در فاصلهای کوتاه، پنج پرونده جنایی در تهران و کرج، بار دیگر زنگ خطر را درباره گستره خشونت شهری، ضعف نظارت و فروپاشی روابط انسانی به صدا درآوردند. از قتل مهران در شب چهارشنبهسوری بهدست دو جوان با انگیزه انتقام ناموسی، تا مرگ سعید در درگیری مقابل تعویض روغنی، و قتل صرافی در میدان موج در جریان معاملهای مالی، هر سه روایت نشان میدهند که خشونت نه در خلأ، بلکه در بسترهایی از بیپناهی، بیاعتمادی و فقدان مداخله مؤثر شکل میگیرد. یکی دیگر در خیابان به دلیل کیف قالی گرفتار دعوای خونین می شود و یکی دیگر در دعوای زناشویی به قتل برادرزنش گرفتار میشود.
در هر پرونده، عاملان قتل از روابط شخصی، فشار روانی یا اختلافات مالی بهعنوان محرک استفاده کردهاند، اما آنچه نگرانکنندهتر است، تکرار الگوهای مشابه در نبود سازوکارهای پیشگیرانه، حمایت اجتماعی و نظارت قضایی مؤثر است. این سه روایت، نه صرفاً داستانهایی از جنایت، بلکه آینهای از شکافهای اجتماعی و نهادیاند که اگر دیده نشوند، قربانیان بعدی تنها مسئله زمان خواهند بود.
چهارشنبهسوری برای بسیاری شب شادی است، اما برای خانواده مهران، به شب سوگ بدل شد. مهران، قربانی رابطهای که از عشق آغاز شد و با تهدید و اخاذی به خشونت کشیده شد. اعترافات متهمان نشان داد که انگیزه قتل، نه مالی بلکه حفظ آبرو و انتقامجویی خانوادگی بوده است. دادگاه حالا باید درباره سرنوشت دو متهم تصمیم بگیرد اما پرسش باقیست: آیا قانون میتواند مرز میان غیرت و جنایت را روشن کند؟
شب چهارشنبه سوری سال ۱۴۰۳ مرد جوانی به نام مهران در جریان تیراندازی افراد ناشناس در منطقه پایگاه نعمت آباد به طرز هولناکی مقابل خانه اش به قتل رسید.
بلافاصله رسیدگی به موضوع در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت و اقدامات لازم برای شناسایی عاملان جنایت آغاز شد.در حالی که جسد با دستور بازپرس جنایی به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد،تحقیقات جنایی برای روشن شدن راز ماجرا کلید خورد.
اولین تحقیقات
در گام نخست از تحقیقات جنایی مشخص شد که مهران از مدتی قبل با دختری به نام آرزو در ارتباط بوده است که رابطه آنها در این اواخر با تنش همراه شده بود.تا جایی که برادر آرزو چند بار با مقتول درگیری لفظی پیدا کرده بود.
در جریان تحقیقات به جز این مورد دشمنی و خصومت دیگری محرز نشد به این ترتیب برادر آرزو تحت تحقیقات قرار گرفت و به ارتکاب جنایت با همدستی دوستش به نام امین اعتراف کرد.
با اطلاعاتی که برادر آرزو به نام امید؛ ماموران جنایی داد، امین نیز شناسایی و دستگیر شد و به تیراندازی مرگبار اعتراف کرد.به این ترتیب با صدور کیفرخواست برای متهمان پرونده، رسیدگی به اتهامات آنها در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران ادامه پیدا کرد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیای دم مهران تقاضای قصاص قاتل را کردند.سپس امین پای میز محاکمه رفت و در دفاع از خود گفت:«مدتی قبل از جنایت بود که امید را دیدم.او بسیار به هم ریخته و کلافه بود.ما با هم همشهری بودیم و انید از کودکی دوست نزدیک من بود.نمی توانستم او را در این حالت ببینم و بی تفاوت باشم.برای همین با اصرار از او خواستم علت ناراحتی اش را بگوید.بالاخره لب باز کرد و گفت موضوع به خواهرش مربوط است.می گفت آرزو از مدتی قبل با پسری در ارتباط بوده و حالا آن پسر از سادگی و علاقه آرزو سواستفاده کرده است.او از آرزو تعدادی عکس های شخصی به دست آورده بود و از طریق آن اقدام به اخاذی از او می کرد.امید می گفت که آن پسر با تهدید انتشار عکس ها می خواهد ما را از ترس آبرویمان مجبور به باج دادن کند.»
متهم ادامه داد:«امید می گفت از هر راهی وارد شده برای اینکه این پسر را وادار کند که از این موضوع دست بردارد اما او هم چنان آرزو و خانواده اش را اذیت می کند.بالاخره با هم فکر کردیم که راهی جز این نداریم که او را از سر خواهر امید برداریم جون ناموس امید هم مثل ناموس خودم بود من تصمیم گرفتم که کمکش کنم.برای همین اسلحه تهیه کرده و سر راه آن پسر رفتیم.اما ابتدا من به او تیراندازی کردم و اتهامم را قبول دارم.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکیل او برای صدور رای وارد شور شدند.
