به گزارش سرمایه فردا، در اطلاعیه دفتر دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران آمده است: «مهمترین سرفصل رایزنیها در این دیدار مسائل راهبردی منطقه و شرایط کشورهای اسلامی بود. دکتر لاریجانی و محمد بنسلمان در این دیدار دربارۀ آیندۀ منطقه گفتوگو کردند. همچنین، توسعۀ همکاریهای اقتصادی میان جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی نیز از جمله موضوعاتی بود که در ادامه به بحث گذاشته شد. از میان این موضوعات اقتصادی، میتوان به حل مشکل تجار و سرمایهگذاریهای مشترک در زمینههای مختلف میتوان اشاره کرد.»
خالد بن سلمان، وزیر دفاع سعودی نیز پس از دیدار با علی لاریجانی، در شبکه ایکس نوشت:
«در دیدارم با علی لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی ایران [در ریاض] روابط سعودی- ایران را بررسی کردم و علاوه بر پرداختن به تعدادی از مسائل و موضوعات دارای اهتمام مشترک، تحولات اوضاع منطقهای و تلاشهای انجام شده در قبال آن بهمنظور تحقق امنیت و ثبات را مورد بحث قرار دادیم.»
سفر لاریجانی به عربستان و دیدار با پسران ملک سلمان، پادشاه عربستان از آن جهت حایز اهمیت است که اینک منطقه غرب آسیا دستخوش تحولات مهم امنیتی شده است. حمله رژیم صهیونیستی به قطر به وضوح راهبرد تلآویو برای سلطهجویی بر سراسر منطقه غرب آسیا را آشکار کرده است. اگرچه در بیانیه پایانی اجلاس سران کشورهای اسلامی و اتحادیه عرب در دوحه، اشاره ای به اقدامات عملی کشورهای عربی و اسلامی برای مقابله با رژیم صهیونیستی به چشم نمیخورد؛ اما واقعیات مربوط به تهدیدات رژیم صهیونیستی برای کشورهای منطقه باعث میشود اکنون از حکام کشورهای عربی این انتظار برود که نسبت به این تهدیدات، اقدامات عملی در پیش گیرند. ایران به عنوان پرچمدار جبهه مقاومت و کشوری که اخیرا یک جنگ ۱۲ روزه را با رژیم صهیونیستی و آمریکا پشت سر گذاشته، میتواند از ظرفیت کشورهایی منطقه برای مهار سلطه طلبی نتانیاهو استفاده کند. پس از حمله به قطر، همه کشورهای منطقه به این موضع همیشگی ایران پی بردهاند که رژیم صهیونیستی تهدید نخست منطقه است. در این بین، عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای دارای نفوذ در منطقه، میتواند نقش کلیدی در هم افزایی کشورها برای مهار رژیم اشغالگر قدس ایفا کند.
عملیاتهای تروریستی رژیم صهیونیستی علیه رهبران و فرماندهان جبهه مقاومت در یک سال اخیر، باعث شده نوعی ترس و دلهره در میان سران کشورهای منطقه، بویژه حکام عربی حاشیه خلیج فارس ایجاد شود. رژیم صهیونیستی نشان داده است هم به لحاظ تکنولوژی و تسلیحات، و هم بواسطه اراده و انگیزه، توانایی اقدام برای ترور رهبران و حکام کشورهای هدف را دارد. اگر تا پیش از حمله به قطر، برخی حکام عربی تصور میکردند این توانایی رژیم صهیونیستی صرفا علیه جبهه مقاومت اعمال میشود اما اکنون آنها این واقعیت مهم را درک کردهاند که خود آنها هم میتوانند قربانی ماشین ترور صهیونیستها شوند. اگر در ایران، بواسطه درهمتنیدگی ساختار حاکمیت با اراده مردمی، پروژه ترور سران و فرماندهان نظامی، تنها یک گام در طراحی جنگی رژیم صهیونیستی به حساب میآمد اما در کشورهای عربی، به خاطر عدم اتکای نظامات حکومتی به ظرفیت و اراده مردمی، اجرای این پروژه میتواند تنها گام برای تغییر حاکمیت این کشورها باشد. به عبارت سادهتر، آنچه رژیم صهیونیستی در نظر داشت در ایران پیاده کند؛ به سادگی میتواند در سایر کشورهای منطقه نیز اجرا کند.
