به گزارش سرمایه فردا، پاییز دو سال پیش، اهالی یکی از برجهای پرند با بویی غیرقابل تحمل روبهرو شدند؛ بویی که هر لحظه شدت میگرفت و زندگی روزمره آنان را مختل کرده بود. وقتی به واحدی رسیدند که مصطفی، مردی ۴۵ ساله، در آن زندگی میکرد، بوی تعفن به اوج میرسید. درِ خانه با دو قفل کتابی و یک قفل آویزی بزرگ بسته شده بود و هیچکس طی روزهای اخیر خروج یا ورود اهالی خانه را ندیده بود. نگرانی همسایهها سرانجام آنان را به تماس با پلیس کشاند.
ماموران کلانتری ۱۸ پرند به همراه آتشنشانی و با دستور قضایی وارد خانه شدند. در اتاق خواب، مانعی پشت در افتاده بود. با تلاش فراوان، ماموران وارد شدند و صحنهای هولناک پیش رویشان قرار گرفت: اجساد غرق در خون نفس، دختر ۴ ساله، و برادر ۸ سالهاش، در کنار جسد پدرشان مصطفی. بررسیهای اولیه نشان داد که دختر خردسال با ضربات چاقو کشته شده و پسر با شلیک اسلحه وینچستر جان باخته است. مصطفی نیز پس از قتل فرزندان، اسلحه را روی شکم خود گذاشته و شلیک کرده بود.
تحقیقات جنایی نشان داد مصطفی دو سال پیش از همسرش جدا شده و سرپرستی دو فرزند خردسالش را بر عهده گرفته بود. دختر بزرگ خانواده نزد مادر زندگی میکرد. مصطفی راننده تاکسی اینترنتی بود و تلاش میکرد با کار روزانه نان حلال برای فرزندانش فراهم کند. همسایهها او را مردی آبرومند و اهل ورزش میدانستند، اما فشارهای زندگی بر او سنگینی میکرد. یکی از همسایهها گفت: «مدتی قبل تصادف کرد و خودرویش توقیف شد. برای آزاد کردن ماشین باید سه میلیون تومان خلافی پرداخت میکرد، اما پولی نداشت. بیکار شد و فشار طلاق و مشکلات مالی او را به جایی رساند که چند بار گفته بود دلش میخواهد خودش و بچهها را بکشد.»
مادر کودکان در نخستین اظهارات خود گفت: «همسرم بداخلاق بود و زود عصبانی میشد. به همین دلیل از او جدا شدم. فکر نمیکردم چنین بلایی بر سر فرزندانم بیاورد.» او در دادگاه توضیح داد که پس از جدایی، مصطفی حاضر نشد فرزندان را به او یا خانوادهاش بسپارد و آنان را به پرند برد. مادر تنها طبق حکم دادگاه میتوانست بچهها را گهگاه ببیند.
پرونده پس از تحقیقات به دادگاه کیفری یک استان تهران رفت. مادر کودکان درخواست دیه فرزندانش را از صندوق بیتالمال مطرح کرد. او در جلسه دادگاه گفت: «ما ۱۸ سال با هم زندگی کردیم اما تفاهم نداشتیم. شوهرم حتی دختر خردسالمان را از من جدا کرد. نمیدانم چرا چنین اتفاقی افتاد، اما خلقیاتش را میشناختم؛ بسیار عصبی و بداخلاق بود.»
پدر مصطفی نیز در دادگاه گفت: «پسرم کارمند بود و حقوق خوبی میگرفت. حتی پولی در بانک داشت و سود آن را دریافت میکرد. به لحاظ مالی در تنگنا نبود. اگر مشکلی داشت، من کمک میکردم. نمیدانم چرا چنین کاری کرد.» او همچنین تأیید کرد که مصطفی اسلحه شکاری داشت.
با پایان جلسه، قضات دادگاه وارد شور شدند تا درباره پرداخت دیه از بیتالمال تصمیمگیری کنند. پروندهای که با بوی تعفن آغاز شد، با اشکهای مادر داغدار ادامه یافت و در نهایت به یکی از تلخترین پروندههای جنایی پرند بدل شد؛ پروندهای که نشان داد فشارهای روانی و اجتماعی میتواند به فجایعی غیرقابل جبران منتهی شود
گزارشهای اخیر نشان میدهد بانکهای مرکزی جهان در حال افزایش بیسابقه خرید طلا هستند؛ تنها…
میانگین درآمد عملیاتی بانکها نسبت به دوره مشابه سال قبل رشد ۳۹ درصدی را ثبت…
غروب آرام خیابان شریعتی با فریادها و صحنهای غیرمنتظره شکسته شد؛ نزاعی که ریشه در…
مرگ ناگهانی غلامرضا بروسان در جاده قوچان، تنها پایان زندگی یک شاعر نبود؛ توقفی بود…
در شرایط پیچیده فرهنگی امروز ایران، رهبر معظم انقلاب در دیدار با زنان و دختران…
نوسانات شدید در بازارهای جهانی، سقوط قیمت داراییهای امن و رمزارزها، بحران انرژی و محدودیتهای…