Categories: آخرین اخبار

دو روایت از خشم و خیانت

به گزارش سرمایه فردا، در شهری که روزانه هزاران قصه بی‌صدا در کوچه‌ها و خیابان‌هایش جریان دارد، گاهی یک جنایت پرده از روابطی برمی‌دارد که در ظاهر ساده‌اند اما در عمق، پر از تنش و گره‌های حل‌نشده‌اند. قتل نگهبان جوان در پارک ستارخان، نتیجه خشم فروخورده‌ای بود که در سایه حسادت، بدگویی و رقابت شکل گرفت. قاتل، هم‌سفره‌ای بود که با بغضی پنهان، دست به چاقو برد و بعدها گفت: «کاش من می‌مردم.»

در سوی دیگر شهر، خیابان فرشته، قتل پزشک سرشناس به دست برادرش و همدست جوانش، پرده از جنایتی پیچیده‌تر برداشت؛ اختلاف مالی، جاه‌طلبی سیاسی و خیانت خانوادگی، همه در یک مطب تازه‌اجاره‌شده به هم گره خوردند. جسدی که تکه‌تکه شد، نه‌تنها قربانی یک اختلاف، بلکه نماد فروپاشی اعتماد میان نزدیک‌ترین افراد بود.

این دو پرونده، فراتر از جنایت، بازتابی از بحران‌های پنهان در روابط انسانی‌اند؛ از حسادت‌های خاموش تا جاه‌طلبی‌های بی‌مهار. و شاید مهم‌ترین پرسش این باشد

جنایت اول؛ آذر ماه سال ۱۴۰۳ در گرگ و میش یک صبح سرد پاییزی بود که در پارک ستارخان هیاهویی پیدا شد. جسد نگهبان جوان پارک به نام مجید در اتاقک نگهبانی در حالی که کشف شد که با اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده بود.
مأموران جنایی بلافاصله پس از دریافت گزارش قتل در محل کشف جسد حاضر شدند و تحقیقات برای رازگشایی از جنایت آغاز شد.

بررسی‌های اولیه هم نشان می‌داد که دوست مقتول شاهد این جنایت هولناک بوده است. بدین ترتیب دوست مقتول هدف تحقیق قرار گرفت و ماجرا را این‌طور توضیح داد: من هم نگهبان پارک هستم و مقتول در این اتاق ساکن بود‌. ساعتی پیش در اتاق نشسته بودیم که ناگهان ۲ مرد نقابپوش وارد شدند و با ضربات چاقو او را به قتل رساندند و پا به فرار گذاشتند.

پس از پایان تحقیقات میدانی در صحنه جرم، کارآگاهان مأموریت یافتند با اقدامات اطلاعاتی و بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف پارک ستارخان ابتدا مخفیگاه متهم را شناسایی و سپس نسبت به دستگیری وی اقدام کنند.

شناسایی متهم
تیم جنایی در نخستین مرحله از تحقیقات، با بهره‌گیری از اقدامات اطلاعاتی دریافتند، مقتول که فردی معتاد و به‌تازگی از شهرستان به تهران آمده در پارک ستارخان کنار نگهبان زندگی می‌کرده و  او چند روز پیش با یک جوان افغان، که در همان پارک کارگر دکه بوده، دچار مشاجره لفظی شده است.
در ادامه تحقیقات روشن شد که کارگر جوان چند روز پیش از وقوع جنایت، در حضور همکارانش ادعا کرده بود که قصد دارد آسیبی به مقتول وارد کند. این اظهارات به‌عنوان یک سرنخ کلیدی، توجه و ظن تیم جنایی را به خود جلب کرد.

دستگیری متهم

کارآگاهان اداره دهم پس از دریافت این اطلاعات مهم، خیلی زود راهی دکه موردنظر در پارک ستارخان شدند و مرد جوان را در یک عملیات غافلگیرانه به دام انداختند.

متهم در همان بازجویی‌های اولیه به ارتکاب جنایتی هولناک اعتراف کرد و ماجرا را اینطور توضیح داد: مقتول چند روزی می‌شد که به پارک ستارخان آمده بود. او با نگهبان زندگی می‌کرد و هیچگونه مسئولیتی نداشت اما مدام با من بد صحبت‌ می‌کرد و به دروغ به مأموران کلانتری گفته بود که من در پارک موادمخدر و مشروبات الکلی می‌فروشم.

او ادامه داد: با زن جوانی نیز ارتباط داشتم اما مقتول قصد مزاحمت برای او داشت که همین موضوع باعث شد تا به یکی از دوستانم زنگ بزنم و نقشه جنایت طراحی کنم.
مرد جنایتکار گفت: شب حادثه به همراه دوستم به اتاقک نگهبانی رفتیم. مقتول روی تخت خوابیده بود. با چاقو به او حمله‌ور شدم و دستانم را خون آلوده کردم. پس از ارتکاب جنایت دوستم که در این ماجرا نقش پررنگی نداشت، فرار کرد.  من هم فردای آن روز خیلی عادی به دکه رفتم اما چند روز بعد دستگیر شدم.

