سیاست و دیپلماسی

دیپلماسی ایران و همسایه پرچالش

به گزارش سرمایه فردا،سفر اخیر هاکان فیدان به تهران را نمی‌توان صرفاً در چارچوب روابط سنتی دو کشور تحلیل کرد. این دیدار بیش از آنکه یادآور مناسبات مرزی یا توافق‌های اقتصادی باشد، نشانه‌ای از دیپلماسی ضرورت میان دو قدرت منطقه‌ای است؛ دیپلماسی‌ای که در سایه تحولات پرشتاب خاورمیانه، از جنگ غزه و بحران سوریه گرفته تا رقابت‌های قفقاز و فشار تحریم‌ها، شکل تازه‌ای به خود گرفته است. ترکیه و ایران، هرچند در بسیاری از پرونده‌ها رقیب‌اند، اما همزمان به دلیل همسایگی و اشتراک منافع امنیتی، ناگزیر از گفت‌وگو و همکاری هستند. سفر فیدان به تهران را باید بخشی از تلاش آنکارا برای موازنه‌سازی فعال و بازنگری در نگاه به ایران دانست؛ تلاشی که می‌تواند آغازگر مرحله‌ای جدید در روابط دو کشور باشد، مرحله‌ای که بیش از هر زمان دیگری بر پایه ضرورت‌های مشترک و واقعیت‌های منطقه‌ای بنا شده است.

سفر یک‌روزه هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، به تهران نشان داد که روابط ایران و ترکیه از جنس ارتباط‌های ساده و محدود نیست، بلکه مجموعه‌ای گسترده از همکاری‌ها، رقابت‌ها و ضرورت‌های مشترک را در بر می‌گیرد. فیدان که روز یکشنبه وارد تهران شد، با عباس عراقچی، وزیر خارجه کشورمان و دیگر مقامات بلندپایه ایران دیدار کرد. او در این سفر طیفی از مسائل دوجانبه و منطقه‌ای را مورد گفت‌وگو قرار داد؛ از تجارت و همکاری مرزی گرفته تا پرونده سوریه، جنگ غزه و آینده معادلات امنیتی در منطقه.

این سفر در حالی انجام شد که ترکیه و ایران در سال‌های اخیر، هرچند گاهی با اختلاف‌نظر روبه‌رو بوده‌اند، اما همواره به عنوان دو قدرت مهم منطقه‌ای و دو همسایه مجبور به همکاری هستند. روابط تهران و آنکارا، نه‌تنها به دلیل همسایگی و مرزهای طولانی اهمیت دارد، بلکه به دلیل حضور هر دو کشور در پرونده‌های پیچیده منطقه‌ای از قفقاز تا خاورمیانه، نقش اساسی در شکل دادن به آینده امنیت منطقه بازی می‌کند. از همین زاویه است که سفر فیدان به تهران معنای بیشتری پیدا می‌کند؛ سفری که نشان می‌دهد ترکیه همچنان به دنبال ایفای نقش فعال در معادلات منطقه است و ایران نیز برای تعامل با این همسایه قدرتمند، اهمیت ویژه‌ای قائل است.

 

از همکاری اقتصادی تا رقابت ژئوپلیتیک؛ گستره وسیع پرونده‌های دوجانبه

یکی از محورهای اصلی این سفر، بررسی راه‌های افزایش حجم تجارت میان دو کشور بود. ایران و ترکیه سال‌هاست هدف‌گذاری حجم ۳۰ میلیارد دلاری تجارت سالانه را مطرح می‌کنند، اما این هدف هنوز محقق نشده است. فیدان در دیدارهای خود تلاش کرد مسیر نشست «شورای عالی همکاری ایران و ترکیه» را هموار کند؛ نشستی که به ریاست رؤسای‌جمهور دو کشور برگزار خواهد شد و قرار است نقشه راه تازه‌ای برای مناسبات اقتصادی تدوین کند. در کنار تجارت، موضوع‌هایی مانند حمل‌ونقل، ساخت مراکز تجارت مرزی، و تکمیل زیرساخت‌های مشترک نیز از مباحث مهم سفر او بود.

