سیاست و دیپلماسی

توافق موقت هسته‌ای در مسیر واقعیت یا خوش‌بینی قرار دارد؟

به گزارش سرمایه فردا، در ماه‌های اخیر، خوش‌بینی‌های زیادی درباره امکان جذب سرمایه‌گذاری‌های کلان و حضور برندهای مطرح خودروسازی در ایران مطرح شده است. برخی امیدوارند که در صورت توافق، بتوانند خودروهای آمریکایی نظیر فورد و جیپ را در خیابان‌های تهران ببینند. بااین‌حال، اگر به اسفند ماه گذشته بازگردیم، بازارها واکنش متفاوتی نشان دادند؛ جو غالب این بود که توافقی حاصل نمی‌شود و فضای اقتصادی با عدم قطعیت روبه‌رو بود.

در جلسات متعددی که در بهمن و اسفند برگزار شد، تحلیل‌هایی ارائه شد که نشان می‌دهد اگر توافقی هم صورت بگیرد، احتمالاً محدود خواهد بود. برای درک بهتر وضعیت، باید از تأثیرات روانی بازار فاصله گرفت و با دیدگاهی تحلیلی به گذشته نگاه کرد. در روش‌شناسی علوم سیاسی، قاعده‌ای وجود دارد تحت عنوان تحلیل پسین‌سایت، یعنی پس از وقوع یک اتفاق، دلیل‌تراشی برای آن انجام می‌شود. اگر امروز مذاکرات آغاز نشده بود، تحلیل‌ها بر محور دلایل عدم شروع آن متمرکز می‌شدند، اما اکنون که مذاکرات جریان دارد، برخی استدلال‌ها به سمت امکان موفقیت پیش رفته است.

لازم است بین واقع‌بینی و امیدواری تمایز قائل شد. تحلیل نباید بر اساس آرزوها شکل بگیرد، بلکه باید مبتنی بر واقعیت‌های موجود باشد. در سیاست‌گذاری، مفهومی تحت عنوان فکرسازی مطرح است؛ یعنی اندیشکده‌ها و رسانه‌ها نقش مهمی در شکل‌دهی به فضای تصمیم‌گیری ایفا می‌کنند. در جامعه‌ای مانند آمریکا، صدها اندیشکده به صورت مستمر پیشنهادهایی ارائه می‌دهند—برخی پیشنهاد می‌کنند که مذاکرات متوقف شود، برخی دیگر به سرمایه‌گذاری‌های کلان اشاره دارند. این تنوع دیدگاه نشان‌دهنده پویایی فکری در سیاست‌گذاری است، اما تنها بخشی از این پیشنهادات به دستور کار واقعی سیاست‌گذاران تبدیل می‌شود.

استراتژی توافق موقت هسته‌ای

پیش از ریاست جمهوری ترامپ، صدها صفحه تحلیل درباره نحوه برخورد با ایران منتشر شده بود؛ از استراتژی‌های مهار ایران گرفته تا طرح‌های جایگزین موسوم به “پلن بی”. این‌ها نمونه‌ای از فرآیند فکرسازی است که بر تصمیمات نهایی سیاست‌گذاران تأثیر می‌گذارد.

در شرایط کنونی، ایران تلاش کرده با پیشنهادهای اقتصادی، آمریکا را تشویق کند تا پذیرش غنی‌سازی ۳.۶۷ درصدی در خاک ایران را بپذیرد. این نشان می‌دهد که تصمیم‌گیرندگان ایرانی در حال ارزیابی امکان دستیابی به توافق هستند. اما در آمریکا، هنوز شواهد کافی مبنی بر قرار گرفتن این موضوع در دستور کار قطعی سیاست‌گذاران وجود ندارد.

شاید در جلسات مذاکرات، دیپلمات‌هایی مانند آقای ویکوف صحبت‌هایی مبنی بر امکان توافق ارائه داده باشند، اما تحقق آن نیازمند بسترسازی‌های اقتصادی و سیاسی گسترده است.

