به گزارش سرمایه فردا، حالیکه دههها از جنگهای نیابتی و تنشهای پراکنده میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی میگذشت، اکنون برای نخستینبار، تقابل مستقیم و آشکار دو بازیگر اصلی ژئوپلیتیک غرب آسیا رقم خورده است. آنچه پیشروی ماست، صرفاً یک نبرد نظامی نیست؛ بلکه نقطه عطفی تاریخی است که میتواند نقشه سیاسی، اجتماعی و راهبردی منطقه را برای سالهای آینده بازطراحی کند. این جنگ نهتنها حاکی از ورود ایران به سطحی جدید از قدرتنمایی نظامی است، بلکه نقطه آغاز نظم نوین منطقهای است؛ نظمی که در آن جمهوری اسلامی، بهعنوان قدرت برتر منطقهای، نقش اول را ایفا خواهد کرد.
نخستین و ملموسترین پیامد این تحول، گسترش بیسابقه مشروعیت و محبوبیت جمهوری اسلامی در میان ملتهای منطقه است. اگر تا دیروز جمهوری اسلامی بهعنوان حامی آرمان فلسطین در افکار عمومی شناخته میشد، امروز بهعنوان بازیگری که حاضر به تقابل مستقیم و پرهزینه با اسرائیل است، نماد واقعی ایستادگی تلقی میشود. این محبوبیت محدود به جوامع شیعه نیست. قبایل سنی عراق، جریانهای ملیگرای لبنان، تودههای محروم در قاهره، خارطوم و کراچی، همگی این نبرد را نشانهای از اقتدار یک قدرت برخاسته از جهان اسلام میدانند. بدینترتیب، گفتمان جمهوری اسلامی فراتر از جغرافیای سیاسیاش، به یک گفتمان عمومی جهان اسلام تبدیل میشود.
دوم، این پیروزی میتواند مسیر تحولات سیاسی در کشورهایی همچون سوریه را تغییر دهد. دولت دستنشانده و متزلزل فعلی سوریه که تحت حمایت غیرمستقیم اسرائیل و با چراغ سبز برخی قدرتهای عربی و غربی روی کار آمده، بهشدت در معرض فروپاشی مشروعیت قرار گرفته است. موج جدید بیداری اسلامی، با الهام از پیروزی نظامی جمهوری اسلامی، میتواند زمینهساز خیزشی مردمی برای بازگشت حاکمیتی همسو با محور مقاومت در دمشق شود. بدینترتیب، سوریه بار دیگر بهجای سکویی برای نفوذ غرب و رژیم صهیونیستی، به بازوی راهبردی جمهوری اسلامی در شرق مدیترانه بدل خواهد شد.
سوم، دولتهای مستقل منطقه نظیر عراق، قطر، عمان و حتی امارات، اکنون در برابر واقعیتی جدید قرار گرفتهاند. جمهوری اسلامی نهتنها از فشارهای سیاسی، تحریمهای اقتصادی و محاصره امنیتی عبور کرده، بلکه توانسته در میدان نظامی نیز یک رژیم مسلح به زرادخانه هستهای را به چالش بکشد. این امر موجب میشود که نگاه این دولتها به تهران دچار تغییر بنیادین شود. نزدیکی به جمهوری اسلامی، دیگر یک انتخاب ایدئولوژیک یا تاکتیکی نیست، بلکه ضرورتی برای بقا و تأثیرگذاری در نظم جدید منطقهای است.
چهارم، قدرتهای منطقهای رقیب مانند عربستان سعودی و ترکیه که همواره سودای رهبری جهان اسلام را در سر داشتند، ناگزیر از بازتعریف راهبردهای خود خواهند بود. اگر در گذشته تلاش میکردند با ائتلافسازی با غرب یا ورود به پروژههایی نظیر عادیسازی روابط با اسرائیل، موقعیت خود را تثبیت کنند، اکنون با شکست این پروژهها در میدان واقعی، اعتبار خود را در میان ملتهای مسلمان از دست دادهاند. بههمیندلیل، این کشورها یا باید در مقابل جمهوری اسلامی قرار بگیرند و هزینههای سنگینی بپردازند، یا با پذیرش نقش رهبری ایران، در نظم جدید سهمی برای خود دستوپا کنند.
