به گزارش سرمایه فردا، تئاتر ایران این روزها بیش از همیشه درگیر بقاست؛ هنری که زمانی بازوی فرهنگی کشور بود، حالا در کشاکش میان هزینههای سرسامآور، بیتوجهی نهادهای حمایتی و رقابت بیقاعده برای دیده شدن، به بازاری پرهیاهو و کممحتوا بدل شده است. در این میان، ایوب آقاخانی، نویسنده، کارگردان و بازیگر باسابقه، همچنان بر اصول خود ایستاده است اصولی که تئاتر را نه ابزار شهرت، بلکه میدان مسئولیت فرهنگی میداند. او در گفتوگویی مفصل با «هفت صبح»، از تجربه حضور در نمایش «کازابلانکا» میگوید؛ نمایشی که تلاش دارد سینما را به صحنه بیاورد، بیآنکه از شأن تئاتر بکاهد. اما فراتر از این تجربه، آقاخانی نقدی جدی به وضعیت امروز تئاتر خصوصی دارد؛ جریانی که به باور او، به جای زایش هنری، به «آب ریختن در آسیاب شارلاتانیزم» بدل شده است. او از دهه ۷۰ یاد میکند، زمانی که تئاتر بازوی فرهنگی کشور بود و هنرمند، سرباز جبهه فرهنگ. امروز اما، به گفته او، دغدغه هنر جای خود را به سود و شهرت داده و اگر امثال او سنگر را ترک کنند، چیزی از تئاتر فرهنگی باقی نخواهد ماند. این گفتوگو، روایت یک هنرمند است که هنوز به تئاتر به چشم تعهد نگاه میکند، نه تجارت.
این روزها تئاتر ایران بیش از همیشه درگیر چالش بقاست؛ هنری که باید میان هزینههای سنگین، کمبود حمایت و رقابت برای دیده شدن، راهی برای ادامه زندگی پیدا کند. با این حال، هنوز هستند کسانی که تئاتر را نه یک شغل یا سرگرمی، که سنگری فرهنگی میدانند. «ایوب آقاخانی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر باتجربه، از همین نسل است؛ هنرمندی که بیش از سه دهه روی صحنه مانده و دغدغه اصلیاش همچنان حفظ شأن فرهنگی تئاتر است، نه دنبال کردن هیاهوی شهرت یا سود. او در گفتوگوی اخیر خودبا هفت صبح از تجربه حضور در نمایش «کازابلانکا» میگوید؛ اجرایی متفاوت که به گفته خودش، تلاش دارد سینما را به صحنه تئاتر بیاورد. آقاخانی در کنار روایت این تجربه، نقدی جدی هم به وضعیت تئاتر خصوصی امروز دارد، تئاتری که به باور او از مسیر فرهنگی خود فاصله گرفته و بیش از آنکه ادامهدهنده سنت هنری گذشته باشد، به بازاری بیقاعده و پر سروصدا تبدیل شده است.
آقاخانی درباره نمایش «کازابلانکا» توضیح میدهد که این اثر رویکردی متفاوت در تئاتر ایران دارد: «ما تلاش کردیم یک فیلم سینمایی را روی صحنه بیاوریم.» او اضافه میکند که فیلم «کازابلانکا» اثر ویکتور فلیمینگ، از آثار مهم تاریخ سینماست و در دهه ۴۰ میلادی اهمیت ویژهای داشته است. گروه نمایش تصمیم گرفت با تنظیم متن و بهرهگیری از امکانات صحنه، این فیلم را برای اجرا آماده کند.
این بازیگر میگوید در ابتدا تولید نمایش به او پیشنهاد همکاری داده شده بود، اما به دلایل مختلف نتوانست با دوستان همراه شود: «خوشبختانه یا متاسفانه، تولید در آن زمان پیش نرفت و دوباره در دو ماه گذشته پروژه فعال شد و به تیم دعوت شدم.»