اما روابط ایران و ترکیه تنها به مسائل اقتصادی محدود نیست. دو کشور سال‌هاست در منطقه مجموعه‌ای از رقابت‌ها و همکاری‌های همزمان را تجربه می‌کنند. از افغانستان و پاکستان گرفته تا آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین پرونده‌های مهم خاورمیانه مثل سوریه، عراق و فلسطین، هر دو کشور در بسیاری از این حوزه‌ها نقش فعال دارند. این همپوشانی جغرافیایی باعث شده گاهی همکاری میان دو طرف الزامی باشد و گاهی، رقابت میان آنها شدت بگیرد.

یکی از موضوعات مهم در روابط تهران و آنکارا، پرونده پ.ک.ک است. هرچند پس از اعلام خلع سلاح توسط این گروه، وضعیت تا حدی آرام‌تر شده، اما همکاری امنیتی ایران و ترکیه همچنان ضرورت دارد. مرزهای طولانی دو کشور، موضوع مقابله با تروریسم و کنترل تحرکات مرزی را به یکی از محورهای ثابت دیدارهای مقامات سیاسی و امنیتی تبدیل کرده است. به همین دلیل، حضور هاکان فیدان  که سال‌ها رئیس سازمان اطلاعات ترکیه (میت) بوده است اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. او نه‌تنها وزیر خارجه است، بلکه یکی از طراحان اصلی ساختار امنیتی ترکیه محسوب می‌شود. از همین رو، سفر او به تهران فقط جنبه سیاسی و دیپلماتیک ندارد و حامل پیام‌های امنیتی مهمی نیز هست. لذا فیدان می‌تواند نقش ویژه‌ای در هماهنگ‌سازی سیاست خارجی ترکیه در قفقاز، سوریه و عراق با همکاری ایران داشته باشد.

 

پرونده‌های منطقه‌ای؛ از غزه تا سوریه، از قفقاز تا میانجی‌گری هسته‌ای

همان طور که قبل از سفر فیدان به تهران خبر داده بودند، بخش مهمی از مذاکرات او با مقامات کشورمان به مسائل منطقه‌ای اختصاص داشت. ترکیه یکی از بازیگران فعال در پرونده غزه است و تلاش می‌کند با حفظ آتش‌بس و کمک به بازسازی، در روندهای آینده این منطقه نقش داشته باشد. فیدان در تهران نیز درباره قطعنامه اخیر شورای امنیت و روند آتش‌بس گفت‌وگو کرد.

در این بین شاید مهم‌ترین بخش سفر او، مربوط به آینده سوریه باشد. پس از تحولات یک سال اخیر و تغییرات جدی در ساختار سیاسی دمشق، ترکیه تلاش دارد جایگاه خود را در معادلات پسااسد تثبیت کند. ایران نیز همچنان یکی از بازیگران اصلی در صحنه منطقه است. همین مسئله باعث می‌شود همکاری و گفت‌وگوی دو کشور درباره نظم جدید سوریه اهمیت فراوانی داشته باشد. ترکیه اکنون می‌خواهد از تنش‌های گذشته عبور کرده و برای مدیریت وضعیت سیاسی و امنیتی سوریه، با تهران همکاری نزدیک‌تری داشته باشد.

در قفقاز نیز نقش ترکیه پررنگ است. آنکارا طی سال‌های اخیر تلاش داشته موازنه منطقه را به سود خود و آذربایجان پیش ببرد. آینده کریدورها، وضعیت ارمنستان و روند صلح قفقاز جنوبی بخشی از موضوعاتی بود که در این سفر مطرح شد. ایران نیز با حساسیت فراوان تحولات قفقاز را پیگیری می‌کند؛ زیرا هر تغییری در این منطقه مستقیماً امنیت ملی کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

نکته مهم دیگر احتمال نقش‌آفرینی ترکیه در پرونده هسته‌ای ایران است. در گذشته نیز آنکارا دو بار میزبان مذاکرات معاونان وزیر خارجه ایران و سه کشور اروپایی بود. اکنون نیز برخی نشانه‌ها حاکی از آن است که ترکیه می‌خواهد دوباره نقش میانجی یا زمینه‌ساز در گفتگوهای ایران و غرب را برعهده بگیرد. هاکان فیدان با سابقه امنیتی و تجربه طولانی در مذاکرات منطقه‌ای می‌تواند در این مسیر نقش قابل‌توجهی بازی کند.

