جامعه

قتل بخاطر قضاوت‌های خانوادگی

به گزارش سرمایه فردا، در میانه سال ۱۴۰۱، خبر قتل زنی در خانه‌اش، اسلامشهر را در شوک فرو برد. پروانه، مادر خانواده، با ضربات متعدد چاقو جان باخت؛ قاتل کسی نبود جز پسرش، شاهین. آنچه این پرونده را از دیگر موارد جنایی متمایز می‌کند، نه فقط رابطه خانوادگی میان قربانی و متهم، بلکه زمینه‌های روانی، اجتماعی و فرهنگی‌ای است که به این فاجعه انجامید. از قضاوت‌های دایی‌ها تا فشارهای آبرو، از خشم فرزندان تا سکوت مادر، همه در کنار هم روایتی پیچیده از فروپاشی اعتماد خانوادگی را رقم زدند. این گزارش، بازخوانی کامل پرونده‌ای است که از تماس همسایه‌ها آغاز شد، با اعترافات تلخ ادامه یافت و در دادگاه کیفری تهران به نقطه تصمیم رسید.

اواسط سال ۱۴۰۱ بود که اهالی یکی از محله‌های اسلامشهر در تماس با ماموران پلیس خبر هولناکی را مخابره کردند. در تماس همسایه‌ها مشخص شد زن حدودا ۵۰ ساله‌ای به نام پروانه در خانه مسکونی خودش با اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.

با این تماس خیلی سریع کارآگاهان پلیس آگاهی به همراه تیم جنایی در محل وقوع جنایت حاضر شدند و مشخص شد یکی از همسایه ها به شوهر پروانه زنگ زده و گفته بود:«در خانه نشسته بودم که زنگ آیفون خانه مان را زدند.همین که گوشی را جواب دادم پسر پروانه گفت مادرم را کشتم!او این را گفت و فرار کرد.من سراسیمه به سمت راه پله های منتهی به آپارتمان محل سکونت شما دویدم و دیدم لای در باز است.قلبم تند تند می زد و وقتی از لای در چشمم به جسد غرق در خون پروانه افتاد دیگر چیزی نفهمیدم و فقط جیغ می کشیدم.»

تیم بررسی صحنه جرم در مشاهدات ابتدایی خود اعلام کردند که آثار شکستگی قفل و ورود به عنف در خانه پروانه وجود ندارد و این می‌توانست فرضیه آشنا بودن قاتل را رقم بزند. همچنین تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی نیز در تن‌پیمایی اولیه وارد آمدن حدود ۸ ضربه کاری با جسم تیز و برنده را تائید کردند.در ادامه روند قانونی، جسد با دستور بازپرس جنایی برای انجام معاینات و آزمایش‌های لازم به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد.

 

شناسایی متهمان

در حالی که بررسی‌ها و تحقیقات ابتدایی نشان می‌داد فرزندان پروانه آخرین کسانی بودند که با او ملاقات داشتند به دستور بازپرس جنایی هدف تحقیقات قرار گرفتند اما در همین حال مشخص شد که هر دو پسر جوان متواری هستند. همین کافی بود که فرزندان پروانه به عنوان مظنونین به قتل مادرشان تحت تعقیب قرار گیرند.

سرانجام با اقدامات فنی و پلیسی دو برادر جوان دستگیر شدند. در ابتدا برادر بزرگتر به نام رامین شناسایی شد و سعی داشت از بیان محل مخفیگاه برادر کوچکترش طفره برود.اما در نهایت مشخص شد که او برادر خود به نام شاهین را در منزل یکی از دوستانش مخفی کرده است.با دستگیری متهمان راز قتل پروانه به دست شاهین برملا شد و همچنین رامین به اتهام اخفای متهم به قتل بازداشت شد.

شاهین در اعتراف به قتل گفت:«روز حادثه به خانه مادرم رفته بود تا از او بخواهم از زندگی مشترک خود خارج شود.وقتی مادرم داشت درباره عشق و علاقه‌اش به شوهرش حرف می‌زد خون خونم را می‌خورد. او با من تندی کرد و تهدیدم کرد که اگر دخالت کنم با من برخورد بدی خواهد کرد. یکدفعه اینقدر خشمگین شدم که خون جلوی چشمانم را گرفت و چاقو را بیرون کشیدم.از شدت عصبانیت نفهمیدم چند ضربه وارد کردم و نفهمیدم ضربات وارد شده به کدام نواحی بدن مادرم اصابت کرد.فقط وقتی به خودم آمدم که مادرم غرق در خون روی زمین افتاد و در همان لحظه نفسش قطع شد و تمام کرد.»

بعد از اینکه شاهین صراحتا به قتل مادرش اقرار کرد، برادر کوچکتر او و رامین به عنوان یکی از اولیای دم رضایت بی‌قید و شرط خود را نسبت به او اعلام کرد.مادر پروانه نیز هر چند در ابتدا از نوه های خود اعلام شکایت کرده بود اما قبل از رسیدن موعد محاکمه اعلام رضایت کرد.

با طی روال قانونی در پرونده و انجام بازسازی صحنه جرم توسط متهم، با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهمان به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفتند.

