به گزارش سرمایه فردا، تهران، شهری که روزی نماد فرصت و پیشرفت بود، حالا برای هزاران نفر فقط محل اقامت موقت است—اقامتی که گاه سالها طول میکشد. در کوچههای فرعی خیابان انقلاب، کارگر، جمهوری و ونک، ساختمانهایی بینام و نشان میزبان مردان و زنانیاند که با امید کار به پایتخت آمدهاند، اما حالا حتی برای اجاره یک تخت ساده باید نیمی از درآمدشان را بدهند.
خوابگاههای کارمندی، دیگر نه موقتاند و نه کارمندی. ترکیب ساکنانشان، از راننده شبکار تا کارمند روزمزد، از مردان تازهطلاقگرفته تا جوانان استارتاپی، تصویری از زیستن در حد بقا را ترسیم میکند. در اتاقهایی چندمتری با تختهای فلزی، آشپزخانههای اشتراکی و صفهای آب گرم، زندگی جریان دارد—نه از سر انتخاب، بلکه از سر ناچاری.
این گزارش، از دل اتاقهای شلوغ و بیقرارداد، از زبان ساکنان و فروشندگان، روایتی است از شهری که دیگر نه خانه میدهد، نه آرامش. فقط تختهایی دارد که هر شب با رؤیای خانهدار شدن اجاره میشوند.
در تهران شهری که هر وجبش به قیمت طلا حساب میشود، افزایش هزینه اجاره برای سال بعد، دیگر فقط دغدغه مستأجران نیست. کسانی که به امید کار به پایتخت آمدهاند و به سراغ خوابگاههای کارمندی میروند، حالا از پس اجاره همان تختهای ساده هم بهسختی برمیآیند. ساختمانهای بینام و نشان در کوچههای فرعی خیابان انقلاب، کارگر، جمهوری یا حتی ونک، حالا میزبان جمعیتی ناهمگون از کارمندان، کارگران پروژهای، رانندگان شهری، مردان تازهطلاقگرفته و حتی دستفروشهایی هستند که برای بقا در تهران چارهای جز زندگی اشتراکی ندارند.
خوابگاههای کارمندی که زمانی قرار بود پناهگاهی موقت برای کارمندان دولت و بخش خصوصی باشند، حالا به زیستگاهی اجباری برای گروهی از آدمها تبدیل شدهاند که نقطه مشترکشان فقط یک چیز است. یعنی نداشتن توان مالی برای اجاره واحد مستقل.
فضای بسیاری از خوابگاهها چیزی میان مسافرخانه و پادگان است. اتاقهایی چند متری با تختهای فلزی دوطبقه، دیوارهای رنگورورفته، در خوش بینانه ترین حالت، پنجرههایی که رو به حیاط سیمانی باز میشوند و آشپزخانهای که چندین نفر در آن بهنوبت غذای ساده ای مانند نیمرو درست میکنند. همهچیز اشتراکی است. از اجاق و یخچال گرفته تا حمام و سرویس بهداشتی. حتی گاهی باید برای زمان استفاده از آب گرم، در صف ایستاد.
با وجود این شرایط، نرخ اجارهها بهشکل عجیبی بالا رفته است. در سال گذشته، اجاره تخت در مناطق مرکزی تهران حدود ۶ تا ۱۰ میلیون تومان بود. حالا با رشد نزدیک به ۶۰ درصدی، همان تختها با رقمهای ۱۰ تا ۱۶ میلیون تومان اجاره میشوند. در برخی محلههای پررفتوآمد مثل میدان ولیعصر یا بلوار کشاورز، اجاره اتاقهای سهتخته از مرز ۱۸ میلیون تومان گذشته است. اتاقی ۹ متری با سرویس مشترک گاه بهاندازه اجاره یک واحد ۴۰ متری در مناطق جنوبی تمام میشود.