در کنار اینها، بحث بحران اوکراین و تنش میان پاکستان و افغانستان نیز در دستور کار گفتگوهای فیدان و مقامات ایرانی قرار داشت. ترکیه تلاش می‌کند در همه این پرونده‌ها نقشی فعال داشته باشد و خود را به عنوان یک بازیگر چندوجهی معرفی کند؛ بازیگری که می‌تواند هم با ایران همکاری کند و هم با غرب مذاکره داشته باشد.

 

سیامک کاکایی: سفر فیدان به تهران، بازنگری در نگاه ترکیه به ایران است

پیرو نکات فوق و برای بررسی دقیق اهداف سفر هاکان فیدان به تهران، سیامک کاکایی طی گفت وگو با هفت صبح تلاش دارد تصویری چندلایه و واقع‌بینانه از اهداف حضور وزیر خارجه ترکیه به ایران ارائه می‌کند؛ تصویری که نشان می‌دهد که از منظر  استاد مطالعات ترکیه، «این سفر، نه یک دیدار تشریفاتی، بلکه بخشی از پازل بزرگ‌تر دیپلماسی نوین آنکارا است». به گفته تحلیلگر ارشد مسائل ترکیه، «باید حضور فیدان در تهران را در بستر مجموعه‌ای از تحولات منطقه‌ای و دگرگونی‌های سیاست خارجی آنکارا فهم کرد؛ تحولاتی که از تشدید تجاوزات اسرائیل و تغییر آرایش نیروها در سوریه گرفته تا بازنگری گسترده در سیاست منطقه‌ای ترکیه امتداد یافته است.»

کاکایی در ادامه می‌گوید که «در یک سال اخیر ترکیه با چهار روند عمده مواجه بوده است؛ تداوم حملات اسرائیل و تهدیدات منطقه‌ای، تغییر غیرمنتظره در وضعیت سوریه پس از سقوط نظام اسد، بازبینی عمیق در راهبرد منطقه‌ای آنکارا و تلاش برای بازطراحی ترکیبی از سیاست امنیتی-اقتصادی و همه این موارد، فضای تازه‌ای را برای تنظیم روابط با ایران ایجاد کرده و سفر فیدان را از جنس «ضرورت» ساخته است، نه انتخاب.»

استاد مطالعات ترکیه، «نخست به وجه دوجانبه روابط تهران – انکارا اشاره می‌کند؛ مناسباتی که اگرچه همواره در سطح مقامات عالی‌رتبه دنبال شده، اما بسیاری از آنها نیمه‌تمام مانده است. از تجارت ۳۰ میلیارد دلاری که سال‌هاست روی کاغذ مانده تا اختلاف‌های مزمن بر سر مسائل گازی و تعرفه‌ای، مجموعه‌ای از پرونده‌ها وجود دارد که ترکیه امیدوار است در قالب «شورای عالی همکاری»، مدلی که در سال‌های اخیر با کشورهای عربی خلیج فارس هم اجرا کرده جان تازه‌ای به روابط اقتصاد با ایران بدهد». به گفته کاکایی، «در کنار تجارت، موضوعات مرزی، امنیتی و پرونده مبارزه با تروریسم همچنان محور گفت‌وگوها هستند». چرا که وی معتقد است، «حتی با وجود خلع‌سلاح و انحلال پ.ک.ک، این موضوع (تروریسم) همچنان یک پرونده دائمی در روابط تهران–آنکارا باقی خواهد ماند».

