به گزارش سرمایه فردا، در شهریور امسال، شبکه ملی RTS سوئیس پخش سریالی را آغاز کرد که حالا از طریق پلتفرم ARTE در فرانسه نیز در دسترس است. «معامله»، برداشتی آزاد از روزهای پرتنش مذاکرات هستهای ایران با گروه ۱+۵ در بهار ۲۰۱۵ در ژنو است—مقطعی که به تولد برجام انجامید. کارگردان این سریال، ژان-استفان برون، با الهام از دوستیاش با یکی از خبرنگاران حاضر در مذاکرات، تصمیم گرفت این لحظات حساس را به زبان تصویر روایت کند؛ تصمیمی که با حمایت مالی ۱۲ میلیون یورویی و مشارکت کشورهای فرانسه، بلژیک و لوگزامبورگ، به یکی از پروژههای جدی تلویزیون سوئیس بدل شد.
برون در مصاحبهای گفته بود که علاقهمند است درباره کسانی فیلم بسازد که در عکسهای رسمی دیده نمیشوند اما در پشتصحنه، پروتکلها را مینویسند و مسیر دیپلماسی را شکل میدهند. یکی از منابع اصلی او برای نگارش فیلمنامه، خاطرات وندی شرمن، معاون وقت وزیر خارجه آمریکا بود—شخصیتی که در سریال، نسخه دراماتیکش نقشی محوری دارد.
زبان سریال بسته به موقعیتها تغییر میکند: انگلیسی برای جلسات رسمی، فرانسوی برای صحنههای سوئیسی، فارسی برای دیالوگهای ایرانی، و عبری برای مکالمات صهیونیستی. این تنوع زبانی، نهتنها به واقعگرایی اثر کمک کرده، بلکه نشان میدهد سازندگان به جزئیات دیپلماتیک و فرهنگی توجه ویژهای داشتهاند.
با وجود سوژه حساس و کنجکاویبرانگیز، «معامله» هنوز در فضای رسانهای ایران بازتابی جدی نداشته است. در حالی که این سریال میتواند بستری برای گفتوگوهای تازه درباره روایتهای متضاد از برجام باشد، سکوت رسانهای پیرامون آن، پرسشهایی درباره اولویتهای فرهنگی و سیاسی در مواجهه با بازنماییهای خارجی ایجاد میکند.
در لایههای زیرین سریال، نگاه اروپاییها به برجام آشکار میشود—نگاهی که بیشتر از منظر جریانات چپگرای میانهرو شکل گرفته است. نقش سوئیس بهعنوان حافظ منافع آمریکا در ایران، در سریال پررنگ است؛ تا جایی که ابتکارات دیپلماتیک برای نزدیککردن دیدگاههای طرفین، به هیئت سوئیسی نسبت داده میشود—هیئتی که در واقع، عضو رسمی مذاکرات نبوده است.
شخصیت محوری سریال، الکساندرا وایس، دیپلمات زن سوئیسی است که فارسی بلد است، سابقه حضور در ایران دارد، و با وزیر خارجه ایران رابطهای صمیمانهتر از دیگر دیپلماتها دارد. حتی در سریال اشاره میشود که پدر او در جریان آزادسازی گروگانهای آمریکایی در سال ۱۹۸۱ با رهبر انقلاب دیدار داشته و با وزیر خارجه دهه ۹۰ ایران دوستی داشته است.
این رویکرد، باعث شده سریال نگاهی انتقادی به نقشآفرینی صهیونیستها داشته باشد—بهویژه در تلاشهایشان برای تخریب روند مذاکرات. در مقابل، نظامیان ایرانی نیز با نگاهی کاریکاتوری نمایش داده شدهاند؛ چهرههایی که مخالف توافقاند و در تیم مذاکرهکننده، نمایندهای نمادین دارند.
در پایان سریال، پس از تصویب توافق، صفحهای سیاه ظاهر میشود با متنی که یادآور خروج دونالد ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ است—اشارهای صریح به موضع انتقادی سازندگان نسبت به راستگرایان غربی و سیاستهای ضدبرجامی آنها.
در این روایت تصویری، چین و روسیه همسو با ایران نشان داده میشوند، نماینده اتحادیه اروپا نسبت به شرق بدبین است، و تیم آمریکایی با وجود اختلافات داخلی، بهدنبال محدودسازی برنامه هستهای ایران است. این ترکیب، تصویری چندوجهی از دیپلماسی جهانی ارائه میدهد تصویری که هم دراماتیک است و هم نشانهشناختی.
در نگاه نخست، «معامله» بهنظر میرسد که از فضای پروپاگاندای صهیونیستی فاصله گرفته و تلاش کرده تصویری منصفانهتر از ایران ارائه دهد. اما با کمی دقت، روشن میشود که این سریال نیز درگیر همان الگوی آشنای بازنویسی تاریخ است الگویی که با جابهجایی زمان، خلق شخصیتهای خیالی و تزریق درامهای خانوادگی، روایتی مطلوب برای مخاطب اروپایی میسازد.
