به گزارش سرمایه فردا، در شرایطی که خاورمیانه در تبوتاب تحولات ژئوپلیتیکی و بازآرایی نظم منطقهای است، سیاست خارجی ایران با سکوتی سنگین و فقدان ابتکار مواجه شده است. نقد اخیر حمید ابوطالبی، دیپلمات باسابقه، نه صرفاً گلایهای سیاسی، بلکه بازتابی از بحران راهبردی در دستگاه دیپلماسی کشور است. او با اشاره به بیتحرکی وزارت خارجه و تکرار بیانیههای بیاثر، از غیبت ایران در میزهای مذاکره و رایزنیهای منطقهای سخن میگوید—در حالیکه بازیگران دیگر در حال شکلدهی به معادلات آیندهاند. این وضعیت، اگرچه بخشی از ساختار تصمیمگیری کلان در سیاست خارجی را بازتاب میدهد، اما نشان میدهد که حتی در چارچوبهای محدود، ابتکار فردی و دیپلماسی فعال میتواند نقشی تعیینکننده ایفا کند. تجربههای گذشته از دیپلماسی برجام تا گفتوگوهای غیررسمی، گواهی بر این ظرفیتهاست. اکنون، در آستانه بازگشت تحریمها و فروپاشی رسمی برجام، ایران نیازمند بازتعریف نقش خود در عرصه بینالمللی است نه با سکوت، بلکه با کنش هوشمندانه، دیپلماسی چندلایه و بهرهگیری از ظرفیتهای رسانهای و نخبگانی. در غیر اینصورت، صدای سیاست خارجی ایران تنها در لابهلای بیانیهها شنیده خواهد شد.
این روزها هر کسی به دولت چهاردهم که می رسد، درست یا غلط فقط لب به انتقاد می گشاید. اصولگرایان به یک شکل و اصلاح طلبان هم با ادبیات دیگر. حالا در این بین حمید ابوطالبی، دیپلمات اسبق و مشاور سیاسی حسن روحانی نیز در یادداشت توئیتری خود به وضعیت کنونی سیاست خارجی ایران در دومین سالگرد هفتم اکتبر اشاره کرد و نوشت: «امروز هفتم اکتبر است؛ روزی که دو سال پیش خاورمیانه بار دیگر به آتش کشیده شد، و اکنون در تهران همهچیز ظاهراً آرام است؛ بیانیهها تکرار میشوند، محکومیتها ادامه دارد، اما در اتاقهای دیپلماسی تنها صدای سکوت شنیده میشود». ابوطالبی هشدار میدهد که «هجدهم اکتبر نزدیک است؛ روزی که برجام رسماً به تاریخ میپیوندد و شاید مفهوم گفتوگو در این سرزمین دفن شود».
او به نقل از سخنگوی وزارت خارجه اشاره میکند که «در این مقطع برنامهای برای مذاکره با آمریکا وجود ندارد، با اروپا نیز فعلاً برنامهای نیست، و تفاهم قاهره کارایی ندارد. در مقابل، منطقه پر از تحرک و رایزنی است، دولتها در پی بازتعریف نظم آیندهاند، اما ایران ظاهراً در حال سکوت است». مشوار روحانی همچنین یادآوری میکند که «وزارت خارجه تنها در مقام صدور بیانیه عمل میکند و در واقع سیاست خارجی در تهران تبدیل به سرگرمیای شده است که در سالن فوتبال شنیده میشود، نه در میز مذاکره، و وزیر امور خارجه حتی وقتی باید پیگیر حقوق ملت باشد، مشغول شرکت در مراسم میشود.» در نهایت هم ابوطالبی به کنایه گفت: «عجب دولتی است این دولت.»
ابوطالبی در انتقاد خود بیتعارف عمل کرده و بخشی از واقعیت تلخ کنونی را روشن نموده است و باید اذعان داشت که سیاست خارجی ایران در وضعیت کنونی دچار رخوت و فقدان ابتکار شده است. سکوت دیپلماتیک، فقدان تحرک علنی و انسداد کانالهای رسمی مذاکره، پیامدش نه حفاظت از منافع ملی، بلکه تقویت فرصت برای طرف مقابل است. اگر کشوری که در اوج بحران منطقهای قرار دارد، نتواند در عرصه دیپلماسی فعال باشد، در فضای بینالمللی به منزله سوژهای منفعل قلمداد میشود؛ سوژهای که نه در تدوین معادلهای جدید سهم دارد و نه در مهندسی راهحل.
