سیاست و دیپلماسی

جنگ هویتی اسرائیل علیه ایران

به گزارش سرمایه فردا، جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران که منجر به شهادت بیش از هزار نفر از هم‌وطنانمان شد، فراتر از یک درگیری نظامی متعارف بود. این جنگ پرده از یک استراتژی پیچیده و چندلایه اسرائیل برداشت که نه ‌تنها به دنبال براندازی جمهوری اسلامی، بلکه هدف بزرگ‌تری را دنبال می‌کرد: تضعیف موجودیت ایران به‌عنوان یک دولت-ملت یکپارچه.

این استراتژی، که ریشه در دکترین تاریخی «اتحادهای پیرامونی» اسرائیل دارد، شامل تحریک ناآرامی‌های داخلی، بهره‌برداری از گسل‌های قومیتی، و استفاده از گروه‌های نیابتی مانند سازمان منافقین، گروه‌های تجزیه‌طلب کرد، و گروه‌های تکفیری بلوچ بود. هدف این اقدامات نیز، ایجاد یک جنگ داخلی تمام‌عیار و تجزیه ایران بود تا نفوذ منطقه‌ای تهران برای همیشه از بین برود.

رژیم صهیونیستی در این جنگ نشان داد که به جای تکیه صرف بر توانایی نظامی خود، بر فعال‌سازی ظرفیت‌های آشوب و بی‌ثباتی در داخل ایران حساب ویژه‌ای باز کرده است. این رویکرد، که در چارچوب دکترین «اتحادهای پیرامونی» تعریف می‌شود، از دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی توسط رهبران این رژیم، به‌ویژه دیوید بن‌گوریون، طراحی شد. این دکترین بر ایجاد اتحاد با گروه‌های غیرعرب یا اقلیت‌های قومی در منطقه، مانند کردها، بلوچ‌ها، و حتی گروه‌های مخالف سیاسی مانند منافقین، برای تضعیف دولت‌های مرکزی متخاصم، به‌ویژه ایران، عراق، و سوریه، تأکید دارد. در مورد ایران، این استراتژی به معنای بهره‌برداری از تنوع قومیتی و مذهبی برای ایجاد شکاف‌های داخلی و مشغول کردن کشور به درگیری‌های قومیتی و مذهبی است، به‌گونه‌ای که توان ملی و منطقه‌ای آن تضعیف شود. جنگ ۱۲ روزه نمونه‌ای بارز از اجرای این دکترین بود، که در آن اسرائیل تلاش کرد با ترکیب حملات نظامی هدفمند، تحریک جامعه، و استفاده از گروه‌های نیابتی، ایران را به یک بحران داخلی و در نهایت تجزیه سوق دهد.

محورهای کلیدی  راهبرد، تحریک مردم به آشوب

یکی از محورهای کلیدی این راهبرد، تحریک مردم به آشوب بود. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در اوج جنگ در گفت‌وگویی با شبکه اینترنشنال، به‌طور مستقیم از مردم ایران خواست تا علیه حاکمیت قیام کنند. او با بهره‌گیری از شعار «زن، زندگی، آزادی» و اشاره به نارضایتی‌های اجتماعی، تلاش کرد تا زمینه را برای ناآرامی‌های داخلی فراهم کند. این فراخوان، که در بحبوحه جنگ نظامی مطرح شد، نشان ‌دهنده تلاش اسرائیل برای تبدیل درگیری نظامی به یک بحران داخلی بود که می‌توانست انسجام ملی ایران را تضعیف کند. اما این، تنها بخش ظاهری استراتژی بود. در پشت پرده، رژیم صهیونیستی با حملات هدفمند و متمرکز به پایگاه‌های نظامی ایران در مناطق شمال‌غرب و غرب کشور، قصد داشت توان دفاعی ایران در این مناطق استراتژیک را فلج کند. در روز اول جنگ، اسرائیل چندین ساعت متوالی پایگاه شکاری تبریز را هدف حملات هوایی خود قرار داد، اقدامی که نشان‌ دهنده برنامه‌ریزی دقیق برای از بین بردن توان عملیاتی ایران در این منطقه بود. بیانیه تبیینی وزارت اطلاعات پس از جنگ روشن کرد که این حملات هدفمند بخشی از یک طرح بزرگ‌تر بود: آماده‌سازی مسیر برای ورود گروه‌های مسلح تروریستی از مرزهای غربی به داخل ایران. این گروه‌ها، شامل تجزیه‌طلبان کرد مانند پژاک، حزب دموکرات کردستان ایران، و کومله، و همچنین گروه‌های تکفیری مانند جیش‌الظلم در جنوب‌شرق کشور، آماده بودند تا با نفوذ به خاک ایران، یک جنگ داخلی و ارضی را کلید بزنند.

