علی کاکادزفولی- جامعهشناس سیاسی: مدتهاست که عرصه رویارویی با جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش از میدانهای سختِ نظامی و اقتصادی به حوزه شناختی و معنایی انتقال یافته است؛ ساحتی که در آن روایتها تولید، بازتعریف و گسسته میشوند. اما پس از جنگ ۱۲ روزه و با مشاهده ظرفیت های واقعی قدرت جمهوری اسلامی ایران، مجموعهای متکثر از مخالفان (از دولتها و اتاقهای فکر تا شبکههای رسانهای و کنشگران دیجیتال) به طور جدیتری به این جمعبندی رسیدهاند که تا وقتی روایتهای بنیادین جمهوری اسلامی در افکار عمومی پابرجا و کارآمدند، ظرفیتهای کلیدی نظام (نظیر توان بسیج اجتماعی، تابآوری ملی و همگرایی درونی) به قوت باقی خواهد ماند. از این رو روایتشکنی دیگر تاکتیکی حاشیهای نیست، بلکه به راهبردی فراگیر برای خلعِ سلاحِ گفتمانیِ ایران بدل شده است. غایتِ این راهبرد، کاستن از قدرتِ اقناعِ نظام، تضعیف و در نهایت گسستن پیوند مردم و حاکمیت است تا حتی بینیاز از مواجهه سخت، کارایی حکمرانی بهشدت کاهش یابد. این یادداشت، به واکاوی این پدیده میپردازد و به این پرسشِ محوری پاسخ میدهد که چرا روایتشکنی در مقطع کنونی به سطحی کمسابقه از شدت و پیچیدگی رسیده است.
محور پروژه روایتشکنی، فروکاستنِ چند حوزه کلیدی و در هم شکستن ستونهای گفتمانیِ نظام است. نخستین و شاید بنیادیترین هدف، روایتِ امنیت، تمامیت ارضی و منطق بازدارندگی است. روایتِ رسمی بر این گزاره استوار است که «امنیتِ سخت» و «عمق راهبردی» شرطِ بقا و تضمینکننده یکپارچگیِ سرزمینی است و تجربه تاریخیِ منطقه نیز این ضرورت را تأیید میکند. در برابر، روایتشکنان میکوشند تهدیدِ تجزیه را اغراقی برای توجیهِ هزینههای نظامی جلوه دهند؛ هزینههایی که به زعم آنان توسعه اقتصادی را مختل و بهخودیِخود مولدِ تنش است. مقصود از این جابهجاییِ معنایی، تهیسازیِ سیاستهای دفاعی و منطقهای از سرمایه اجتماعی و مشروعیت عمومی است.
حمله به روایتِ امنیت، با هدفگرفتنِ ستونِ دیگر گفتمان یعنی استکبارستیزی و نسبت با آمریکا درهمتنیده است. جمهوری اسلامی، استکبارستیزی را نه نزاعی احساسی که چارچوبی راهبردی برای پاسداشتِ استقلال و دفاع از نظمِ عادلانه بینالمللی در برابر یکجانبهگرایی میفهمد. طرفِ مقابل اما میکوشد این مفهوم را به خصومتی ایدئولوژیک و پرهزینه فروبکاهد که ثمرهای جز انزوا ندارد. هدف از این تقلیل، تبدیلِ منازعهای ساختاری بر سر قواعدِ نظمِ بینالملل به سلسلهای از سوءتفاهمهای قابل معامله و نهایتاً عادیسازیِ فشارهای نارواست.
روایتِ پیشرفتِ هستهای نیز به همین سیاق در تیررس قرار گرفته است. درحالیکه نظام، این فناوری را نمادِ حقِ توسعه ملّی، خودباوریِ علمی و تضمینکننده امنیتِ انرژی و بازدارندگیِ فناورانه میداند، روایتشکنان میکوشند آن را مترادف تحریم، انزوا و خطایی راهبردی بیدستاوردِ ملموس برای مردم نشان دهند. نتیجه مطلوب آنان، وارونهسازیِ یکی از نمادهای پیشرفت و تبدیل آن به نشانِ ناکامی و ناتوانی است.
