به گزارش سرمایه فردا، در حالی که آموزش و پرورش سالهاست از «عدالت آموزشی» سخن میگوید، واقعیت مدارس دولتی ایران چیز دیگری را روایت میکند. کلاسهای شلوغ، کمبود شدید معلم، و مدارس فرسوده، تصویری نگرانکننده از وضعیت آموزش عمومی در کشور ارائه میدهند. دانشآموزان در کلاسهایی با بیش از ۳۵ نفر، نه تنها از آموزش باکیفیت محروماند، بلکه در محیطهایی تحصیل میکنند که تمرکز، آرامش و رسیدگی فردی در آن تقریباً ناممکن شده است. این بحران، نهتنها آینده تحصیلی کودکان را تهدید میکند، بلکه شکاف میان مدارس دولتی و غیردولتی را عمیقتر کرده و خانوادهها را به سمت آموزش خصوصی سوق داده است. در چنین شرایطی، بازنگری در سیاستهای آموزشی، افزایش بودجه، و اصلاح ساختار نیروی انسانی، ضرورتی فوری برای نجات آموزش عمومی کشور است.
در حالیکه مصوبات آموزش و پرورش “جمعیت استاندارد” دانشآموزان در کلاس را مشخص کرده اما هماکنون نه تنها این مسئله محقق نشده بلکه مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرده که بیش از هزار کلاس درس ۳۵ نفره در این استان داریم که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان آموزشی، نماد روشنی از بیعدالتی در این حوزه است.
براساس شیوه نامه های آموزشی، کیفیت آموزش ارائه شده در مدارس به شاخصه های مختلفی وابسته است. مولفه هایی مانندً ساختمان و زیبایی فیزیکی محیط مدرسه، کلاس درس بزرگ و نورگیر، معلم توانمند و با اخلاق، جمعیت دانشآموزان در کلاس درس و …
با این حال در ایران سالهاست بدون توجه به این مولفه ها، دانش آموزان ما در مدارسی تحصیل می کنند که کمتر در آنها می توان نشانی از این مولفه ها پیدا کرد. در عوض کلاس های مدارس با حجم بی سابقه ای از تراکم دانش آموزان مواجه است. چالشی که باعث شده بود تا دانشآموزان دهه ۶۰ و ۷۰ خاطرات تلخ کلاسهای درس شلوغ و نشستن سه نفره پشت نیمکت و مدارس سهشیفته را هیچ وقت از یاد نبرند! موضوعی که حالا شاید بهبود نسبی پیدا کرده باشد ولی همچنان مدارس بسیاری هستند که تعداد دانش آموزان آنها بسیار بیشتر از حد استانداردهای موجود است.
این در حالی است که تحقیقات صورت گرفته حکایت از آن دارد که تراکم جمعیتی زیاد دانشآموزان در کلاسهای درس بر کیفیت آموزش و میزان یادگیری تأثیر منفی میگذارد.
اما شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که این مولفه های استاندارد آموزشی چیست و شامل چه مواردی می شود؟ طبق مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش، حداکثر جمعیت مطلوب دانشآموزان در کلاسهای درس دوره ابتدایی ۲۶ نفر، دوره متوسطه اول و متوسطه دوم ۲۸ نفر و کل دورههای تحصیلی ۲۲ نفر تعیین شد اما در طول چند سال اخیر این آمار با شتاب رو به افزایش بوده است.
با این حال وضعیت تراکم دانشآموزان در کلاسهای شهرهای مختلف، متفاوت است. به عنوان مثال براساس آخرین اطلاعات موجود، تراکم جمعیت دانشآموزان در مدارس دولتی استان تهران ۳۷، البرز ۳۷ نفر، خراسان رضوی ۲۹ نفر و سیستان و بلوچستان ۲۷ نفر است که بالاتر از حداکثر تعریف شده توسط وزارت آموزش و پرورش است.
این آمار زمانی حائز اهمیت است که بدانیم یکی از عوامل مهم در گرایش خانوادهها به سمت مدارس غیردولتی، افزایش جمعیت دانشآموزان در کلاس درس مدارس دولتی به ویژه دوره ابتدایی است.