در اتاقهای کوچک این خوابگاهها، ترکیب ساکنان تصویری واضح از زندگی طبقاتی در تهران ارائه میدهد. کارمندی که صبحها در ادارهای دولتی کار میکند، در کنار مردی زندگی میکند که تازه طلاق گرفته و همه داراییاش را بابت مهریه از دست داده است. در تخت مجاور، رانندهای است که تا نیمهشب مسافر جابهجا میکند و صبح با صدای هماتاقیها بیدار میشود تا از کار روزانه جا نماند. گاهی هم جوانی از شهرستان آمده که در یک شرکت استارتاپی مشغول شده و هنوز حقوق اولین ماهش را نگرفته است.
این تنوع عجیب، خوابگاهها را به آینهای از بحران اقتصادی تبدیل کرده است. جایی که طبقات مختلف جامعه در زیر یک سقف جمع شدهاند، نه از سر انتخاب، بلکه از سر ناچاری. همه آنها آمدهاند تا بمانند، کار کنند و شاید روزی خانهای مستقل اجاره کنند. اما دستیابی به این امید هر روز دورتر میشود.
بیشتر ساکنان خوابگاهها در ابتدا تصور میکردند اقامتشان موقت است. چند ماهی تا پسانداز جمع شود و خانهای کوچک پیدا کنند. اما ماهها تبدیل به سال شده است. تورم و جهش مداوم اجارهها باعث شده رؤیای خانهدار شدن برای بسیاری از کارمندان و کارگران جوان به شوخی تلخی بدل شود. خوابگاهها از پناهگاه موقت، به اقامتگاه دائمی تبدیل شدهاند. تختهایی که باید برایشان هر ماه اجارهای سنگین پرداخت شود، بیآنکه احساس خانهبودن بدهند.
در بسیاری از این ساختمانها، هیچ قراردادی بین ساکنان و مدیر خوابگاه وجود ندارد. مبلغ اجاره بهصورت نقدی یا با کارت به حساب شخصی واریز میشود و خبری از رسید رسمی نیست. اگر کسی نخواهد ادامه دهد، معمولاً بخشی از پول پیشش هم برنمیگردد. در نبود نظارت و قانون مشخص، همهچیز به توافق شفاهی بستگی دارد.
در پنج سال گذشته، قیمت اجاره خوابگاهها تقریباً سه برابر شده است. در سال ۱۴۰۰، اجاره یک تخت در مرکز شهر حدود دو تا سه میلیون تومان بود. در سال گذشته این رقم به ۸ تا ۱۰ میلیون رسید و حالا از ۱۵ میلیون تومان هم عبور کرده است. حتی در مناطق جنوبیتر، که معمولاً گزینههای ارزانتری ارائه میشد، اجارهها کمتر از ۷ تا ۹ میلیون تومان نیست.
صاحبان ساختمانها از افزایش قبوض، هزینه نگهداری و قیمت مواد شوینده میگویند، اما در عمل این افزایشها بسیار بیش از هزینههای واقعی بوده است. بسیاری از مالکها چند ساختمان را اجاره کرده و با تقسیم اتاقها به فضاهای کوچکتر، سود چندبرابری به دست میآورند. نبود تعرفه رسمی یا نظارت سازمانی، این بازار را به فضای خاکستری تبدیل کرده است؛ نه کاملاً مسکونی و نه تجاری، نه قانونی و نه غیرقانونی.
میانگین حقوق ماهانه کارمندان بخش خصوصی در تهران کمتر از ۲۰ میلیون تومان است. با این حساب، اجاره تختی در خوابگاه معمولی میتواند بیش از نیمی از درآمد یک کارمند را ببلعد. در همین حال، اجاره یک واحد ۵۰ متری در مناطق متوسط تهران به ۳۵ تا ۴۵ میلیون تومان رسیده است. فاصله میان «داشتن خانه» و «داشتن تخت» هر روز بیشتر میشود.
بسیاری از ساکنان خوابگاهها، شبها کنار تختهایشان حسابوکتاب میکنند. اگر هر ماه چند میلیون پسانداز کنند، چند سال طول میکشد تا بتوانند پول پیش لازم برای اجاره یک واحد کوچک را جور کنند؟ پاسخ معمولاً ناامیدکننده است. تورم هر محاسبهای را پیش از رسیدن به نتیجه نهایی باطل میکند.