با توجه به واقعیت‌های موجود، آنچه اکنون منطقی و واقع‌بینانه به نظر می‌رسد، امکان حصول یک توافق موقت و محدود در مسئله هسته‌ای است. البته همین موضوع نیز به دور بعدی مذاکرات بستگی دارد و باید دید که آیا شرایط برای نهایی شدن آن مهیا خواهد شد یا خیر.

تحلیل موقعیت آمریکا در مذاکرات و نقش اقتصادی آن

در صورتی که مذاکرات به نتیجه برسد، طبیعی است که آمریکا به دنبال حفظ منافع اقتصادی خود باشد و اجازه ندهد که کشورهای دیگر از توافق بیشترین بهره را ببرند. یکی از دلایلی که دولت ترامپ از برجام خارج شد، این بود که معتقد بود توافق امضا شده، فرصت‌های اقتصادی را بیشتر در اختیار شرکت‌های اروپایی قرار داده و آمریکا سهم قابل توجهی از این همکاری‌ها نداشته است.

در حال حاضر نیز، کشورهای اروپایی تلاش می‌کنند تا مذاکرات را به سمت رویکردهای سخت‌گیرانه‌تر سوق دهند، همان‌طور که در اظهارات اخیر وزیر امور خارجه فرانسه مشهود بود؛ جایی که مجدداً بحث مکانیزم ماشه مطرح شد. این نشان می‌دهد که اروپایی‌ها از روند مذاکرات چندان رضایت ندارند و در تلاشند تا نقش بیشتری در آن ایفا کنند.

آمریکا نیز، مطابق سیاست‌های گذشته خود، نمی‌خواهد امتیاز اصلی توافق را به سایر طرف‌ها واگذار کند. همان‌طور که رئیس‌جمهور پیشین آمریکا تأکید داشت، واشنگتن تمایل دارد در مرکز این توافق قرار بگیرد و از مزایای اقتصادی آن به‌صورت مستقیم بهره‌مند شود.

بحث سرمایه‌گذاری‌های کلان نیز در این میان مطرح است. عدد یک هزار میلیارد دلار که به‌عنوان احتمال سرمایه‌گذاری در ایران مطرح شده، در نگاه اول شاید مبالغه‌آمیز به نظر برسد، اما باید توجه داشت که این مقدار در مقایسه با سود برخی شرکت‌های خودروسازی جهان چندان بزرگ نیست. به‌عنوان مثال، شرکت بی‌وای‌دی چین در سال گذشته سودی بیش از این رقم ثبت کرد و تسلا نیز با رقمی نزدیک به ۹۰۰ میلیارد دلار در بازار حضور دارد.

با توجه به جنگ اقتصادی میان آمریکا و چین، احتمال این‌که شرکت‌های آمریکایی سهم خود را در بازار چین از دست بدهند وجود دارد. در چنین شرایطی، منطقی است که آمریکایی‌ها به دنبال بازارهای جدید باشند و روی فرصت‌های تازه سرمایه‌گذاری در مناطقی مانند ایران تمرکز کنند. این موضوع می‌تواند از منظر اقتصادی و استراتژیک مورد توجه قرار گیرد، اما تحقق آن نیازمند ثبات سیاسی و اقتصادی در ایران، اصلاح ساختارهای داخلی، و ایجاد فضای مناسب برای جذب سرمایه‌های خارجی است.

تصورات خوش‌بینانه درباره امکان توافق ایران و آمریکا در فضای سیاسی و اقتصادی دیده می‌شود، اما بررسی واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که این پیش‌فرض‌ها با چالش‌های اساسی روبه‌رو هستند. تحلیل سیاست‌های بین‌المللی، وضعیت اقتصادی داخلی و نقش ایران در معادلات ژئوپلیتیک جهانی نشان می‌دهد که کشور نیازمند بازنگری در اولویت‌های خود و آماده‌سازی برای سناریوهای سخت‌تر است. با توجه به فشارهای بین‌المللی و ساختار داخلی.

