جامعه

هزینه مرگ فراتر از جشن زندگی

به گزارش سرمایه فردا، اگر در روایت‌های معمول رسانه‌ای، مراسم عروسی و ترحیم صرفاً به عنوان دو آیین فرهنگی در کنار هم دیده می‌شوند، این گزارش زاویه‌ای دیگر را روشن می‌کند: اقتصاد زندگی و مرگ. در یک سوی ماجرا، جشن ازدواج با دستگاه‌های کارتخوان و هدایا به چرخه‌ای سودمند تبدیل شده که می‌تواند هزینه‌ها را جبران و حتی سرمایه‌ای برای آینده زوج جوان فراهم کند. در سوی دیگر، مراسم ترحیم قرار دارد؛ جایی که هیچ کارتخوانی روشن نیست و هیچ هدیه‌ای به حساب خانواده داغدار واریز نمی‌شود. آن‌ها تنها مصرف‌کنندگان یک بازار پرهزینه‌اند؛ بازاری که قبر، کفن، سنگ و تالار ختم را به کالاهای لوکس بدل کرده است. این تضاد، تصویری از جامعه‌ای را نشان می‌دهد که در آن «زندگی» با امید به بازگشت سرمایه آغاز می‌شود، اما «مرگ» با هزینه‌های بی‌بازگشت، آینده خانواده‌ها را در هم می‌شکند. چنین پارادوکسی بیش از آنکه یک تفاوت عددی باشد، نشانه‌ای از بحران عمیق در اولویت‌های اجتماعی و اقتصادی امروز ایران است.

 

کارنامه اعداد؛ ازدواج در محاق، مرگ در اوج

بر اساس آخرین داده‌های منتشرشده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، در سال ۱۴۰۳، تعداد ۵۵۰,۰۰۰ واقعه ازدواج در کشور به ثبت رسیده است. روند کلی در سال‌های اخیر نزولی بوده و سن ازدواج به طور میانگین برای مردان به ۵/۳۰ سال و برای زنان به ۲۶ سال افزایش یافته است. این ارقام خود گویای دشواری و به تعویق افتادن تصمیم آغاز یک زندگی مشترک است.

برآوردهای آماری از سوی اتحادیه‌های مرتبط و مراکز پژوهشگری در سال ۱۴۰۴ نشان می‌دهد حداقل هزینه برای یک ازدواج ساده (شامل تهیه مسکن اجاره ای حداقلی، جهیزیه ضروری، لوازم خانگی متعارف و مراسم ساده) بین ۱.۵ تا ۳ میلیارد تومان است. این رقم برای خانواده‌هایی با درآمد متوسط، به معنای سال‌ها پس‌انداز و تحمل فشار اقتصادی سنگین است.

با این حال، در برابر این ارقام سرسام‌آور، بسیاری از خانواده‌ها به سازوکاری اجتماعی و اقتصادی متوسل می‌شوند که اگرچه خود حاوی فشارها و چالش‌های فرهنگی خاص خود است، اما در عمل به ناجی مالی جوانان برای آغاز زندگی تبدیل شده است. رسم هدیه دادن در عروسی که اینک به سبکی کاملاً مدرن و با اعدادی باورنکردنی هم اکنون در حال اجراست.

 

سپرده گذاری مراسم عروسی

در میانه هیاهوی هزینه‌های سرسام‌آور، یک سنت دیرینه ایرانی در پوششی مدرن به اصلی‌ترین منبع تامین سرمایه زندگی جوانان تبدیل شده است؛ «هدیه عروسی». اما این بار نه با پاکت‌های محرمانه، که با صدای آشنای «تیغ» کارتخوان‌ها و نمایش عمومی مبالغ‌چند ده میلیونی!

در‌سال‌های اخیر، رسم هدیه دادن در عروسی‌ها از یک حرکت نمادین و مبتنی بر‌ احساسات، به یک سیستم نیمه ساختاریافته و کمابیش قابل پیش‌بینی برای کمک مالی به جوانان تبدیل شده است، درواقع این تغییر، پاسخی خودجوش به همان بحران هزینه‌های کمرشکن است.

