به گزارش سرمایه فردا، یدالله کریمی پور: گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر می گفت: نقش اصلی پروپاگاندا، پیروز نشان دادن شکست خورده است. از چنین منظری اسبان نحیف و بیمار، باید قبراق، زین کرده و آماده برای تاخت و حتی پیروز در رقابت ها، به نمایش درآیند. واقعیت آن است که هیچیک از دولت ها و کابینه های ادوار نشانی از پیروزی در بر نداشته اند.
شاید در چند سال نخست، ایران بعد از انقلاب به دلیل در اختیار داشتن اسبی آماده از منظر دیدگاه نظامی، همبستگی ملت-دولت، درآمدهای خوب نفتی و زیرساخت های مناسب، قدرت خیز داشت. ولی از دهه ۸۰ خورشیدی، اسب ایران، از دیدگاه قدرت ملی اندک اندک لاغر و کم بنیه شد.
هیچ دولت و کابینه ای هم از عهده آماده نمودن ایران برای مسابقه در منطقه را نداشته و تا اطلاع ثانوی نخواهد داشت.
حتی مدیران موفقی در مقیاس منطقه ای و جهانی، چونان ماهاتیر محمد، محمد بن زاید، تمیم بن حمد، بلکه اوباما, آنجلا مرکل، شی جی پنگ و نارندرا مودی، نخواهند توانست با وجود وضعیت موجود، ایران را در مسیر توسعه قرار دهند. آخر این چه اسب زین کرده ای است که کل صادراتش، آن هم در کشوری با بیش از ۹۰ میلیون نفوس، کمتر از ۲۴ صدم درصد صادرات جهانی است. پیش شرط های دائمی تصمیم سازان کلان جمهوری اسلامی باقی است، امیدی به برونرفت ایران از مدار درجازدگی توسعه ای نخواهد بود.
در واقع همه اسبان دولت ها، از دهه ۸۰ بدین سو لنگو بلکه پاشکسته بوده اند. هر چند دولت پزشکیان، عطیه ای غیبی برای ایرانیان، در برابر فاجعه غیر آن نبود. نبرد اصلی جهان در کجاست؟جنگ ها، نبردها، مشاجرات و تنش های غزه؟ اکراین؟ دریای چین جنوبی؟ کدامیک برترین و تعیین کننده ترین مناقشه در جهت رقم خوردن سرنوشت جهان و جهانیان به شمار می روند؟
هیچکدام از این مناقشات به اندازه رقابت انتخاباتی بین دونالد ترامپ و کامالا هریس، در سرنوشت جهان و بلکه جهانیان موثر نیست. در عالم واقع آن چه در ۱۵ آبان ماه در آمریکا رخ خواهد داد، متغیری است که این رخدادها، همه تا حدود زیادی تابع آن هستند.
ولادیمیر پوتین به عنوان رهبری باهوش و تاکتیسین بزرگ، این گزاره رو از سالها پیش درک کرده و از ۲۰۱۵ تا امروز، با هزینه شگفت انگیز برای تاثیر گذاری در انتخابات آمریکا متمرکز شده است. ۲۰۱۶ با انتخاب ترامپ به هدفش دست یافت و امسال نیز از ماهها پیش باردیگر یکی ازتمرکزهای اصلی کرملین، بر پیروزی دونالد استوار است. به گمانم همان گونه که یک دهه پیش اوان متیوز در نیوزویک پیش بینی کرد، ترامپ یک دستنشانده برجسته در برنامه بزرگ کرملین برای ایجاد تفرقه در ناتو، تحریک انزواطلبی آمریکا و فروپاشی اتحادیه اروپا است.
در عمل، احتمال اینکه تمام تلاشهای هکرهای روسی، اندیشکده ها و کانالهای تبلیغاتی تأثیر واقعی داشته باشد زیاد نیست، ولی تلاشهای روسیه واقعی هستند. همانطور که کراس میگوید: “روسیه دارد بهطور مؤثری از دموکراسی و دستگاههای قانونی آمریکا به نفع خود بهره برداری می کند. با این همه بعید است هفت ایالت کلیدی همچنان مانند امروز پشتیبان ترامپ باقی بمانند. ولی حتی با انتخاب هریس، کار به پایان نخواهد رسید.
شاید بشود پیام داد: “آمریکاییها، منتظر بر پایی گونه ای جنگ داخلی با سناریوی پوتین خواسته باشند تیر خلاصحتی آغاز خیز ایران در احیای گرایش به غرب، از منظر کرملین نابود کننده است. کمترین گمانی نیست که برقراری مناسبات جمهوری اسلامی با اروپا-آمریکای شمالی، آن چنان که مثلا فی مابین ترکیه با این گروه از کشورها برقرار است، از منظر مسکو نامناسب نیست، که خطرناک و بلکه کشنده پنداشته می شود.
