بورس

روایت روزهایی بی بهانه‌ عامل سقوط بورس شد

به گزارش سرمایه فردا، باز هم روزی تلخ در حافظه جمعی بازار نقش بست؛ روزی دیگر در امتداد روزهای پیشین که جز تشویش، خشم، و دلهره چیزی در آن موج نمی‌زند. گویی سهامداران هر شب با کابوس زیان از خواب بیدار می‌شوند و چشم‌شان را نه به امید، بلکه به لیست سرخ تابلوها باز می‌کنند. معامله‌گرانِ مانده در میدان، با رنجی در دل و گوشی در دست، سهمی از سردرگمی را تجربه می‌کنند که بی‌اعتمادی پایه‌های آن را ساخته است.

موج دوم فروش به‌آرامی از چهارشنبه شروع شد؛ بی‌آن‌که جنجالی به پا کند، اما با زخمی عمیق‌تر. تصور غلطی که “تعطیلی” را عامل سقوط می‌دانست، خیلی زود رنگ باخت. بازار مدت‌هاست با بیماری جدی‌تری درگیر است؛ نه صرفاً سرماخوردگی اقتصادی، بلکه خونریزی سیاست‌زده‌ای که حمایت‌گر را بیرون رانده و خریداران را آواره کرده است.

تحلیل‌گران می‌دانستند این موج دوم شاید پرشتاب نباشد، اما درد آن فرساینده‌تر خواهد بود؛ وقتی بازار به ناگاه گزارش‌های نسبتاً خوب تیر ماه را نادیده گرفت و اسیر اخبار بدبینانه شد. شاخص در کف ۱۲ ساله ایستاده، ولی انگار کسی جدی نمی‌گیرد؛ زیرا دو عامل بیرونی سرنوشت بازار را چرخاندند: سیاست‌های متشنج و عقب‌نشینی صندوق‌های حمایتی.

از یک سو، اظهارات ترامپ و مذاکرات بی‌حاصل استانبول بار دیگر سایه‌ی تهدید را بر سر بازار انداخت؛ آن هم با ادبیاتی که بوی جنگ و تحقیر می‌دهد. اسرائیل هم هر هفته‌ رگبار روانی‌اش را بر دیوار ذهن معامله‌گران فرو می‌ریزد. از سوی دیگر، صندوق‌های تثبیت و حقوقی‌هایی که برای مدتی با تاکتیک‌های چریکی حرکت می‌کردند، ناگهان از کمبود مهمات رنج بردند و عقب نشستند. حرف‌های نسنجیده‌ی صیدی هم که بجای آرامش، سیگنال خالی شدن دست بازارساز را مخابره کرد، تیر نهایی به پیکر امید بود.

فشار سنگین فروش در بورس

حالا بازار با فشار سنگین فروش در میدان مانده، بی‌سپر و بی‌پناه. خروج نزدیک به ۵۰ همت پول نشان داد که اگر دستی نامرئی پشت بازار نباشد، کل سازه فرو خواهد ریخت.

و اما چاره؟ دو راه بیشتر باقی نمانده: یا مدیریت بحران با تلفیق پول و خبر، یا رهاسازی مطلق. در روزهای گذشته، شاهد مسیر دوم بودیم و نتیجه‌اش را نیز دیدیم. اگر گزینه مدیریت انتخاب شود، باید درست مثل چریک‌هایی در میدان جنگ، گاهی خبر مثبت به خط مقدم روانه شود، گاهی جریان نقدینگی به پشت‌خط تزریق شود؛ چراکه پول بدون آرامش روانی ره به جایی نخواهد برد.

اینجاست که پیشنهاد تعطیلی موقت، نه از سر فرار، بلکه برای بازسازی سنگر مطرح می‌شود. وقتی سیاستمدار توجهی ندارد، ابزار مالی خالی‌ست و تهدیدها ملموس‌اند، شاید تعطیلی بتواند برای خرید زمان و تقویت جبهه مفید باشد. نه به عنوان عقب‌نشینی، بلکه فرصت نفس‌کشیدن.