او نقش ویکتور لازلو را بازی میکند؛ یکی از نقشهای مثلث عشقی داستان. لازلو رهبر یک جنبش آزادیخواه در دوران جنگ جهانی دوم است و داستان نشان میدهد چگونه از آمریکا به کازابلانکا میرسد و از آنجا فرار میکند. آقاخانی درباره انتخاب نقش میگوید: «به دلیل علاقهای که به فیلم داشتم و اینکه نقش مناسبی برای من بود، با کمی ملاحظات چه از نظر ترکیب نقش با سایر بازیگران و چه از نظر زمان در اختیار داشتن، تصمیم گرفتم نقش ویکتور لازلو را بازی کنم.»
درباره تجربه کمسابقه تبدیل فیلم به نمایش در ایران توضیح میدهد که ساختن تئاتر بر اساس یک فیلم موفق، تا پیش از این تجربه چندانی نداشته است. به گفته آقاخانی، این سنت برادوی در ایران کمتر اجرا شده و اگر هم شده، بیشتر مربوط به تبدیل انیمیشنها به صحنه بوده که تنها دو تا سه مورد داشته است: «با مرور اتفاقات میتوانم بگویم که تنها سه الی چهار بار چنین رویکردی در ایران اتفاق افتاده و هیچ سابقهای وجود نداشت که یک فیلم سینمایی به معنای متعارفش روی صحنه آورده شود.»
آقاخانی درباره تولید نمایش «کازابلانکا» میگوید این کار فراتر از توان و ظرفیت اقتصادی معمول تئاتر کشور ساخته شده و همه اعضای تیم با یک سری گذشتها و انعطافها کنار هم قرار گرفتند تا این نمایش روی صحنه بیاید، چرا که از نظر اقتصادی چنین کاری توجیه نداشت: «حتی وقتی بهترین حالت را در نظر میگیریم، یعنی از اولین روز با حداکثر ظرفیت سالن مخاطب داریم و فروش کار بسیار قابل قبول است، اگر یک محاسبه یک ماهه انجام بدهیم و هزینههایی که چنین کاری میطلبد را مقایسه کنیم، باز هم توجیه اقتصادی ندارد.»
با این حال، تیمی نزدیک به ۴۰ نفر در کنار هم قرار گرفتند تا نمایش شکل بگیرد. هر کدام از اعضا تا حد توان خود از چیزهایی که در شرایط معمول باید مطالبه میکردند، صرفنظر کردند تا کار تولید شود. آقاخانی درباره تفاوت نمایش با نسخه سینمایی میگوید که این تفاوتها عمدتا در زمینه کرئوگرافی و طراحی حرکت است: «برای این کار، یک سری لحظهها و جزئیاتی اضافه شده که در فیلم نبود و نباید هم میبود و به ضرورت تئاتر و جلوهگری روی صحنه، این کارها انجام شده است.»
با وجود این که مشخص نیست تجربه مشابهی در آینده قابل تکرار باشد، آقاخانی اعتقاد دارد این کار قابل دفاع است و خوشحال است که در آن سهم دارد. همچنین میگوید بازخوردها نشان میدهد مخاطبان از نقش و ایفای او در نقش ویکتور لازلو رضایت دارند و همین رضایت، خستگی تیم را از بین میبرد.
آقاخانی درباره وضعیت تئاتر خصوصی در ایران میگوید که مسیر امروز آن بیشتر شبیه بازار آزاد نمایش شده و نه ادامه مسیر استقلال از دولت که در آغاز هدف تئاتر خصوصی بود. او تاکید میکند که این روند را نمیتوان بلوغ حرفهای دانست و آن را انحراف از تئاتر حرفهای میداند: «این نظر مسبوق به سابقه مصاحبههای من با رسانههای مختلف است؛ من هرگز نظر خودم را تغییر ندادهام.» او معتقد است که چنین کاری سیستممند نیست، زایندگی و فزایندگی ندارد و به عبارت خودش «یاوه» است. منظور او از «یاوه» این است که تئاتر خصوصی باید در چرخه مواجهه با فرمتهای اقتصادی جامعه توجیه خود را پیدا کند.
