جامعه

معمار و روای سینمای ایران

به گزارش سرمایه فردا، در روزگاری که سینمای ایران هنوز درگیر روایت‌های ساده و عاشقانه بود، ساموئل خاچیکیان با نگاهی مهندسی‌شده به نور، صدا، تدوین و تعلیق، ژانر جنایی را به سینمای ایران معرفی کرد. او نه‌تنها فرم را به روایت پیوند زد، بلکه با ساخت فیلم‌هایی چون «فریاد نیمه‌شب» و «یک قدم تا مرگ»، استانداردی تازه از هیجان و دلهره را بنا نهاد. خاچیکیان، که به «هیچکاک ایران» شهرت یافت، در دهه‌های سی تا پنجاه خورشیدی، با بیش از چهل فیلم بلند، زبان سینمایی ایران را متحول کرد. بازگشت او با «عقاب‌ها» در دهه شصت، نشان داد که تجربه و تکنیک، حتی در فضای جنگی، می‌تواند مخاطب را با سینما آشتی دهد. امروز، در سالروز درگذشت او، یادآوری میراث خاچیکیان، یادآوری جسارت در تجربه، دقت در جزئیات و ایمان به قدرت تصویر است؛ میراثی که هنوز در قاب‌های سینمای ایران زنده است.

خاچیکیان در ۲۹ مهر ۱۳۰۲ در تبریز چشم به جهان گشود. خانواده‌ای اهل فرهنگ و ادب داشت و از همان سال‌های نوجوانی شیفته‌ داستان و نمایش بود. صدای سالن‌های تئاتر و تصویر صحنه‌های فیلم‌های خارجی در ذهنش تخم رؤیایی کاشت که بعدها به سینمایی متفاوت بدل شد. وقتی به تهران آمد، در ابتدا در فضای مطبوعات و نمایش فعالیت می‌کرد و همین ترکیب تجربه‌ی نوشتن و اجرا، بعدها در کارگردانی‌اش نمود یافت.

فیلم نخست او در دهه‌ی سی خورشیدی ساخته شد؛ زمانی که بیشتر تولیدات ایرانی بر روایت‌های عاشقانه و ملودرام‌های خانوادگی استوار بودند. ورود خاچیکیان به این میدان مثل وزش نسیمی تازه بود. نگاهش دقیق، میزانسن‌هایش منظم و روایتش پرکشش بود. از نخستین آثارش تا فیلم‌های ماندگاری چون فریاد نیمه‌شب و یک قدم تا مرگ، همیشه ردپایی از راز و جنایت در قاب‌ها موج می‌زد. در همان دوران، تماشاگران برای نخستین‌بار با مفهوم دلهره در سینمای داخلی روبه‌رو شدند؛ تجربه‌ای که بعدها الهام‌بخش نسل تازه‌ای از فیلم‌سازان شد.

جسارت در فرم، شجاعت در روایت

خاچیکیان اهل آزمودن بود. از زاویه‌ی دوربین تا ترکیب موسیقی و نور، هر جزئی را به‌گونه‌ای می‌چید که مخاطب حس کند درون یک معما قدم گذاشته است. بسیاری از منتقدان لقب «هیچکاک ایران» را به او دادند، زیرا توانست مفاهیم تعلیق و دلهره را با فضای ایرانی پیوند دهد. مقایسه‌ای که البته بیش از شباهت، نشانگر درک درست او از اصول هیجان در سینما بود. نگاهش جهانی بود و در عین حال به فرهنگ بومی وفادار می‌ماند.

در کارنامه‌ی خاچیکیان بیش از چهل فیلم بلند ثبت شده است. از آثار آغازین دهه‌ی سی تا فیلم‌های دهه‌ی پنجاه، او همواره پرکار و خلاق ماند. بسیاری از بازیگران شاخص، نخستین تجربه‌های جدی‌شان را در فیلم‌های او پشت سر گذاشتند. صحنه برایش معبدی بود که نظم و نور باید در آن معنا پیدا می‌کرد. گاهی روزها صرف می‌کرد تا موقعیت درست سایه و حرکت را بیابد. برای تماشاگر، نتیجه چیزی بیش از یک روایت ساده بود؛ تجربه‌ای از ریتم، اضطراب و زیبایی.

 

بازگشت پرشور با «عقاب‌ها»

پس از انقلاب، شرایط تولید در سینما دگرگون شد و بسیاری از کارگردانان قدیمی از میدان دور ماندند. خاچیکیان اما در سال ۱۳۶۳ با فیلم عقاب‌ها بازگشتی خیره‌کننده داشت. اثری درباره‌ی خلبانان ایرانی در میانه‌ی جنگ، که از مرزهای یک فیلم جنگی عبور کرد و به پرفروش‌ترین فیلم زمان خود بدل شد. او توانست در فضایی کاملاً تازه، همان مهارت در ریتم و تصویر را زنده نگه دارد. در آن دوران، سینما نیازمند چهره‌هایی بود که تجربه و تکنیک را توأمان در اختیار داشته باشند و ساموئل یکی از معدود کسانی بود که این ویژگی را در وجود خود داشت.