سه سال پیش، در جنوب تهران، مردی به نام سعید در مقابل تعویض روغنی جان باخت. اما پشت این حادثه، داستانی پیچیده از طلاق، مزاحمت، و تلاش زنی برای ساختن زندگی مستقل نهفته بود. قاتل، صاحب مغازهای بود که از مزاحمتهای روزانه خسته شده بود و در لحظهای از خشم، ضربهای زد که مرگآور شد. حالا با مرگ متهم در زندان، خانواده مقتول تقاضای دیه از بیتالمال کردهاند اما آیا این پایان ماجراست یا آغاز پرسشهایی تازه درباره مسئولیت اجتماعی و حمایت از زنان آسیبدیده؟
سه سال قبل رسیدگی به یک درگیری خونین در مقابل یک تعویض روغنی در حالی در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت که تحقیقات ابتدایی حکایت از این داشت که صاحب تعویض روغنی عامل قتل است.
رسیدگی به این موضوع با اعلام از سوی کادر درمان یکی از بیمارستان های جنوب تهران در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت.مرد جوانی به نام سعید با حال وخیم به بیمارستان منتقل شده بود و در حالی که به دلیل اصابت جسم به سخت به سرش حال وخیمی داشت تحت معالجه و درمان قرار گرفت اما شدت اصابت ضربه به حدی بود که جان باخت.
به این ترتیب در اولین قدم از تحقیقات با دستور بازپرس جنایی صاحب تعئیض روغنی شناسایی و دستگیر شد.
اعتراف به قتل
متهم در همان برخورد ابتدایی با ماموران پلیس به قتل اعتراف کرد و گفت:«مدتی بود که مقتول هر روز مقابل مغازه من می آمد و دادو بیداد راه می انداخت.طبقه بالای مغازه من خانه ای مسکونی است که آن را به همسر سابق سعید اجاره داده بودم.او به بهانه ملاقات با همسر سابقش برای کسب و کار من مشکل ایجاد می کرد.روز حادثه بالاخره اینقدر عصبانی ام کرد که با او درگیری لفظی پیدا کردم.بعد برای اینکه دسب بردارد و از آنجا برود میله بلندی را که با آن کرکره مغازه ام را پایین می آوردم برداشتم و با آن ضربه ای به سر سعید زدم اما فکرش را هم نمی کردم که این ضربه باعث مرگ او شود.من سعید را نمی شناختم و از او کینه ای نداشتم که به خاطر آن از عمد تصمیم به کشتنش بگیرم.»
در ادامه تحقیقات جنایی همسر سعید نیز احضار شد و در توضیح ماجرا گفت:«دو ماه بود که از سعید جدا شده بودم.او مرد بداخلاقی بود و در تمام سال هایی که با او زندگی می کردم به من خرچی نمی داد تنگنا و مضیقه زندگی می کردم.برای همین تصمیم به جدایی از او گرفتم و با اینکه بعد از طلاق هم وضعیت مالی وحشتناکی داشتم اما به هیچ وجه حاضر به بازگشت به آن زندگی نبودم.»
همسر مقتول ادامه داد:«خانه ای که در طبقه بالای تعویض روغنی بود اجاره کردم و با صاحبخانه که صاحب مغازه تعویض روغنی هم بود حرف زدم تا برای پرداخت اجاره کمی به من مهلت دهد که کار پیدا کنم.می خواستم زندگی خودم را بسازم اما همسر سابقم دست از سرم برنمی داشت.او آدرس محل جدید زندگی ام را پیدا کرده بود و برایم مزاحمت ایجاد می کرد.هر روز مقابل خانه می آمد و داد و بیداد از من می خواست پایین بیایم.روز حادثه متوجه درگیری او و صاحب مغازه شدم اما فکر نمی کردم کار به اینجا بکشد.»
مرگ متهم به قتل
در حالی که رسیدگی به پرونده در مرحله تحقیقات تکمیل شد پرونده با شکایت اولیای دم با صدور کیفرخواست برای متهم به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در جلسه محاکمه اولیای دم تقاضای قصاص متهم را کردند و او بار دیگر در دفاع از خود عنوان کرد که قصد قتل سعید را نداشته است.با این حال بنا بر ادله موجود و به تقاضای اولیای دم قضات دادگاه بعد از مشورت متهم را به قصاص محکوم کردند.اما دو هفته بعد از اینکه رای صادر شده به متهم ابلاغ شد او که به دیابت مبتلا بود به علت بالا رفتن قند خون در زندان ایست قلبی کردد و جان باخت.
