخ مستقیم نیست. این فرضیه، حال باطل شده است. پاسخ مستقیم ایران، نه تنها توانایی دفاعی اسرائیل را به چالش کشید، بلکه مهمتر از آن، مفهوم “مصونیت سرزمینی” اسرائیل را در برابر پاسخ مستقیم متخاصم از بین برد.
این بدان معناست که اسرائیل دیگر نمیتواند به سادگی به سیاستهای تجاوزکارانه خود ادامه دهد. هر اقدام خصمانه، ریسک یک پاسخ مستقیم را به همراه دارد که میتواند عواقب پیشبینی نشدهای داشته باشد. این امر، آنها را مجبور به بازنگری در تمام محاسبات استراتژیک خود میکند. این اتفاق نشان میدهد که منطقه به سمت یک “موازنه وحشت” جدید یا “بازدارندگی متقابل” حرکت میکند، جایی که هر دو طرف توانایی تحمیل هزینه بر دیگری را دارند. این تغییر، نه تنها دکترین نظامی اسرائیل را از رده خارج میکند، بلکه به صورت بنیادین، بازی قدرت در خاورمیانه را از یک بازی یکطرفه به یک بازی دوطرفه و پیچیدهتر تبدیل میکند. دیگر دوران “سلطه بیچون و چرای نظامی” اسرائیل به پایان رسیده است.
سوال: این تغییر وضعیت، تأثیرات عمیقی بر سیاست داخلی اسرائیل و همچنین بر متحدان غربی آن و رژیمهای سازشکار منطقه خواهد داشت. این تأثیرات را چگونه ارزیابی میکنید؟ به ویژه برای “توافقات ابراهیم” و روابط جدید منطقهای چه پیامدهایی خواهد داشت؟
پیتر فورد: تأثیرات این رویداد بر سیاست داخلی اسرائیل، متحدان غربی و کشورهای سازشکار بسیار چشمگیر خواهد بود. در داخل اسرائیل، نتانیاهو و دولت ائتلافی او با بحران مشروعیت بیسابقهای روبرو هستند. همانطور که پیشتر اشاره شد، تصویر “پاسبان امنیت” اسرائیل که نتانیاهو سالها آن را ساخته بود، با این حمله مستقیم درهم شکست. افکار عمومی اسرائیل که به برتری و امنیت مطلق عادت کرده بودند، اکنون با واقعیتی مواجه شدهاند که نشان میدهد سرزمینهای اشغالی آسیبپذیرند. این وضعیت، میتواند به تضعیف بیشتر نتانیاهو و حتی فروپاشی دولت او در کوتاهمدت یا میانمدت منجر شود و جناحهای تندروتر را به چالش بکشد.
برای متحدان غربی، به ویژه ایالات متحده، این یک معضل جدی است. آنها سالها به اسرائیل کمک مالی و نظامی بیسابقهای ارائه داده و از آن در مجامع بینالمللی حمایت کردهاند. اما اکنون، سیاستهای ماجراجویانه اسرائیل، منطقه را به ورطه یک جنگ تمامعیار سوق داده که کنترل آن برای واشنگتن نیز دشوار است. آنها میدانند که در صورت تشدید تنشها، نه تنها ثبات انرژی جهانی تهدید میشود، بلکه ممکن است درگیری به صورت مستقیم به منافع آمریکا در منطقه نیز سرایت کند. این امر، آنها را وادار خواهد کرد که فشار بیشتری بر اسرائیل برای خویشتنداری وارد کنند و در سیاستهای حمایتی بیقید و شرط خود تجدیدنظر کنند.
در مورد “توافقات ابراهیم” و رژیمهای سازشکار، این رویداد یک پیام روشن فرستاد: تکیه بر چتر امنیتی اسرائیل و آمریکا، آنقدرها هم که تصور میشد، قابل اعتماد نیست. توانایی ایران در پاسخ مستقیم نشان داد که کشورهای منطقه نمیتوانند امنیت خود را صرفاً با عادیسازی روابط با اسرائیل تضمین کنند. این امر میتواند باعث بازنگری این کشورها در محاسبات خود شود و شاید به سمت درک واقعبینانهتری از قدرتهای منطقهای و لزوم گفتگو و همکاری با همه بازیگران، از جمله ایران، سوق پیدا کنند. به عبارت دیگر، این رویداد ممکن است عادیسازی را نه متوقف، بلکه مجبور به واقعبینانهتر شدن کند و محور مقاومت را نیز تقویت نماید.
