به گزارش سرمایه فردا، در استقلال این روزها همه چیز رنگوبوی اختلاف گرفته است؛ نه خبری از ستارههای خارجی وعدهشده است، نه تکلیف مدیریت مشخص شده و نه ترکیب فنی شکل گرفته. در استقلالِ این روزها، هر کس حرف خودش را میزند و گویی جنگ قدرت، سرمربی و بازیکن و مدیر نمیشناسد.
در حالیکه وعده جذب ۳ بازیکن مطرح خارجی و یک بازیکن ایرانی نقل محافل رسانهای شده بود، تنها خروجی باشگاه حسین گودرزی بوده است؛ بازیکنی که نمیتوان لقب خرید پرسر و صدا به او داد. از اسامی پرطمطراقی مثل یاسر آسانی و آنتونیو آدان هم خبری نشد. گویی آنها تنها شایعاتی بودند برای آرام کردن افکار عمومی. سکوت رسانهای باشگاه نیز به این گمانهزنیها دامن زده است.
آنچه بیش از ضعف نقلوانتقالاتی استقلال آزاردهنده است، تعدد صداها و نبود یک فرمانده مشخص در رأس باشگاه است. قرار بود علی نظریجویباری کنار برود و علی تاجرنیا جای او را بگیرد، اما حالا حتی زمزمههای استعفای تاجرنیا هم شنیده میشود! جویباری ماند، تاجرنیا ماند، اما سیاست روشن و تصمیم قاطع کماکان نیامد. استقلال در حالی با این سردرگمی پیش میرود که تنها ۱۰ روز دیگر باید در سوپرجام برابر تراکتور بسیار آماده صفآرایی کند.
اظهارات احسان حاجصفی درباره تماس همزمان چندین نفر از باشگاه استقلال برای جذب او، تنها یک لطیفه مدیریتی نیست، بلکه نمادی است از بینظمی گسترده و نبود ساختار تصمیمگیری واحد. این حجم از آشفتگی در مذاکرات، عادی نیست. یک روز نام آدان، گلر معروف اسپانیایی مطرح میشود، روز دیگر محمدرضا اخباری و فردایش حرف از انتقال قرضی فرعباسی به گوش میرسد. استقلال انگار نه تیم فوتبال که یک میدان آزمایشی برای تصمیمات لحظهای شده است.
ماجرای عیسی آلکثیر هم بهشدت نمادین است؛ مهاجمی که بدون نظرخواهی از هواداران جذب شد، بدون هماهنگی با کادر فنی قرارداد بست و حالا صحبت از فسخ ناگهانیاش میشود، در حالی که همزمان نامش در لیست رسمی ارسالی به سازمان لیگ هم وجود دارد! این تناقضات و بیبرنامگیها یادآور همان قرارداد با کاریله است که امضا شد، لغو شد و نهایتاً به شکایت کشیده شد. حالا باید دید سرنوشت پرونده آلکثیر چگونه ختم به فاجعهای دیگر خواهد شد.
وقتی تیمی با ۱۳ بازیکن بزرگسال به اردوی خارج از کشور فرستاده میشود، یعنی مدیریت باشگاه بحران را پذیرفته است. وقتی شرایط کمپ آنقدر ابتدایی است که سرمربی پرتغالی از کوره درمیرود، یعنی فریاد اعتراض به گوش مسؤولان نمیرسد یا نمیخواهند بشنوند. ساپینتو که زمانی با امید برگشت، حالا تنهاست، محصور در سکوت مدیران و چشمانتظار آیندهای مبهم.
هلدینگ خلیج فارس که مالکیت باشگاه را برعهده دارد، فعلاً نقش تماشاگر را بازی میکند. نه اظهارنظری، نه حمایتی، نه حتی توبیخی برای این آشفتگی مدیریتی. استقلال در چنین شرایطی به استقبال فصل جدید میرود؛ فصلی که حریفانش چون تراکتور روزبهروز قویتر میشوند و آبیها هر روز بیشتر در باتلاق اختلاف و بلاتکلیفی فرو میروند.