چالش‌های سیاست‌گذاری ایران؛ واقعیت‌های ژئوپلیتیک و مسیرهای احتمالی پیش‌رو

تصورات خوش‌بینانه درباره امکان توافق ایران و آمریکا در فضای سیاسی و اقتصادی دیده می‌شود، اما بررسی واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که این پیش‌فرض‌ها با چالش‌های اساسی روبه‌رو هستند. تحلیل سیاست‌های بین‌المللی، وضعیت اقتصادی داخلی و نقش ایران در معادلات ژئوپلیتیک جهانی نشان می‌دهد که کشور نیازمند بازنگری در اولویت‌های خود و آماده‌سازی برای سناریوهای سخت‌تر است. با توجه به فشارهای بین‌المللی و ساختار داخلی، آیا ایران می‌تواند مسیر تحول را طی کند، یا باید خود را برای شرایط دشوارتر آماده سازد؟

تحلیل چشم‌انداز روابط بین‌الملل و چالش‌های پیش‌روی ایران

در فضای سیاسی امروز، تصورات خوش‌بینانه درباره امکان توافق با آمریکا در حوزه‌های اقتصادی و دیپلماتیک شکل گرفته است؛ این امید را می‌توان در واکنش‌های بازار بورس و تغییرات نرخ دلار مشاهده کرد. بااین‌حال، بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این پیش‌فرض‌ها چندان قابل‌اتکا نیستند. نخست آنکه روانشناسی تصمیم‌گیری ترامپ به‌گونه‌ای در نظر گرفته می‌شود که گویی تمامی اختیارات در دست یک فرد است، درحالی‌که تصمیمات راهبردی ایالات متحده محصول مجموعه‌ای از عوامل و نهادهای تأثیرگذار است. دوم آنکه، تصور برخی تحلیلگران از سیاست بین‌الملل بیش‌ازحد ساده‌انگارانه است، به‌گونه‌ای که به‌جای درک پیچیدگی‌های ژئوپلیتیک، آن را همچون یک داستان کارتونی می‌بینند.

اگر بخواهیم حدس بزنیم که توافقی میان ایران و آمریکا محتمل خواهد بود، لازم است بپرسیم که چه مواردی در این توافق مدنظر قرار می‌گیرد. آیا ایران حاضر است غنی‌سازی هسته‌ای را متوقف کند؟ برنامه موشکی خود را کنار بگذارد؟ روابط منطقه‌ای خود را تغییر دهد؟ اسرائیل را به رسمیت بشناسد؟ این‌ها پرسش‌هایی هستند که پاسخ آن‌ها نشان می‌دهد برخی فرضیات درباره امکان مصالحه چندان واقع‌بینانه نیستند. حتی اگر این ایده مطرح شود که آمریکا می‌تواند سفارت خود را در ایران افتتاح کند، چنین امری فراتر از یک گمانه‌زنی خوش‌بینانه خواهد بود.

از سوی دیگر، تجربه تاریخی نشان داده است که توافقات بزرگ بین‌المللی زمانی به نتیجه می‌رسند که دو طرف به درک مشترک از منافع خود برسند. اما آیا ایران در موقعیتی قرار دارد که بتواند یک توافق جامع با آمریکا را پیش ببرد؟ مقایسه شرایط کنونی با عراق در سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳ می‌تواند نشان‌دهنده چالش‌هایی باشد که در مسیر یک توافق احتمالی قرار دارد. درواقع، ایران از نظر امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک در موقعیتی قرار گرفته که قدرت‌های جهانی تلاش می‌کنند نقش آن را محدود کنند.