پس از این اظهارات تکاندهنده، کارآگاهان مأموریت یافتند تا با اقدامات اطلاعاتی، تحقیقات خود را در رابطه با این پرونده ادامه دهند و متهم دیگر دستگیر کنند.

بعد از دستگیری دومین متهم و در حالی که تحقیقات در پرونده تکمیل شد،با انجام بازسازی صحنه جرم و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.

در دادگاه

در ابتدای جلسه رسیدگی وکیل مادر مقتول به عنوان تنها ولی دم پرونده با ارائه تقاضای قصاص متهم به دادگاه گفت:”متهمان نقابپوش و با در دست داشتن سلاح سرد به محل اسکان مقتول حمله کردند که این حکایت از نیت مجرمانه آنها دارد.”

سپس متهم پای میز محاکمه حاضر شد و در دفاع از خود گفت:”مدتی بود که مجید را می شناختم.من د یک دکه واقع در پارک شاگرد بودم.قبل از من شخص دیگری آنجا شاگردی می‌کرد اما صاحب کارم او را اخراج کرده بود.وقتی مشغول به کار شدم مجید شروع به کارشکنی کرد و من فکر می‌کردم شاید او باعث اخراج فرد قبلی هم شده است.او به دروغ می‌گفت من را در حال معامله موادمخدر دیده و می‌خواست برایم پاپوش درست کند.من هر کاری می‌کردم که قلب او با من نرم شود و محبتم در دلش جای بگیرد تا دست از این کارها بردارد.دلم نمی‌خواست کارم را از دست بدهم.بارها مجید را دعوت کردم و در وعده ناهار و شام با من هم‌سفره شد اما هنوز ده متر دور نشده بود که باز هم شروع به بدگویی و آزار من می‌کرد.”

متهم ادامه داد:”این اواخر مجید متوجه شده بود که من به زن جوانی به نام زری علاقه‌مند شده‌ام و برای او مزاحمت ایجاد می‌کرد.من که این موضوع را فهمیدم کفرم بالا آمد و تصمیم گرفتم از او به کمک دوستم زیرچشم بگیرم.برای همین نقشه کشیدیم که سروقتش برویم و او را مجروح کنیم اما قصد قتلش را نداشتیم.”

متهم در مورد شب حادثه گفت:”آن شب وارد اتاق مجید شدیم و من با چاقو به او حمله کردم.ابتدا ضربه ای به سرشانه‌اش زدم که لباسش پاره شد.او لبه تخت نشسته بود و بعد از وارد کردن اولین ضربه خودش را روی زمین انداخت و زیر تخت غلتید.من یک ضربه دیگر به او زدم و فکر می‌کردم چون ضربه به پایش زدم کشنده نیست اما سفیدران او جراحت پیدا کرد و او فوت کرد.من نمی‌خواستم مجید بمیرد و حالا اینقدر عذاب وجدان دارم که روزی صد بار می‌گویم کاش من میمردم.”
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رأی وارد شور شدند.

جنایت دوم؛

اواخر آذر ۱۴۰۱ خبر ناپدید شدن پزشک سرشناس تهرانی، «حمید»، به اداره پلیس تهران رسید. همسرش در حالی گزارش فقدان او را ارائه داد که هیچ نشانه‌ای از محل رفت‌و‌آمدش باقی نمانده بود. مأموران اداره آگاهی با بررسی روابط خانوادگی و کاری این پزشک دریافتند که مدتی پیش میان او و برادرش «صابر» که او نیز پزشک شناخته‌شده‌ای بود ـاختلاف مالی شدیدی وجود داشته است.

در جریان بررسی‌ها، مأموران به مطبی تازه‌اجاره‌شده در خیابان فرشته رسیدند که متعلق به صابر بود. منشی مطب، جوانی ۲۴ ساله به نام «فرزین»، در بازجویی‌های اولیه سکوت کرد، اما سرانجام در برابر شواهد لب گشود و به مشارکت در قتل حمید با همدستی برادر او اعتراف کرد. او گفت جسد پزشک ناپدیدشده پس از قتل مثله و در نقاط مختلف شهر پراکنده شده است.
انگیزه پنهان

تحقیقات نشان داد صابر در ماه‌های پیش از قتل قصد نامزدی در انتخابات مجلس را داشته و حمید هزینه‌های تبلیغاتی او را تأمین کرده بود. با رد صلاحیت صابر، برادرش خواستار بازگرداندن مبلغ پانصد میلیون تومان شد؛ موضوعی که به درگیری لفظی و سپس خصومت شدید میان دو برادر انجامید.
فرزین در اعترافاتش گفت که با دستور صابر، حمید را با وعده اجاره ملکی مناسب برای تأسیس مرکز درمانی کودکان به مطب کشانده است. پس از ورود به مطب، صابر با اسلحه ساچمه‌ای به برادرش شلیک کرد و سپس با تزریق داروی بی‌هوشی، او را برای سه روز در اتاقی محبوس نگه داشتند تا از وی ده‌ها امضا و سند مالی بگیرند.

