اما واقعیت این است که قطر چنین مدیری ندارد. مدیرعامل فعلی قطر ایرلاین، بدر محمد المیر، و مدیرعامل پیشین، اکبر الباکر، فاصله زیادی با ویژگیهای مدیریتی و علمی علی سرزعیم دارند. اکبر الباکر نه تحصیلات تخصصی در اقتصاد داشت و نه نویسنده کتاب و مقاله بود. هیچیک از ویژگیهای فکری و شخصیتی سرزعیم را نمیتوان در او یافت. کافی است کتاب اقتصاد برای همه را از علی سرزعیم بخوانید—حتی اگر رشتهتان اقتصاد نباشد—تا متوجه شوید که او چه درک عمیقی از مفاهیم اقتصادی دارد و چگونه ذوق نویسندگی را با تحلیلهای علمی ترکیب میکند.
حالا تصور کنید در یک جهان موازی، در اجلاس داووس، پنلی درباره آینده اقتصاد بینالملل برگزار شده است. از قطر، اکبر الباکر حضور دارد و از ایران، علی سرزعیم دعوت شده است. این دو نفر روی دو مبل سفیدرنگ اجلاس داووس در کنار هم نشستهاند و سخن میگویند. لحظهای که صحبت آغاز میشود، تفاوتها آشکار میشوند.
محمد الباکر سالهای طولانی به منابع عظیم مالی و حمایتهای دولتی دسترسی داشته، اما در لحظه سخن گفتن، تفاوتهای بنیادین روشن میشوند: فهم عمیق، تحلیلهای علمی، و تجربه فکری، مشخص میکنند که جنس دو شخصیت تا چه حد متفاوت است.
علی سرزعیم فقط یک فرد نیست، بلکه یک تیپولوژی است. او را میتوان در کنار رضا امیرخانی قرار داد—نمونهای از یک تیپ خاص شخصیت ایرانی که جایگاه ویژهای دارد.
🔸 اولین ویژگی: سرزعیم ابتدا مهندسی مکانیک را در دانشگاه صنعتی شریف خوانده و سپس جسارت تغییر مسیر به اقتصاد را داشته است. تحصیلات کارشناسیارشد و دکتری خود را در دانشگاه میلان ایتالیا در حوزه اقتصاد مالی به پایان رسانده است. بنابراین، ما از یک تیپولوژی «درسخوانده» سخن میگوییم—فردی که هم ظرفیت ذهنی تحصیل در شریف را داشته و هم شهامت تغییر مسیر علمی را.
🔸 دومین ویژگی: سرزعیم فردی متدین است، اما نه به معنای دینفروشی یا ظاهرسازی. تدیّن او معنوی است، مفهومی که مصطفی ملکیان آن را «عقلانیت و معنویت» مینامد.
🔸 سومین ویژگی: اصالت خانوادگی، یکی دیگر از وجوه برجسته شخصیت اوست. نه اشرافیگری، نه ثروتاندوزی، بلکه رشدیافته در خانوادهای با ارزشهای رفتاری غنی.
🔸 چهارمین ویژگی: سرزعیم اهل تملق نیست. درک عمیق از مناسبات اجتماعی و اقتصادی به او این توانایی را داده که راههای پیشرفت را بشناسد، اما شأن علمی و اخلاقی او را از چاپلوسی دور نگه میدارد.
چرا تیپولوژی شخصیتی مهم است؟
چرا این تیپولوژی شخصیتی مهم است؟ از زمان مشروطه، ایران نخستین کشوری بود که مولفههای مدرنیته را دریافت کرد، سپس با تأخیر فاز، این روند به کشورهای عربی خاورمیانه نیز سرایت کرد. در این مسیر، خانوادههایی شکل گرفتند که بهشدت بر امر «تحصیل» تأکید داشتند.
بهعنوان نمونه، رضا روستاآزاد (رئیس سابق دانشگاه شریف) یکی از چهرههای این جریان است؛ فردی که در مسیر توسعه ایرانی، هم دانش فنی را آموخت و هم در معنویت پایبند باقی ماند. او دایی علی سرزعیم است. چنین تیپهای شخصیتی در کشورهای عربی منطقه بهسختی یافت میشوند.
اخیراً خبر تودیع سرزعیم از بانک توسعه تعاون را خواندم. در سالهای اخیر، جمهوری اسلامی به سمت نیروهای جوانی حرکت کرده که کاملاً در تضاد با تیپولوژی بالا هستند—افرادی همچون حجت عبدالملکی، امیرحسین ثابتی، یاسر جبرائیلی، مهرداد بذرپاش، محمدمهدی اسماعیلی، یامینپور و…
این افراد بدون گذراندن مسیرهای سخت علمی، از مسیرهای جهشی رشد کردهاند. حال، این پرسش مطرح میشود: چرا؟