به گفته این بازیگر، تئاتر در شرایط فعلی هیچ توجیه اقتصادی ندارد و حتی در بهترین حالت هزینههای تولید بازمیگردد. همچنین اشاره میکند که وقتی دولت دست خود را از حمایت تولید تئاتر برمیدارد، سرنوشت آثار خصوصی به این شکل در خواهد آمد.
او اضافه میکند که حتی خوشاقبالترین آثار روی صحنه هم، از حدود ۱۴۰ نمایش شبانه، شاید تنها به تعداد انگشتان یک دست موفق باشند: « تئاتر خصوصی ذاتا چیز بدی نیست و میتواند نشانه بلوغ باشد، اما مسئله اصلی پاسخ دادن به سه سوال مهم است کجا، کی و چگونه؟»
آقاخانی درباره وضعیت تئاتر خصوصی در ایران معتقد است که در شرایط فعلی، بیشتر کسانی از این فضا بهره میبرند که دغدغه فرهنگی ندارند و تنها به سود اقتصادی میاندیشند: «تئاتر خصوصی تنها برای شارلاتانها برد دارد؛ یعنی کسانی که بدون دغدغه فرهنگی کار میکنند.» او اضافه میکند که هدف تئاتر هرگز دوری از دغدغههای فرهنگی نبوده و زیرساختهای آن باید فرهنگی باشد.
او باور دارد در شرایط فعلی برنده اصلی کسانی هستند که سالنها را به گروهها اجاره میدهند و هیچ کاری با اخلاق و هزینههای تولید ندارند؛ این افراد معمولا حتی اجاره ۳۰ شب اجرای نمایش را بدون تخفیف همان روز اول دریافت میکنند. این بازیگر توضیح میدهد که برنده واقعی کسی است که یک چهارپایه بردارد، روی صحنه برود، با خلاقیت و مدیریت دقیق، هزینههای بازیگر، دکور و عوامل تولید را منطقی مدیریت کند و مخاطب را راضی نگه دارد.
با این حال، آقاخانی تاکید میکند که اغلب در مواجهه با مخاطب و در شتاب تبلیغات یا موجسواریهای سیاسی، نتیجه به نفع کسانی است که کمترین دغدغه فرهنگی را دارند : «این جریان در کشور شکل گرفته اما به دلیل نبود زیرساخت و الگوسازی، تنها به «آب ریختن در آسیاب شارلاتانیزم تئاتر» منجر شده و چیزی نیست که بشود بابت آن خوشحال بود.»
آقاخانی درباره نقش دولت و شرایط تئاتر در ایران میگوید که اگر نگاه کلان و آگاهانهتری به تئاتر وجود داشت، هرگز حمایت دولتی تا این حد کاهش نمییافت: «دولت ما _نه به معنای رئیسجمهور فعلی، بلکه به معنای کلان_ اگر منطقیتر عمل میکرد و نگاه مهرورزانهتر و آگاهانهتری به تئاتر داشت، هرگز تا این حد از حمایت خود عقب نمیکشید.» او اشاره میکند که در دهه ۷۰، تئاتر میتوانست ابزار فرهنگی کشور باشد، اما امروز این امکان وجود ندارد.
به گفته این بازیگر دهه ۷۰ تنها دورانی بود که تئاتر به معنای واقعی کلمه نقش بازوی فرهنگی کشور را ایفا میکرد. تئاتر در آن زمان میتوانست شرایط اجتماعی را نقد کند، توضیح دهد و همزمان سرگرمی سالم فرهنگی فراهم کند. اما از اواخر دهه ۸۰، مسیر تئاتر تغییر کرد و امروز در مسیرهای عجیبی قرار دارد که بازگرداندن آن دشوار است.
آقاخانی وضعیت امروز را چنین توصیف میکند: «هر کسی با هر میزان پول و به هر دلیلی میتواند روی صحنه بیاید و هیچ فیلتر مشخصی برای حضور حرفهای وجود ندارد.» او این رویکرد را در مقابل دهه ۷۰ قرار میدهد، زمانی که دهها فیلتر برای حضور روی صحنه وجود داشت و عبور از آنها، هنرمند را به شخصیتی تبدیل میکرد که خود به خود سرباز جبهه فرهنگی محسوب میشد.