چرا روسیه در دو جبهه باختری و شمالی، با سد ناتو و آمریکای شمالی روبرو است. سدهایی کمتر قابل عبور و تقریبا شکست ناپذیر.
در جبهه خاوری نیز با سد ائتلاف ژاپن، جمهوری کره و هم پیمانانش در اوکاس(ایالات متحده، استرالیا و بریتانیا) مواجه است. در جنوب با قدرت پیشرونده چین روبرو است که برای گونه ای تسلط بر ۵ ملت آسیای مرکزی خیز برداشته است.
روسیه هم چنین در جنوب باختری (قفقاز جنوبی)، از یک سو با محور آنکارا-باکو و از سوی دیگر با گرایش تند ایروان به سوی غرب روبرو است. در عین حال امواج بالنده گرایش جوانان گرجی به غرب، کرملین را نسبت به تفلیس در شرایط یاس نگاه داشته است. در چنین شرایطی، حفظ، استحکام بخشی و ارتقای مناسبات با کره شمالی، مغولستان، افغانستان، چین و ایران، امری حساس و در باره ایران حیاتی است.
الف- چهار کشور جنوبی یا محصور در خشکی اند، یا در فاصله بسیار دور از مسکو قرار دارند. در حالی که ایران تنها کشور تک جداره و کوتاه بین آب های آزاد و روسیه به شمار می رود.
ب- از خاک ایران نظارت و حتی کنترل تحرکات نظامی روسیه از همه همسایگانش ساده تر است.
پ- در واقع با فرض کردن بیطرفی ایران نسبت به میدان های جنگی روسیه، مسکو در خطر از دست دادن کامل هژمونی اش در قفقاز و آسیای مرکزی قرار خواهد گرفت .
دریک جمعبندی کوتاه، برآنم که سیاست سیاست بینالمللی ایران به غرب، در مقیاس برقراری و احیای مناسبات استراتژیک، تا جایی که به روسیه بر می گردد، غیر قابل هضم است و بلکه به مثابه تیر خلاص تلقی می شود.
به همین دلیل تصمیم سازی مستقلانه و راحت جمهوری اسلامی در این باره، محکی کامل در جهت برآورد اندازه استقلال سیاسی نظام محسوب می شود.
تاملی بر نتیجه جنگ اوکراین امروز وال استریت ژورنال خبر داد: آمریکا به متحدانش اطلاع داده که ایران موشک های بالستیک به روسیه فرستاده است. کاخ سفید هر گونه انتقال موشک از سوی ایران به روسیه به منزله اقدامی تنش زای رادیکال در باره حمایت تهران از مسکو است(الجزیره ۷ سپتامبر).
جدای از درستی یا نادرستی این گونه اتهام ها، نگرشی استراتژیک به نتایج احتمالی جنگ اوکراین برای تصمیم سازان جمهوری اسلامی حساس است. روسیه-اوکراین، تنها جنگی است که احتمال اوجگیری آن تا سطح نبردی جهانی کم نیست.
تا جایی که به ناتو و مجموعه غرب بر می گردد، سه هدف زیر دنبال می شود:۱- شکست نخوردن همه جانبه(مفتضحانه) اوکراین؛۲- شکست نخوردن فدراتیو روسیه، یا عدم احساس شکست روسیه از سوی مردمش. ۳- به درازا کشیده شدن جنگ، بدون ارتقا آن به جنگی فراگیر. یا به عبارت بهتر، فرسایشی ماندن آن تا پایانی منتهی به صلح.
چرا روسیه همزمان با اراده جهانی بر فرسایشی شدن جنگ، از احساس شکست روس ها پرهیز می کنند؟ شکست پرزیدنت ولادیمیر پوتین در این جنگ، بعید نیست با تضعیف خطرناک فدراتیو همراه و بلکه موازی باشد. فروپاشی تند و بی برنامه این پهناورترین کشور جهان، با وجود ۱۲۳ ملیت مستقر در آن، برای جهان بس هولناک خواهد بود. آن هم با وجود بیش از ۵۰۰۰ کلاهک اتمی.
شکست اوکراین، اعضای خاوری و شمالی ناتو را در معرض تهدید قرار خواهد داد. در واقع موجبات نگرانی لهستان، رومانی، بلغارستان، فنلاند و سوئد را فراهم خواهد ساخت.تنها راه باقیمانده تمرکز صبورانه و پر احتیاط بر فرسایشی ماندن جنگ خواهد بود. بر این پایه، به اغلب احتمال جنگ روسیه-اوکراین تا سه سال دیگر همچنان ادامه یافته و همچنان دغدغه نخست نظامی جهان باقی خواهد ماند.