اکنون در بیشتر مراسم عروسی مکانیسم جدید دریافت هدایا توسط اقوام، فامیل و بستگان عروس و داماد استفاده از دستگاه‌های کارتخوان است.استقرار این دستگاه‌ها در ورودی سالن‌ها به یک رسم عادی تبدیل شده است. مهمانان به راحتی و بدون نگرانی از حمل پول نقد، مبلغ هدیه خود را مستقیماً به حساب زوج جوان واریز می‌کنند. در این روش، اسامی مهمانان و مبالغ هدیه آن‌ها اغلب در دفتری ثبت می‌شود که گاهی به یک «تابلوی نمایش» برای سایر مهمانان تبدیل می‌گردد.

معمولا در مراسم عروسی عروس  و دامادهای طبقه از ما بهتران!، دیگر صحبت از مبالغی مانند ۵ یا ۱۰ میلیون تومان نیست. بر اساس مشاهدات میدانی و پرس و جو از دوستان و اقوام مختلف حداقل هدیه برای یک آشنایان درجه یک  از ۲۰ تا ۵۰ میلیون تومان آغاز می‌شود و بسته به دهک‌های بالای خانوار و طبقه اجتماعی و اقتصادی اهدای مبالغی بین ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان کاملاً متداول است. گاهی در میان اقشار مرفه، دیدن رقم‌هایی با چندین «صفر» که به ۱ میلیارد تومان و حتی بیشتر می‌رسد، دور از انتظار نیست!

 

تحلیل کارکرد؛ از پوشش هزینه تا سرمایه اولیه زندگی

نتایج این گردش مالی قابل توجه است؛ در همه موارد به نوعی بازگشت سرمایه وجود دارد. یک خانواده که برای مراسم عروسی بین ۱.۵ تا ۲ میلیارد تومان هزینه کرده است، در یک میهمانی با حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر، به راحتی می‌تواند کل هزینه مراسم و حتی بیشتر را بازگرداند. در واقع  این حجم از نقدینگی که در یک شب به حساب زوج جوان سرازیر می‌شود، به عنوان سرمایه اولیه برای پیش‌پرداخت مسکن، یا حتی سرمایه راه‌اندازی یک کسب‌وکار عمل می‌کند.

در بین اقشار مرفه این عمل_هدیه به عروس و داماد_ بسیار شفاف، برنامه‌ریزی شده و با مبالغ بسیار بالا همراه است. گاهی حتی قبل از مراسم ازدواج، «نرخ هدیه» به صورت غیرمستقیم در میان مدعوین مشخص می‌شود.

اما در بین اقشار متوسط، این رسم با شدت و حدت کمتری در جریان است، اما فشار «چشم و هم چشمی» و قضاوت اجتماعی برای دادن مبالغ قابل قبول، بسیار بالاست. خانواده‌های پسر و دختر هم ممکن است برای جمع کردن هزینه مراسم، حساب کنند که چند درصد از هزینه های عروسی از طریق هدایا بازمی‌گردد.

این پدیده نشان می‌دهد که چگونه جامعه در مواجهه با یک بحران ساختاری مثل هزینه‌های بالای ازدواج، یک سنت دیرینه یعنی هدیه عروسی را به یک راهکار اقتصادی کارآمد تبدیل کرده است. در حالی که مرگ، خانواده را با هزینه‌ای یکطرفه و غیرقابل بازگشت مواجه می‌کند، ازدواج در این مدل جدید، می‌تواند به یک «چرخه اقتصادی سودمند» تبدیل شود که اگرچه خود تحت فشار تورم است، اما حداقل امیدی برای آغاز زندگی جوانان ایجاد می‌کند. این همان نقطه امیدی است که در مقابل «اقتصاد یک‌ طرفه مرگ» قد علم کرده است. گرچه در ارقامی که گاها برحسب چشم و هم چشمی خانواده ها و بیشتر از توان مالی آنها پرداخته می شود، جای تامل وجود دارد!

این چرخه اقتصادی سودمند در نقطه مقابلِ واقعیتی کاملاً متضاد قرار می‌گیرد؛ واقعیتی به نام «مرگ» و هزینه های نجومی که این روزها برای برگزاری مراسم کفن و دفن و مراسم های بعدی آن صرف می شود. واقعیتی که در آن، هیچ سازوکار اجتماعی برای تسکین بار مالی مرگ وجود ندارد. در حالی که مراسم عروسی می‌تواند به یک صندوق کمک هزینه جمعی تبدیل شود، مراسم ترحیم، صحنه یک هزینه‌کرد محض و بی‌بازگشت است.

