جدال معامله گران در بورس جریان دارد؛ نبردی برای یافتن تعادل در زمان خرید و فروش، درست در نقطهای که تحلیل جای احساس را میگیرد و ریسک، گامها را کندتر میسازد.
به گزارش سرمایه فردا، در روزگاری که بازار سرمایه بیش از آنکه از منطق اقتصادی تبعیت کند، گرفتار سایههای سنگین سیاست شده، تحلیلگران و فعالان این عرصه، هر روز با چالش تازهای روبهرو میشوند. جایی که هر رنگ قرمز در تابلوها، نه فقط بیانگر کاهش ارزش، بلکه تبلور ناامیدی و بیاعتمادی جمعیاست.
بازار در برههای حساس است که رالی گزارشهای مالی به خط پایان خود رسیده، بازار، همانند صحنه نمایشی با سه کارگردان، در حال کشیده شدن از سه طرف است: سیاست گذاری، ساختاری و بنیادی. جو منفی سیاسی پس از فروکش موج نخست فروش، جانی تازه به تردیدها داده است. گویی وزنهای سنگین به پای بازار بستهاند، و هر خبر منفی همچون موجی سهمگین بازار را به زیر میبرد؛ هیچ گزارش بنیادی یا تزریق مالی نمیتواند به تنهایی نجاتش دهد.
روزهایی را پشت سر میگذاریم که با تمام تلخیاش، تنها حمایتهای قطرهچکانی توانستهاند اندکی از حس غرقشدگی بازار بکاهند. آخر هفتهها، سنگینی این ترس بیشتر میشود و ذهن معاملهگران را گرفتار میکند. در میان این آشفتگی، نگاه تیزبین بازار، خبر از آن میدهد که در هیچکدام از طرفین ماجرا چه ایران و چه غرب نشانی از آشتی و کاهش تنش دیده نمیشود. و همین کافیست تا شاخکهای سیاسی بازار به تکاپو بیفتند.
اما در آن سوی این نبرد، تحولات بنیادی بازار با گزارشهایی فراتر از انتظار رخ نمودهاند. نسبتهای تاریخی به کف رسیدهاند، جایی که معمولاً نقطهی بازگشت بازار است. در این تعادل شکننده، اگر فقط کمی از تنشها کاسته شود، بیش از دویست شرکت آمادهی جهش و رشدند؛ اما باز هم سایهی جنگ، نرخ بهره، و ارز روی شانههای بازار سنگینی میکنند.
البته آمارها هم حکایت از ارزندگی دارند. نسبت P/E بازار به زیر ۶ رسیده، که در مقایسه با میانگین دو سال گذشته (۷.۲۸) افت محسوسی دارد. همینطور نسبت P/S از ۱.۷۷ به حدود ۱.۳۴ رسیده است. با این وجود، نیاز به حمایتهای مالی مستمر، همچون آبی برای خاک خشک بازار، حیاتیتر از همیشه است.
بازاری که اسیر تلاطم شده، برای بازگشت، به دو بال نیاز دارد: یکی حمایت مالی، دیگری پایداری بنیادی. حتی مطرح شدن تعطیلی، هرچند رد شد، میتوانست فرصتی باشد برای تنفس، درک شرایط، و بازنگری استراتژیها. کسانی که تصمیمگیرندهاند باید دریابند که بحران از مغز استخوان بازار گذشته است و تصمیمات فوری نیاز است. بدون آن، سرمایهگذاران دوباره با موجهای سنگین فروش مواجه خواهند شد.
آنچه در روزهای گذشته رخ داد، یک آزمون بیرحمانه بود موج سنگین اول، با تمام خروجیهای نقدینگی، به سختی پشت سر گذاشته شد. بازار به خیال حفظ تنگهی احد، ایستاد؛ اما تنها چند روز بعد، با اندک تلنگری، همه چیز به هم ریخت
واقعیت این است که بازار، اسیر تنش است. تنش یعنی ریسک، یعنی تحمیلی که هزینهاش را سهامداران میپردازند. سربازی بدون سلاح، بدون پشتیبانی، نمیتواند از پس دشمنی با ابزارهای پیشرفته برآید. امیدواری به باز شدن بازار بدون جریان قوی مالی، مثل قدمزدن در میدان مین است. خریداران هنوز امید دارند، اما بدون حمایتی موثر، بازندهی این میدان خواهند بود.