از سوی دیگر حکام کشورهای منطقه دیگر مانند سابق روی تضمینهای امنیتی دولت ایالات متحده آمریکا حساب نمیکنند. آکسیوس، رسانه نزدیک به کاخ سفید، روز دوشنبه فاش کرد نتانیاهو، ساعتی قبل از حمله به قطر، این موضوع را به اطلاع ترامپ رسانده بود. اما ترامپ به جای مخالفت با حمله به مهمترین متحد خود در منطقه، نشان داد با راهبرد سلطه طلبی رژیم صهیونیستی بر منطقه همراه است. این واقعیت، جدای از اینکه موجب بی فایده شدن مناسبات کشورهای عربی با آمریکا شد؛ یک نگرانی فزاینده را نیز برای آنها ایجاد کرد. با توجه به موضع ترامپ در قبال جنگافروزیهای رژیم صهیونیستی در منطقه، حضور نظامی آمریکا در کشورهای عربی یک تهدید بزرگ برای این کشورها به حساب میآید. اگر حکام عربی زمانی تصور میکردند حضور نظامی آمریکا در کشورشان یک تضمین امنیتی برای آنهاست؛ اما اکنون سیاسی واقعیت بر صورت آنها نواخته شده و آنها متوجه شدهاند حضور نظامی آمریکا در کشورشان، یک تهدید امنیتی جدی است.
بنابراین اینک و با توجه به راهبرد رژیم صهیونیستی برای سلطه بر منطقه غرب آسیا، حضور نظامی آمریکا در کشورهای منطقه باعث میشود تهدیدات رژیم صهیونیستی برای این کشورها جدیتر شود.
به هر حال اکنون حکام عربی با بیسابقهترین تهدیدات امنیتی از ناحیه رژیم صهیونیستی مواجه هستند. اینکه نخستوزیر صهیونیستها به صراحت از پیگیری ایده «اسراییل بزرگ» سخت میگوید؛ یعنی اینکه همه مناسبات و توافقات سابق این کشورها با آمریکا و همچنین مناسبات پنهان آنها با رژیم صهیونیستی دیگر مانند سابق کارکرد ندارد و آنها باید تغییرات جدی در استراتژی امنیتی خود ایجاد کنند. بویژه عربستان سعودی که تا پیش از این، تشکیل کشور مستقل فلسطینی را پیش شرط عادیسازی مناسبات با رژیم صهیونیستی میدانست؛ اکنون متوجه شده است که هم تلآویو و هم واشنگتن نسبت به فرمت اجرایی پیمان آبراهام تجدیدنظر کردهاند. از سوی دیگر در ایده اسراییل بزرگ، بخش وسیعی از خاک عربستان سعودی تحت اشغال رژیم اشغالگر قدس در خواهد آمد. بر همین اساس، سعودی باید راهبردهای منطقه ای خود را بازآرایی کند.
سفر علی لاریجانی به عربستان در بحبوحه حمله رژیم صهیونیستی به قطر، نقطه عطفی در مناسبات منطقهای محسوب میشود. این دیدارها نشان داد که عربستان سعودی، در مواجهه با تهدیدات فزاینده تلآویو و بیاعتمادی به تضمینهای امنیتی آمریکا، ناگزیر از بازنگری در سیاستهای خود است. ایران، بهعنوان محور مقاومت، با اثبات توانایی در مهار تهدیدات صهیونیستی، اکنون به شریک امنیتی اجتنابناپذیر برای کشورهای عربی تبدیل شده است. از لبنان تا یمن، ظرفیتهای جبهه مقاومت بهجای تهدید، به فرصتهای منطقهای برای مقابله با سلطهطلبی اسرائیل بدل شدهاند
باید درباره رفتار کشورهای منطقه در قبال رژیم صهیونیستی و آمریکا، پس از تجاوز رژیم به قطر، واقعبین بود. اینکه تصور شود این کشورها وارد یک تقابل علنی با رژیم صهیونیستی شوند؛ ناشی از سادهاندیشی و عدم درک مناسبات این کشورها با آمریکا و همچنین واقعیتهای مربوط به ماهیت حکومت حکام عربی است. کشورهای عربی عمدتا فاقد استقلال سیاسی هستند و عموما اراده و ظرفیت مردمی در ساختارهای حاکمیتی و تصمیمسازی و تصمیمگیری این کشورها جایی ندارد. به همین دلیل، آنها اگر از ناحیه مردم خود احساس خطر نمیکنند؛ اما به خوبی میدانند در مقابل اراده دشمن خارجی آن هم آمریکا و رژیم صهیونیستی، ناب و توان ایستادگی و مقاومت ندارند. این واقعیت درباره کشوری مانند عربستان سعودی نیز بیشتر از سایر کشورها صدق میکند.
