به گزارش سرمایه فردا، بازگشت به جهان «ترون» همیشه با پرسشی همراه بوده است: آیا میتوان میان نوستالژی یک اسطوره و نیازهای سینمای امروز تعادلی برقرار کرد؟ «Tron: Ares» پاسخی پرزرقوبرق به این پرسش است؛ فیلمی که بیش از آنکه به عمق فلسفه دیجیتال و پرسشهای اخلاقی بپردازد، بر سرعت، نور و هیجان تکیه دارد. این بار، داستان نه صرفاً درباره سفر به درون شبکه، بلکه درباره عبور برنامهها به جهان واقعی است؛ ایدهای وسوسهبرانگیز که میتوانست مرز میان انسان و ماشین را به چالش بکشد، اما در عمل بیشتر به یک نمایش بصری بدل میشود. «آرس» با موتورسیکلتهای نوری، موسیقی کوبنده و طراحی صحنه خیرهکننده، تجربهای تماشایی میسازد، اما همانقدر که چشم را تسخیر میکند، ذهن را در سکوتی نیمهتمام رها میسازد. این فیلم بیش از هر چیز یادآور فاصلهای است که میان میراث ضدسیستمی ترون کلاسیک و بلاکباسترهای امروز شکل گرفته است؛ فاصلهای که تماشاگر را میان دلتنگی و هیجان معاصر معلق نگه میدارد.
چهار دهه از زمانی که «ترون» برای اولین بار صفحه سینما را شبیه مدارهای الکترونیکی کرد گذشته است؛ فیلمی که در آغاز جدی گرفته نشد اما آرامآرام به اسطورهای کالت بدل شد. حالا «Tron: Ares» میخواهد این اسطوره را دوباره شارژ کند؛ با دنیایی براقتر، اکشنی پرسرعتتر و ایدههایی که روی کاغذ هنوز وسوسهبرانگیز هستند. نتیجه، فیلمی است که بیشتر از آنکه ذهن را درگیر کند، چشم را تسخیر میکند و همین فاصله، نقطه اصلی بحث درباره «آرس» است.
«Tron: Ares» سومین فیلم این مجموعه است؛ تجربهای که تلاش میکند میان احترام به گذشته و میل به یک بلاکباستر معاصر تعادل برقرار کند. داستان بار دیگر به جنگ قدرت میان دو غول فناوری میپردازد: انکام، میراث کوین فلین و شرکت رقیب دیلینجر سیستمز. در مرکز این نزاع، «کد پایداری» قرار دارد؛ فرمولی افسانهای که میتواند موجودات و اشیای دیجیتال را در دنیای واقعی ماندگار کند.
ایده، همچنان جذاب است. جهانی را تصور کنید که در آن برنامهها میتوانند از صفحه مانیتور بیرون بیایند، پوست و استخوان بگیرند و در خیابانهای شهر حرکت کنند. فیلم از همین نقطه شروع میکند و خیلی زود به معرفی «آرس» میرسد؛ برنامهای امنیتی با بازی جرد لتو که از دل شبکه به جهان واقعی پرتاب میشود. او ابزار قدرت دیلینجر است؛ سربازی دیجیتال با بدنی ظاهراً انسانی و ذهنی کاملاً کدنویسیشده.
مشکل از جایی آغاز میشود که فیلم به جای مکث روی پیامدهای چنین اختراعی، بیوقفه به جلو میدود. مفاهیمی مانند خلق موجودات آگاه، اخلاق بردهداری دیجیتال یا امکان پایان دادن به کمبود منابع، همگی حضور دارند اما فیلم با آنها مثل ایستگاههای عبوری برخورد میکند.
آرس بهعنوان شخصیت مرکزی، پتانسیل بالایی دارد: موجودی ناآشنا با احساسات انسانی که آرامآرام با تناقضات جهان واقعی مواجه میشود. جرد لتو این نقش را با سردی و خشکی بازی میکند؛ انتخابی که از نظر مفهومی قابل دفاع است اما در اجرا، شخصیت را از جرقهای انسانی خالی میکند. آرس بیشتر شبیه یک آواتار نمایشی است تا قهرمانی که تماشاگر بخواهد دنبالش کند.