این درست است که صدای بیعملی وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی در نسبت با تحولات حساس منطقهای بسیار ضعیف به گوش میرسد. اما این نقد نیاز به تکمله هم دارد؛ باید پرسید چرا وزیر امور خارجه نتوانسته است به جای صدور بیانیههای تکراری، راهی برای کنش ملموس پیدا کند؟ آیا صرفاً فقدان اراده است، یا محدودیت ساختاری کارگزاران سیاست خارجی در کار است؟
در اینجا باید توجه کنیم که مقوله ساختار – کارگزار در جمهوری اسلامی ایران به نحوی است که وزیر امور خارجه و دستگاه سیاست خارجی غالباً نقش مجری سیاستهای کلان اعلامی را دارند، نه تعیینکننده اصلی آنها. بنابراین نمیتوان از وزیر امور خارجه انتظار داشت که فراتر از دایره اختیارات خود عمل کند. اما همین رکن ساختاری نیز محل نقد و توجه است.
همان طور که گفته شد در نظام جمهوری اسلامی، سیاست خارجی عمدتاً در چارچوب راهبردهای اعلامی کلان نظام (رهبری، شورای عالی امنیت ملی، نهادهای تصمیمساز عالی) تعیین میشود. وزیر امور خارجه و تیم دیپلماتیک، در مقام کارگزار، موظف به اجرای آن راهبردها هستند، نه بازتولید آنها. در چنین شرایطی، قدرت مانور فردی وزیر محدود است و مجالی برای رفتارهای رادیکال و بیضابطه وجود ندارد.
با این حال، نقد بی تعارف ابوطالبی حتی با در نظر گرفتن مقوله ساختار- کاگزار هم از یک جنبه می تواند وارد باشد. چرا که در تاریخ معاصر ایران نمونههایی داریم که وزرای امور خارجه توانستهاند در حیطه اختیارات خود با ابتکارات فردی و توان دیپلماتیکشان، معنایی فراتر از نقش صرف اجرایی بیافرینند. به عنوان مثال، محمدجواد ظریف در دوران برجام با هنر دیپلماتیک خود توانست مذاکره را به نقطهای برساند که پیشتر تصورش دشوار بود. او در فرصتهای محدودش، از ظرفیت دیپلماسی پنهان، گفتوگوهای غیررسمی، بهرهگیری از میانجیها و چارچوبهای بینالمللی استفاده کرد تا دیوار انفعال را بشکند. هر چند که گفته می شود اکنون ظریف در طول سال های اخیر تاوان همان هزینه کردن ها شخصی را می دهد.
لذا در مقابل، به نظر میرسد عباس عراقچی در شرایط کنونی با سطحی از محافظهکاری عمل میکند و تمایلی برای هزینه شخصی بالا در پرونده مذاکرات ندارد. او ممکن است محاسباتی از ریسکهای سیاسی، فشارهای داخلی و محدودیت اختیارات را در نظر گرفته باشد و ترجیح داده است با حداقل مخاطره حرکت کند. اما در وضعیت کنونی، این محافظهکاری میتواند به قیمت از دست رفتن فرصتهایی تمام شود که کشورهای رقیب یا معارض از آن بهره خواهند برد.
از مقوله ساختار – کارگزار هم که عبور کنیم باید در نظر داشت که رخدادهای منطقهای و جهانی از ۷ اکتبر یک نظم جدیدرا شکل داد. ایران در این فضای تازه، با مجموعهای از چالشها مواجه است که مدیریت آنها کاملاً فراتر از توان یک رئیس دستگاه دیپلماسی است. دولت چهاردهم از روز تحلیف کار خود را با ترور اسماعیل هنیه در تهران آغاز کرد، و بلافاصله عملیات «وعده صادق ۲» در دستور کار قرار گرفت. در ادامه، بازگشت ترامپ به کاخ سفید معادلات را پیچیدهتر کرد، و مذاکرات متوالی (پنج دور مذاکره مسقط و رُم)، سرانجام به جنگ ۱۲ روزه اسرائیل انجامید. اکنون هم با بازگشت قطعنامهها، فضای سرد و انسداد در مناسبات تهران و غرب حاکم شده است.