این تاکتیک به‌طور مستقیم یادآور عملیات فروغ جاویدان سازمان منافقین در سال ۱۳۶۷ است، زمانی که نیروی هوایی رژیم بعث عراق، پیش از ورود نیروهای منافقین به خاک ایران، مسیرهای استراتژیک در مناطق مرزی غرب کشور را بمباران کرد تا موانع نظامی را از سر راه آن‌ها بردارد. در آن عملیات، منافقین با حمایت لجستیکی و اطلاعاتی صدام حسین، تا تنگه چهارزبر پیش رفتند، اما در نهایت با طراحی عملیات مرصاد توسط نیروهای مسلح ایران، شکست خوردند. جنگ ۱۲ روزه نیز نشان ‌دهنده تکرار این الگو بود، با این تفاوت که این بار اسرائیل، به‌عنوان حامی اصلی گروه‌های نیابتی، نقش محوری را ایفا کرد و هدفش نه ‌تنها تضعیف توان نظامی ایران، بلکه هموار کردن مسیر برای گروه‌های تروریستی و تجزیه‌طلب بود تا ایران را به هرج‌ومرج داخلی بکشانند.

پتانسیل گروه‌های تجزیه‌طلب در مناطق کردنشین

چند هفته پس از توقف جنگ ۱۲ روزه، نشریه نیوزویک در گزارشی که به ‌وضوح از تحلیل‌ها و نظرات کارشناسان صهیونیستی و غربی، از جمله ارن لهاو و عفرا بن‌جیو، بهره برده بود، این سوال را مطرح کرد: «اسرائیل چگونه می‌تواند از اختلافات قومی ایران برای درگیر کردن ایران در یک جنگ داخلی بهره ببرد؟» این گزارش به‌طور خاص به پتانسیل گروه‌های تجزیه‌طلب در مناطق کردنشین شمال‌غرب و جنوب‌شرق ایران اشاره داشت. نیوزویک تأکید کرد که گروه‌هایی مانند پژاک، کومله، و جیش‌الظلم، به دلیل سازمان‌یافتگی و سابقه فعالیت‌های مسلحانه علیه ایران، می‌توانند به‌عنوان بازوهای نیابتی اسرائیل عمل کنند. این نشریه به‌صراحت پیشنهاد داد که رژیم صهیونیستی باید از «صرف حرف زدن با مردم ایران» فراتر رود و به تسلیح و پشتیبانی لجستیکی این گروه‌ها بپردازد تا آن‌ها را به ابزارهایی مؤثر برای بی‌ثبات‌سازی ایران تبدیل کند.

متن منتشر شده در نیوزویک، نشان ‌دهنده یک تغییر پارادایم در استراتژی اسرائیل بود: از تلاش برای جلب حمایت مردمی به سمت استفاده مستقیم از گروه‌های مسلح برای ایجاد آشوب. این رویکرد تنها چند روز بعد با اظهارات یائیر نتانیاهو، پسر نخست‌وزیر اسرائیل، تأیید شد. او در پستی در شبکه اجتماعی ایکس، به‌طور علنی از ایده «کردستان واحد» حمایت کرد و به‌طور خاص به گروه‌های کرد تجزیه‌طلب مانند پژاک و حزب دموکرات کردستان ایران اشاره داشت که می‌توانند علیه ایران فعال شوند. این اظهارات نشان ‌دهنده سیاست آشکار اسرائیل برای بهره‌برداری از گسل‌های قومیتی در ایران بود. یائیر نتانیاهو با تأکید بر حمایت از این گروه‌ها، به‌طور ضمنی تأیید کرد که اسرائیل برنامه‌ای مدون برای استفاده از آن‌ها به‌عنوان ابزارهایی برای تضعیف موجودیت ایران دارد. این موضع‌گیری، که در ادامه دکترین «اتحادهای پیرامونی» قرار می‌گیرد، نشان ‌دهنده تلاش اسرائیل برای ایجاد شکاف‌های قومی-مذهبی در ایران و مشغول کردن تهران به مسائل داخلی است، مشابه آنچه اخیرا در سوریه رخ داد.

جزئیات همکاری منافقین و موساد

اخیرا نیز روزنامه تایمز اسرائیل، یکی از برجسته‌ترین رسانه‌های این رژیم، در گزارشی جامع به همکاری عمیق و طولانی‌مدت سازمان جاسوسی موساد با منافقین پرداخته است. این گزارش، که منافقین را به‌عنوان «منفورترین گروه در میان ایرانیان» توصیف می‌کند، اذعان دارد که این سازمان به دلیل همکاری با صدام حسین در جنگ ایران و عراق فاقد حمایت مردمی در ایران است. با این‌حال، تایمز اسرائیل تأکید می‌کند که منافقین به دلیل سازمان ‌یافتگی و توانایی‌های عملیاتی خود، به ابزاری کلیدی برای رژیم صهیونیستی تبدیل شده‌اند. این رسانه صهیونیستی جزئیات همکاری منافقین و موساد را اینطور شرح می‌دهد: از افشای تأسیسات هسته‌ای نطنز و اراک در سال ۲۰۰۲، که بعداً تأیید شد از منابع اسرائیلی به‌دست آمده بود، تا فعالیت‌های پیچیده در جنگ ۱۲ روزه. منافقین با ایجاد «خانه‌های تیمی» در تهران، ساخت سلاح‌های دست‌ساز مانند لانچرها و خمپاره‌های دستی، و انجام فعالیت‌های تبلیغاتی و اطلاعاتی، به نیروهای اسرائیلی کمک کردند تا حملات دقیقی به زیرساخت‌های حساس ایران، از جمله بیمارستان فارابی کرمانشاه، انجام دهند. نویسنده همچنین به نقش منافقین در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران اشاره و تأیید می‌کند که این گروه «توسط سرویس مخفی اسرائیل تأمین مالی، آموزش‌دیده و مسلح شده» تا این عملیات را انجام دهد. رسانه صهیونیستی در ادامه به ‌صراحت توصیه می‌کند که با وجود آگاهی از واکنش‌های منفی گسترده در ایران و سطح بین‌المللی، اسرائیل باید رابطه خود با منافقین را از همکاری مخفی به یک مشارکت استراتژیک رسمی ارتقا دهد.