پذیرفتن اینکه بحران تا عمق استخوان نفوذ کرده، اولین گام در تغییر وضعیت است. تعطیلی یک‌هفته‌ای می‌تواند خشاب صندوق‌ها را پر کند، خبر مثبت بسازد، و شاید—فقط شاید—در آغاز هفته بعد، فضایی ساخته شود که دست‌کم دل معامله‌گر برای چند ساعت آرام بگیرد.

و اگر این اتفاق نیافتد؟ بازار نه‌تنها روزهای تلخ‌تری خواهد داشت، بلکه روایت تلخ ما از امروز، ممکن است در آینده به سندی از سقوطی بی‌تفاوت بدل شود.

طلای جهانی زیر سایه سیاست‌ورزی

وقتی بازارها به پیش‌بینی‌ها اعتماد می‌کنند، و تصمیم‌گیران از داده‌های رسمی روی برمی‌گردانند، نتیجه چیزی نیست جز بی‌ثباتی در نمودارها و ابهام در آینده. این گزارش روایت‌گر جابه‌جایی انتظارات بازار جهانی طلا، انتشار داده‌های ناهمخوان از اشتغال آمریکا، و واکنش‌های جنجالی رئیس‌جمهور در برابر واقعیت‌های آماری‌ست؛ جایی که طلای جهانی در نبرد میان فدرال رزرو و سیاست کاخ سفید، سرنوشتی نوسانی پیدا کرده است.

البته نباید فراموش کرد که ماه سپتامبر هنوز آغاز نشده اما شاخص CME از همین حالا شگفتی‌سازی کرده؛ با رسیدن احتمال عدم کاهش نرخ بهره به ۵۶ درصد، بازار با چشم‌انداز تداوم سیاست‌های انقباضی در فدرال رزرو مواجه است. این یعنی انس طلا، مسیر سختی را در پیش دارد و خطر ریزش همچنان در کمین است.

جالب آن‌که اغلب تحلیل‌گران تا همین چند ماه پیش، انتظار حداقل دو مرحله کاهش نرخ بهره را تا پایان سال داشتند، اما اکنون این سناریو دیگر منطقی به نظر نمی‌رسد. پشت پرده این تغییر مسیر، تصمیم‌های تعرفه‌ای و رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی دونالد ترامپ قرار دارد؛ مهره‌ای که سیاست‌گذاری اقتصاد جهانی را به میدان هیجان بدل کرده است.

در روزهایی که شاخص کل بی‌دغدغه در آرامشی ظاهری نشسته، سهامداران با هر نفس بازار، عمیق‌تر در باتلاق زیان فرو می‌روند. نه حباب‌های منفی صندوق‌ها خیال ترکیدن دارند، نه محدودیت‌های تازه بر دامنه‌ نوسان مجالی برای رونق باقی گذاشته‌اند. بازی با ضرایب، بی‌اعتمادی سنگین و رکود تابستانه، همگی نوید روزهایی بلندتر و تلخ‌تر از یک فصل معمولی را می‌دهند؛ فصلی که شاید نقطه‌ی پایانش نه در کاهش قیمت‌ها، بلکه در فروپاشی اعتماد عمومی رقم بخورد.

آینده مبهم سهامداران

در روزی دیگر از تابستانی ساکت و خسته، بورس بار دیگر نشان داد که شاخص کل همیشه راستگو نیست. عدد شاخص بدون آنکه تحت فشار مستقیم باشد، ایستاده‌ است؛ اما در آن‌سوی این ایستادگی، سهامداران روی زمین افتاده‌اند، با اندوخته‌هایی که هر روز آب می‌شود بی‌آنکه امکان فرار از میدان داشته باشند. امروز ارزش معاملات به مرز ۶ هزار میلیارد تومان رسید، ولی این عدد نه نشانی از تحرک دارد و نه امیدی به بهبود. ۸۳ درصد نمادها در محدوده منفی بسته شدند و صف فروش سنگین ۳۳۰۰ میلیاردی در پایان معاملات، بیشتر به جنازه‌ای شبیه بود که بی‌حرکت در تابلوها جا خوش کرده بود.

بازار بعد از کف‌سازی شاخص و بازگشت سریع ۷ درصدی، منتظر بود سهام‌ها هم به پیروی از شاخص قد علم کنند، اما چنین نشد. سهامدارانی که مانده‌اند، حالا مانده‌اند با زیانی خاموش و پر رنگ؛ زیانی که هر روز در چهره پرتفوهایشان تکرار می‌شود، بی‌آن‌که شاخص کل کوچک‌ترین فشاری را نشان دهد. این فرسایش بی‌صدا، بزرگ‌ترین تهدید برای تداوم حیات بورس است.