یکی دیگر از شاخص های مهم در محاسبه کیفیت آموزشی و میزان توجه به مدارس دولتی عادی، نسبت دانشآموز به معلم است.در سالهای گذشته برخی وزرای آموزش و پرورش از جمله علی اصغر فانی معتقد بودند باید نسبت دانشآموز به معلم در مدارس دولتی کشور افزایش یابد و نسبت دانشآموز به معلم را به عدد ۱۵ برسانیم.
با تمام این تفاصیل حرکت در مسیر گذشته درکنار افزایش بازنشستگی معلمان، نسبت دانشآموز به معلم در مقایسه با گذشته بسیار افزایش یافته که در نوع خود قابل تامل است. به عنوان نمونه در استان تهران که قلب تپنده کشور محسوب می شود، در دوره ابتدایی به ازای ۴۷ دانشآموز یک معلم وجود دارد. وضعیتی که طی یکی دو سال گذشته آنچنان به مرزهای بحرانی نزدیک شده که باعث شده تا هر سال با نزدیک شدن به روزهای آغازین سال تحصیلی بحث کمبود معلم در مدارس به چالشی جدی برای این وزارتخانه بدل شود.
تأثیر منفی تراکم دانش آموزان در کلاس درس بر یادگیری آن ها، بارها از سوی کارشناسان و حتی خود مسئولان رسما اعلام شده است. دکتر وحید مهربانی، استادیار گروه آموزشی مدیریت و برنامه ریزی آموزشی دانشگاه تهران، در پژوهشی که انجام داده به برخی از این تاثیرات منفی اشاره کرده است. براین اساس، شلوغی کلاس ها می تواند باعث همهمه و سرو صدای زیادی در کلاس می شود که می تواند تمرکز دانش آموزان را برای یادگیری دروس کمتر کند. همچنین معلم نیز در کلاس های شلوغ کمتر می تواند به دانش آموزان رسیدگی کند و بر وضعیت آموزش آنها نظارت داشته باشد. از سویی براساس این پژوهش، هر چه جمعیت کلاس ها بیشتر شود به همان نسبت تعداد دانش آموزان شر و نوخاله هم در این کلاس ها بیشتر می شود که می تواند جو آنجا را آشوب زده کند.
هر چه که هست، آموزش و پرورش ما این روزها حال و روز چندان خوبی ندارد. این را می شود از لابلای صحبت های مجید پارسا مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران ، کاملا متوجه شد که گفته است؛هم اینک بیش از هزار کلاس درس حداقل ۳۵ نفره داریم و تلاش میکنیم براساس دستوری که وزیر آموزش و پرورش دادند و توسعه عدالت آموزشی که تاکید رئیس جمهور است، تراکم را پایین و به زیر ۳۵ نفر برسانیم تا بتوانیم به بهبود کیفیت آموزشی کمک کنیم .وی همچنین در مورد وضعیت کلاس های درس هم گفته که تعداد مدارسی که به دلیل فرسودگی عملاً غیرقابل استفاده باشند، محدود است؛ اما بخشی از مدارس ما قدمت بالایی دارند و برای ایمنسازی نیازمند مقاومسازی جدی هستند. آماری که به گفته وی، در تهران هم اینک به حدود ۸۰۰ مدرسه مدرسه ای می رسد که نیازمند تخریب و بازسازی هستند.
به روز رسانی خبر ۱۹ آذر ۱۴۰۴/ بازماندگی از تحصیل در ایران به یکی از پایدارترین چالشهای آموزشی تبدیل شده است؛ چالشی که تنها محدود به چند استان محروم نیست و هر سال صدها هزار دانشآموز را در سراسر کشور از چرخه آموزش خارج میکند. آخرین دادههای رسمی آموزشوپرورش نشان میدهد که حدود یک میلیون دانشآموز(۶ تا ۱۸ سال) در کشور بازمانده از تحصیل هستند.