به گفته تحلیلگر ارشد مسائل ترکیه، «مهم‌ترین تغییر در سیاست خارجی آنکارا، رویکرد «موازنه‌سازی فعال» است؛ سیاستی که اجازه می‌دهد ترکیه روابطش را تنها به غرب گره نزند و همزمان در چند جبهه بازی کند؛ با ایران، با روسیه، با اروپا و با کشورهای عربی» و به زعم کاکایی، «فیدان یکی از طراحان اصلی این نگاه است؛ چهره‌ای امنیتی که حالا نقش تئوری‌پرداز دیپلماسی ترکیه را هم ایفا می‌کند. بر اساس همین رویکرد است که ترکیه بار دیگر تمایل دارد در روابط ایران با غرب نقش میانجی فعال داشته باشد؛ همان نقشی که در بحران اوکراین میان مسکو و ناتو ایفا کرد و اکنون احتمال دارد در قبال واشنگتن و تهران نیز زمینه‌سازی‌اش را آغاز کرده باشد.»

 

ترکیه با دقت تحولات مرتبط با اسنپ‌بک و تحریم‌های امریکا و اروپا علیه ایران را دنبال می‌کند

این کارشناس حوزه سیاست خارجی توضیح می‌دهد که «ترکیه با دقت تحولات مرتبط با اسنپ‌بک و تحریم‌های امریکا و اروپا علیه ایران را دنبال می‌کند و تلاش دارد فرصت تازه‌ای برای بازسازی مناسبات اقتصادی ایجاد کند؛ آن هم در شرایطی که نشانه‌هایی از نگرانی ترکیه نسبت به اثرات تحریم‌های ثانویه دیده می‌شود». از نگاه او، «این سفر می‌تواند پایه‌ای برای بازنویسی روابط اقتصادی و تجاری دو کشور باشد؛ به‌ویژه اگر تهران و آنکارا تصمیم بگیرند مدل همکاری‌های اقتصادی ترکیه با عربستان و امارات را در روابط دوجانبه نیز بازآفرینی کنند.»

در بخش منطقه‌ای، کاکایی سه محور اصلی را برجسته می‌کند؛ «سوریه، عراق و قفقاز.» در پرونده سوریه، او باور دارد که «پس از تحولات سال گذشته (سقوط اسد)، ترکیه به نتیجه‌ای که انتظار داشت نرسیده و اکنون با چالش‌های تازه‌ای مواجه است؛ چالش‌هایی که بخش مهمی از آنها به درگیری با اسرائیل و آشفتگی سیاسی در آن کشور بازمی‌گردد. همین وضعیت می‌تواند ترکیه را به سمت همکاری بیشتر با ایران در سوریه سوق دهد؛ حتی اگر رقابت‌هایی میان دو کشور وجود داشته باشد.»

به تعبیر این تحلیلگر مسائل غرب اسیا، «در عراق نیز ترکیه در حال انتقال از یک رویکرد کاملاً امنیتی به یک رویکرد اقتصادی–امنیتی است؛ تغییری که در قالب «کریدور توسعه» و راه زمینی تازه‌ای که قرار است جنوب عراق را به ترکیه و از آنجا به قطر و امارات متصل کند، دیده می‌شود.» با چنین برداشتی، کاکایی باور دارد که «این مسیر اهمیت استراتژیک ویژه‌ای برای ترکیه دارد و طبیعی است که در گفتگوهای تهران نیز مطرح شود.»

از منظر این استاد روابط بین الملل، «در قفقاز نیز اگرچه تنش مستقیمی میان ایران و ترکیه وجود ندارد، اما رقابت‌های جدی در جریان است؛ به‌ویژه در رابطه با کریدورهای منطقه‌ای و نحوه اتصال آذربایجان به نخجوان». به همین واسطه کاکایی تاکید دارد که «ترکیه ممکن است در پی یافتن راهکاری باشد که ایران را در این روند مشارکت دهد یا دست‌کم حساسیت‌های تهران را مدیریت کند، هرچند این پرونده به‌طور ذاتی پیچیده و چندلایه است.»