چه هدف باکو-آنکارا که اخیرا پشتیبانی مسکو را هم کسب کرده اند، اتصال جغرافیایی باکو- نخجوان و در نتیجه تکمیل کریدور آسیای مرکزی-خزر-اروپا است و منظور ایجاد نقص در جایگاه ژئوپلیتیک ایران
نیست، خب راه ساده تر، به صرفه تر و کم تنشی وجود دارد. خوب به نقشه بنگرید، در نقشه مستطیل گونه جنوب ارمنستان، بیش از ۱۵۰ کیلومتر وجود دارد، که با ایجاد خطوط ریلی، لوله ای و حتی شوسه، می توان باکو را به نخجوان متصل ساخت. یعنی در فاصله مثلا ۵۰ کیلومتری شمال ارس نیز می توان جمهوری آذربایجان را به نخجوان وصل کرد. چرا فقط بر حاشیه شمالی ارس متمرکز شده اند؟
راز این غل و زنجیر چیست برای علائق استراتژیک تاریخی ایران همچون تعلق جزایر سه گانه، حساس بودن حفظ جغرافیای مرزی ما با ارمنستان، پشیزی ارزش قائل نیست، به رغم تکذیب واشنگتن، هرگز در صدد رفع اتهام ارسال موشک های بالستیک ایران به کارزار اوکراین، بر نیامده است. هرگاه هم فرصت مناسبی پیش آمده، به قطعنامه های ضد ایرانی شورای امنیت پیوسته و در عین حال تا جایی که توانسته در بازار فروش نفت فلج ما به نفع منافع خود دخالت کرده است.
فدراتیو روسیه و رهبرش پرزیدنت ولادیمیر پوتین را می گویم. با این همه جمهوری اسلامی ایران همچنان سنگ پشتیبانی از مسکو را به سینه می زند. سهل است، که جزو معدود پشتیبانان دستکم لفظی مواضع و رویکرد تجاوزکارانه کرملین در اوکراین پنداشته می شود.
راز این استواری در حمایت بی قید و شرط از مسکو، بلکه دلدادگی یک سویه چیست؟ به گمانم دهه آینده کار تاریخدانان برای باز کردن این پرسش ممهور شده سکه خواهد بود.
ترکیه؛ در دهه آتی به اغلب احتمال جمهوری ترکیه بیشینه تا دهه آینده، در کنار ایالات متحده، چین، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ژاپن، ایتالیا، کانادا و روسیه، به نهمین قدرت بزرگ جهان ارتقا خواهد یافت. مگر آنکارا برای دستیابی به قدرتی جهانی چه چیزی کم دارد؟
در قدرت نظامی کمتر از دهم جهان نیست. در تولید ناخالص ملی بر اساس برابری قدرت خرید، در رتبه های دهم تا دوازدهم قرار گرفته است. در گردشگری چهارمین یا پنجمین کشور پر بازدید جهان است. آن هم با ۱۸ تا ۱۹ میلیون توریست. در واقع ترکیه از دیدگاه تولید جامع کشاورزی در رتبه های نخست اروپایی-جهانی و در بخش جامع صنعتی مدرن و حتی نسل چهار، در شمار ۱۲ کشور رده بالای دنیا است.
ظرفیت کلان اقتصادی و کارآمدی دفاعی، در سایه چتر امنیتی ارزان و جامع ناتو، آنکارا را در مسیر بالندگی قرار داده است. مهمترین نقطه ضعف استراتژیک ترکیه، حل و فصل نشدن اختلافاتش در فضای خارج نزدیک است. ترکیه با فرض چیرگی بر مسائل همسایگی، تا ۱۰ سال آینده، عضو گروه ۹ جهانی خواهد بود.
رژیم مستبداصولا جغرافیای سیاسی تمرکزی کانونی بر رژیم سیاسی ندارد؛ به سخن دیگر رویکردش نسبت به نظام های سیاسی، کمتر فلسفی و بیشتر بر پایه شاخص شناسی است. بر این اساس، هر رژیم سیاسی دارای ویژگی های زیر باشد، در ردیف نظام های استبدادی است.
فرانسوا ولتر، شاخصی ساده و کلیدی را در این زمینه عرضه کرده است. به آسانی می شود درک کرد که چه کسی زمام امور را دردست دارد. کمی بیندیشید و ببینید از چه کسی نمی توانید انتقاد کنید.