وقتی حباب منفی، آینه‌ی واقعیت می‌شود در دل همین رخوت، صندوق‌های اهرمی و سهامی روزبه‌روز بی‌رمق‌تر می‌شوند. بازار چنان ناکارآمد شده که مدیران صندوق‌ها حتی قادر به فروش سهم نیستند تا پاسخگوی ابطال‌ها باشند. قیمت تابلوها از NAV فاصله گرفته‌اند، و حباب منفی صندوق‌هایی مثل #دارایکم حالا به عدد حیرت‌انگیز ۴۰ درصد رسیده است. اما این حباب منفی نه از خوش‌بینی بازار می‌آید و نه از هیجان سفته‌بازی؛ بلکه روایتی‌ست از درب‌های بسته‌ای که به روی نقدشوندگی قفل شده‌اند. اگر امکان فروش وجود داشت، شاید پرتفوها با سقوط آزاد مواجه می‌شدند و NAV واقعی‌تر به‌نظر می‌رسید.

اینجا همان‌جایی‌ست که می‌توان جسورانه گفت: شاخص کل، همچون NAV، دیگر آینه‌ی بازار نیست. تصویر واقعی جایی‌ست میان صف‌های فروش، نقدینگی قفل‌شده، و ترس بی‌پایان سهامداران.

تابستان داغ با سرمای معاملات

در فضای عمومی اقتصاد هم نشانی از رونق نیست. رکود آن‌قدر عمیق شده که حتی بنزین—محرک ترافیک کشور—کم‌مصرف‌تر شده است. در بورس کالا نیز جز سیمان، دیگر کالاها بی‌مشتری مانده‌اند و همان سیمان هم در برخی نقاط مثل تهران دیگر رونق سابق را ندارد. حتی در بازار آزاد ارز، تقاضا نفس می‌کشد، نه با هیجان، بلکه با احتیاطی سرد. در همین کشاکش، موعد فعال شدن مکانیسم ماشه به‌زودی فرا می‌رسد و بازار ارز چشم به راه شوکی دیگر است؛ شوکی که معلوم نیست به رشد ختم می‌شود یا سکوتی سنگین‌تر.

ادامه بازی با دامنه‌ها و ضرایب؛ این بار برای صندوق‌های املاک آرام آرام نوبت به صندوق‌های املاک رسیده تا از تب بازار سهم ببرند، اما نه در جهت رشد؛ بلکه با محدودیت دامنه نوسان از ±۱۰ به ±۳ درصد، کاری شده که مسیرشان از رونق جدا شود. رویکردی که گویا باور دارد هرجا رونق هست، باید جلوش را گرفت.

این بار اول نیست؛ در صندوق‌های اهرمی نیز همین بازی دیده شد. تغییر ناگهانی قوانین باعث شد ریل بازار منحرف شود، آتشی برافروخته شود که دیگر هیچکس توان خاموش کردنش را نداشت.

ابهام در ضرایب تضمین؛ هنوز هم فهمی نرسیده است بسیاری گمان کردند ضریب تضمین به شرایط قبلی برگشته؛ اما حقیقت متفاوت است. قبلاً ضریب تضمین صندوق‌های اهرمی و سهام یکسان بود، ولی حالا در اصلاحیه جدید، ضریب تضمین صندوق‌های اهرمی معادل ۷۰ درصد سهام تعیین شده. یعنی اگر ضریب اعتباری سهام ۷۵ درصد باشد، ضریب اهرمی‌ها حدود ۵۲.۵ درصد خواهد بود.

عددی که شاید در ظاهر کوچک باشد، اما در عمل می‌تواند معادلات اعتبار، ریسک و نقدشوندگی را از پایه تغییر دهد. هنوز هم بسیاری متوجه این جابه‌جایی بنیادین نشده‌اند، و بازار با ابهامی دیگر، همچنان در گرداب بلاتکلیفی می‌چرخد.