پنجم، این پیروزی جمهوری اسلامی، در سطح جهانی نیز بازتابی عمیق خواهد داشت. اگر تا دیروز ایران بهعنوان کشوری تحریمی، منزوی و تحت فشار تصور میشد، امروز بهعنوان بازیگری قدرتمند و تعیینکننده در خاورمیانه به رسمیت شناخته میشود. جنگ مستقیم با اسرائیل و مقاومت موفقیتآمیز در برابر ائتلاف سیاسی، رسانهای و نظامی غرب، دست ایران را برای چانهزنی در مسائل بینالمللی، از جمله مذاکرات هستهای، بازتر میکند. از این پس، قدرتهای غربی ناگزیر خواهند بود که منافع جمهوری اسلامی را نه بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان بخشی از واقعیت ژئوپلیتیک جدید به رسمیت بشناسند.
ششم، روابط ایران با قدرتهای شرقی نظیر چین و روسیه نیز وارد فاز جدیدی میشود. در جهان پساآمریکایی، که موازنه قدرت بهسمت شرق تغییر کرده، پیروزی نظامی جمهوری اسلامی بهمعنای آن است که تهران نهتنها متحدی اقتصادی یا سیاسی، بلکه بازیگری نظامی قابل اتکاست. این موضوع میتواند زمینهساز ارتقاء جایگاه ایران در سازمانهای چندجانبهای چون بریکس و شانگهای شود و مسیر ورود به ترتیبات امنیتی و اقتصادی مستقل از غرب را تسهیل نماید.
در مجموع، آغاز جنگ مستقیم با رژیم صهیونیستی و دستاوردهای نظامی آن، میتواند جمهوری اسلامی را از جایگاه یک قدرت منطقهای صرف، به یک ابرقدرت سیاسی-نظامی در غرب آسیا ارتقاء دهد. نظریه «رئالیسم تهاجمی» که بر کسب هژمونی از طریق بسط قدرت سخت استوار است، اکنون در رفتار منطقهای جمهوری اسلامی تجلی یافته است.
در پی حملات بیمحابای رژیم صهیونیستی به خاک ایران و پاسخ قاطع و بیسابقه جمهوری اسلامی، تحولات اخیر منطقه غرب آسیا ابعاد جدیدی به خود گرفته است. بسیاری از تحلیلگران بینالمللی این رویدادها را نقطه عطفی در معادلات منطقهای و پایان یک دوره مشخص از سیاستهای اسرائیل میدانند. برای واکاوی عمیقتر این تحولات، به سراغ پیتر فورد، سفیر سابق بریتانیا در سوریه رفتیم. فورد که سالها تجربه دیپلماتیک در منطقه داشته و از منتقدان سرسخت سیاستهای غرب در خاورمیانه است، در گفتگوی اختصاصی با روزنامه وطن امروز، ابعاد پنهان سکوت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، فروپاشی دکترین بازدارندگی اسرائیل و پیامدهای منطقهای و بینالمللی این تغییر پارادایم را تشریح کرد. این گفتگو، نگاهی از درون به تغییر آرایش قدرت و پایان دوران “بزندررو” در منطقه است.
پس از جنگ و بسته بودن حریم هوایی ایران، خط ریلی تهران-وان بار دیگر فعال…
در ادامه اجرای برنامههای پیشفروش سکه، بانک مرکزی از تحویل ۹۷ درصدی سکههای سررسید اردیبهشتماه…
جریانی خاص و پاجوشها با سابقه ساخت سریالهایی چون گاندو، که تلاش میکند برای جنگ…
در میانه تنشهای ژئوپلیتیکی خاورمیانه، ایران در حال گذار از نقش یک بازیگر منطقه ای…
زمانی که رژیم صهیونیستی هشدار تخلیه تهران را صادر کرد و ترامپ نیز در شبکه…
جنگهای ترکیبی در عصر رسانه، بهشدت متکی بر روایتسازیاند. آنچنانکه دشمن کوشید تصویر عملکرد لجستیک…