سیستانوبلوچستان، تهران، خراسان رضوی، خوزستان و آذربایجانغربی در صدر استانهای دارای بیشترین آمار ترکتحصیل قرار دارند. بر اساس نظرات کارشناسان، در برخی از استانها، عوامل اقتصادی، فاصله زیاد از مدرسه، مهاجرتهای پیدرپی، کار کودک و ازدواج زودهنگام سهم قابل توجهی در بازماندگی از تحصیل دارند.
خوزستان یکی از نمونههای واضح این روند است. براساس گزارشهای رسمی، در این استان ۸۲ هزار و ۶۲۴ کودک و نوجوان شش تا ۱۷ ساله متولد خوزستان از تحصیل باز ماندهاند.
طبق اطلاعات سامانه سیدا، ۱۱ هزار و ۳۳۷ کودک شش تا ۱۱ سال، چهار هزار و ۹۵۹ کودک ۱۲ تا ۱۴ سال و ۱۵ هزار و ۱۹۴ کودک ۱۵ تا ۱۷ سال هیچ سابقه تحصیل ندارند. در مجموع، ۳۱ هزار و ۴۹۰ کودک بازمانده از تحصیل وجود دارد که سابقه ثبتنام ندارند.
در ادامه بررسی میدانی این وضعیت، روایت یک مدیر مدرسه در منطقهای محروم میتواند نشان دهد که پشت این آمار چه واقعیتهای اجتماعیای پنهان شده است.
زینب ناصری مدیر مدرسه حضرت معصومه در روستای کوی امام حسین از توابع قلعه چنعان اهواز درباره دلایل ترک تحصیل دانشآموزان به «هفت صبح» میگوید: فقر اقتصادی و فرهنگی باعث میشود والدین، مانع از تحصیل کودکانشان شوند. این موضوع بیشتر درباره دختران صدق میکند، مثلاً یکی از دانشآموزان مدرسه ما که هنوز یک کودک است چند روز بود که دیگر به مدرسه نمیآید. وقتی دلیل را از او پرسیدم گفت که خواستگار برایش آمده و پدر و مادرش دیگر اجازه نمیدهند درس بخواند. چنین مواردی متأسفانه معمولاً در اینجا کم نیستند! یعنی به یکباره والدین بلافاصله تصمیم میگیرند دیگر دخترشان را به مدرسه نفرستند، حتی اگر موضوع ازدواج خیلی جدی نباشد.
این مدیر مدرسه، مشکل دیگری که باعث ترک تحصیل دانشآموزان میشود را اختلافات خانوادگی و فرهنگی دانسته و در تشریح آن میگوید: مثلاً وقتی اختلافهای قبیلهای و قومی در روستا بالا بگیرد، ممکن است خانوادهای دختر خود را دیگر به مدرسه نفرستد تا مبادا برای انتقامجویی به او آسیبی برسد. من همین سال اخیر دانشآموزی را داشتم که دقیقاً همین شرایط را داشت. در واقع به همین راحتی ممکن است یک بهانه مانند این، باعث ترک تحصیل یک کودک شود.
اما مشاهدات این مدیر تنها یک نمونه محدود نیست؛ بلکه بخش کوچکی از یک مسأله بزرگتر در مقیاس ملی است؛ مسألهای که وقتی به آمارهای رسمی نگاه میکنیم، ابعاد نگرانکنندهتری پیدا میکند.
در سطح ملی، طبق آخرین اعلام مرکز آمار ایران، در سال تحصیلی سال ۱۴۰۳-۱۴۰۲ نرخ ترک تحصیل دانشآموزان به صورت کلی در مقطع تحصیلی متوسطه دوره اول ۶. ۴۱ درصد اعلام شده که نسبت به سایر دورهها بیشتر است؛ البته در مقابل مقطع متوسط دوره دوم کمترین نرخ ترک تحصیل دانشآموزان را به خود اختصاص داده است.
از سویی آمار آموزش و پرورش نشان میدهد که در همین سال، بازماندگان از تحصیل کل دوره ابتدایی حدود ۱۵۱ هزار نفر بودند. گزارشهایی که نشان میدهد بخش اعظمی از بازماندگان از تحصیل را دانشآموزانی تشکیل میدهند که در میانه تحصیلاتشان قید کلاس و درس را زدهاند. مسألهای که به گفته کارشناسان، عمدهترین دلیل اصلی آن دردو بخش ناامیدی دانشآموزان از آینده و تحصیل در دانشگاه و عوامل اقتصادی است.