 

گردش مالی مراسم ترحیم

همانطور که گفته شد؛  در سوی دیگر داستان ازدواج و آغاز زندگی، مراسم ترحیم قرار دارد؛ جایی که هیچ کارتخوانی روشن نیست، هیچ دستگاه پزی قطع نمی‌خورد و سنت دیرینه «هدیه»، پشت درهای سالن عزا متوقف می‌شود. اینجا، گردش مالی تنها در یک جهت جریان دارد؛ از جیب خانواده و صاحب عزا به سوی ارائه‌دهندگان خدمات.

در حالی که اغلب مراسم عروسی به یک «صندوق سرمایه‌گذاری جمعی» برای آغاز زندگی تبدیل شده، مراسم ختم و ترحیم، نمونهٔ بارز یک «هزینهٔ مصرفی محض» است. در فرهنگ ایرانی، مرگ و عزاداری، حوزهای مقدس و دور از هرگونه معامله و تبادل مالی مستقیم تلقی می‌شود. این تقدس، به طور ناخواسته فضایی ایجاد کرده که در آن برخلاف عروسی، دادن پول به خانواده داغدار _جز در موارد بسیار خاص و به شکل کاملاً خصوصی و غیررسمی_ یک «بی‌حرمتی» و «تخطی از عرف اجتماعی» تفسیر می‌شود. بنابراین کمک‌ها معمولاً به صورت غیرنقدی مانند کمک در پختن غذا، همکاری در برگزاری مراسم یا در بهترین حالت، اهدای هزینه‌هایی مانند خرج ختم به صورت محدود است که هرگز به پای هزینه‌های اصلی نمی‌رسد.

جالب اینجاست که در همین فضای فقدان کمک مالی، یک سنت پرهزینه دیگر به قوت خود باقی است. سنتی به نام پذیرایی از میهمانان. بر این اساس خانواده عزادار، علاوه بر تحمل درد فراق عزیزان، تحت فشار فرهنگی هستند که از میهمانان خود با چای، شربت، میوه و حتی غذای کامل _در بیشتر مناطق_ به بهترین شکل پذیرایی کنند. این هزینه نیز کاملاً بر دسته هزینه‌های قبلی (قبر، کفن، تالار و…) افزوده می‌شود.

حاصل این ترکیب، خروج یکباره و اغلب غیرمنتظره مبلغی بین ۱ تا ۲.۵ میلیارد تومان از کیف و جیب یک خانواده داغدار است، بدون آنکه کوچک‌ترین دریافتی مستقیمی برای جبران آن وجود داشته باشد. این هزینه بخصوص برای خانواده های متوسط و کم بضاعت، مانند سیلی سختی است که بر صورت اقتصاد خانوار می‌خورد و آن را برای مدتی طولانی  یا حتی برای همیشه از تعادل زندگی خارج می‌کند. در حالی که خانواده‌ها برای عروسی، با امید به آینده و حساب و کتاب روی هدایا، هزینه می‌کنند، برای مرگ، تنها با اندوخته‌های گذشته و وام‌های آینده‌سوز روبه‌رو هستند.

گزارش‌های میدانی از قبرستان‌های اصلی کلانشهرها در سال ۱۴۰۴ حاکی از آن است که هزینه‌های مرتبط با فوت یک فرد، شامل خرید قبر بسته به شهر و موقعیت قبر، هزینه‌های تشریفات اداری و صدور مجوز، هزینه کفن، حمل میت و دفن، هزینه مراسم ختم و پذیرایی ساده و شب سوم، هفتم، چهلم و سالگرد، در مجموع، یک خانواده برای انجام این مراحل از ابتدا تا انتها به طور متوسط بین ۱ تا ۲.۵ میلیارد تومان متحمل هزینه می‌شود.

مقایسه این ارقام نشان می‌دهد که هزینه یک مراسم تدفین ساده، با حداقل‌ترین هزینه یک ازدواج ساده برابری می‌کند و در بسیاری موارد، حتی از آن پیشی می‌گیرد. این در حالی است که ازدواج یک سرمایه‌گذاری بلندمدت برای آینده است، اما هزینه مرگ، یک هزینه اجتناب‌ناپذیر و غیرقابل بازگشت است.