استاد مطالعات ترکیه، در پایان تصریح می کند که «با این مجموعه از پرونده های مختلف بین ایران و ترکیه، سفر فیدان به معنای حل و فصل همه این مسائل نیست، اما می‌تواند نشانه‌ای از «بازنگری در نگاه ترکیه به ایران» و تلاش برای تعریف چارچوب تازه‌ای از همکاری‌ها باشد.» چون به گفته کاکایی، «ایران و ترکیه دو همسایه‌ای هستند که همزمان شباهت‌ها، اختلافات، رقابت‌ها و ضرورت‌های مشترک دارند و همین ترکیب پیچیده، روابط آنها را به یکی از حساس‌ترین روابط دوجانبه در منطقه تبدیل کرده است؛ روابطی که سفر فیدان می‌تواند نقطه آغاز مرحله‌ای جدید در آن باشد».

 

تحرکات جدید در منطقه خاورمیانه

  • این تحرکات جدید بیش از آنکه در چارچوب تنش ایران–آمریکا معنا پیدا کند، در قالب یک صف‌بندی تازه در ریاض، دمشق و بیروت قابل تفسیر است. این نقاط اکنون به سه کانون اصلی تحولات آینده تبدیل شده‌اند؛ کانون‌هایی که ترکیه، عربستان و آمریکا هر سه به‌طور موازی و با شدت بیشتر بر آن‌ها متمرکز شده‌اند.
  • تحولات اخیر، چه آنچه در بغداد رخ داده و چه موجی از خبرها درباره تنش در لبنان و تحرکات هوایی در عراق، همگی نشانه‌هایی از یک پارادایم جدید در منطقه هستند؛ پارادایمی که در محور آن، دو گزاره کلیدی دیده می‌شود؛ اول آنکه غربی ها با محوریت و مرکزیت آمریکا به دنبال جنگ مستقیم با ایران نیستند؛ نه هزینه آن را می‌پذیرد و نه اراده‌ای برای ورود به یک درگیری گسترده دارند و دومین گزاره که مکمل گزاره قبل است ناظر بر این واقعیت خواهد بود که اتفاقا ایران نیز به دنبال جنگ نیست، اما می‌خواهد نشان دهد در برابر فشار، تهدید یا نمایش قدرت، حاضر به عقب‌نشینی نیست و قدرت بازدارندگی خود را حفظ می‌کند.
  • آنکارا و ریاض می‌دانند که منطقه در حال ورود به یک مرحله جدید موازنه است و برای حفظ جایگاه خود باید از تهران تا ریاض و از بغداد تا دمشق، سطحی از هماهنگی و گفت‌وگو را دنبال کنند. به همین دلیل است که در این هفته‌ها هیچ طرفی به‌سوی جنگ نمی‌رود، اما همه در حال افزایش سطح تهدید هستند.
  • در چنین فضایی هر بازیگری که بتواند «تعادل جدید» را سریع‌تر بفهمد و سازوکار خود را با آن هماهنگ کند، در موقعیت بهتری قرار خواهد گرفت؛ و به نظر می‌رسد سفرهای اخیر به تهران دقیقاً با چنین هدفی دنبال شده است.

طبق ادعای شبکه «الحدث»، باراک در بغداد به نخست‌وزیر عراق هشدار داده که اسرائیل عملیات گسترده‌ای علیه حزب‌الله در لبنان آغاز خواهد کرد که تا زمان خلع سلاح کامل حزب‌الله ادامه می‌یابد. این ادعا بدون توجه به صحت یا اغراق در آن در شرایطی مطرح می‌شود که منطقه در هفته‌های اخیر در سطحی بی‌سابقه از تهدید، تنش و مانورهای روانی قرار گرفته است.

 

نقش عراق در  تقابل میان بازیگران منطقه‌ای

باراک در بخش مهمی از گفته های خود به السودانی هشدار داده اگر گروه‌های نزدیک به ایران در عراق «به نفع حزب‌الله» مداخله کنند، واکنش اسرائیل می‌تواند دامنه‌ای فراتر از لبنان داشته باشد. صرف‌نظر از واقعیت یا سناریویی بودن این گزاره، پیام روشن است که «آمریکا می‌خواهد بغداد را در موقعیتی قرار دهد که مسئولیت کنترل گروه‌ها و نظارت بر رفتار آنان را بپذیرد، آن‌هم در زمانی که فضای منطقه‌ای در سوریه، عراق و لبنان به‌شدت در حال تغییر است.»