ارقام بازماندن از تحصیل در ایران، همراستا با هشدارهای یونیسف و مراکز پژوهشی بینالمللی است که کاهش دسترسی به آموزش را یکی از تهدیدهای جدی توسعه انسانی در ایران میدانند.
با این حال، وزارت آموزشوپرورش مدعی است که موفق شده تا با اجرای برنامهای در راستای شناسایی دانشآموزان باز مانده از تحصیل، بخشی از آنها را به چرخه تحصیل بازگشتهاند. معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزشوپرورش اعلام کرده برای کاهش آمار دانشآموزان بازمانده از تحصیل، برنامه انسداد مبادی بیسوادی کودکان بازمانده از تحصیل گروه سنی ۱۱-۶ سال دوره ابتدایی در حال اجراست و گفته: معاونت آموزش ابتدایی با همکاری همهی بخشهای درون و برون سازمانی، شناسایی چهره به چهره کودکان بازمانده از تحصیل را با کمک سامانه شهید محمودوند در دستور کار خود قرار داده است.
رضوان حکیم زاده همچنین، با ذکر اینکه از سه سال قبل رصد بازماندگان از تحصیل در قالبی جدید آغاز شده است به «هفت صبح» میگوید: در این شیوه، با راهاندازی سامانه شناسایی افراد بازمانده از تحصیل با نام سامانه شهید محمودوند تلاش کردیم تا این دانشآموزان را شناسایی کنیم. در واقع در این سامانه با تطبیق کدهای ملی با کدهای دانشآموزی، دانشآموزانی که باید برای تحصیل، ثبت نام میکردند ولی نکرده بودند را شناسایی و برای آنها کارشناس «پیگیرکننده» مشخص شده است. به این معنا که برای هر گروه ۵ تا ۱۰ نفری از این بازماندگان از تحصیل، کارشناسی مشخص شده تا با مراجعه به در منازل آنها ببینند چرا این کودکان ثبت نام نکردهاند. ؟
وی اما در عین حال میگوید که بخشی از کودکان بازمانده از تحصیل به دلایل مختلف نمیتوانند یا نمیخواهند که در مدارس ثبت نام کنند. وی در این زمینه میگوید: دلایل مختلفی برای این عدم ثبت نامها وجود دارد. مثلاً بخشی از این کودکان هم اینک در خارج از کشورزندگی میکنند یا بخشی از آنها دانشآموزانی بودهاند که از معلولیت شدید جسمی رنج میبردهاند و امکان حضور آنها حتی در مدارس استثنایی نیز وجود نداشته است، حتی گروهی را داریم که تاریخ تولد آنها در شناسنامهشان، به اشتباه درج شده و به همین دلیل در بانک اطلاعاتی ما به عنوان مشمولین ورود به مدارس شناسایی شدهاند. از سویی گروهی از والدین ترجیح دادهاند که بعد از اتمام دوره پیشدبستانی یکسال صبر کنند و بعد فرزندشان را در مقطع ابتدایی ثبتنام کنند. همچنین برخی از خانوادهها هم به خاطر مواردی مانند جثه کوچک یا موارد مشابه تصمیم گرفته بودند که یکسال دیرتر فرزندان خود را به مدرسه بفرستند.