در نهایت، باید پذیرفت که بازار بدون ابزار دفاعی محکوم به شکست است. نه گفتن به حمایتها، یعنی آغوش باز به زیان و سقوط. برای عبور از این تاریکی، معجزهای لازم است یا چیزی به قدرِ معجزه؛ حمایت واقعی، همدلانه، حرفهای.
اینگونه، در میانهی آتش و سرما، بازار همچنان به راه خود ادامه میدهد. نه از سر اختیار، بلکه از اجبار شرایط. در بازی بزرگ سیاست، هر وعدهی حمایت، هر زمزمهای از ثبات، تبدیل به ابزار روانی برای معاملهگران شده است نه به مثابهی نجات، بلکه چون شعلهای ضعیف در دل تاریکی که امید را زنده نگه میدارد.
آنچه در روزهای گذشته رخ داد، یک آزمون بیرحمانه بود موج سنگین اول، با تمام خروجیهای نقدینگی، به سختی پشت سر گذاشته شد. بازار به خیال حفظ تنگهی احد، ایستاد؛ اما تنها چند روز بعد، با اندک تلنگری، همه چیز به هم ریخت. آنهایی که مانده بودند و امید داشتند، حالا در صف فروشاند؛ سربازانی خسته از وعدههای بیعمل، ناامید از مقاومتی بیپشتوانه.
بازگشایی نمادها، بهویژه خودرو، فقط تصویری از تفاوتِ حمایتدار و بیپشتوانه را ترسیم کرد؛ گویی در این میدان نبرد، فقط آنهایی که پشتشان گرم است، میتوانند دوباره قد بکشند. بقیه، با دستان خالی، فقط تماشاگر سقوط خویشاند.
هیچکس نمیپرسد که آیا این همه فشار، این همه سنگینی، سزاوار بازاری است که به نوعی، حامل نبض اقتصاد و امید مردم است؟ همه نگاهها فقط به نمودارهاست؛ به رنگها؛ به درصدهای افت. اما پشت هر عدد، سرمایهی انسانی است؛ باورهایی که در بادِ بیاعتمادی از هم میپاشند.
در چنین شرایطی، عبور از بحران فقط با توازن دو عامل ممکن است؛ حمایت حقیقی و بنیادهای قوی. اگر یکی نباشد، دیگری هم بیاثر میشود. باید دستها را پُر و جریان نقدینگی را تقویت کرد و با قدرتی بیش از کلمات، به میدان برگشت. باید با برنامه و حمایت وارد شد، نه با امیدی کور. اگر قرار است روزی دوباره سبز شود، آن روز با معجزه نمیآید؛ با برنامه، حمایت و فهمِ درست از شرایط میرسد.
اما آنچه از دل این روایت برمیآید، نه تنها تصویر بازار امروز است، بلکه پیامد تصمیماتیست که فردای آن را رقم خواهند زد. در این جدال نابرابر میان سیاستهای ناپایدار و بنیانهای امیدوار اقتصادی، تنها چیزی که میتواند چرخ این بازار را از گل بیرون بکشد، همزمانی دو عنصر است: جریان مستمر حمایت و تقویت اعتماد. بدون آن، همه چیز، هرچند پُرپتانسیل و امیدآفرین، به حاشیه رانده خواهد شد.
در هنگامه جهش ملی به سوی انرژیهای پاک، ایران بزرگترین قرارداد بازرسی تجهیزات نیروگاههای خورشیدی…
افزایش حوادث در پتروشیمیهای کشور هشداری جدی به سازمانهای مسئول است؛ جایی که فرسودگی تجهیزات،…
در شرایطی که صنعت فولاد کشور با چالشهای تأمین، نوسانات بازار و تغییرات راهبردی مواجه…
به گزارش سرمایه فردا، بعد از جنگ دوازده روزه این تصور نزد بسیاری وجود داشت…
از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۳، قیمت هر بند کاغذ تحریر با رشدی چشمگیر از حدود…
درست زمانی که بازارهای مالی با چالشهای تورمی و سیاستهای انقباضی دستوپنجه نرم میکنند، خبر…