به همین دلیل، باید درباره سیاستها و اقدامات کشورهای عربی منطقه، در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی، واقعبینانه عمل کرد. شاید اکنون، منطقیترین و واقعبینانهترین انتظار از کشورهای عربی منطقه، بویژه عربستان سعودی این باشد که در سیاستهای خود علیه جبهه مقاومت تجدیدنظر کند. سعودیها قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شاهد حسن نیت ایران برای کاهش اختلافات فیمابین و همچنین وفاداری جمهوری اسلامی ایران به مفاد توافقنامه با عربستان بودهاند. بنابراین در مناسبات خود حتما این مهم را لحاظ میکنند که سیاست ایران برای بهبود مناسبات فیمابین، اساسا ربطی به اتفاقات۲ سال اخیر در غزه ندارد. به همین خاطر برخلاف رفتار رژیم صهیونیستی که با وجود تمایل برای عادی سازی روابط، در حال استفاده از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید برای سلطه بر منطقه است؛ ایران طی سالهای اخیر در عمل نشان داده است که نسبت به کاهش اختلافات با عربستان پ بهبود روابط و مناسبات، یک انگیزه و اراده صادقانه از خود نشان داده است.
لذا قطعا این رفتار ایران باعث شده در نوع نگاه عربستان به ایران و جبهه مقاومت، تغییراتی ایجاد شود. اما بدون تردید پس از حوله رژیم صهیونیستی به قطر، نوع نگاه عربستان سعودی به ایران و کل مقاومت باید تغییر کند. صحنه میدانی در منطقه کاملا شفاف است. جنگ ۱۲ روزه و همینطور حمله رژیم صهیونیستی به قطر، واقعیتهای منطقه، بویژه توانایی و اراده کشورها برای مقابله و واکنش به تهدیدات رژیم صهیونیستی را علنی کرده است. اکنون همه منطقه میدانند تنها ایران و جبهه مقاومت است که توانایی ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی و مهار این رژیم را داراست. به همین خاطر بدیهی است که همه حکام منطقه باید نوعی نگاه همکاری و همیاری با جبهه مقاومت داشته باشند. از سوی دیگر حکام سعودی حتما باید به این نکته بدیهی رسیده باشند که در شرایطی که اراده نتانیاهو برای سلطه بر منطقه و انگیزه او برای حمله به همه کشورها بویژه عربستان آشکار شده؛ هر نوع همکاری با نتانیاهو در جنگ علیه ایران و جبهه مقاومت، اقدامی علیه امنیت ملی خودشان است. به همین خاطر در کنار همیاری با ایران و جبهه مقاومت، عربستان سعودی باید نسبت به منافع مشترک پیشین خود با رژیم صهیونیستی علیه جبهه مقاومت، تجدیدنظر کند.
به عنوان مثال، دخالتهای عربستان در مسایل لبنان و فشار دربار سعودی به دولت لبنان برای خلع سلاح حزبالله، یکی از سیاستها و اقداماتی است که تا پیش از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، به عنوان منافع مشترک با تلآویو ارزیابی می شد. اما اکنون لازم است سعودی در این سیاست خود تجدیدنظر کند. سعودی اکنون باید متوجه شده باشد که حضور پر قدرت حزبالله در مرزهای فلسطین اشغال، خاکریزی برای تامین امنیت همه کشورهای منطقه در برابر تهدیدات رژیمصهیونیستی است.
لذا اکنون، اولین انتظار از عربستان سعودی این است که در سیاست خود نسبت به موضوع خلعسلاح حزبالله لبنان تجدیدنظر کند. همینطور نسبت به یمن؛ سعودیها شاهد بودند که پس از توافق با ایران انصارالله یمن، نسبت به ترک یا توقف مخاصمه با سعودی پایبند بوده است. با وجود جنایات عربستان در یمن، اما انصارالله طی سالهای اخیر، اقدامی علیه عربستان سعودی انجام نداده است. از سوی دیگر اینک یمن به یک جبهه قدرتمند و موثر علیه تهدیدات رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. در واقع، اگر سعودی تا پیش از این این، قدرت گرفتن انصار الله در یمن را نوعی تهدید برای خود تلقی میکرد؛ اما پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، یمن به یکی از فرصتها و ظرفیتهای همه کشورهای منطقه برای مهار و رفع تهدیدات رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. به همین خاطر یکی دیگر از انتظارات معقول و واقعبینانه از محمدبنسلمان این است که در تقابل یمن با رژیم صهیونیستی دخالت بیجا نکرده و به نفع نتانیاهو، اقدام به رهگیری موشکهای یمن که به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شدهاند؛ نکند.
