به گزارش سرمایه فردا، خشونت علیه زنان، همیشه در قالب تیترهای پررنگ و دادگاههای پرهیاهو ظاهر نمیشود. گاه در مسیر کوتاه خانه تا محل کار، گاه در خلوت یک زندگی تازه آغازشده، و گاه در سکوت یک پادگان یا خیابان فرعی، زنانی قربانی میشوند بیآنکه صدایشان شنیده شود. دو پروندهای که در این گزارش بررسی شدهاند، نه فقط بازتابی از جرم، بلکه نشانهای از خلأهای امنیتی، حقوقی و اجتماعیاند که زنان را در برابر خشونت آسیبپذیرتر میکنند. از باند آدمربایی و تجاوز در شهریار تا مرگ مشکوک نوعروس در تهران، آنچه در این روایتها تکرار میشود، نه فقط جنایت، بلکه غیبت حمایت است. این گزارش، تلاشی است برای بازخوانی این فقدانها.
پرونده اول اوایل سال ۹۴ زن جوانی در حالی که به شدت وحشت زده و شوکه به نظر می رسید با مراجعه به پلیس شهریار شکایت خود را با موضوع آدم ربایی و سرقت از یک زوج جوان مطرح کرد.
این زن در طرح شکایت خود به ماموران گفت:«روز حادثه برای خرید از خانه بیرون رفته بودم.موقع برگشت به خانه به دلیل اینکه وسایلم سنگین بود و دستم درد گرفته بود تصمیم گرفتم که ماشین بگیرم.با اینکه مسافت تا خانه مان کم بود کنار خیابان ایستادم و اولین ماشینی که جلوی پایم ترمز کرد سوار شدم.روی صندلی جلو کنار راننده یک خانم نشسته بود و از طرفی کوتاه بودن مسافت باعث شد حتی یک درصد هم احساس خطر نکنم.فکرش را هم نمی کردم که این زوج جوان قصد ربودن من را داشته باشند.اما همین که خودرو راه افتاد ناگهان راننده یک چاقوی نسبتا بزرگ از کنار صندلی خود بیرون کشید و با لحن تهدید آمیز به من گفت اگر صدایت در بیاید با همین چاقو تو را تکه تکه می کنم.»
این زن در ادامه گفت:«من واقعا وحشت کرده بودم.نفسم بالا نمی آمد و چیزی نگفتم.ماشین از مسیر منحرف شد و به یک مسیر فرعی رفت.کمی که دور شد شروع کردم به التماس به آن زوج جوان.احساس می کردم این مسیر برای من بازگشتی ندارند و این دو نفر حتما من را می کشند.اما او بار دیگر با فریاد و عربده به من گفت دهانم را ببندم.تمام بدنم می لرزید تا اینکه در جایی خلوت بالاخره ماشین توقف کرد و راننده به من گفت پول و طلا و هر چیزی که دارم به او بدهم.من پول نقد زیادی همراه نداشتم و او از من خواست کارت بانکی و رمزم را به خانمی که کنارش نشسته بود بدهم.من هم این کار را کردم و ماشین دوباره شروع به حرکت کرد و کنار یک عابر بانک ایستاد.آن زن پیاده شد و از کارت من پول برداشت کرد.بعد هم کمی جلوتر از یک صرافی با کارت من مقداری دلار خریداری کردند.وقتی مطمئن شدند که کارت بانکی من دیگر موجودی ندارد دوباره آن زن سوار ماشین شد و به راه افتادند.آن زوج من را به حاشیه شهر شهریار برده و در آنجا رهایم کردند.آنها حتی خریدهایی که کرده بودم را نیز با خود بردند و طلا و ساعت مچی من را نیز گرفتند.»
رسیدگی به این شکایت به سرعت تحت دستور ماموران جنایی قرار گرفت تا سارقان آدم ربا شناسایی و دستگیر شوند اما در همین حال شکایت های سریالی مشابه به دست ماموران رسید که شواهد نشان می دهد عامل همه آدم ربایی ها و سرقت ها همان باند قبلی است.
به فاصله کوتاهی از ثبت اولین شکایت، زن جوان دیگری با مراجعه به ماموران پلیس شکایت مشابهی را به ثبت رساند.دومین شاکی در گزارش شکایت خود گفت:«روز گذشته موقع بازگشت از محل کارم در جای مشخصی که همیشه ماشین می گیرم تا به خانه ام برسم، ایستادم و منتظر ماشین بودم.آن روز خیلی خسته بودم برای همین وقتی یک خودروی شخصی بوق زد سوار ماشین شدم و روی صندلی عقب نشستم.راننده وقتی کمی در مسیر پیش رفت ناگهان با تهدید چاقو من را وادار به سکوت کرد و بعد به سمت حاشیه شهر رفت.او در جای خلوتی خودرو را نگهداشت و بعد از اینکه من را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داد، وادارم کرد پول و طلاهایم را به او بدهم.بعد هم همان جا رهایم کرد.»
در حالی که این زن اظهار کرده بود راننده تنها بوده و زنی همراهش نبود اما با توجه به مشخصاتی که از راننده و خودرو داد شکی باقی نمانده بود که عامل این آدم ربایی و سرقت نیز همان فرد قبلی است.