معاون وزیر آموزش و پرورش در مورد آمار کودکان بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی نیز میگوید: البته هنوز برای اظهار نظر در این مورد زود است چرا که لیست تهیه شده از این دانشآموزان به استانها و گروههای کارشناس «پیگیرکننده» ارسال شده تا آنها به آدرسها و خانههای این کودکان مراجعه کرده و ببیند چرا آنها در مدرسه ثبت نام نکردهاند. اما آماری که ما براساس کدملیهای دریافتی گرفتهایم بیش از ۲۰۰ هزار کودک را شامل میشد که از بین آنها ۳۴ هزار نفر در خارج از کشور هستند و حدود ۱۸ هزار نفر به خاطر شرایط جسمانی و معلولیت امکان ثبت نام در مدرسه را ندارند ولی در عین حال تاکنون چیزی حدود ۳۰ هزار و ۶۰۰ دانشآموز را به مدارس بازگرداندهایم. البته همانطور که گفتم هنوز پایش اطلاعات به اتمام نرسیده و نمیتوان آمار قطعی داد. او با ذکر اینکه دولت و وزیر آموزشوپرورش به جد پیگیر بازگرداندن دانشآموزان بازمانده از تحصیل به سر کلاسها هستند، میگوید: با همین رویکرد الان ما برای دورترین نقاط کشور نیز حتی اگر یک دانشآموز وجود داشته باشد، کلاس درس دایر میکنیم.
در این میان قطعاً یکی از گروههایی که در لیست بازماندگان از تحصیل هستند «کودکان کار» هستند. گرچه حکیمزاده در این مورد مدعی است که تعداد این کودکان زیاد نیست. او در این زمینه میگوید: بخشی از کودکانی که به مدرسه بازگردانده شدهاند را همین کودکان کار تشکیل میدهند ولی هنوز آمار دقیقی در این زمینه نداریم و باید منتظر اتمام پایش اطلاعات باشیم.
اوهمچنین چالشهای اجرایی در این راه را عدم وجود بانک اطلاعاتی جامع از کودکان لازم التعلیم و بازمانده از تحصیل، دانسته، میگوید: مثلاً دسترسی به اطلاعات کودکانی که در خارج از کشور زندگی میکنند و یا کودکان کم توان و معلول برای ما بسیار مهم است. در همین راستا برای دریافت اطلاعات کودکانی که محل زندگیاشان عوض شده و آدرسی از آنها در دست نیست، قرار شده وزارت ارتباطات، محلی که این کدملیها، آخرین تراکنش بانکی خود را داشتهاند را احصاء و در اختیار ما قرار دهند تا شاید از این طریق بتوانیم آنها را پیدا کنیم.
اما سرنوشت کودکانی که به هر دلیل همچنان در سرکلاسهای درست حاضر نمیشوند چیست؟ سؤالی که حکیمزاده در پاسخ به آن به «هفت صبح» میگوید: واقعیت این است که آموزش و پرورش در این مسیر تنها است. بسیاری از کودکان باز مانده از تحصیل به خاطر مسائل فرهنگی و یا ازدواج زودهنگام دختران، یا مسائل اقتصادی و کار کردن کودک، اجازه حضور وی در مدرسه را نمیدهند. ما در حد امکان تلاش میکنیم تا این مشکلات دانشآموزان را حل کنیم ولی در عمل چالشهای موجود چند وجهی است. یعنی باید متولیان فرهنگی یا اقتصادی جامعه به مسأله ورود پیدا کنند. البته الان جایگاه ما در دنیا از لحاظ آمار جاماندگان از تحصیل بسیار خوب است و پوشش ۹۸ درصدی در مورد تحصیل دانشآموزان را داریم ولی باز هم معتقدیم نباید حتی یک نفر هم از تحصیل باز بماند، چرا که هر کودکی که از تحصیل باز میماند ممکن است همانی باشد که در آینده بتواند کشور را به جایگاه رفیعی برساند یا ممکن است دانشمند قابلی شودو… ولی در عمل همانطور که گفتم تا وقتی تمام دستگاههای متولی پای کار نیایند همچنان شاهد آمارهای منتشر شده در مورد دانشآموزان بازمانده از تحصیل خواهیم بود!
محمدرضا نیک نژاد کارشناس آموزشی اما برخلاف حکیمزاده معتقد است که وضعیت سیستم آموزشی ما در این عرصه جایگاه چندان قابل قبولی نیست. وی در این مورد به « هفت صبح» میگوید: برآوردهای دولت میگویند که آمارهای جاماندگان از تحصیل ۹۰۰ تا یک میلیون است اما آمارهای غیررسمی عدد بیشتری را حتی تا سه میلیون نفر اعلام میکند که این رقم، معادل ۲۰ درصد کل دانشآموزان و عدد بسیار بالایی است.