نقش وزیر امور خارجه ایران، با نام تغییریافته «محسن مهدوی»، توسط آنتونی عزیزی ایفا میشود؛ بازیگری با ریشه ایرانی که چهرهاش بیشتر به علیاکبر ناطق نوری شباهت دارد تا محمدجواد ظریف. این انتخاب، از همان ابتدا نشان میدهد که هدف، بازسازی واقعیت نیست، بلکه ساختن یک نماد است—نمادی از دیپلمات اصلاحطلب، کاریزماتیک و منتقد نهادهای امنیتی.
در مقابل، «علی کتیبی» نماینده خیالی سپاه قدس، در سریال بهعنوان مانع اصلی توافق معرفی میشود؛ شخصیتی که در واقعیت وجود ندارد و هیچ سندی از حضور او در مذاکرات ژنو در دست نیست. اگر هدف، تداعی عباس عراقچی بوده، تصویر ارائهشده هیچ شباهتی به او ندارد. دیالوگهای میان مهدوی و کتیبی، القاکننده شکاف عمیق میان وزارت خارجه و نهادهای بالادستی است شکافی که در واقعیت مذاکرات، به آن شکل وجود نداشت.
درامهای خانوادگی نیز به روایت افزوده شدهاند؛ دختران مهدوی و کتیبی، هر دو در ناآرامیهای خیالی بازداشت شدهاند، در حالی که در سالهای منتهی به برجام، فضای داخلی ایران آرام بود و جوانان بیشتر امیدوار به توافق بودند تا معترض. این دعواهای نسلی، با خشم و انزجار دختران نسبت به پدرانشان، بیشتر به آثار ضدایرانی مانند «تهران» یا «لولیتاخوانی در تهران» شباهت دارد تا بازنمایی واقعیت.
سریال «معامله» اگرچه در ظاهر رویکردی متعادلتر نسبت به ایران دارد، اما در لایههای زیرین خود، با جابهجایی وقایع، خلق شخصیتهای خیالی و تزریق درامهای نسلی و امنیتی، تصویری تحریفشده از ساختار سیاسی و دیپلماتیک ایران ارائه میدهد. این بازسازی، بیش از آنکه مستند باشد، بازتابی از تخیل اروپاییها درباره ایران استتخیلی که گاه به مرزهای فانتزی نزدیک میشود
اشاره به ماجرای «دختر آبی» نیز نمونهای از بیدقتی تاریخی است. سحر خدایاری در سال ۱۳۹۸ جان باخت، یعنی سه سال پس از خروج آمریکا از برجام. ارجاع به این رویداد در سریالی که درباره مذاکرات ۲۰۱۵ است، نمیتواند سهوی باشد؛ بلکه تلاشی است برای پیوند دادن مسائل اجتماعی به روایت سیاسی، ولو با تحریف زمان.
در بخش دیگری از سریال، شلیک موشکهای ایرانی به بلندیهای جولان، بهانهای برای گنجاندن محدودیتهای موشکی در مذاکرات میشود—در حالی که ایران در آن زمان هیچ حمله مستقیمی به سرزمینهای اشغالی نداشت. این صحنه، بیش از آنکه مستند باشد، بازتابی از تصور امنیتی غرب درباره ایران است.
شخصیت «پیام سنجابی»، دانشمند هستهای زندانی، نیز نمونهای از درامسازی افراطی است. او که بهدلیل ناآرامیهای ۸۸ در اوین زندانی شده، با بدرفتاری پاسدارها مواجه است، اما در لحظهای کلیدی، با استدلالهای فنی، مانع گنجاندن محدودیت موشکی در توافق میشود. این تناقض، نشان میدهد که سازندگان سریال، میان تصویر قربانی و قهرمان، در نوساناند—و در نهایت، او را به قهرمان عاشقپیشهای بدل میکنند که با الکساندرا وایس، رئیس هیئت سوئیسی، رابطهای عاطفی دارد.
در پایان، همین دانشمند توسط سوئیسیها از دست پاسدارها و مأموران موساد نجات مییابد پایانی که بیشتر به فیلمهای اکشن شباهت دارد تا روایت دیپلماتیک. این تخیل، اگرچه جذاب است، اما واقعیت را قربانی میکند.
با این حال، یک نکته مثبت در سریال وجود دارد: اشاره به تأثیر تحریمها بر دسترسی به دارو. این موضوع، که اغلب توسط رسانههای ضدایرانی انکار میشود، در «معامله» بهصراحت بیان شده و نشان میدهد که حتی در روایتهای تحریفشده، گاهی حقیقت راه خود را باز میکند.
