مقایسه ساختارهای حکمرانی در کشورهای منطقه
مقایسه ساختارهای حکمرانی در کشورهای منطقه نشان میدهد که نهادهای سنتی و نظمهای تاریخی نقش مهمی در ثبات سیاسی، توسعه اقتصادی و انسجام اجتماعی ایفا میکنند. برخی کشورها مانند مالزی توانستهاند با حفظ نهادهای دیرپای خود، مسیر مدرنیزاسیون را بدون فروپاشی طی کنند. در حالی که کشورهایی مانند ایران با حذف این نهادها، دچار تمرکز قدرت، فساد گسترده و بیثباتی سیاسی شدهاند.
بررسی ساختارهای سیاسی کشورهای مختلف نشان میدهد که دو مدل اصلی حکمرانی در منطقه وجود دارد؛ مدل سلطنتی-ایالتی مانند مالزی و برخی کشورهای جنوب شرق آسیا که دارای نهادهای سنتی پایدار هستند و در کنار دولت مرکزی، نقش متعادلکننده قدرت و تضمینکننده ثبات را ایفا میکنند، و مدل جمهوری-متمرکز مانند ایران و برخی کشورهای خاورمیانه که تمرکز قدرت در دولت مرکزی باعث کاهش نقش نهادهای سنتی شده و در برخی موارد، منجر به بیثباتی سیاسی و فساد ساختاری شده است.
در مالزی، سلطانان ایالتی همچنان نقش فعالی در سیاست دارند و بهعنوان حافظان مشروعیت اجتماعی عمل میکنند. این نهادها، برخلاف سیاستمداران کوتاهمدت، دارای افق زمانی بلندمدت هستند و تصمیمات آنها بر اساس منافع پایدار جوامع محلی اتخاذ میشود. در مقابل، در ایران، حذف اربابان محلی و سران قبایل پس از مشروطه باعث شد که ساختارهای پراکنده قدرت از میان بروند و دولت مرکزی بدون محدودیتهای نهادی به تمرکز قدرت بپردازد.
پیامدهای تمرکز قدرت در کشورهای جمهوریمحور شامل افزایش فساد و فرصتطلبی سیاسی، کاهش انسجام اجتماعی و بیثباتی سیاسی است که در نبود نهادهای سنتی، سیاستمداران کوتاهمدت بدون تعهد به منافع بلندمدت جامعه تصمیمگیری میکنند. این موضوع باعث افزایش شکافهای اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی شده و تمرکز قدرت بدون وجود نهادهای متعادلکننده به افزایش نوسانات سیاسی و بحرانهای مدیریتی منجر شده است. مقایسه ایران و مالزی نشان میدهد که حفظ نهادهای سنتی و تطبیق تدریجی با مدرنیزاسیون میتواند ثبات سیاسی و توسعه پایدار را تضمین کند، در حالی که حذف نظمهای تاریخی و تمرکز قدرت در دولت مرکزی ممکن است به افزایش فساد، کاهش انسجام اجتماعی و بیثباتی سیاسی منجر شود.