در ساحتِ داخلی، نسبتِ مردم و نظام مورد مناقشه قرار میگیرد. الگوی حکمرانی جمهوری اسلامی از سوی جریان مقابل سازوکاری نمایشی و بیاثر معرفی میشود که در آن اراده عمومی نقشی در تصمیمات کلان ندارد. این حمله مستقیماً سرمایه اعتمادیِ نهادهای مشارکتی را نشانه میگیرد و میکوشد گسستی روانی میان مردم و حاکمیت پدید آورد. در سطحی دیگر و در همین راستا پس از جنگ ۱۲ روزه، روایتِ «انسجام و همبستگیِ ملی صرفاً بهخاطر ایران بود، نه جمهوری اسلامی» از سوی جریانهای بیگانه و ناهمسو دنبال میشود که بر یک دوگانهسازیِ ناروا استوار است؛ کیست که نداند همبستگیِ مؤثر زمانی پدید میآید که سه لایه بر هم منطبق شوند؛ هویتِ تاریخیِ ایران بهمثابه اجتماعِ سیاسیِ دیرپا، صورتبندیِ حقوقیـنهادیِ جمهوری اسلامی و شبکههای اجتماعیِ مردمی که حامل سرمایه فرهنگیاند؛ در بزنگاههای واقعی همین همنشینی است که امکان بسیجِ منابع، هماهنگیِ گسترده و تداومِ اقدام جمعی را فراهم میآورد. اگر این سه لایه از هم گسسته شوند، همبستگی از سطح احساس مشترک فراتر نمیرود؛ زیرا انتقالِ اراده جمعی به کنشِ مؤثر، ناگزیر از گذرگاهِ نهادها و قواعد عمومی میگذرد. به بیان دقیقتر، «ایران» بدون ظرف نهادی نمیتواند خیرهای مشترکی چون امنیت، زیرساخت، آموزش و سلامت را پایدار تولید کند؛ و ظرف نهادی نیز بدون تعلقِ ملی، مشروعیت و نیروی همدلی را از دست میدهد.
حال پس از یک جنگِ کوتاهمدت، رقبا میکوشند سرمایه نمادینِ همبستگیِ اضطراری را خنثی کنند؛ سادهترین راه، جاانداختنِ دوگانه جعلی ایران-جمهوری اسلامی است تا دستاوردهای امنیتی و انسجام اجتماعی به مشروعیت نهادی تبدیل نشود. این روایت با تکیه بر خستگی روانی جامعه، موج خبریِ پساجنگ و الگوریتمهای شبکههای اجتماعی، هزینهها را به حساب نظم حقوقی میگذارد و منافع را صرفاً به حسّ ایرانیت نسبت میدهد تا شکافهای سیاسی بازتولید و بسیج آینده دشوارتر شود.
افزایش کمسابقهی شدت و پیچیدگی راهبرد «روایتشکنی» علیه جمهوری اسلامی ایران، اکنون بر چهار محرّک درهمتنیده سوار است.
یکم، بنبستِ نسبی «فشار حداکثری» و نیاز به نرمافزار شناختیِ مکمل؛ راهبرد فشار اقتصادی به رغم تحمیل هزینههای جدی، به هدفِ نهایی تسلیم سیاسی و فروپاشی اجتماعی نرسید. تابآوری اقتصادی-اجتماعی و کارکرد شبکههای موازی منطقهای، امکان فروپاشیِ سریع را از بین برد. از اینجا جمعبندیِ طرف مقابل روشن است؛ تا وقتی لایهی معنایی و گفتمانیِ نظام پابرجاست، جامعه دلیلِ تحمل دارد. بنابراین سختافزار تحریم محتاج نرمافزارِ روایتشکنی است تا مشکلاتِ ناشی از خصومت بیرونی، طبیعی و ذاتیِ سیاستهای بنیادین جمهوری اسلامی جلوه کند و سرمایهی اجتماعی آن فرسوده شود.
دوم، اثبات بازدارندگیِ سخت و انتقال نبرد به ساحتِ ادراک؛ جنگ ۱۲روزه نشان داد مواجههی مستقیم با ایران پرهزینه و پرریسک است؛ دو طرف ضربه زدند، اما پیام راهبردی روشن بود؛ مهار یکطرفه مقدور نیست و دامنهی تلفات و خسارت میتواند فراتر از برآوردهای اولیه برود. بهدنبال اعلام آتشبس، جنگ سخت جای خود را به جنگ معنایی داد؛ وقتی نمیتوان سختافزار را خلع کرد، باید اراده و معنایِ پشت آن را هدف گرفت. از اینرو، شدت روایتشکنی پس از جنگ بهنحوی محسوس افزایش یافت.
سوم، کاتالیزور فناوری و توزیع ابزارهای روایتشکن؛ پلتفرمهای اجتماعیِ برخط، تکثیرکنندههای کمهزینهی عملیات نفوذ شدهاند؛ شبکههای غیرمتمرکز کنشگران دیجیتال، با اتکا به الگوریتمهای درگیرساز، روایتهای هیجانی و دوقطبیساز را با سرعتی بیسابقه به جریان مسلط بدل میکنند. جهشهای هوش مصنوعی تولیدی هم هزینهی جعل، تحریف و مهندسیِ فریمها را به کف رسانده است. حاصل، فعالیت لحظهای مستمر است که مرز رسانهی حرفهای و غیرحرفهای را محو میکند و با تکرار مداوم، بر ادراک عمومی اثر انباشتی میگذارد. این روند، پس از جنگ و بر بستر رویدادهای میدانی، شتاب گرفت زیرا هر تصویر و روایت تازه خوراکی برای بازفریمگذاری است.