اما در همین حال باز هم زن جوان دیگری با مراجعه به پلیس اظهار کرد که شیوه آدم ربایی و سرقت از او شبیه اولین شاکی توسط زوج جوان بوده است.
بنابراین مشخص شد که سارق گاهی همراه با یک خانم و گاهی نیز به تنهایی اقدام به سرقت می کند.اما در همین حال یکی دیگر از شاکیان اظهارات هولناک تری را نسبت به شاکیان قبلی ثبت کرد.او گفت:«مرد جوان بعد از اینکه من را سوار خودرو کرد و به حاشیه شهر برد به من تجاوز کرد.سپس از من سرقت کرد و همان جا رهایم کرد.»
این زن تحت معاینات پزشکی قانونی قرار گرفت و در همین خال شمار شاکیان این افراد به هفت نفر رسید.در ادامه مشخص شد که اعضای این باند اقدام به دو فقره سرقت خودرو نیز کرده بودند و بعد از چند فقره ادم ربایی و سرقت از خانم ها، ادامه فعالیت های مجرمانه خود را با خودروهای سرقتی انجام می دادند تا شناسایی نشوند.اما نحوه عمل آنها و همچنین مشخصات ظاهری که شاکیان بیان داشتند، نشان می داد که عامل هر هفت سرقت و آدم ربایی همین افراد هستند.
با رصدهای ماموران پلیس بالاخره زوج جوان به دام افتادند.هنگام دستگیری این سارقان مقداری از طلاهای سرقتی و همچنین گوشی های مالباختگان از محل سکونت آنها کشف شد.همچنین مشخص شد که این زوج از مدتی قبل صیغه کرده و با هم زندگی می کردند و در عین حال در سرقت ها با یکدیگر همدستی داشتند.
با ادله و مدارک و مستنداتی که شاکیان در اخیتبار مراجع قضایی قرار دادند، متهم اصلی یعنی آقای راننده به اتهام هفت فقره سرقت و آدم ربایی مقرون به آزار، ایجاد آزار و اذیت جنسی در چند مورد و همچنین یک فقره تجاوز به عنف پای میز محاکمه رفت.در همین حال زن جوان همدست او نیز به اتهام همدستی در چند فقره آدم ربایی و سرقت محاکمه شد.
متهم اصلی به اتهام تجاوز به اعدام، به اتهام آدم ربایی به ۲۲ سال حبس و به اتهام سرقت به ۱۵ سال حبس و همچنین رد مال محکوم شد.همچنین به دلیل آزار جنسی برخی زنان به تحمل ۹۹ ضربه شلاق محکوم شد.
زن همدست او نیز به اتهام مشارکت در سرقت مقرون به آزار و آدم ربایی به ۱۸ سال حبس و تحمل ۷۴ ضربه شلاق و رد مال محکوم شد.
رای صادر شده از سوی قضات دیوانعالی کشور مهر تائید خورد و به مرحله اجرا در آمد اما در همین زمان مرد محکوم به اعدام موفق به جلب رضایت زنی شد که به او تجاوز کرده بود و این زن با ارائه اشتباه نامه در طرح شکایت خود خواستار لغو حکم اعدام شد.به همین جهت در حالی که اجرای بقیه بندهای رای صادر شده لازم الاجرا است،متهم صرفا به جهت اتهام تجاوز بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه رسیدگی متهم در دفاع از خود گفت:«من اشتباه بزرگی انجام دادم و خیلی پشیمانم.در زمان ارتکاب جرایم تحت تاثیر مصرف مخدر شیشه بودم اما اتهام تجاوز را قبول ندارم و ارتباط من با این شاکی در حد آزار و اذیت بود و تجاوزی صورت نگرفت.»
قاضی گفت:«اما قبلا اعتراف کرده بودی و حالا که به طریقی رضایت شاکی را جلب کردی حرفت را نقض می کنی؟»
متهم گفت:«اعتراف قبلی من تحت فشار بود و حتی شاکی هم به این نتیجه رسید که آزار و اذیت من در حد تجاوز نبوده است.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.در چنین شرایطی چنانچه ادله کافی مبنی بر وقوع چرم در دست باشد اظهار اشتباه نامه شاکی بی اثر بوده و حکم اعدام مجددا صادر می گردد.اما در صورتی که اشتباه شاکی محرز شود، متهم به مجازات درخور جرم جز اعدام محکوم خواهد شد.
پرونده دوم/ چند روز پیش، مردی میانسال با چهرهای پریشان به شعبه اول دادسرای جنایی تهران مراجعه کرد و گفت:«دخترم چند ماه قبل با مردی آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. از همان ابتدا با این رابطه مخالف بودیم چون شناختی از آن مرد نداشتیم. اما او تصمیم خودش را گرفته بود و بدون اجازه ما عقد کرد و همراه همسرش به تهران رفت. بعد از آن دیگر دستمان به او نمیرسید. گاهی تلفنی حرف میزدیم، اما شوهرش وقتی متوجه تماسها میشد، با او دعوا میکرد و مانع صحبتمان میشد. حتی نمیدانستیم در کدام محله تهران زندگی میکنند.»