این زنجیره تحولات نشان میدهد که دیگر خطوط معادله را کشورهای فرامنطقهای و بازیگران بزرگ تعیین میکنند؛ اگرچه ایران در منطقه نقش دارد، اما توان مدیریت کامل روندها را ندارد. وزیر امور خارجه اساساً در موضع واکنش است، نه تعیینکننده اصلی بازی. عبور از این شرایط، نیازمند هنر دیپلماسی، مدیریت همزمان داخلی و خارجی، و استفاده از ظرفیتهای رسانهای، رسانههای موازی و نخبگانی است؛ کاری که از عهده وزارت خارجه به تنهایی برنمیآید.
توئیتی که حمید ابوطالبی منتشر کرده است، نه فقط یک یادداشت انتقادیِ صرف، بلکه آینهای است از بحران دیپلماسی ایران در وضعیت کنونی. او با لحنی هشدارآمیز تأکید میکند که ایران در عرصه بینالمللی و در حالی که منطقه و جهان در تبوتاب بازتعریف معادلاتاند، آرام و بیتحرک است. البته خبرهایی از مذاکرات احتمالی میان عراقچی و ویتکاف منتشر شده است، و گویا قرار است طی هفتههای آتی گفت وگوها وارد دستور کار شوند. این خبرها اگر واقعی باشند، میتواند گشایشی در وضعیت کنونی باشد. اما در کنار این امید، باید ریسکها و تهدیدات ناشی از انفعال دیپلماتیک را نادیده نگرفت؛ وقتی فضای دیپلماسی تهران سرد و کمتحرک است، رقبای منطقهای و بینالمللی فرصت ترویج روایتهای ضدایرانی مییابند.
از سوی دیگر، تحرک محدود وزارت خارجه باعث میشود حتی در حینی که ایران نمیتواند نقش تعیینکنندهای ایفا کند، در صحنه بینالمللی به عنوان کنشگری ضعیف و غیرفعال معرفی شود. پیامد این وضعیت، تضعیف جایگاه چانهزنی ایران در مذاکرات آتی، کاهش اعتماد شرکای بینالمللی، و فرصتسازی برای فشارهای بیشتر علیه کشور است. بهعلاوه، تحرک دیپلماتیک تنها محدود به گفتوگوهای رسمی نیست. استفاده از دیپلماسی عمومی، گفتوگوهای منطقهای، ائتلافهای غیررسمی، کنش در مجامع بینالمللی و بهرهگیری از میانجیها میتواند شکاف انفعال را پر کند. اگر وزیر امور خارجه نتواند رهبری این مسیر را بر عهده گیرد، فقدان ابتکار فردی میتواند گفتمان سیاست خارجی ایران را به گوشهای تکیه دهد که صدای آن فقط در لابهلای بیانیهها شنیده شود. در نهایت، ایران به دیپلماسی فعالِ هوشمند، هنر تعادل راهبردی، و ابتکار در ظرفیتهای فردی و نهادی نیاز دارد تا در میان طوفان تحولات منطقهای و جهانی، نه منفعل بماند و نه عملکردش صرفاً متکی به صدور بیانیهها باشد.
دره فرحزاد پس از ۱۵ سال درگیری حقوقی، از چنگ زمینخواران خارج و مالکیت ۲۴۰۰…
خشکسالی بیسابقه و کاهش بارندگیها، پاییز را زودتر از موعد به جنگلهای گیلان رساندهاند؛ برگهایی…
اعلام تشکیل «کمیته قدرت نرم و مقابله با تهدیدات شناختی» در مجلس، در ظاهر گامی…
در حالی که وزارت نیرو بارورسازی ابرها را راهحل مقابله با خشکسالی معرفی کرده، کارشناسان…
خروج میلیونها تبعه غیرمجاز از ایران، اگرچه با هدف کاهش آسیبهای اجتماعی و بهبود بازار…
گروه فولاد مبارکه با اجرای بسته سرمایهگذاری «مسیر ماندگار» در استانهای مختلف کشور، گامهای بلندی…