زندگی در خوابگاههای کارمندی، نوعی از زیستن است که با کمترین امکانات تعریف میشود. وعدههای غذایی سادهاند، ساعات خواب نامنظم و حریم خصوصی تقریباً وجود ندارد. در اتاقهای کوچک، تنها گوشه شخصی هر فرد شاید همان قفسه فلزی بالای تختش باشد. جایی برای چند لباس، یک فلاسک چای و عکس قدیمی خانواده.
با این حال، در میان خستگی و فشار مالی، شکل خاصی از همدلی هم میان ساکنان شکل میگیرد. آنها اغلب از طبقات پایین و متوسط جامعهاند که برای حفظ موقعیت شغلی یا فرار از بیکاری در شهر خود، به تهران آمدهاند. در این فضاها، دوستیها سریع شکل میگیرد و زود هم از بین میرود. هرکس ممکن است ناگهان چمدانش را ببندد و بدون خداحافظی برود. جابهجایی مداوم بخشی از هویت این خوابگاههاست.
افزایش اجاره خوابگاههای کارمندی، تنها یکی از نشانههای بحران گستردهتر مسکن در تهران است. در نبود برنامهریزی برای ساخت واحدهای کوچک و مقرونبهصرفه، افراد مجرد یا تازهکار عملاً از بازار مسکن بیرون ماندهاند. سیاستهای حمایتی هم عمدتاً متوجه خانوادههاست، نه کسانی که بهتنهایی زندگی میکنند. نتیجه این سیاستها، شکلگیری نسلی از کارمندان و کارگران است که در شهری زندگی میکنند، اما خانهای برای خود ندارند.
تهران در ظاهر شهری مدرن و پرجنبوجوش است، اما در لایههای پنهانش، هزاران نفر هر شب در اتاقهایی کوچک و شلوغ میخوابند که هیچوقت قرار نبوده خانهشان باشد. شهری که روزی نماد فرصت و پیشرفت بود، حالا برای بسیاری از ساکنانش فقط محل «اقامت موقت» است؛ اقامتی که گاه سالها طول میکشد.
داستان خوابگاههای کارمندی، داستان طبقهای است که میان رؤیای تهران و واقعیت آن گرفتار شده است. مردان و همچنین زنانی که با هزار امید به پایتخت آمدهاند، حالا هر شب روی تختهایی میخوابند که برایشان حکم خانه دارد. خانهای بدون دیوار شخصی، بدون سکوت، بدون آرامش و حتی بدون امنیت برای مالکیت چیزهای کوچک و کم قیمت.
در شهری که اجاره یک اتاق اشتراکی به پانزده میلیون تومان رسیده، رؤیای خانهدار شدن به همان اندازه دور است که رؤیای فرار از ترافیک و آلودگی هوا. شاید روزی دوباره این خوابگاهها معنای واقعیشان را بازیابند؛ جایی برای آغاز مسیر، نه پایانش. اما امروز در تهران، حتی «داشتن تختی مشترک» هم امتیازی شده که خیلیها از پس آن برنمیآیند.
در حالیکه صنایع فولاد، آلومینیوم، پتروشیمی و معدنی با هزینههای فزاینده تولید مواجهاند، فرمول فعلی…
در روزهایی که شاخص کل بورس به سقف تاریخی خود نزدیک شده، بازار سرمایه ایران…
آتشسوزی گسترده در منطقه کوه آلا، میان شهرستانهای لالی و اندیکا، بار دیگر نشان داد…
با ورود بیش از ۱۳۸۶ نوع ماده مخدر و روانگردان به بازار جهانی، مرزهای اعتیاد…
در حالیکه آموزش باید مسیر ارتقای مهارت و شایستگی باشد، رشد بیضابطه مؤسسات آموزشی غیرمعتبر…
عود، شمع و اسپریهای خوشبوکننده، زمانی نماد آرامش و سلیقه بودند؛ اما امروز، در قفسههای…