این استقلال، استقلالی نیست که هوادارش را امیدوار کند؛ این تیم، نه بازیکن درستوحسابی دارد، نه برنامهای برای عبور از بحران و نه حتی مدیریت منسجم. سکوت مالک، دوگانگی مدیران، بلاتکلیفی در نقلوانتقالات و ریزش اعتماد در رختکن، مجموعهای است از آنچه «آبیها بیفرماندهاند» را به تیتر این روزهای فوتبال ایران تبدیل کرده است.
درست از همان لحظهای که سکان استقلال از دولت به دست غولهای صنعتی سپرده شد، این باشگاه بیشتر به کارخانه تولید بحران شباهت پیدا کرد تا تیمی فوتبالمحور. از اردیبهشت ۱۴۰۳ که پروژه خصوصیسازی باشگاههای پایتخت نهایی شد، یکی به بانک شهر رسید و دیگری به پتروشیمی. پرسپولیس در دستان بانکیهاست و استقلال به زیرمجموعه خلیجفارس رفت؛ اما آنچه در ماههای بعد رقم خورد، چیزی نبود جز سیل اشتباهات، ندانمکاریها و مدیرانی که در نهایت بیش از ۳ میلیون دلار از بیتالمال مسلمین را به آتش کشیدند.
در شرایطی که پرسپولیس با وجود انتقادات گاهوبیگاه از رضا درویش، همچنان با مدیریت باثبات روزگار میگذراند، استقلال به خانهای متروکه با رفتوآمدهای بیپایان مدیران بدل شد. علی خطیر آمد و رفت، فرشید سمیعی جانشینش شد، بعد علی نظریجویباری جای او را گرفت و حالا مقدمات ورود مدیرعامل چهارم هم در جریان است. این رفتوآمدها نه تنها کمکی به حل مشکلات نکرد، بلکه بستر مناسبی برای تصمیمهای فاجعهبار فراهم ساخت.
همه چیز از ۲ اسم ناآشنا شروع شد: ودران کیوسفسکی و آلمدین زیلیکیچ. ۲ بازیکن بوسنیایی که بدون حتی یک دقیقه بازی برای استقلال، چمدانها را بستند و رفتند، اما یک میلیون دلار از جیب باشگاه بردند. اصرار بر جذب آنها از سوی احمد شهریاری – نماینده تامالاختیار وقت هلدینگ در باشگاه – انجام شد. بعدها گفته شد قراردادشان بدون ضرر فسخ شده، اما اسناد چیز دیگری میگویند: خسارتی بالغ بر یک میلیون دلار، بدون حتی پاسخگویی یا شفافسازی.
پیتسو موسیمانه، مربی مطرح اهل آفریقای جنوبی، در نگاه اول یک انتخاب خوشنام بود. اما در عمل، نه کار کرد، نه نتیجه گرفت و نه در باشگاه ماند. او قراردادش را یکطرفه فسخ کرد و حالا پیگیر گرفتن حکم قطعی علیه استقلال است. قرارداد اولیهاش ۱.۳ میلیون دلار ارزش داشت و حالا همان به جیب او خواهد رفت، بدون هیچ خروجیای. فابیو کاریله، مربی دیگری که عملا سرمربی استقلال نشد هم به دنبال گرفتن غرامت است!
در یکی از عجیبترین اقدامات فصل جاری، استقلال با عیسی آلکثیر قرارداد بست. مهاجمی که نه در لیست اصلی ساپینتو بود و نه عملکرد فصل قبلش، دلیلی برای چنین قرارداد سنگینی داشت. اما به یکباره همه چیز مهیا شد و امضا انجام شد؛ آن هم با رقمی که ۵۰ میلیارد تومان تخمین زده میشود. شنیدهها حاکی است شرط جذب یکی از بازیکنان خارجی، خرید آلکثیر بوده؛ به بیان دیگر، او بخشی از یک «پکیج» بوده.