این بازیگر با یادآوری تجربه شخصی خود در دهه ۷۰ میگوید که دغدغه اصلیاش در تولید تئاتر، ارائه جدیدترین فکر و مضمون خود بوده و نه جلب اقبال مخاطب: «دغدغه من این بود که چه چیزی برای من مهم است و دوست دارم روی صحنه بیاید، نه اینکه آیا این کار با اقبال مخاطب مواجه میشود یا نه.» او اضافه میکند که نگاه امروز تئاتر متفاوت است و عمدتا هدف آن حفظ چرخه تولید و جذب مخاطب است، موضوعی که به باور آقاخانی آسیب بزرگی به ماهیت فرهنگی هنر تئاتر زده است.
آقاخانی درباره نسل امروز بازیگران و انگیزههای آنها توضیح میدهد که دغدغه خلق اثر هنری، اغلب جای خود را به جستجوی سود و شهرت داده است و تاکید میکند که در نسل گذشته چنین دغدغهای وجود نداشت. همچنین جنس تئاتر امروز را تحت تاثیر خصوصیسازی غیرقابل توجیه و در حال نابودی میبیند: « اگر هنوز نفسهای فرهنگی در تئاتر دیده میشود، محصول فکرهایی است مثل من؛ کسانی که هنوز به تئاتر به عنوان یک جبهه فرهنگی مهم نگاه میکنند و برای آن هزینه میکنند.»
این بازیگر با اشاره به تجربه شخصیاش توضیح میدهد که در چهار کار اخیر خود، همواره شخصا هزینه کرده و این هزینهها به او بازنگشته است: «این کار را فقط انجام دادم که «سنگر خالی» نشود. کافی است امثال من هم سنگر را خالی کنیم تا جریان ناسالم تئاتر خصوصی، فضا و جبههای را قبضه کند که به نفع هیچکس نیست.»
او درباره وضعیت فعلی تئاتر خصوصی میگوید: «واقعیت این است که این وضعیت هیچ توجیهی ندارد؛ نه از نظر هنر، نه اقتصاد و نه منطق حرفهای.» با این حال، آقاخانی افراد حاضر در این جریان را گناهکار نمیداند: «آنها صرفا به دنبال زندگی خودشان هستند، نه کارشان. مشکل از ماست که اصرار داریم حضورشان در این فضا ادامه پیدا کند. ذات این تفکر قابل بحث نیست؛ من حضور آنها را جدی نمیگیرم، پایدار نمیدانم و گناهکارشان نمیدانم. مسئولیت این وضعیت بر دوش ما و مسوولان فرهنگی است.»
در پایان، آقاخانی امید خود را برای آینده تئاتر ابراز میکند و بر لزوم همکاری همه مسئولان فرهنگی و هنرمندان تاکید دارد: «فقط آرزوی قلبی من این است که همه ما با هم، گشایش فرهنگی و روشنی افق پیشروی تئاتر را تجربه کنیم. شاید به قامت گذشتهاش نه، اما قطعا رنگ بهبود، آرامآرام دیده خواهد شد.»
در حالیکه بازارهای ارز، طلا و مسکن در رکود به سر میبرند، بورس با کاهش…
در هجدهم آبان، نه فقط سالروز درگذشت یک هنرمند، بلکه یادآور خاموشی ذهنی است که…
با گسترش استفاده از تتر، صندوق بینالمللی پول تلاش دارد با اعمال نظارت، حسابرسی و…
تهران در آستانه بحرانیترین فصل آبی خود قرار گرفته است؛ کاهش ۵۰ درصدی ذخایر سدها،…
پیوستن قزاقستان به توافقنامههای ابراهیم، در ظاهر گامی نمادین در مسیر عادیسازی روابط با اسرائیل…