 

در دادگاه

در جلسه محاکمه شاهین اولین کسی بود که برای دفاع از خود پای میز محاکمه قرار گرفت.او گفت:«چند سال قبل بود که پدر ما فوت کرد و از آن زمان من و رامین با همدیگر زندگی می کردیم و مادرم با برادر کوچکترمان زندگی می کرد.ما گهگاهی او را می دیدیم و مدتی بود که متوجه شده بودیم رفتارهای او تغییر کرده است و من به برادرم گفتم که به مامان شک کرده ام و فکر می کنم شاید او با کسی رابطه دارد.اما مادرمان چیزی به ما بروز نمی داد.»

متهم ادامه داد:«تا اینکه یک روز یکی از دایی های مان با من و رامین تماس گرفت و گفت به خانه مادربزرگمان برویم.وقتی به آنجا رسیدیم سه دایی و مادربزرگ با ظاهری ناراحت نشسته بودند و سگرمه هایشان در هم بود.یکدفعه یکی از دایی هایمان گفت کلاه بی غیرتی تان را بالاتر بگذارید.مادرتان با یک مرد غریبه معاشرت دارد و شما دست روی دست گذاشته اید.»

متهم در ادامه گفت:«وقتی این را گفت من و رامین خیلی برافروخته و عصبانی شدیم.حتی مادر بزرگ هم ناراحت بود و گریه می کرد و مادرم را نفرین می کرد.خیلی حس بدی به من و برادرم دست داده بود چون فکر می کردیم حالا که دایی هایمان متوجه این موضوع شدند لابد بقیه اهل محل هم این موضوع را فهمیده اند و آبرو برایمان نمانده است.در این میان فقط یکی از دایی هایمان سعی می کرد ما را آرام کند و می گفت دخالت نکنید.اما بقیه به آتش خشم ما هیزم می ریختند.همان جا بود که تصمیمی گرفتیم مادرمان را که فکر می کردیم برایمان لکه ننگ شده پاک کنیم.رامین به من گفت که من سابقه دار و تحت تعقیبم برای همین آب از سرم گذشته و خودم مامان را می کشم.ما روحمان هم خبر نداشت که مادرمان ازدواج کرده است چون با او زندگی نمی کردیم و فقط برادر کوچکترمان با او زندگی می کرد که او هم چیزی به ما نگفته بود.»

متهم در مورد روز حادثه گفت:«روز حادثه مطابق نقشه ای که از قبل داشتیم مقابل خانه مادرم رفتیم و به بهانه اینکه برادرم را به کافه ببرم او را از خانه خارج کردم.بعد رامین وارد خانه شد و قرار بود که او مادرمان را بکشد.حدود یک ساعت بعد از خانه بیرون آمد و به من گفت همسایه های مامان در خانه او بودند و موقعیت مناسب نبود.من خیلی عصبانی شدم و به او گفتمتو بی عرضه ای و از پس انجام دادن این کار برنیامدی.او هم گفت اگر می توانی خودت برو و من وارد خانه مادرم شدم.تا مادرم چشمش به من افتاد بی امان به او حمله کردم.به من التماس می کرد و من بی اعتنا به التماسش چندین ضربه به او وارد کردم.بعد هم از خانه بیرون دویدم و زمگ همسایه را زدم و به گفتم به مادرم چاقو زده ام تا او جانش را نجات دهند.اما بعدا فهمیدم که مادرم تمام کرده و متواری شدم.رامین یک دختر نوجوان دارد که او در یک مهمانی در مورد مخفیگاه من حرف زده بود که همین باعث لو رفتن من شد.»

بعد از شاهین نوبت به برادرش رامین رسید که از خود دفاع کند و او گفت:«من قصد کشتن مادرم را نداشتم و روز حادثه فقط برای صحبت کردن با او به خانه اش رفتم.از او در مورد ارتباطش با مرد غریبه پرسیدم و او گفت ما حلال همدیگر هستیم و چون میدانستم تو و برادرت دخالت می کنید موضوع را مخفی کردم.وقتی شنیدم ازدواج کرده خیلی عصبانی شدم و از خانه بیرون آمدم.موضوع را به شاهین گفتم و او گفت خودم کار را تمام می کنم.من به او گفتم این کار را نکن اما تصمیمش جدی بود و نمی توانستم او را منصرف کنم.»

قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهمان برای صدور رای وارد شور شدند.

modir

Recent Posts

زنانی پشت مرزها

در ایران امروز، خروج زنان مجرد، مطلقه یا متأهل از کشور، نه فقط یک مسئله…

4 ساعت ago

نان سفید مرگ خاموش تغذیه

در حالی‌که نان کامل می‌تواند نقش یک داروی تغذیه‌ای را ایفا کند، در ایران نه…

4 ساعت ago

ترجمه به مثابه بازآفرینی

در دنیای ترجمه، مترجم فقط واسطه زبان نیست؛ او باید روح نویسنده را در زبان…

4 ساعت ago

شعر در عصر اینستاگرام؛

در دنیایی که سرعت حرف اول را می‌زند، شعر هم به اقتضای زمانه تغییر کرده…

4 ساعت ago

جنجال کیف وزیر

امتناع وزیر راه از بازرسی کیف دستی‌اش در فرودگاه اردبیل، به عزل فوری یک مدیر…

4 ساعت ago

علیه بازگشت اقتدارگرایی در آمریکا

در روزی که میلیون‌ها آمریکایی از ۲۵۰۰ نقطه کشور به خیابان آمدند، شعار «نه به…

7 ساعت ago