فرزین گفت: «پس از سه روز، صابر گفت باید او را از میان برداریم. رگ‌های دست و پایش را زدیم و وقتی مطمئن شدیم نفس نمی‌کشد، جسد را تکه‌تکه کردیم و بقایایش را از بین بردیم.»
از پیکر مقتول تنها چند تکه استخوان در حاشیه خیابان فرشته کشف شد. با تکمیل پرونده، برای هر دو متهم کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

نخستین محاکمه

در اولین جلسه دادگاه، پدر و مادر حمید خواستار قصاص هر دو متهم شدند. در این جلسه، فرزین جزئیات قتل را تشریح کرد و انگیزه خود را وعده پول و موقعیت شغلی از سوی صابر عنوان کرد. در مقابل، صابر اتهام قتل را رد کرد و مدعی شد برادرش بر اثر اقدام فرزین جان باخته است.

او گفت: «هدفم صحبت و حل اختلاف بود. وقتی با برادرم درگیر شدم، فرزین بدون اطلاع من به او دارو تزریق کرد. وقتی بالای سرش رفتم، دیر شده بود.» با وجود دفاعیات، دادگاه هر دو متهم را به قصاص محکوم کرد.

ورود شاهد جدید

اما حکم در دیوان عالی کشور نقض شد و پرونده برای رسیدگی دوباره بازگشت. در مرحله دوم محاکمه، فردی که مدعی بود در بازداشتگاه با صابر هم‌بند بوده، به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شد و ورق تازه‌ای در این پرونده جنجالی گشود.

شاهد گفت: «صابر خودش به قتل برادرش اعتراف کرد و از من خواست با همدستش تماس بگیرم و بگویم قتل را به گردن بگیرد تا او رضایت بگیرد.»

در برابر این شهادت، وکیل اولیای دم تأکید کرد که از نظر موکلانش هر دو نفر در وقوع جنایت نقش مستقیم داشته‌اند و تقاضای قصاص هر دو را مطرح کرد.

فرزین در این مرحله اعترافات قبلی خود را انکار کرد و گفت: «اقرار من تحت فشار و در شرایطی بود که داروهای بیماری‌ام قطع شده بود. صابر با نفوذی که داشت بارها افراد مختلف را برای تهدید من فرستاد تا قتل را گردن بگیرم.»

در مقابل، صابر نیز اظهارات شاهد را تکذیب کرد و گفت: «من این فرد را به‌سختی به خاطر می‌آورم. تنها به من وکیلی معرفی کرد که بعد از عزلش شروع به تهدید و درخواست پول کرد. اظهاراتش انگیزه مالی دارد.» او همچنین درباره

چرخ‌گوشت صنعتی که در محل کشف شده بود گفت: «چرخ‌گوشت برای پخت غذا در کلاس آموزشی مطب بود، نه برای قتل.» پس از پایان دفاعیات، هیأت قضایی با بررسی شواهد و اظهارات شاهدان، صابر را به قصاص و فرزین را به ۱۵ سال حبس محکوم کرد.

modir

Recent Posts

راوی خاموش قصه‌های روشن

با درگذشت ناصر تقوایی، سینمای ایران یکی از صبورترین و مؤلف‌ترین صداهای خود را از…

8 ساعت ago

وزیر اقتصاد بی‌تصمیم

با معرفی سیدعلی مدنی‌زاده به عنوان وزیر اقتصاد دولت چهاردهم، بسیاری امیدوار بودند نسیمی از…

8 ساعت ago

هنر بدون خانه‌ای امن

در روزگاری که هنرهای تجسمی با چالش‌های اقتصادی، نبود حمایت و سردرگمی مخاطبان دست‌و‌پنجه نرم…

9 ساعت ago

شهری میان خاطره و خیزش

در روزهایی که مهر با حافظ گره خورده و تهران بزرگداشت خود را جشن می‌گیرد،…

9 ساعت ago

تحول در بازار گوشت چرخ‌کرده؛ ترکیب‌های جدید، ذائقه‌های تازه

گوشت‌های چرخ‌کرده ترکیبی با حضور شتر، بوقلمون و شترمرغ در کنار گوشت‌های سنتی، حالا به…

9 ساعت ago

منطقه ۱۴ تهران در سایه ناایمنی

منطقه ۱۴ تهران با وجود جمعیت بالا و موقعیت استراتژیک، با چالش‌های جدی ایمنی روبه‌روست.…

9 ساعت ago