یکی دیگر از مواردی که انتظار میرود عربستان سعودی برای مهار رژیم صهیونیستی انجام دهد؛ قطع همکاریهای پنهان اقتصادی خود با رژیم تلآویو است. پس از اقدام هوشمندانه انصارالله در محاصره دریایی رژیم صهیونیستی در دریای سرخ، عربستان سعودی به اتفاق امارات، یک کردیور زمینی برای واردات محصولات به سرزمینهای اشغالی ایجاد کرد. اقدامی که باعث شد رژیم صهیونیستی بتواند بخشی از فشار ناشی از تعطیلی بندر ایلات را جبران کند. پس از حوله رژیم صهیونیستی به قطر، فعال ماندن این کریدور زمینی، نوعی خیانت به امنیت ملی عربستان به حساب میآید. در حالیکه بدون شک، قطع هر گونه همکاری اقتصادی و تجاری با رژیم صهیونیستی، ضربه اساسی به اقتصاد این رژیم وارد میکند و قطعا راهبردهای این رژیم برای جنگافروزی و سلطه طلبی بر منطقه را تحتالشعاع قرار میدهد. از همین رو، قطع همکاری تجاری با رژیم صهیونیستی، یکی از اقداماتی است که انتظار میرود عربستان سعودی برای تامین امنیت خود و مهار جنگطلبی نتانیاهو انجام دهد.
یکی دیگر از اقداماتی که ریاض میتواند در شرایط فعلی و برای کاهش تهدیدات رژیم صهیونیستی انجام دهد؛ افزایش مناسبات اقتصادی با ایران است. افزایش تراز تجاری با ایران، بدون شک تاثیر مثبتی بر توانمندی ایران برای مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی دارد. به همین خاطر عربستان سعودی میتواند با بیشتر کردن مناسبات اقتصادی با ایران، بر افزایش توان اقتصادی ایران، آن هم در شرایط تحریمی، اثر بگذارد. این اقدام هم باعث بهبود روابط ۲ طرف خواهد شد و هم باعث میشود پایههای مناسبات میان طرفین پایدار شود.
دیدارهای لاریجانی با محمد و خالد بنسلمان، در شرایطی انجام شد که منطقه غرب آسیا با بیسابقهترین تهدیدات امنیتی مواجه است. حمله اسرائیل به قطر، نهتنها چهره واقعی تلآویو را آشکار کرد، بلکه نشان داد که وابستگی کشورهای عربی به آمریکا دیگر کارکرد امنیتی ندارد. در این میان، ایران با حفظ تعهدات خود در توافق با عربستان و پرهیز از واکنشهای تلافیجویانه، نشان داده که بهدنبال ثبات منطقهای است. اکنون انتظار میرود ریاض در سیاستهای خود نسبت به حزبالله و انصارالله تجدیدنظر کند و بهجای تقابل، به همافزایی با جبهه مقاومت بیندیشد. این تغییر نگاه، میتواند آغاز فصل جدیدی از همکاریهای امنیتی و راهبردی در منطقه باشد
واقعیات مربوط به تحولات منطقه اکنون کاملا آشکار شده است. رژیم صهیونیستی به وضوح نشان داده است که دنبال سلطه بر منطقه است. اگر تا پیش از این و یا استفاده از ظرفیت مناسبات آمریکا و کشورهای منطقه، از کردیور دیپلماسی به دنبال عادی روابط و مناسبات با کشورهای عربی و اسلامی بود و تلاش داشت توسط کشورهای اسلامی، به عنوان یک واحد مستقل برسمیت شناخته شود؛ اما اکنون با استفاده از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید، و از طریق ظرفیتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا، به دنبال تسلط بر منطقه است. نتانیاهو به دنبال آن است تا از پنجره همراهی و همکاری ترامپ، ابتدا بر جبهه مقاومت فائق بیاید. او تصور میکند پس از فائق آمدن بر جبهه مقاومت، مسیر همواری برای تسلط بر کشورهای عربی و اسلامی منطقه دارد. از همین رو رژیم صهیونیستی با فراغ بال، ترکیه را به حمله نظامی تهدید میکند و پروژه تجزیه سوریه را در دستور کار دارد. آنها برای مصر نیز همین نقشه را دارند و تلاش میکند مصر، یعنی یکی دیگر از همسایگان فلسطین اشغالی را مطیع خود کنند. همه چیز شفاف است. کشورهای منطقه و بویژه غربستان سعودی تنها ۲ راه در پیش رو دارند: یا باید تسلیم شده و موجودیت خود را ذیل سلطه رژیم صهیونیستی تعریف کنند. یا با وجود محدودیتها و ملاحظاتی که دارند؛ با اقدامات علنی، تلاش کنند این استراتژی رژیم صهیونیستی را با شکست مواجه کنند. البته انتظار نیست آنها این سیاست تقابلی را به صورت علنی اعلام یا ابراز کنند. تنها کافی است عمل کنند.