 

نقش او در تکامل زبان سینما

آنچه خاچیکیان را از هم‌نسلانش متمایز کرد، درک او از اهمیت تدوین و نورپردازی بود. او باور داشت که فیلم با برش و اتصال نفس می‌کشد. در اتاق تدوین، با وسواس به طول هر پلان فکر می‌کرد و به دکوپاژ معنا می‌داد. مخاطب در سالن سینما ناخواسته درگیر ضرباهنگی می‌شد که ذهنش را تا آخرین فریم نگه می‌داشت. در دهه‌ای که هنوز بسیاری از فیلم‌ها با ابزار محدود ساخته می‌شدند، او مفهوم استاندارد بصری را وارد جریان اصلی کرد.

افزون بر جنبه‌ی فنی، خاچیکیان نگاهی شاعرانه به سینما داشت. شخصیت‌هایش اغلب میان خیر و شر معلق بودند، بی‌آنکه پاسخ روشنی بیابند. در آثارش، عدالت و گناه در هم می‌آمیزند و انسان‌ها در تقابل با سرنوشت خود می‌جنگند. این جهانِ تیره و پرتنش، از او فیلم‌سازی ساخت که تصویر را همچون آینه‌ای از روان انسان می‌دید.

 

میراثی که هنوز زنده است

امروز که از درگذشت ساموئل خاچیکیان بیش از دو دهه می‌گذرد، نامش همچنان در میان سینمادوستان طنین دارد. میراث او محدود به چند فیلم کلاسیک نیست؛ او شیوه‌ نگریستن به سینما را تغییر داد. نگاهش به جزئیات، جسارتش در تجربه‌ی ژانر و باورش به اهمیت مخاطب، هنوز برای نسل تازه‌ی کارگردانان درسی بزرگ است. هرچند در سال‌های پایانی زندگی با بیماری فراموشی دست‌وپنجه نرم می‌کرد، اما حافظه‌ی سینمای ایران او را فراموش نکرد.

هر بار که پرده‌ی سفید روشن می‌شود و سایه‌ها جان می‌گیرند، ردپایی از او در میان فریم‌ها هست. مردی که فهمید هیجان، ترس، عشق و نور، زبان مشترک همه‌ی تماشاگران جهان است.

زندگی ساموئل خاچیکیان شبیه فیلم‌های خودش بود؛ پر از تصادف‌های شاعرانه. او در ۲۹ مهر ۱۳۰۲ به دنیا آمد و در ۳۰ مهر ۱۳۸۰ از دنیا رفت. گویی زندگی‌اش از همان ابتدا با نور پاییزی آغاز شد و با غروب همان فصل به پایان رسید. این همزمانی عجیب، تصویری شاعرانه از چرخه‌ی حیات اوست؛ فیلم‌سازی که با قاب‌های روشن به دنیا آمد و در واپسین روز مهر، در آرامشی شبیه آخرین پلانِ فیلمی ناتمام، برای همیشه از پرده کنار رفت. به یاد ساموئل خاچیکیان، کارگردانی که در تاریکی سالن‌ها، روشن‌ترین تصاویر را خلق کرد.

modir

Recent Posts

شوراهای چندصدایی و مشارکت‌محور

با اجرای مدل تناسبی در انتخابات شورای شهر تهران، ساختار تک‌صدایی مدیریت شهری در آستانه…

5 ساعت ago

آزمون شمخانی در عصر افشاگری

انتشار ویدئوی مراسم عروسی دختر علی شمخانی، چهره امنیتی باسابقه، بهانه‌ای شد برای بازخوانی مرز…

5 ساعت ago

تهدید شهری میراث جهانی

اظهارات اخیر وزیر میراث فرهنگی درباره بازنگری در ضوابط حریم آثار تاریخی، موجی از نگرانی…

5 ساعت ago

دلایل اختلال همزمان در مترو

در یک روز کم‌سابقه، دو خط پرتردد مترو تهران دچار اختلال جدی شدند و صدها…

5 ساعت ago

راز مرگ در آبمیوه

مرگ مشکوک مردی جوان در اسفند ۱۴۰۱ که ابتدا به‌عنوان مسمومیت دارویی ثبت شد، با…

5 ساعت ago

موسیقی نسل جدید بازتاب نوستالژی

در روزگاری که موسیقی پاپ ایران با سیل تولیدات سطحی و مرزهای سبک‌زدوده مواجه است،…

5 ساعت ago