یکی از مباحث مطرح‌شده در سال‌های اخیر، جذب سرمایه‌گذاری خارجی در ایران بوده است. اما باید در نظر داشت که سرمایه‌گذاری صرفاً یک مفهوم اقتصادی نیست، بلکه به سیاست‌گذاری‌های پایدار و ساختارهای اجرایی نیز وابسته است. هر سیاستمداری می‌داند که توافق سیاسی باید با یک پیوست اقتصادی همراه باشد. باوجوداین، هنوز هیچ پیشنهاد مشخصی برای سرمایه‌گذاری‌های گسترده در ایران مطرح نشده است، و در شرایط فعلی، دستیابی به چنین توافقی دور از انتظار به نظر می‌رسد.

از منظر داخلی، ایران با چالش‌های متعددی روبه‌رو است. دولت با مشکلات ساختاری در تأمین انرژی، ناکارآمدی بروکراسی، و خروج گسترده نخبگان و کارآفرینان مواجه است. هیچ برنامه‌ای برای ارائه یک راهکار عملی جهت عبور از بحران‌های کلان اقتصادی تدوین نشده، و این شرایط می‌تواند در آینده منجر به تشدید مشکلات شود.

در این میان، بحث شکاف قدرت میان آمریکا و چین نیز مطرح است، اما پرسش اصلی این است که آیا ایران می‌تواند نقش فعالی در این رقابت جهانی ایفا کند؟ تجربه تاریخی نشان داده است که کشورها برای ایفای نقش در ژئوپلیتیک جهانی، ابتدا باید ثبات داخلی خود را تقویت کنند. تا زمانی که ایران نتواند زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی خود را مدیریت کند، ورود به معادلات کلان سیاست بین‌الملل چندان مؤثر نخواهد بود.

درنهایت، مقایسه شرایط کنونی ایران با لحظه تاریخی “مائو-نیکسون” که موجب تغییر مسیر سیاست چین شد، نشان می‌دهد که چنین تغییری برای ایران دور از دسترس است. جهان سیاست عرصه ممکنات است، اما تحلیل واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که ایران باید ابتدا ثبات داخلی خود را تقویت کند تا بتواند در معادلات جهانی نقش مؤثرتری ایفا کند.

امیدوارم که این تحلیل اشتباه باشد و مسیرهای جدیدی برای بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی ایران شکل بگیرد، اما آنچه امروز شاهد آن هستیم نشان می‌دهد که باید برای سناریوهای دشوارتر آماده بود.

modir

Recent Posts

تغییر روند معاملات بورس به کدام سمت است؟

تغییر روند معاملات بورس در مقطع کنونی تخت تاثیر سیگنالهای سیاسی و همچنین جریان پولی…

8 ساعت ago

پس‌انداز و شناخت بازارهای اقتصادی؛ راهی مطمئن برای ساختن آینده ؟

پس‌انداز و مدیریت مالی، اولین قدم برای خروج از چرخه فقر و ورود به مسیر…

17 ساعت ago

تبعات انباشت کالاها در بنادر

با توجه به انباشت کالاها در بنادر، زمان‌بر بودن ترخیص و تعدد سازمان‌های دخیل، ضروری…

17 ساعت ago

احتمال تداوم رکود اقتصادی چقدر است؟

بررسی آمارها نشان می‌دهد که اقتصاد ایران در حال ورود به دوره‌ای پرتلاطم است که…

19 ساعت ago

پروژه های نهضت ملی مسکن همچنان روی زمین مانده اند!

پروژه های نهضت ملی مسکن پس از گذشت چند سال، با چالش‌های متعددی نظیر تأخیر…

22 ساعت ago

چالش‌ها و راهکارهای توسعه صادرات ایران؛ از خام‌فروشی تا جذب سرمایه‌گذاری خارجی

صادرات ایران در مسیر رشد با چالش‌های اساسی روبه‌رو است؛ از خام‌فروشی منابع طبیعی گرفته…

22 ساعت ago