 

ریشه‌یابی یک ناهنجاری اقتصادی

محدودیت شدید زمین‌های اختصاص یافته به قبرستان در کلانشهرها در مقابل رشد جمعیت و افزایش سالانه آمار فوتی‌ها، باعث شده است زمین قبر به کالایی کمیاب و بسیار گران تبدیل شود. متاسفانه سوداگری و بورس‌بازی روی قبور پیش‌فروش‌شده، این بازار را داغ‌تر کرده است.

کفن پارچه‌ای است که تحت تاثیر قیمت جهانی پنبه و نهاده‌های تولیدی قرار دارد و حمل میت با ماشین مخصوص نیز مستلزم هزینه سوخت و استهلاک است. همه این موارد مستقیماً تحت شمول تورم لگام‌گسیخته هستند و قیمت‌ها را به طور روزانه افزایش می‌دهند.

در فرهنگ ایرانی، «احترام به مرده» و «خاکسپاری شایسته» امری بسیار حیاتی است. خانواده‌ها تحت فشار ذهنی و قضاوت اجتماعی، خود را موظف می‌دانند بدون در نظر گرفتن هزینه‌های سنگین، بهترین و محترمانه‌ترین مراسم را برگزار کنند. این احساس وظیفه، فضای مناسبی برای گرانفروشی و افزایش قیمت‌ها توسط ارائه‌دهندگان این خدمات از جمله گلفروشان، قبرفروشان، مدیران تالارهای ختم و… ایجاد کرده است.

 

روایت مردم از یک دغدغه مشترک

فشار اقتصادی تنها به جوانان خلاصه نمی‌شود؛ والدینی که از پس هزینه ازدواج برنمی‌آیند، امروز نگران هزینه آخرین بدرقه خودشان نیز هستند! ناصر، ۵۸ ساله، پدر دو فرزند مجرد از تهران می‌گوید:«پسرم ۳۲ و دخترم ۲۹ ساله است. حقوق من و همسرم روی هم ماهانه ۴۴ میلیون تومان است. برای خرید یک قبر ساده باید چندین ماه تمام هیچ خرجی نکنیم! چگونه می‌توانم برای ازدواج بچه‌هام که حداقل ۱.۵ میلیارد تومان نیاز دارد، پس‌انداز کنم؟ خودم به شوخی به بچه‌ها می‌گویم وقتی مُردم، مرا در باغچه خانه دفن کنید، پول قبر ندارم!»

اکرم، ۳۴ ساله، داماددار تعریف می‌کند:«مراسم ختم پدر همسرم پارسال برگزار شد. فقط هزینه مراسم، پذیرایی، قبر و سنگ قبر او ۱.۲ میلیارد تومان شد. در حالی که مراسم عروسی دخترمان را دو سال قبل در یک تالار معمولی با نصف این هزینه برگزار کردیم که البته با هدایای اقوام و بستگان درآمد. واقعاً چه بلایی بر سر جامعه ما آمده که مرده‌هایمان از عروس و دامادها گران‌تر تمام می‌شوند؟»

 

هزینه مرگ؛ بازتاب بحران در اقتصاد زندگی

وقتی نظام توزیع منابع و کالاهای اساسی در جامعه دچار اختلال شود، اولین قربانیان، «امید» و «آینده» هستند. محمد عمرانی، جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در گفت و گو با هفت صبح می گوید: پدیده «گران‌تر بودن مرگ از ازدواج»، یک شاخص بحرانی و هشداردهنده از وضعیت سلامت اجتماعی و اقتصادی یک جامعه است. این امر تنها به اقتصاد محدود نمی‌شود، بلکه یک پدیده چند لایه است.»

وی، اضافه می کند:«اول لایه، بحران مسکن و اشتغال است، جوانان برای ازدواج نیاز به شغل پایدار و مسکن دارند. وقتی این دو مولفه با بحران مواجه شوند، ازدواج به تعویق می‌افتد یا حذف می‌شود. خانواده‌ها ترجیح می‌دهند منابع محدود خود را برای نیازهای فوری‌تر مانند درمان و معیشت روزمره خرج کنند.»

وی دومین لایه را، کالایی شدن امور ضروری می داند و می گوید: «در این شرایط، بخشی از اقتصاد که مرتبط با نیازهای کاملاً غیرقابل انعطاف مانند مرگ است، به بازاری برای سودجویی تبدیل می‌شود. تقاضا برای قبر و خدمات مرتبط، کاملاً غیرقابل انکار است؛ شما نمی‌توانید مرگ عزیزتان را به تعویق بیندازید یا در خرید قبر چانه بزنید. این امر دست ارائه‌دهندگان را برای افزایش قیمت باز می‌گذارد.