ببینید درب زندان ها بر روی چه کسانی باز است؟ روشنفکران، میهن دوستان و دلسوزان، یا دزدان و اختلاسگران و وطن فروشان. ببینید سلاح لشگریان و پاسبان بیشتر که را هدف گرفته است؟ دشمنان و اجنبی پرستان یا معترضان و تغییر خواهان.
جهان به کجا می رود؟۳۰ سال اخیر مرفه ترین دوره تاریخ آدمی بوده است. هیچ برهه دیگری از این منظر با این سه دهه قیاس پذیر نیست. با این همه به گفته آنتونیو گوترش، دبیرکل ملل متحد امروزه روز جهان در هرج و مرج کامل به سر می برد.جنگ.
افزون بر میدان های اوکراین و غزه، در ۶۵ نقطه جهان مانند سودان، کلمبیا، آفریقای جنوب صحرا، مکزیک، پاکستان، شامات و سومالی، جنگ ها، نبردها و تنش ها و درگیری ها، رو به گسترش است.
تغییرات اقلیمی. پیامدهای ویرانگر دگرگونی های آب و هوایی از هم اکنون هویدا شده و فقط طی مدت کوتاه ۴ تا ۵ ساله آتی، جهان و بشریت در برابر آن به ستوه در خواهند آمد.
هوش مصنوعی بدون حفاظ و با دهها پیامد ناشناخته رو به توسعه بی حد وحصر است و تا کنون احدی از مراکز بزرگ علمی-جهانی نتوانسته گزارشی جامع در باره چشم انداز آتی نزدیک آن ارائه دهد.
نابرابری. جهان به رغم اوجگیری در برخورداری از رفاه، شاهد نابرابری ژرف بین ۱۲۰ کشور ندار و یا رو به توسعه و چندین ملت برخوردار، تقسیم شده است. همین شکاف وبلکه گسل، نابرابری و غوطه وری در نابرابری حوزه های مسکن، خوراک، پوشاک، آموزش و امنیت، دهها پیامد دیگر را موجب شده است.
این در حالی است که اولویت های بیشتر کشورها و در سیاست بینالمللی ایران بر مسائل فرقه ای و نژادی متمرکز بوده و همکاری و همراهی در جهت گستراندن صلح جهانی به مقوله ای کمیاب تبدیل شده است. می خواهم بگویم رهبران صلح طلب نسبت به دهه های پیشین بس کمتر شده است. با این همه بشر حیوانی سرسخت و بلکه سرسخت ترین است.
بالاخره میانبری برای رهایی از این تنگنا و مسائل خواهد یافت. در این میان بر رهبران کشورها است که به جای غرق شدن در علائق فرقه ای و نژادی و مسلکی، بر درک سرنوشت مشترک آدمی تمرکز داشته باشند.
جهالت استراتژیک نهادهای تصمیم سازی که پی نبرده اند فدراتیو روسیه به فاز قهقرای استراتژیک ورود کرده، درکی از ماهیت بررسی های استراتژیک نداشته و بلکه در زندان جهالت استراتژیک حبس اند. با همین دیدگاه و نگرش است که پیاپی و بی انقطاع در پی گره زدن سرنوشت کشورشان به مسکو بر می آیند. چنان چه تا کنون به این فهم نائل نشده اید، اندکی بر گزاره های کوتاه، ساده و یقینی زیر تامل شود.
آشکار است که فدراتیو روسیه در میدان اوکراین سربلند بیرون نخواهد آمد. کدام کارشناس برجسته است که بر برد استراتژیک روسیه شرط بندی کند.
این جنگ درست مشابه جنگ ۸ ساله عراق علیه ایران، تا روز اضمحلال ارتش فدراتیو، فرسایشی خواهد ماند؛۲- حتی پس از بستن ناگزیر پیمان صلح اکراین-روسیه، باز هم تحریم های اصلی علیه کرملین پابرجا خواهد ماند. این تحریم ها، روسیه را مندرس تر خواهد کرد.
روسیه جز انبار بزرگ تسلیحات هسته ای، چه توانمندی دیگری برای وادار کردن ۹۳ کشور پیشرفته به تسلیم در برابر جهان دارد.
آیا این خودفریبی نیست که تصور شود مجموعه ناتو، اوکاس، اتحاد مربع و در مجموع ۹۳ دولت پیشرفته به رهبری ایالات متحده، از پس کنترل روسیه برنیایند!؟ چنین تصور کودکانه ای به مثابه تصور پیروزی برونیئ دارالسلام در برابر بریتانیا است.