سوال آقای سفیر، با توجه به آنچه گفته شد، به نظر شما “پایان بازی” که در تحلیلها به آن اشاره میشود، دقیقاً به چه معناست؟ و این پایان بازی، چه سرنوشتی برای ثبات و آینده منطقه غرب آسیا رقم خواهد زد؟
پیتر فورد: وقتی از “پایان بازی” صحبت میکنیم، منظورمان لزوماً پایان تمام درگیریها و صلح کامل در منطقه نیست. بلکه به معنای پایان یک دوره خاص از رویاروییها و یک تغییر بنیادین در قواعد بازی است. پایان بازی به این معناست که:
۱٫ پایان دوران مصونیت: اسرائیل دیگر نمیتواند با فرض مصونیت از پاسخ مستقیم و بدون هیچ هزینهای، به اقدامات خصمانه خود ادامه دهد. هر اقدام تجاوزکارانه، ریسک یک پاسخ متناسب و مستقیم را به همراه خواهد داشت.
۲٫ فروپاشی دکترین بازدارندگی: دکترین امنیتی اسرائیل که بر پایه برتری نظامی مطلق و توانایی “ضربه اول” بنا شده بود، کارآمدی خود را از دست داده است. این امر، اسرائیل را مجبور به بازتعریف راهبردهای دفاعی و تهاجمی خود میکند.
۳٫ تغییر موازنه قدرت: منطقه به سمت یک “موازنه وحشت” یا “بازدارندگی متقابل” حرکت میکند، جایی که هر دو طرف توانایی تحمیل هزینه بر دیگری را دارند. این تغییر، از یکجانبهگرایی به چندجانبهگرایی در قدرت منطقهای منجر میشود.
۴٫ لزوم بازنگری منطقهای: کشورهای منطقه و متحدان غربی باید در محاسبات خود تجدیدنظر کنند و بپذیرند که راه حلهای پایدار، نه از طریق دامن زدن به تنشها و یکجانبهگرایی، بلکه از طریق گفتگو و همکاری با همه طرفها به دست میآید.
این تحولات، به طور بالقوه میتواند منطقه را به سمت دو مسیر متفاوت سوق دهد: یا به سمت یک دوره طولانیتر از درگیریهای مستقیمتر و خطرناکتر، یا به سمت درک متقابل از خطوط قرمز و پذیرش یک موازنه قدرت جدید که در بلندمدت به ثبات بیشتر منجر شود. من امیدوارم که عقلانیت غالب شود و بازیگران اصلی به این درک برسند که راه حل، نه در تشدید خشونت، بلکه در یافتن راههایی برای مدیریت تنش و حرکت به سوی یک نظم منطقهای جدید و پایدارتر است که در آن همه صداها شنیده شود و همه منافع به رسمیت شناخته شوند. این اتفاق، به صورت بنیادین، آینده غرب آسیا را شکل خواهد داد.
مقایسه تاریخی رفتار طلا در بحرانهای مشابه—از شوک نفتی دهه ۷۰ و بحران مالی ۲۰۰۸…
در آستانه فرارسیدن ماه محرم، قلبها به تپش میافتد و شهر در سوگ سیدالشهدا (ع)…
پس از جنگ و بسته بودن حریم هوایی ایران، خط ریلی تهران-وان بار دیگر فعال…
در ادامه اجرای برنامههای پیشفروش سکه، بانک مرکزی از تحویل ۹۷ درصدی سکههای سررسید اردیبهشتماه…
جریانی خاص و پاجوشها با سابقه ساخت سریالهایی چون گاندو، که تلاش میکند برای جنگ…
در میانه تنشهای ژئوپلیتیکی خاورمیانه، ایران در حال گذار از نقش یک بازیگر منطقه ای…