علاوه بر گزارش الحدث، یک منبع عراقی نیز به «العربی الجدید» گفته که جلسه باراک و السودانی حدود ۷۰ دقیقه طول کشیده و در آن درخواست مستقیم از بغداد مطرح شده است که آن هم «مهار کامل جریان‌هایی که ممکن است هرگونه حمایت مالی یا عملیاتی از حزب‌الله داشته باشند.» در عین حال از بغداد خواسته شده که «عراق در هرگونه تقابل میان بازیگران منطقه‌ای یا فرامنطقه‌ای بی طرف باقی بماند».

این خبر، در کنار سفرهای اخیر مقام‌های ترکیه و عربستان به تهران، تصویری کاملاً تازه از تحرکات بازیگران منطقه‌ای ارائه می‌دهد. برخلاف تصور اولیه که سفرهای ترکیه و عربستان را نشانه‌ای از تلاش برای میانجیگری یا مدیریت بحران هسته‌ای یا تنش ایران و آمریکا تلقی می‌کرد، اکنون نشانه‌های جدید حکایت از آن دارد که ریاض و آنکارا بیش از آنکه در پی نقش‌آفرینی مستقیم در پرونده‌های تهران–واشنگتن باشند، در تلاش برای مدیریت تحولات منطقه‌ای در مثلث «لبنان–سوریه–عراق» هستند.

اگر آنچه الحدث و العربی الجدید منتشر کرده‌اند به واقعیت نزدیک باشد، این تحرکات جدید بیش از آنکه در چارچوب تنش ایران–آمریکا معنا پیدا کند، در قالب یک صف‌بندی تازه در ریاض، دمشق و بیروت قابل تفسیر است. این نقاط اکنون به سه کانون اصلی تحولات آینده تبدیل شده‌اند؛ کانون‌هایی که ترکیه، عربستان و آمریکا هر سه به‌طور موازی و با شدت بیشتر بر آن‌ها متمرکز شده‌اند.

در روزهای اخیر نیز خبرهایی از پرواز جنگنده‌ها در استان میسان عراق و شکستن دیوار صوتی منتشر شد؛ اخباری که برخی منابع آن را عملیات اسرائیلی و برخی دیگر سناریوی روانی دانستند. چه این اتفاق یک اقدام میدانی بوده باشد و چه یک عملیات رسانه‌ای، زمان‌بندی آن کاملاً با سفر تام باراک هم‌خوان است و نشان می‌دهد فضای منطقه به سمت افزایش فشار روانی و نمایش قدرت در مرزهای تنش پیش می‌رود.

مجموعه این تحولات، سفرهای اخیر ترکیه و عربستان به تهران را در چارچوبی بسیار وسیع‌تر قرار می‌دهد؛ چارچوبی که در آن ایجاد هماهنگی‌های منطقه‌ای، به‌ویژه درباره عراق و لبنان، در اولویت قرار گرفته است و احتمالاً در هفته‌های آینده شاهد ابعاد تکمیلی آن خواهیم بود.

 

شکل‌گیری پارادایم جدید از موازنه تهدید تا موازنه وحشت

تحولات اخیر، چه آنچه در بغداد رخ داده و چه موجی از خبرها درباره تنش در لبنان و تحرکات هوایی در عراق، همگی نشانه‌هایی از یک پارادایم جدید در منطقه هستند؛ پارادایمی که در محور آن، دو گزاره کلیدی دیده می‌شود؛ اول آنکه غربی ها با محوریت و مرکزیت آمریکا به دنبال جنگ مستقیم با ایران نیستند؛ نه هزینه آن را می‌پذیرد و نه اراده‌ای برای ورود به یک درگیری گسترده دارند و دومین گزاره که مکمل گزاره قبل است ناظر بر این واقعیت خواهد بود که اتفاقا ایران نیز به دنبال جنگ نیست، اما می‌خواهد نشان دهد در برابر فشار، تهدید یا نمایش قدرت، حاضر به عقب‌نشینی نیست و قدرت بازدارندگی خود را حفظ می‌کند.