چهارم، بهرهبرداری از گسلهای داخلی و خستگی روانی جامعه؛ استراتژی شناختی در خلأ کار نمیکند؛ بر واقعیتهای سخت سوار میشود؛ فشار معیشتی، انتظاراتِ برآوردهنشده، فرسودگی روانیِ ناشی از تلاطمهای ممتد و چند بحران متراکم. روایتشکنان از این مادهی کِشت استفاده میکنند تا دوگانهی جعلی معیشت در برابر مقاومت را جا بیندازند؛ بهگونهای که گویی تنها مسیر رفاه، کنار گذاشتن استقلال، امنیتِ بازدارنده و پیگیری پیشرفت فناورانه است. تکنیکهای یأسافکنی و بنبستنماییِ سیستماتیک، هدفی فراتر از پیروزی در جدل رسانهای دارند؛ شکستن ارادهی جمعی برای ایستادگی.
پس از جنگ ۱۲روزه، یکی از خطوط اصلی روایتشکنی این بود که «انسجام و همبستگیِ ملی» را از «نظام سیاسی» تفکیک کند؛ میگویند مردم برای «ایران» ایستادند نه برای «جمهوری اسلامی»، پس دستاورد بازدارندگی را نباید به حساب نظام گذاشت. این تفکیک از حیثِ تحلیلی مخدوش است؛ زیرا سازماندهیِ بازدارندگی، طراحی شبکهی ائتلافهای میدانی، تصمیم و اجرا در لحظات بحرانی، پدیدهای نهادی است نه صرفاً خودجوش. و البته صورتِ عاطفیِ پشتیبانی «ملی» است؛ اما تبدیل آن به ظرفیتِ عملیاتی، محتاج سیاستگذاری و حکمرانی است؛ همانجا که نظام بهمثابه صورتبندی نهادی به میدان میآید. جنگ، همدلیِ ملی را فعال و هزینهی بازدارندگیِ طرف مقابل را عیان کرد؛ لذا برای بیاثر کردنِ پیامدهای روانی و سیاسی آن، باید دستاورد را بیصاحب یا بر ضد صاحب بازقاببندی کرد تا حلقهی پیوند مردم و نظام از منبع مشروعیت و کارآمدی تغذیه نکند.
طرفین جنگ هزینه دیدهاند و همین تعادل، انگیزهی انتقالِ فشار به ساحت ادراک را افزایش داده است. روایتها تلاش میکنند «پیام راهبردی جنگ» را وارونه کنند؛ برای یک طرف، پیروزی قاطع و برای طرف دیگر آسیب حیثیتی بسازند در حالیکه برآیند واقعی، بازدارندگیِ متقابل و نیاز به آتشبس بود. پنجرههای دیپلماتیکِ متغیر در جبهههای پیرامونی نیز بیتاثیر نبودهاند؛ از پروندهی لبنان و بحثهای مرتبط با کاهش حضور نظامی اسرائیل و فصل تازهی فشار برای خلعسلاح حزبالله، تا کنشهای کمسروصدای واشنگتن در پروندههای سوریه و لبنان؛ این جابهجاییها، میدانِ جدیدی برای روایتسازی درباره نقش ایران یا بهعنوان مانعِ ثبات یا عامل موازنه ساختهاند. طرفِ مقابل دریافته است که کلیدِ تضعیفِ ایران نه در میدانِ سخت، که در شکستنِ قدرتِ اقناع و سست کردنِ پیوند میان مردم و نظام نهفته است. رویارویی با چنین تهدیدی، پاسخی همسطح میطلبد؛ راهبردی، هوشمندانه و چندوجهی؛ پاسخی که علاوه بر دفاع در برابرِ حملات، به ترمیمِ آسیبپذیریهای درونی و بازسازیِ فعالانه قدرتِ اقناعِ نظام در زیستبومِ جدیدِ شناختی همت گمارد.
در روزهای اخیر، چند شرکت بورسی از برنامههای افزایش سرمایه خود از محل سود انباشته…
پویان مظفری به بررسی آخرین تحولات بازارهای مالی پرداخت. از بازگشت حراج سکه و رشد…
در روزهای پایانی مرداد، بازارهای مالی ایران شاهد تحرکات قابل توجهی بودند؛ دلار آمریکا با…
دو دهه پس از تظاهرات تاریخی ائتلاف ۸ مارس، لبنان بار دیگر در آستانه آزمونی…
در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران در خط مقدم نبردی تمدنی و ترکیبی با قدرتهای…
پس از پیروزی قاطع ایران در جنگ ۱۲ روزه علیه رژیم صهیونیستی، محور غربی-عبری-عربی با…