در مقابل، اوان پیترز در نقش جولیان دیلینجر با انرژی و اغراق کنترلشده، جذابترین بازی فیلم را ارائه میدهد. او تصویر آشنای مدیر دنیای فناوری را میسازد؛ جاهطلب، عصبی و تشنه توجه. گرتا لی در نقش ایو کیم، مدیرعامل انکام، تلاش میکند وزن احساسی داستان را بالا ببرد اما شخصیتپردازی محدود اجازه نمیدهد بازی او به نقطه اوج برسد. جودی ترنر-اسمیت در نقش آتنا، برنامهای جنگجو و بیرحم، از معدود چهرههاییست که نوعی قدرت خام را به فیلم تزریق میکند.
از نظر بصری، «Tron: Ares» دقیقاً همان چیزی است که انتظارش میرود؛ نورهای قرمز و آبی، موتورسیکلتهای نوری و تعقیبوگریزهایی که قوانین فیزیک را به تمسخر میگیرند. سکانس تعقیب لایتسایکلها در دنیای واقعی، یکی از بهیادماندنیترین لحظات فیلم است و نشان میدهد این جهان هنوز ظرفیت شگفتزده کردن دارد.
موسیقی متن، ساخته ناین اینچ نیلز، قلب تپنده فیلم است. ضرباهنگ صنعتی و سنگین موسیقی، انرژی لازم را به صحنههای اکشن میدهد و حتی در لحظاتی که روایت دچار افت میشود، تماشاگر را در جریان نگه میدارد. این موسیقی شاید نزدیکترین عنصر به روح یاغی و متفاوت ترون کلاسیک باشد.
با این حال، فیلم در روایت بیش از حد به توضیح متوسل میشود. دیالوگها اغلب نقش بروشور راهنما را دارند و شخصیتها زیاد توضیح میدهند که چه میکنند و چرا. این حجم از شفافسازی، فضای ابهامآمیز و رازآلود جهان ترون را کمرنگ میکند؛ جهانی که زمانی با سکوتها و پرسشهای ناتمامش جذاب بود.
اشکال اساسی «Tron: Ares» در سوءبرداشت از هویت این فرنچایز است. ترون همیشه ترکیبی از کنجکاوی تکنولوژیک و روحی ضدسیستمی بوده؛ داستان فردی خلاق در برابر ساختارهای عظیم شرکتی. در «آرس»، تمرکز روی مدیران میلیاردی و رقابتهای شرکتی، آن حس همذاتپنداری را کمرنگ کرده است. درگیریها بزرگ هستند اما شخصی نیستند و همین باعث میشود خطرات داستان بیشتر شبیه نمودارهای سهام به نظر برسند.
فیلم برای طرفداران قدیمی مجموعه هنوز نکات لذتبخش دارد: ارجاعات بصری، بازسازی فضاها و حتی حضور کوتاه جف بریجز که لبخند نوستالژیک به لب میآورد. این لحظات نشان میدهد سازندگان به ترون علاقه دارند، هرچند گاهی این علاقه بیشتر به شکل بازسازی ویترین گذشته بروز میکند تا فهم عمق آن.
با این حال «Tron: Ares» فیلمی است پرزرقوبرق، پرصدا و خوشساخت که درگیر شدن با ایدههای بزرگش را جدی نمیگیرد. اکشن، طراحی صحنه و موسیقی، تجربهای دیدنی میسازند اما فقدان قلب روایی و پرسشهای اخلاقی عمیق، آن را از تبدیل شدن به اثری ماندگار بازمیدارد. این ترون روشن است، سریع است و گوشها را پر میکند؛ اما ذهن را کمتر از آنچه انتظار میرود، درگیر نگه میدارد.
نخستین حضور سولماز حسینی در قاب تصویر با نقشی پرچالش در سریال «شغال» آغاز شد؛…
خداحافظی «پدر راک ایران» از دنیای موسیقی، نه فقط پایان کار یک هنرمند، بلکه بسته…
سخنان اخیر رئیسجمهور در مراسم روز دانشجو بار دیگر بحثی جدی درباره جایگاه زبان و…
فیلم «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علیمحمدی و علیاکبر حیدری، نه صرفاً یک اثر سینمایی،…
ماجرای مرگ مشکوک زن جوانی در اسلامشهر، از سقوط ناگهانی او در خیابان آغاز شد…
ماجرای درگیری یک جوان افغان با مسعود، جوان ایرانی در جنوب تهران، از یک اعتراض…