پیشنهادی که نشان ‌دهنده یک اولویت‌بندی عمل‌گرایانه است: اسرائیل به دلیل ناتوانی سلطنت‌طلبان و رضا پهلوی در ارائه ظرفیت‌های عملیاتی، به گروه‌هایی مانند منافقین روی آورده که با وجود عدم محبوبیت، توانایی و سابقه انجام عملیات خرابکارانه و جمع‌آوری اطلاعات را دارند.

هدف اصلی این راهبرد، که در گزارش‌های تایمز اسرائیل، نیوزویک، و اظهارات مقامات اسرائیلی به‌ وضوح دیده می‌شود، نه‌تنها براندازی جمهوری اسلامی، بلکه تهدید موجودیت ایران به ‌عنوان یک کشور یکپارچه است. در همین رابطه جان میرشایمر، تحلیلگر برجسته روابط بین‌الملل، در تحلیل‌های خود درباره رویارویی ایران و اسرائیل تأکید کرده است که اسرائیل به دنبال تجزیه ایران مشابه آنچه در سوریه رخ داد، است.

حملات اخیر پژاک به مرزبانان ایرانی

حملات اخیر پژاک به مرزبانان ایرانی در مناطق مرزی غرب کشور و عملیات‌های جیش‌الظلم در سیستان و بلوچستان، نشانه‌هایی از اجرای این استراتژی هستند. این گروه‌ها، که به دلیل حمایت‌های اسرائیل و برخی کشورهای غربی، توانایی‌های نظامی محدودی به‌دست آورده‌اند، تلاش دارند با ایجاد ناامنی در مناطق مرزی، ایران را درگیر یک بحران داخلی کنند.

آنطور که از شواهد و البته مطلب اخیر تایمز اسرائیل برمی‌آید، رژیم صهیونیستی با حمایت از این گروه‌ها و البته تقویت پشتیبانی از منافقین و تعریف پروژه برای سلطنت‌طلبان، تمام ابزارهای ممکن را برای تضعیف موجودیت ایران به کار گرفته است. این رویکرد نشان ‌دهنده یک جنگ تمدنی است که هدف آن برخلاف القای جریان رسانه‌ای ضدایرانی، نه تغییر نظام سیاسی، بلکه تجزیه ایران به چند کشور کوچک‌تر و ضعیف‌تر است.

این جنگ، علیه هویت ملی و تمدنی ایران است. اسرائیل یک ایران واحد و قوی را تهدیدی مستقیم برای هژمونی خود در غرب آسیا می‌داند و تا زمانی که سرنوشتی مشابه سوریه کنونی برای ایران رقم نزند، این جنگ هویتی ادامه خواهد داشت.

نویسنده:حسین کیامنش

modir

Recent Posts

بیانیه‌ای در خلأ واقعیت‌ها؛ اصلاح‌طلبان و درک رمانتیک از سیاست در بحران

جبهه اصلاحات ایران در حالی پس از جنگ ۱۲ روزه علیه ایران خواستار تغییرات اساسی…

1 ساعت ago

جنگ ۱۲ روزه و پایان اعتبار «نه غزه، نه لبنان»؛ افکار عمومی به واقع‌گرایی رسیدند

تحولات جنگ ۱۲ روزه نه‌تنها ماهیت دشمنی غرب با ایران را آشکار کرد، بلکه نقش…

1 ساعت ago

پرچم ایران و فلسطین در اولدترافورد

آغاز فصل جدید لیگ برتر انگلیس با صحنه‌ای متفاوت همراه شد؛ جایی که هواداران منچستری…

1 ساعت ago

همبستگی ملی در بزنگاه بحران؛ نقد باج‌خواهی سیاسی در سایه جنگ تحمیلی

در شرایط حساس پس از جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، حفظ…

2 ساعت ago

اتحاد مذهبی–ملی و سقوط مصدق

نهضت ملی شدن صنعت نفت، نقطه‌عطفی در تاریخ مبارزات ضداستعماری ایران بود که با ائتلاف…

2 ساعت ago

حذف صفر از پول ملی؛ اصلاحی اسمی یا مسکنی موقت؟

تصویب حذف چهار صفر از پول ملی ایران بار دیگر بحثی قدیمی را زنده کرده…

2 ساعت ago