این دو گزاره در کنار هم، وضعیت موجود را به فضایی تبدیل کرده‌اند که می‌توان آن را منظومه‌ای از تحمیل اراده ذیل موازنه تهدید و موازنه وحشت نامید؛ وضعیتی که در آن هر دو طرف به‌خوبی می‌دانند ورود به درگیری مستقیم، هزینه‌ای فراتر از تحمل دارد، اما در عین حال هر کدام تلاش می‌کنند سطح بازدارندگی خود را از دست ندهند. در همین چارچوب است که پیام‌های سفر تام باراک نیز معنا پیدا می‌کند. او تلاش دارد عراق را در موقعیتی قرار دهد که تنش را کنترل کند، اما همزمان تهدید و حتی وحشت را احساس کند. این همان سیاستی است که آمریکا در سال‌های اخیر در عراق دنبال کرده است؛ نه خروج کامل، نه درگیری مستقیم، بلکه حفظ اهرم‌های فشار با کمترین هزینه ممکن که اکنون دولت دوم ترامپ هم به دنبال پیاده کردن آن خواهد بود.

در سوی دیگر، ایران سعی دارد نشان دهد محور مقاومت بخشی از معادلات بازدارندگی منطقه‌ای است و هرگونه بازی با این محور، هزینه خود را برای طرف مقابل خواهد داشت. از این منظر، سفرهای اخیر ترکیه و عربستان به تهران نیز با این پارادایم قابل فهم است؛ آنکارا و ریاض می‌دانند که منطقه در حال ورود به یک مرحله جدید موازنه است و برای حفظ جایگاه خود باید از تهران تا ریاض و از بغداد تا دمشق، سطحی از هماهنگی و گفت‌وگو را دنبال کنند. به همین دلیل است که در این هفته‌ها هیچ طرفی به‌سوی جنگ نمی‌رود، اما همه در حال افزایش سطح تهدید هستند. غرب می‌خواهد فشار بگذارد، ایران می‌خواهد انعطاف‌ناپذیری در برابر فشار را نشان دهد، و بازیگران منطقه‌ای تلاش دارند زمین بازی را مدیریت کنند تا از تبعات احتمالی آن مصون بمانند.

این پارادایم جدید همچنین باعث شده لبنان، سوریه و عراق به میدان اصلی فشار روانی تبدیل شوند. پرواز جنگنده‌ها در عراق، چه واقعی و چه رسانه‌ای دقیقاً در همین چارچوب قابل تفسیر است که نمایش قدرت از یک سو و سنجش واکنش طرف مقابل از سوی دیگر به دقت در حال اجراست. در چنین فضایی هر بازیگری که بتواند «تعادل جدید» را سریع‌تر بفهمد و سازوکار خود را با آن هماهنگ کند، در موقعیت بهتری قرار خواهد گرفت؛ و به نظر می‌رسد سفرهای اخیر به تهران دقیقاً با چنین هدفی دنبال شده است.

 

پیام سفر احتمالی مارک ساوایا؛ تغییر معنادار معادلات در عراق

در کنار تحرکات اخیر و سفر تام باراک، احتمال سفر مارک ساوایا، دستیار دونالد ترامپ در امور عراق، می‌تواند نقطه عطف دیگری در تحولات پیش رو باشد؛ به‌ویژه با توجه به مواضع جدید او که در رسانه‌های مختلف منتشر شده است. ساوایا در یک رشته اظهارات، که به وضوح لحن «هشدار و توصیه» را توأمان دارد، گفته است که عراق باید پرونده «سلاح‌های خارج از کنترل دولت» را ببندد. هم چنین عراق در نقطه‌ای قرار دارد که «یا باید مسیر تقویت نهادهای رسمی را انتخاب کند یا به چرخه مشکلات گذشته بازگردد». اینها علاوه بر آن است که ساوایا تاکید کرده که «هیچ اقتصادی در محیطی که سیاست با قدرت غیررسمی در هم آمیخته باشد، توان رشد ندارد». مهم‌تر از همه، او اعلام کرده «پیامی ویژه از سوی دونالد ترامپ برای رهبران عراق و اقلیم کردستان دارد.»