داده‌های اشتغال غیرکشاورزی آمریکا

اما نقطه‌عطف روایت، روز جمعه بود. داده‌های اشتغال غیرکشاورزی آمریکا (NFP) منتشر شد و بازار شوکه شد: به‌جای ۱۰۶ هزار شغل پیش‌بینی‌شده، تنها ۷۳ هزار شغل ایجاد شده بود و داده‌های ماه قبل هم با اصلاحی منفی، افتی چشم‌گیر داشتند. نتیجه؟ انس طلا جهشی لحظه‌ای تجربه کرد، دقیقاً در برخورد به ناحیه حمایتی‌ای که چهار ماه است بی‌تغییر باقی مانده. دستمزد ساعتی و نرخ بیکاری البته مطابق پیش‌بینی بود، اما همان سورپرایز اشتغال کافی بود تا جهت بازار تغییر کند.

دقایقی بعد اما اتفاقی سیاسی‌تر از آمار رخ داد: ترامپ، رئیس دفتر آمار نیروی کار را برکنار کرد. اریکا مک‌انتارفر که مسئول انتشار داده‌های اشتغال بود، قربانی روایت جدید دولت شد؛ روایتی که آمار رسمی را “سیاسی و ساختگی” می‌خواند. با این تصمیم، ویلیام ویات‌روسکی به‌عنوان جانشین موقت منصوب شد تا مسیر نهاد آماری را با دستور تازه هم‌سو کند.

منتقدان برکناری مک‌انتارفر را تهدیدی جدی برای استقلال آماری ایالات متحده می‌دانند. نهاد BLS مرجع تصمیم‌گیری برای فدرال رزرو و سرمایه‌گذاران است و هرگونه مداخله سیاسی در داده‌های آن، می‌تواند اعتماد به ساختار اقتصادی را مخدوش کند. در چنین وضعیتی، داده به‌جای آنکه راهنما باشد، به مانعی تبدیل می‌شود؛ و همین تقابل سیاست با واقعیت، بازارها را ناآرام و معامله‌گران را سردرگم می‌سازد.

ترامپ این اقدام را با عنوان “حفظ شفافیت و اعتماد عمومی” توجیه کرده، اما بسیاری آن را مصداق سرکوب واقعیت دانسته‌اند. اکنون انس طلا نه‌تنها تحت‌تأثیر داده‌های کلان، بلکه زیر سایه‌ی تصمیمات لحظه‌ای سیاسی قرار گرفته و همین، مسیر آینده آن را بیش از پیش ناپایدار کرده است.

modir

Recent Posts

اهداف پنهان ناتو در کریدور زنگزور

پشت نقاب پروژه‌های ترانزیتی و شعارهای صلح‌آمیز، طرح کریدور زنگزور به ابزار ژئوپلیتیکی برای محاصره…

7 ساعت ago

طارمی در دوراهی اروپا؛ بلاتکلیفی ستاره ملی در اردوی اینتر

مهدی طارمی در حالی به اردوی تمرینی اینتر بازمی‌گردد که آینده‌اش در این تیم نامشخص…

7 ساعت ago

آبی‌های بی‌فرمانده؛ فروپاشی استقلال زیر سایه‌ اختلاف

باشگاه استقلال در گرداب بی‌ثباتی مدیریتی، نقل‌وانتقالات نا‌امیدکننده و تصمیم‌های پرهزینه گرفتار شده است؛ جایی…

7 ساعت ago

طلوع یک نسل قهرمان؛ دختران نوجوان ایران بر فراز بسکتبال غرب آسیا

در اتفاقی تاریخی و بی‌سابقه، تیم ملی دختران زیر ۱۶ سال بسکتبال ایران با نمایش…

7 ساعت ago

مهندسی یأس؛ چگونه ناامیدی به ابزار قدرت تبدیل شد؟

ناامیدی دیگر صرفاً واکنشی انسانی به بحران‌ها نیست، بلکه به کالایی راهبردی در عرصه قدرت‌های…

7 ساعت ago

هالیوود و بازتاب شرارت: وقتی اسرائیل الهام‌بخش شخصیت‌های منفی می‌شود

در حالی که فیلم‌های اکشن هالیوود همچنان از محبوب‌ترین محصولات فرهنگی جهان‌اند، بررسی دقیق برخی…

7 ساعت ago