حتی جمهوری خلق چین هم تا کنون حاضر به پشتیبانی آشکار از روسیه نشده است. حامیان روسیه از انگشتان یک دست هم بیشتر نیستند. بشمارید.
تفاقا چین و ترکیه، بزرگترین دشمنان روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی به شمار می روند. جغرافیاهایی که اندک اندک در حال گرایش به این دو قدرتند. ناتو از مدیترانه تا قطب شمال کشیده شده و هیچ بعید نیست به زودی به قفقاز هم برسد.
هر ۲۷ عضو ناتو به جز مجارستان، بین ۳٪ تا ۷ ٪ بودجه نظامی خود را افزایش داده و هیچکدام از کشورهای همکار ناتو در سراسر گیتی همراهی خود با این سازمان را پنهان نمی کنند.
بیش از ۸۰۰ پایگاه در سرتاسر زمین از پاسیفیک و آتلانتیک تا هند و شمالگان، به مثابه کمربندی دفاعی حلقه محاصره و نظارت و کنترل فدراتیو را تکمیل کرده و پوشش می دهند.
خواهید دید که از نوامبر امسال، تا پایان سال آتی میلادی(۲۰۲۵)، پرزیدنت ولادیمیر پوتین در جهت تاخیر در شکست، تا حد ممکن، به هرجا از جمله ایران آمد وشد خواهد داشت و یا رئیسان برخی کشورها مانند جمهوری اسلامی را خواهد پذیرفت. اینها همگی نشانه های بارز افول است. البته استمرار مناسبات دوستانه با مسکو مفید و بلکه حساس و فرخنده است.
ولی فهم دو گزاره برای اعضای شورای عالی امنیت ملی از این منظر حساس تر است:الف- روس ها هیچگاه ایران را متحد استراتژیک خود قلمداد نمی کنند، مگر در فضایی که سیاست بینالمللی ایران رو به افول و انحطاط باشند. آن هم برای دوره ای موقت تا گذر از بحران ملی خود؛ب- اقتصاد و ظرفیت صنعتی و حتی جنگی- تسلیحاتی فدراتیو روسیه نه تنها مکمل ایران نیست، که قادر به توانمند سازی موتور پیشرفت و توسعه ایران نخواهد بود.
پیامد باخت پوتین برای سیاست بینالمللی ایران روشن و بلکه بدیهی است که پوتین در اوکراین استراتژی را از ناتو باخته و راهی در جهت برونرفت از آن نمی یابد. گسترش شگفت ناتو، اعمال گسترده ترین تحریم های بین المللی علیه روسیه، تضعیف بزرگ در قفقاز و شاید آسیای مرکزی و افزایش روند بی اعتمادی شهروندان، با تحرکات گاه به گاه تاکتیکی ارتش ولادیمیر در خاور دنیپر، جبران کننده باخت استراتژیک فدراتیو روسیه است.
البته در این میان توانمند شدن شانگهای و بازوی اعتباریش بریکس، پیروزی چشمگیر استراتژیک برای مسکو-پکن به شمار می رود، ولی هنوز این دو، ناتوان تر از آن هستند که موجبات افول تحریم های جهانی و پیروزی در میدان اکراین شوند. پکن نیز هنوز تصمیمی برای کلید زدن پشتیبانی استراتژیک از مسکو در برابر ناتو نگرفته است.
باچنین چشم اندازی، فدراتیو روسیه بر بهرهبرداری از ایران و موقعیت ارزنده ژئوپولیتیک ش چشم دوخته است. بخش بزرگی از تحولات امروز و فردای سیاست بینالمللی ایران ، به شدت متاثر از این معادله است. ولادیمیر با دستیازی به هر ابزاری قصد دارد مانع غربگرایی و حتی ایجاد تعادل و توازن در سیاست خارجی جمهوریاسلامی شود
نقش استارتاپ های بخش کشاورزی در تنظیم بازار و جلوگیری از تولید محصولات غیربهداشتی و…
مدیریت سیستمی کاربرد فراوانی پیدا کرده که تنها مربوط به شغل نیست. بلکه در برنامههای…
تبعات فیلترینگ فضای مجازی تنها منجر به خسارت دو میلیارد دلاری به کسبوکارهای ایرانی نشده،…
در این روند سهام کوچک یا بزرگ بخریم؟ این مهمترین سوال سرمایه گذاران است. در…
در کمیسیون تلفیق هیچ پیشنهادی برای افزایش قیمت حاملهای انرژی ارائه نشده، اما دولت طبق…
بازار لوازم خانگی در ۱۴۰۳ کاملا با رکود همراه بود. تولیدکننده ارز نداشت و مصرف…