به گفته این جامعه شناس، سومین لایه از لایه های آسیب های این رویه عبارت است از  فروپاشی نقش حمایتی نهادهاست. فرآیندی که وی در مورد آن اینگونه توضیح می دهد:« وقتی دولت و نهادهای عمومی نتوانند زمین کافی برای قبرستان اختصاص دهند یا بیمه‌های کارآمدی برای پوشش این هزینه‌ها ارائه کنند، بار مالی این مراسم ها به طور کامل بر دوش خانواده‌ها می‌افتد. این امر به طور مستقیم بر سرمایه اجتماعی و امید به آینده تاثیر می‌گذارد. جوانان می‌بینند که خانواده‌هایشان حتی برای مردن نیز تحت فشار مالی هستند و این، بی‌اعتمادی به ساختارها را تشدید می‌کند.

بنابراین به نظر می رسد راه حل این بحران، تنها در کنترل تورم و مدیریت کلان اقتصاد نیست، اگرچه  مسلما شرط اولیه محسوب می شود. عمرانی، راهکار برون رفت از این چرخه معیوب را بازتعریف سیاست‌های شهری برای تامین فضاهای عمومی مانند قبرستان، ساماندهی و قیمت‌گذاری خدمات مرتبط با تدفین، و البته تقویت جدی نهادهای حمایتی مانند صندوق‌های بازنشستگی و بیمه‌های همگانی برای پوشش مناسب اینگونه هزینه‌هامی داند. وی می گوید:« تا زمانی که مرگ بر زندگی پیشی گرفته، باید در تمامی سیاست‌هایمان بازنگری کنیم».

 

آینده‌ای که می‌میرد یا زندگی که باید جریان یابد؟

این گزارش، تنها به مقایسه دو عدد و رقم ختم نمی‌شود. اینجا سخن از اولویت‌های یک جامعه در سرگردانی میان «زندگی» و «مرگ» است. وقتی خانواده‌ها ناگزیر می‌شوند بین هزینه عروسی فرزندشان و هزینه خاکسپاری پدرشان، دومی را به دلیل فوریت و فشار اجتماعی انتخاب کنند، در حقیقت «آینده» را فدای «گذشته» کرده‌اند.

این پارادوکس تلخ، زنگ خطری است برای جامعه‌ای که هزینه مردن در آن از هزینه زندگی کردن و ساختن پیشی گیرد، به تدریج روحیه خود برای ادامه دادن زندگی را از دست می‌دهد. در این میان راه نجات، نه با شعار، که با عزمی ملی برای مهار تورم، ایجاد اشتغال پایدار، تامین مسکن ارزان و بازگرداندن نقش حمایتی واقعی نهادها ممکن خواهد بود.

 

 

modir

Recent Posts

چابهار مسیر راهبردی افغانستان به تجارت جهانی

با مسدود شدن گذرگاه‌های مرزی افغانستان و پاکستان، بندر چابهار بار دیگر به‌عنوان مسیر مطمئن…

1 ساعت ago

روایتی از سینما و نقد در ایران

جواد طوسی در گفت‌وگویی مفصل، تاریخ سینمای ایران را از ملودرام‌های دهه ۳۰ و ۴۰…

2 ساعت ago

سافاری یا قتلگاه حیات‌وحش

مجموعه گردشگری الیمالات در نور مازندران که قرار بود نخستین سافاری حیات‌وحش ایران باشد، امروز…

2 ساعت ago

پیمان دفاعی فرصت یا سراب برای ایران

امضای توافق دفاعی و راهبردی میان عربستان سعودی و پاکستان، معادلات امنیتی خاورمیانه را وارد…

2 ساعت ago

قتل در نزاع شبانه

بامداد ۲۹ تیرماه ۱۴۰۳ صدای تیراندازی در یکی از محله‌های حومه تهران، پایانی خونین بر…

2 ساعت ago

پایان چهار پرونده قتل

چهار مرد جوان که هر یک در پرونده‌ای جداگانه مرتکب قتل شده بودند، با درخواست…

2 ساعت ago