در ساختار روایی «معامله»، صهیونیستها بهوضوح نقش آنتاگونیست اصلی را ایفا میکنند. تصویر نتانیاهو در تیتراژ، نشانهای است از اینکه او نهفقط یک رهبر سیاسی، بلکه نماد مخالفت با توافق است. سفارت اسرائیل در سوئیس، بهعنوان مرکز عملیاتهای جاسوسی و تروریستی معرفی میشود و سفیر اسرائیل، با چهرهای سرد و بدطینت، در قامت یک ضدقهرمان امنیتی ظاهر میشود.
سریال نشان میدهد که مأموران اسرائیلی نهتنها از ترور ابایی ندارند، بلکه برای نفوذ به مذاکرات، از دامهای جنسی و تهدیدهای خانوادگی نیز استفاده میکنند. تهدید مادر معاون وزیر خارجه آمریکا و به دام انداختن نماینده وزارت خزانهداری، نمونههایی از این روایت امنیتی هستند که بیش از آنکه مستند باشند، به فضای تریلرهای سیاسی نزدیکاند.
سریال «معامله» با محوریت مذاکرات برجام، نهتنها تلاش میکند دیپلماسی را به زبان درام ترجمه کند، بلکه در بازنمایی چهرههای مخالف توافق، بهویژه نتانیاهو و دستگاه امنیتی اسرائیل، از کلیشههای مرسوم عبور کرده و تصویری تند، مرموز و گاه فانتزی از آنتاگونیستهای سیاسی ارائه میدهد. این تصویرسازی، در کنار درامهای شخصی و تنشهای درونی، روایت را از یک بازسازی تاریخی صرف، به یک تریلر سیاسی تبدیل کرده است
این تصویرسازی، در تضاد با کلیشههای سابق رسانههای غربی است که معمولاً اسرائیل را در نقش قربانی یا متحد مظلوم نشان میدادند. بهنظر میرسد جنایات اخیر در غزه و تغییر افکار عمومی جهانی، به سازندگان اجازه داده تا چهرهای تندتر از اسرائیل را در قاب تلویزیون اروپایی نمایش دهند چهرهای که حتی با متحدان غربیاش نیز سر ناسازگاری دارد.
اما «معامله» فقط درباره سیاست نیست؛ درباره ترجمه سیاست به زبان درام است. سریال موفق شده زبان فنی و پیچیده مذاکرات را به روایتهایی قابل لمس برای مخاطب عمومی تبدیل کند. شخصیتها، فراتر از نقش دیپلماتیکشان، درگیر بحرانهای شخصیاند: از آلزایمر مادر معاون وزیر خارجه تا دعوای نسلی وزیر ایرانی با دخترش، از عشق ممنوعه دانشمند ایرانی با دیپلمات سوئیسی تا رسوایی جنسی تحمیلشده توسط موساد.
این درامهای شخصی، به روایت عمق میدهند و باعث میشوند مخاطب، مذاکره را نهفقط بهعنوان یک رویداد سیاسی، بلکه بهعنوان یک میدان انسانی تجربه کند. حتی شخصیت علی کتیبی، نماینده سپاه قدس، با وجود تصویر امنیتیاش، در لحظاتی با انگیزهها و دغدغههایی انسانی نمایش داده میشود—تلاشی برای پیچیدهسازی چهرهها و عبور از دوگانههای سادهانگارانه.
اما تضاد اصلی، در فاصله میان روایت سریال و واقعیت ژئوپلیتیک امروز است. پخش «معامله» همزمان با فعال شدن مکانیسم ماشه توسط اروپاییها، نوعی تلخند تاریخی است. اروپاییهایی که در سریال، میانجی صلحاند، در واقعیت، در کنار اسرائیل ایستادهاند. شاید همین تضاد، هدف پنهان سازندگان باشد: یادآوری اینکه زبان صلح، اگرچه دراماتیکتر است، اما در مواجهه با ایران، هنوز جایگزین زبان فشار نشده است.
در نهایت، «معامله» بیش از آنکه بازسازی تاریخی باشد، بازتابی است از آرزوی دیپلماتیک اروپاییها آرزویی که در قاب درام، زیباتر از واقعیت به نظر میرسد.
دو جنایت در دو نقطه متفاوت تهران یکی در برجهای زعفرانیه، دیگری در اتاق آیتی…
استقلال در دیدار برگشت مقابل الوحدات اردن، تنها با دو تغییر در ترکیب، به تیمی…
بارسلونای هانسی فلیک، تیمی نیست که برای بقا بازی کند. این تیم آمده تا مرزها…
با تصویب بسته حقوقی بیسابقهای به ارزش بالقوه یک تریلیون دلار، ایلان ماسک نهتنها در…
در ساختار بازار سرمایه، سهام خزانه بهعنوان ابزاری برای مدیریت شناوری، کنترل قیمت و ارسال…
رشد صادرات سیمان ایران، افت مصرف برق در کشور، تغییرات راهبردی چین در تجارت طلا،…