جامعه

روایت دلهره‌آور پلوریبوس

 

به گزارش سرمایه فردا، «پلوریبوس» در ظاهر یک علمی‌تخیلی آخرالزمانی است، اما در لایه‌های زیرین خود پرسشی فلسفی و اجتماعی را دنبال می‌کند: آیا شادی جمعی، وقتی به نسخه‌ای واحد و تحمیلی بدل شود، هنوز ارزشمند است؟ گیلیگان با روایت جهانِ دگرگون‌شده‌ای که در آن خشم، اختلاف و فردیت جای خود را به مهربانی و رضایت عمومی داده، تماشاگر را به قلب تناقضی بزرگ می‌برد؛ جایی که فشار برای «مثبت بودن» و «هم‌رنگ جمع شدن» به همان اندازه که آرامش می‌آورد، می‌تواند تهدیدی برای آزادی فردی باشد. در این میان، کارول استورکا با بازی درخشان ریا سیهورن، تنها صدای مخالف این ارکستر هماهنگ است؛ زنی که در برابر لبخندهای اجباری و خوشحالی تحمیلی، حقِ ناراحت بودن را مطالبه می‌کند و همین مقاومت، داستان را به مسیری پرتنش و دلهره‌آور می‌کشاند.

وینس گیلیگان بعد از «برکینگ بد» و «Better Call Saul» با «Pluribus» برای اپل‌تی‌وی جهان تازه‌ای ساخته که سطح اضطرابش دست‌کمی از کویر آلبوکرکی والتر وایت ندارد. این‌بار خبری از مواد مخدر و کارتل نیست؛ داستان درباره ویروسی است که از دل یک پیام فضایی می‌آید و مردم را به موجوداتی آرام، مهربان و راضی از زندگی تبدیل می‌کند. وسط این تغییر، یک نویسنده میانسال موفق، آخرین فرد مقاوم در برابر موج خوشحالی جمعی است و همین نقطه آغاز «پلوریبوس» است.

 

ویروسی که لبخند می‌آورد و دل‌آشوبه می‌سازد

سریال با ایده‌ای ساده و خلاق شروع می‌شود: سیاره‌ای که طی مدتی کوتاه گرفتار موج شادی عمومی شده است. آدم‌ها لحن دیگری پیدا کرده‌اند، ضمایر شخصی رنگ می‌بازد و حس می‌شود ذهن‌ها به هم مستقیم راه دارند. خشونت خیابانی، درگیری‌های دم‌دستی و عصبانیت‌های روزمره عقب می‌نشینند و جای خود را به مهربانی فراگیر می‌دهند؛ تصویری که در نگاه اول شبیه تحقق آرزوی همیشگی بشر است، تصویری نرم و درخشان روی پوستر یک مدینه فاضله.

وسط این کارت‌پستال رنگارنگ، کارول استورکا قرار گرفته؛ نویسنده‌ای با کتاب‌های پرفروش، سرمایه فراوان و شهرت جهانی که سال‌ها پای میز امضا با لبخند جلوی دوربین نشسته و از درون، جهان اطراف را پوچ و خسته‌کننده دیده است. در جهانی که «ما» تبدیل به ضمیر غالب شده، همین زن با دل‌زدگی عمیق و خشم فروخورده، ناگهان تبدیل می‌شود به پرونده ویژه، مسئله امنیتی و سوژه علمی. جامعه‌ای که قبلاً هم با او زاویه داشت این بار تصمیم گرفته تمام انرژی خود را صرف یک هدف کند: «خوشحال کردن کارول». همین تلاش ظاهراً محبت‌آمیز است که کم‌کم جنبه‌ای تهدیدآمیز و دلهره‌آور پیدا می‌کند.

 

از علمی‌تخیلی تا تمثیل اجتماعی

«پلوریبوس» در سطح اول یک علمی‌تخیلی آخرالزمانی است که با پیام فضایی، آزمایشگاه، اخبار تلویزیونی و خیابان‌هایی پر از آدم‌های دگرگون‌شده پیش می‌رود. با این حال گیلیگان و همکارانش از این چارچوب صرفاً به‌عنوان سکو استفاده می‌کنند؛ سکویی برای پرتاب تماشاگر به دل بحثی قدیمی درباره رابطه فرد و جمع. فرض کنید اختلاف‌نظر، تنش و دعوا تقریباً از صحنه اجتماعی حذف شده باشد و ذهن‌ها زیر سقفی مشترک جمع شده باشند؛ در چنین وضعیتی آنقدر که از بیرون جذاب به نظر می‌رسد، از زاویه نگاه یک فرد گوشه‌گیر و بدبین هم دل‌پذیر خواهد بود؟

سریال با ریتمی آرام و حساب‌شده این پرسش را مزه‌مزه می‌کند. «پلوریبوس» به شکلی استعاری سراغ جهانی می‌رود که در آن «خیر عمومی» نسخه‌ای آماده و واحد دارد. الگوریتم‌ها، شبکه‌ها و ساختارهای قدرت سعی می‌کنند قالبی استاندارد از شادی و رضایت بسازند و روی همه اعمال کنند؛ هر کس همراهی نکند، ناخواسته برچسب مشکل‌دار، افسرده یا حتی خطرآفرین می‌گیرد. جهان «پلوریبوس» اغراق‌آمیز است، با این حال برای بسیاری از مخاطبان شبیه بزرگ‌نمایی واقعیت روزمره خواهد بود؛ روزمره‌ای که در آن فشار برای «مثبت بودن» و «هم‌رنگ جمع شدن» مدام تکرار می‌شود.