پدر ادامه داد:«چهل روز از ازدواجشان گذشته بود که تلفن زنگ خورد. مردی غریبه پشت خط بود. گفت دخترم حالش بد شده و در بیمارستانی اطراف شهرمان بستری است. سراسیمه خودم را به آنجا رساندم اما نه او را دیدم و نه نامش در فهرست بیماران بود. چند ساعت بعد همان مرد دوباره تماس گرفت و گفت دخترم فوت کرده. باورم نمیشد. گفت برای تحویل جسد باید به جادهای در حومه شهر بروم. رفتم و همانجا پیکر دخترم را از او تحویل گرفتم. فقط گفت از طرف دامادم آمده. حرف دیگری نزد و رفت…»
پدر نوعروس میگوید هنوز هم نمیداند چرا جنازه دخترش بهصورت مخفیانه و بدون اطلاع خانواده یا پلیس تحویل داده شده است:
«او نه بیمار بود، نه اهل مواد مخدر. جوان و سالم بود. هنوز وسایل عروسیشان را کامل نکرده بود. چطور ممکن است ناگهان بمیرد؟ جسد را با ماشین به سمت خانهمان در شهرستان بردم. در بین راه مأموران پلیس به من مشکوک شدند و پرسیدند چرا جسد را حمل میکنی. همه ماجرا را تعریف کردم. آنها گفتند باید موضوع را قانونی پیگیری کنیم.»
به دستور بازپرس، جسد دختر جوان به پزشکی قانونی منتقل شد. چند روز بعد نتیجه نهایی اعلام شد: علت مرگ، مسمومیت با متادون.
شنیدن نتیجه آزمایش برای خانواده شوکهکننده بود. پدر دختر گفت:«دختر من هیچ وقت متادون مصرف نکرده بود. حتی وقتی سرما میخورد دارو نمیخورد مگر با اجازه ما. حالا شوهرش میگوید خودش متادون خورده؟ اگر راست میگوید چرا جسد را مخفیانه به یک مرد غریبه سپرده تا برایمان بیاورد؟ چرا خودش زنگ نزد؟ چرا فرار کرده؟ من باور دارم او در مرگ دخترم نقش دارد.»
او ادامه داد:«از روزی که داماد را دیدم، حس خوبی نداشتم. در این مدت هم اجازه نداد خانوادهمان با دخترم تماس بگیرد. حالا هم هیچ توضیحی نمیدهد. من شک ندارم که این یک مرگ طبیعی نیست. از قاضی محترم خواستم تا پرونده به اتهام قتل عمد بررسی شود.»
به دستور بازپرس اختیاری، مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات مقدماتی را آغاز کردند. بررسیها نشان میدهد دختر جوان حدود ۴۰ روز پس از ازدواج، ناگهان دچار علائم مسمومیت شدید شده و قبل از انتقال به بیمارستان جان باخته است. هنوز مشخص نیست متادون را چگونه و در چه شرایطی مصرف کرده است. پلیس در گام نخست سراغ همسر متوفی رفت. او در اظهارات اولیهاش گفت:
«همسرم خودش متادون مصرف کرد. من سعی کردم نجاتش دهم ولی دیر شده بود. ترسیدم خانوادهاش مرا مقصر بدانند، برای همین از دوستم خواستم جسد را به آنها تحویل دهد. اشتباه کردم، اما من او را نکشتم.»
مأموران اکنون در حال بررسی تماسهای تلفنی، پیامکها و سوابق خرید متادون در داروخانهها و بازار غیررسمی هستند تا مشخص شود دارو از چه طریقی تهیه شده است.
با توجه به شکایت اولیایدم و ابهامات موجود در پرونده، دستور احضار داماد و انجام تحقیقات تکمیلی در اداره دهم پلیس آگاهی تهران صادر شده است. همچنین از پزشکی قانونی خواسته شده درباره میزان متادون موجود در بدن متوفی و احتمال تزریق یا خوراکی بودن آن نظر دقیقتری اعلام کند.»
تا زمانی که نتیجه کامل آزمایشها، بازجویی از متهم و بررسی تماسها مشخص نشود، نمیتوان درباره عمدی یا غیرعمدی بودن مرگ اظهار نظر قطعی کرد. اما پرونده با حساسیت ویژه در حال بررسی است.
بازار سرمایه ایران پس از عبور از ماههای پرنوسان، حالا در نقطهای ایستاده که نه…
سنبل آبی، گیاهی مهاجم با ظاهری فریبنده، حالا به تهدیدی جدی برای اکوسیستمهای آبی شمال…
او فقط بازیگر نبود، فقط دوبلور یا نقال نبود؛ مرتضی احمدی صدای زندهی شهری بود…
در پی توافق تازه میان فراجا و سازمان محیط زیست، برخی سربازان وظیفه بهعنوان محیطبان…
در عصر گرانی، پیچیدگی مفهومی و تمرکز جغرافیایی، هنر معاصر ایران بیش از پیش از…