این سخنان و سفر پیش روی ساوایا نشان می‌دهد که تحولات عراق از نگاه واشنگتن وارد مرحله‌ای تازه شده است؛ مرحله‌ای که در آن اولا آمریکا تلاش دارد نقش خود را پیش از تشدید احتمالی تنش در لبنان تثبیت کند. در ثانی واشنگتن می‌خواهد بغداد را در چارچوب قواعد جدید امنیتی منطقه‌ای قرار دهد و دست اخر اینکه، واشنگتن در حال طراحی رویکرد متفاوتی نسبت به عراق پس از انتخابات پارلمانی در این کشور و جدایی بغداد از تهران است؛ رویکردی که ممکن است با سیاست سال‌های گذشته تفاوت‌های جدی داشته باشد.

اگر سفر مارک ساوایا انجام شود، مجموعه تحولات عراق وارد فاز تازه‌ای خواهد شد. او برخلاف مأموریت‌های صرفاً دیپلماتیک، نقشی سیاسی – امنیتی دارد و لحن سخنان اخیر او نشان می‌دهد آمریکا می‌خواهد دولت جدید در ریل واشنگتن حرکت کند. در عین حال نفوذ خود را، هم در بغداد و هم در اقلیم بازسازی کند و از همه مهم تر آنکه، معادلات امنیتی منطقه را از طریق عراق مدیریت کند. اینها علاوه بر آن است که ایالات متحده در نظر دارد در دوره جدید، نقش عراق را در نظم منطقه‌ای افزایش دهد، اما تحت چارچوب‌های مورد نظر خود.

این تحولات تأثیر مستقیمی بر معادلات منطقه ای ایران خواهد داشت. عراق در سال‌های اخیر تلاش کرده میان بازیگران مختلف تعادل ایجاد کند، اما ورود چهره‌هایی مانند باراک و ساوایا نشانه‌ای است از اینکه رقابت بر سر آینده عراق وارد فاز تعیین‌کننده شده است. از مجموع سفرها، پیام‌ها، تهدیدها و تحرکات اخیر می‌توان چنین نتیجه گرفت که منطقه در آستانه یک بازتعریف جدید قرار دارد که بین جنگ و آرامش در تعلیق است. لذا نه عقب‌نشینی طرفین محتمل خواهد بود و نه درگیری مستقیم. در این میان، لبنان، سوریه و عراق کانون‌های اصلی این بازتعریف هستند و بازیگران مختلف از ترکیه و عربستان تا آمریکا و ایران در تلاشند جایگاه خود را در این صفحه جدید شطرنج تثبیت کنند.

 

 

 

modir

Recent Posts

وزارت نفت گره ارزی در واردات کالاهای اساسی

مشاور وزیر جهاد کشاورزی با انتقاد از تأخیر طولانی در پرداخت مطالبات ارزی واردکنندگان می‌گوید…

4 ساعت ago

هشدار جدی مدیرعامل آریان فولاد ؛ تولید با ۲۰ درصد ظرفیت و بن‌بست انرژی

مدیرعامل فولاد آریان، با تشریح توقف خطوط تولید، بحران برق، افت تقاضای داخلی و فشارهای…

4 ساعت ago

پایان حاشیه دار پامپ

قسمت آخر «پامپ» نه یک گفت‌وگوی معمولی، بلکه صحنه‌ای برای نمایش تنش میان نسل‌ها، بازتعریف…

20 ساعت ago

دولت و احزاب به بن‌بست رسیدند

دیدار اخیر رئیس‌جمهور با فعالان سیاسی، بار دیگر این پرسش را زنده کرد که آیا…

20 ساعت ago

مرگ در کمپ

مرگ مشکوک مرد جوانی که برای ترک اعتیاد به کمپ رفته بود، حالا به یکی…

20 ساعت ago

خلیج فارس در تنفس دوباره

پس از سال‌ها تکرار کشندهای قرمز و مرگ‌ومیر گسترده آبزیان، پروژه جمع‌آوری فاضلاب بندرعباس روزنه‌ای…

20 ساعت ago