ریکاردو ساپینتو، سرمربی پرتغالی استقلال که از همان ابتدا با خرید آلکثیر مخالف بود. حالا با وضعیتی روبرو شده که یا باید بازیکنی را تحمل کند که نمیخواسته یا با هزینهای دیگر، قرارداد او فسخ شود. در این میان، زمزمههایی از خروج احتمالی آلکثیر شنیده میشود؛ اما مشخص است او بدون دریافت پول نمیرود.
میودراگ بوژوویچ، یکی دیگر از نامهایی است که به فهرست عجیبوغریب مدیران استقلال افزوده شد. هیچگاه به درستی روشن نشد او با چه معیاری انتخاب شد، اما خروجیاش مشخص بود: بدون حتی یک برد در ۹ بازی و ضرر فنی و مالی برای باشگاهی که دیگر رمقی برای اشتباه نداشت.
با یک حساب ساده، فقط در ۱۵ ماه گذشته بیش از ۳ میلیون دلار خرج تصمیماتی شده که یا اصلاً اجرا نشد یا اگر شد، فاجعهآمیز بود. اگر همین پول صرف بهبود آکادمی باشگاه، تجهیز امکانات تمرینی یا حتی جذب بازیکنان جوان میشد، شاید امروز استقلال در جایگاهی متفاوت قرار داشت. اما آنچه باقی مانده، فهرستی از اشتباهات پرهزینه است.
نکته هولناک ماجرا این است: در تمام این مدت، هیچ خبری از ورود نهادهای نظارتی نیست. نه بازخواست، نه پاسخخواهی، نه حتی بیانیهای رسمی درباره این حجم از ضررهای مالی. گویی استقلال، ملک شخصی مدیرانی است که بدون مسؤولیت و دغدغه، هر روز تصمیمی جدید میگیرند و سپس از صحنه خارج میشوند.
از پرونده بوسنیاییها تا موسیمانه، از کاریله تا آلکثیر، از میودراگ تا پشتپردههایی که رسانهای نشده، همه نشانههایی است از مدیریت شکستخوردهای که تنها نتیجهاش، سوزاندن میلیونها دلار سرمایه باشگاه و بیتالمال بوده. اگر چنین روندی ادامه یابد، دیگر نباید انتظار قهرمانی یا ثبات داشت؛ باید آماده بود برای خبرهایی از قبیل سقوط و تبدیل شدن به یک تیم معمولی.
استقلال مدتهاست در وضعیت بغرنجی گرفتار شده. نه فقط به خاطر نتایج ورزشی، بلکه به سبب فرورفتن در باتلاقی از مدیریت معیوب، بیبرنامگی و حیفومیل منابع مالی. اگر نظارت واقعی در کار نباشد، اگر مدیران پاسخگو نشوند، اگر قوه قضائیه و دیوان محاسبات وارد نشوند، این فاجعه فقط شروع یک مسیر تاریکتر است و وقتی ۳ میلیون دلار فقط «شروع» یک بحران باشد، باید ترسید از آیندهای که ممکن است دیگر استقلالی در آن نباشد.
پشت نقاب پروژههای ترانزیتی و شعارهای صلحآمیز، طرح کریدور زنگزور به ابزار ژئوپلیتیکی برای محاصره…
مهدی طارمی در حالی به اردوی تمرینی اینتر بازمیگردد که آیندهاش در این تیم نامشخص…
در اتفاقی تاریخی و بیسابقه، تیم ملی دختران زیر ۱۶ سال بسکتبال ایران با نمایش…
ناامیدی دیگر صرفاً واکنشی انسانی به بحرانها نیست، بلکه به کالایی راهبردی در عرصه قدرتهای…
در حالی که فیلمهای اکشن هالیوود همچنان از محبوبترین محصولات فرهنگی جهاناند، بررسی دقیق برخی…
باوجود آمادگی ۹۸ درصدی نیروگاههای حرارتی عبور از تابستان داغ نیازمند مدیریت مصرف و سیاستگذاری…