 

ریا سیهورن؛ چهره‌ای برای تمام تناقض‌ها

قلب تپنده سریال کارول است با بازی ریا سیهورن، بسیاری، او را با نقش وکیل خونسرد و پیچیده «کیم وکسلر» در «Better Call Saul» به یاد می‌آورند؛ بازیگری که توانست با یک نگاه و مکث، تصمیم‌های پیچیده و کشمکش‌های درونی را منتقل کند. در «پلوریبوس» تقریباً تمام وزن احساسی روایت روی شانه‌های او قرار گرفته است. کارول تنها شخصیت ناهم‌آهنگ این ارکستر جمعی است؛ زنی که انگار ساز خودش را می‌زند، زنی که کم‌کم می‌فهمد جهان تازه تا چه حد با روحیه‌اش ناهم‌خوان است.

سیهورن کارول را ترکیبی از خستگی مزمن، شوخ‌طبعی تلخ و عصبانیتی می‌سازد که مدام در مرز انفجار است. او نویسنده‌ای است که از موفقیت خودش احساس مالکیت ندارد، رابطه عاطفی‌اش را با اضطراب حفظ می‌کند و در آستانه فروپاشی خلاقیت، حالا با تغییری سیاره‌ای روبه‌رو شده است. تماشاگر قدم‌به‌قدم همراه او می‌بیند که چطور توجه افراطی، آن هم در لباس دل‌سوزی، تبدیل می‌شود به زندانی نامرئی. سریال از این فرصت برای ترسیم پرتره‌ای از زیست زن میانسال در جهانی پر از توصیه‌های «آرام باش»، «اعتماد کن» و «مثبت فکر کن» استفاده می‌کند؛ توصیه‌هایی که همیشه هم بی‌خطر نیستند.

 

تماشای «پلوریبوس»؛ انتخابی برای تماشاگر صبور

از نظر بصری، «پلوریبوس» امضای آشنای وینس گیلیگان را دارد؛ قاب‌هایی دقیق و مهندسی‌شده، استفاده خلاقانه از لوکیشن‌های شهری و بیابانی، ریزه‌کاری در طراحی صحنه و موسیقی‌ای که زیرپوستی تنش را بالا می‌برد. ریتم روایت تعمداً آهسته است؛ تصمیمی که بخشی از مخاطبان را شیفته فضای جهان و لایه‌های فلسفی داستان می‌کند و برای گروهی دیگر شاید کمی سنگین به نظر برسد. این سریال برای تماشا در پس‌زمینه یک شب شلوغ ساخته نشده، تمرکز می‌خواهد و علاقه به پرس‌وجو.

«پلوریبوس» بیش از آنکه جواب بدهد، سوال می‌پرسد؛ از معنا و مرز رضایت گرفته تا این‌که «شاد بودن» چقدر باید انتخاب شخصی بماند. برای مخاطب ایرانی، سریال می‌تواند به شکل عاطفی آشنا باشد؛ از اجبارهای نرم برای عادی نشان دادن وضعیت شخصی تا موج‌های همگانی خوش‌بینی و امید که گاهی در برابرشان احساس بیگانگی می‌کنیم. این اثر یادآوری می‌کند انسان، فقط با امکان ابراز خشم، ترس و نارضایتی است که به آرامش واقعی نزدیک می‌شود. همین دفاع سرسختانه از حقِ ناراحت بودن است که کارول استورکا و جهان تاریک «پلوریبوس» را در ذهن تماشاگر ماندگار می‌کند.

 

 

modir

Recent Posts

ایرج بسطامی تنها یک آوازخوان نبود؛ او پژواک کویر بم بود که در مکتب شجریان…

58 ثانیه ago

جنگ اوکراین پایان می یابد؟

در حالی که اوکراین زیر شدیدترین فشار نظامی روسیه در شرق کشور قرار دارد، خبرهایی…

52 دقیقه ago

مرگ در مرز و بازگشت به دادگاه

ماجرای کشته شدن دو جوان ایرانی در خاک کردستان عراق توسط پهپادهای ارتش ترکیه، پس…

56 دقیقه ago

راز خونین خانه فرشته

پرونده قتل فرشته، زن جوانی در حومه تهران، با کشف جسد او توسط پسرش آغاز…

1 ساعت ago

کافه خیال روایتی از عشق نجواشده در دل سکوت‌های شاعرانه

اگر به دنبال کتابی هستید که آرامش را در دل واژه‌ها بریزد و عشق را…

1 ساعت ago

اختیارات نظام مهندسی؛ مرز میان منافع عمومی و حقوق خصوصی اعضا

صدور بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌های نظام مهندسی همواره با پرسش‌هایی درباره حدود قانونی و رعایت حقوق…

2 ساعت ago