به غیر از این ۲ مسیر، هیچ راه دیگری پیش روی اعراب نیست. آنها در مقابل یک دوراهی مهم قرار گرفتهاند و موجودیت آنها به صورت مستقیم وابسته به انتخاب بر سر این ۲ راهی است. اگر تا پیش از این، ایران باید تلاش میکرد ماهیت جنگطلبیهای نتانیاهو و پروژه وی برای تسلط بر منطقه را برای حکام عربی و اسلامی ثابت کند؛ اما اینک و پس از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، خود نتانیاهو در عمل این واقعیت را ثابت کرده است. لذا همه چیز برای اعراب روشن شده است.
در این شرایط، یک نکته بسیار مهم وجود دارد. هر نوع اعتماد به آمریکا و یا تلاش برای متقاعد کردن ترامپ به تجدیدنظر در سیاست آمریکا در قبال سلطه طلبی رژیم صهیونیستی در منطقه، یک اشتباه استراتژیک و نابودکننده برای اعراب است. این تصور که با قراردادهای امنیتی هنگفت و یا مشوقهای شخصی چند میلیارد دلاری میتوانند ترامپ را متقاعد کنند مانع سلطهطلبی نتانیاهو در منطقه شود؛ در واقع پای نهادن در مسیر سلطهجویی رژیم صهیونیستی است.
همین چند ماه قبل بود که ترامپ طی سفری به منطقه، قراردادهای چندصد میلیارد دلاری با عربستان و قطر بست. برخی هدایای گرانقیمت به شخص ترامپ نیز اطلاعرسانی شد. البته با توجه به روحیات شخصی ترامپ و حکام عربی، احتمال میرود هدایای بیشتری به ترامپ داده باشند. با این حال اما این مشوقهای گران، باعث جلوگیری ترامپ از حمله رژیم صهیونیستی به قطر نشد. کما اینکه در ماجرای سوریه نیز، با وجود دیدار ترامپ و جولانی و اعلام آمادگی جولانی برای پیوستن سوریه به پیمان آبراهام، ترامپ مانع حمله رژیم صهیونیستی به دمشق نشد. اقدام بیسابقه آمریکا و مشارکت این کشور در حمله رژیم صهیونیستی به ایران نیز یکی دیگر از گزارههایی است که نشان میدهد واشنگتن تمام قد از استراتژی جدید رژیم صهیونیستی برای سلطه بر منطقه حمایت میکند. بنابراین این تصور که با مشوقهای جدید میتوان رای ترامپ را زد؛ یک خوشخیالی بی نتیجه است. تنها کارکرد این ایده این است که ترامپ بیشتر از قبل این کشورها را میدوشد ولی در عمل، مانع سیاستها و اقدامات نتانیاهو در منطقه نخواهد شد.
بر همین اساس باید گفت حکام عربی، به جز ۲ گزینه مذکور، راه سومی در برابر جنگطلبیهای نتانیاهو در پیش رو ندارند. بر همین اساس باید منتظر ماند و در هفتهها و ماههای پیش رو شاهد بود که اعراب، بویژه عربستان سعودی، در مقابل تهدیدات خطرناک رژیم صهیونیستی کدام مسیر را انتخاب میکنند؟
در نخستین سالگرد انفجار خونین پیجرها، حزبالله با تأکید بر زوال قطعی رژیم صهیونیستی، مجروحان…
چهار دهه پس از تثبیت نئولیبرالیسم در آمریکا، دونالد ترامپ با ترکیبی متناقض از مقرراتزدایی…
پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، رسانههای بینالمللی با تمرکز بر روابط دفاعی ایران و…
در سال ۱۴۰۴، جهش نرخ ارز، حذف تدریجی ارز ترجیحی و کاهش یارانهها موجب شده…
اختلاف میان دولت و مجلس بر سر تعرفه واردات خودرو، با رأی هیئت تطبیق مقررات…
ترور چارلی کرک، فعال برجسته محافظهکار، نهتنها فضای سیاسی آمریکا را در شوک فرو برد،…