نیک نژاد با بیان اینکه اقدامات آموزش و پرورش تاکنون نتوانسته چندان که باید و شاید این چالش مهم آموزشی را حل و فصل کند میگوید: همیشه آمارهایی اینچنینی سانسور میشوند و نگاهی امنیتی در مورد آنها وجود دارد. باوجود همه این لاپوشانیها اما این آمار نه تنهاکاهش پیدا نکرده که افزایش هم داشته است، مثلاً تا جاییکه به یاد دارم دو سه سال پیش میگفتند ۷۰۰ هزار دانشآموز جا مانده از تحصیل داریم. پارسال هم میگفتند این آمار نزدیک ۹۰۰ هزار نفراست و در حال حاضرنیز میگویند این رقم حدود یک میلیون نفراست. این یعنی فعالیتها برای کاهش آمار دانشآموزان بازمانده از تحصیل کارآیی لازم را نداشته است و نتوانسته جلوی افزایش آمار کودکان جامانده از تحصیل را بگیرد.
این کارشناس آموزشی تأکید میکند: البته این موضوع فقط به آموزش و پرورش برنمی گردد بلکه بازماندگی از آموزش زاییده یک سری عوامل مختلف است. مثلاً وضعیت اقتصادی که روی حضور دانشآموزان در مدرسه تأثیرگذار باشد. الان حتی دل همین تهران هم ما خانوادههایی داریم که توان فرستادن فرزندشان به مدرسه را ندارند یا اینکه فرزند خانواده نانآور است، یاهنوز این دیدگاه در برخی از خانوادهها وجود دارد که دختر نان خور است و زودتر باید شوهرش بدهیم! در گروهی از خانوادهها نیز دختران هم سر کار میروند و تبدیل به کودک کار میشوند. موضوعی که علت همه آنها وضعیت نابسامان و تورمهای اقتصادی است. وقتی هزینههای زندگی در طبقه متوسط و فقیر مطلق افزایش پیدا کند خانوادهها نمیتوانند فرزندانشان را به مدرسه بفرستند چون به هرحال درس خواندن هم هزینه بردار است!
وی در ادامه گفت: از طرف دیگر آینده مبهم جامعه و زندگی خانوادهها باعث شده تا دانشآموزان، به خصوص در مقطع متوسطه دوم از ادامه از ادامه تحصیل و رفتن به دانشگاه ناامید باشند! و به همین دلیل بخشی از آنها ترک تحصیل میکنند. چون عملاً در جامعه شاهد هستند که ملاک زندگی خوب و پول درآوردن، تحصیل نیست بلکه رانت و پارتی و…. است!
نیک نژاد در نهایت با اشاره به تبعات کم توجهی به آمار کودکان بازمانده از تحصیل تأکید میکند: وقتی کودکان نتوانند تحصیل کنند و مراتب علمی و دانشگاهی را طی نکنند، طبیعتا در آینده نمیتوانند شغل مناسبی پیدا کنند یا فرد مؤثری برای جامعه باشند. موضوعی که میتواند در نهایت منجر به آن شود تا ناامیدانه به دام آسیبهای اجتماعی بیافتاند و حتی به بزهکارانی بدل شوند که میتواند سلامت جامعه را به خطر اندازند و هزینههای بسیاری روی دوش جامعه بگذارند.
معاونین تولیت حرم مطهر امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام با حضور در تهران و در دیدار…
شرکت آهن و فولاد ارفع در کنار مدیریت انرژی، هوشمندسازی فرآیندها و حمایت از بومیسازی…
روز شنبه ۲۲ آذرماه، بازار سهام، طلا و ارز همگی با رشد قابل توجه همراه…
سفر ستارههای فوتبال تنها یک رویداد ورزشی نیست؛ آزمونی است برای رسانهها و روایتهایی که…
دیدار استقلال و خیبر خرمآباد در هفته چهاردهم لیگ برتر، تنها یک بازی برای کسب…
لیگ بیستوپنجم فوتبال ایران هنوز به نیمفصل دوم نرسیده، اما موج تغییرات روی نیمکتها آغاز…