با مرگ متهم اولیای دم بار دیگر با حضور در شعبه سیزدهم دادگاهکیفری یک استان تهران تقاضای دریافت دیه از بیت المال را کردند.نظر هیئت قضایی بعد از مشورت به این خانواده اعلام خواهد شد.
قتل صراف در میدان موج، نه یک درگیری لحظهای بلکه نتیجه یک نقشه از پیش طراحیشده بود. دو مرد جوان که با مقتول مراودات مالی داشتند، در روز معامله دلار و تتر، او را به قتل رساندند و با خودرویی از محل گریختند. پلیس با ردیابی دوربینها و اقدامات اطلاعاتی، هر دو متهم را در کرج بازداشت کرد. این پرونده، بار دیگر نشان داد که در فضای مبهم معاملات ارزی، مرز میان اعتماد و خیانت چقدر باریک است. رئیس پلیس آگاهی پایتخت از دستگیری عاملان قتل مرد صراف در میدان موج، خبر داد.سردار علی ولیپور گودرزی؛ رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، اظهار کرد: ساعت ۱۱:۵۰ صبح روز ۸ مهر ماه، شهروندان با تماس با مرکز فوریتهای پلیسی خبر از یک درگیری منجر به قتل در خیابان اقاقیا نزدیک میدان موج دادند. با اعلام این خبر تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم بلافاصله در محل حادثه حاضر شدند.
وی افزود: بر اساس بررسیهای اولیه و بازبینی دوربینهای مداربسته، مقتول ۳۵ ساله به نام “سعید” هدف گلوله قرار گرفته و جان باخته است. تصاویر دوربینها نشان میدهد که وی حدود ساعت ۱۰:۲۰ وارد محل شده و پس از آن، فردی دیگر نیز وارد صحنه شده، مدتی در خودرو مقتول نشسته و پس از درگیری با مقتول با شلیک ۲ گلوله به سمت ضلع شمالی محل حادثه متواری شده است.
این مقام ارشد انتظامی عنوان کرد: در صحنه جرم مقدار زیادی ارز یورو روی زمین ریخته شده بود. بررسیها نشان میدهد مقتول صاحب یک واحد صرافی در منطقه سعادتآباد تهران بوده است.
سردار گودرزی گفت: در نخستین مرحله از تحقیقات، کارآگاهان با بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت متوجه شدند که عامل قتل، پس از ارتکاب جرم از خودروی مقتول پیاده شده و سوار بر خودروی دیگری میشود که از قبل در محل منتظر او بوده است. همین سرنخ موجب شد تا مسیر تحقیقات وارد مرحلهای تازه شود.
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ ادامه داد: کارآگاهان با انجام اقدامات فنی و اطلاعاتی، پلاک خودروی دوم را شناسایی و صاحب آن را ردیابی کردند. در ادامه مشخص شد دو مرد مظنون از مشتریان قدیمی صراف مقتول بودهاند و همین ارتباط، مسیر رسیدن به آنها را هموار کرد.
وی افزود: در بررسیهای بعدی و با اقدامات اطلاعاتی و پلیسی، مخفیگاه دو مرد جوان در کرج شناسایی شد. تحقیقات نشان میداد آنها رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند و پس از قتل، به این شهر گریختهاند. با بهدستآمدن این اطلاعات، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با هماهنگی مقام قضایی، در دو عملیات همزمان و ضربتی، هر دو متهم را تحت مراقبتهای نامحسوس بازداشت کردند.
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: عامل اصلی جنایت در بازجوییها گفت که مدتی با مقتول مراودات مالی داشته است. روز حادثه قرار بود مقتول برای او دلار بیاورد و در مقابل، تتر دریافت کند، اما پیش از آن، او و همدستش نقشه قتل را طراحی کرده بودند. به گفته متهم، هنگام تحویل چمدان دلار، میان آنها مشاجرهای در میگیرد و او در لحظهای از عصبانیت با سلاحی که همراه داشت، دو گلوله به مقتول شلیک میکند. سپس با خودرویی که همدستش در آن منتظر بوده، از محل میگریزند.
بامداد ۱۹ خرداد امسال، از طریق بازپرس ویژه قتل یک فقره مجروحیت منجر به قتل و فوت فرد مجروح در بیمارستان به اکیپ بررسی صحنه قتل و کارآگاهان اداره دهم این پلیس اعلام شد.
کارآگاهان اداره دهم بلافاصله به همراه تیم بررسی صحنه جرم مرکز تشخیص هویت، بازپرس ویژه قتل و پزشکی قانونی در سردخانه بیمارستان حاضر شدند و جسد مردی ۳۸ ساله متأهل، پیچیده شده در ملحفه بیمارستانی مشاهده شد که بعدا مشخص شد او یک سارق کیف قاپ بوده است.
در بررسیهای اولیه آثار یک جراحت در سمت چپ گردن مشهود بود و حسب دستور قضائی جسد برای تعیین علت فوت به پزشکی قانونی منتقل شد که متعاقباً مشخص شد یک ساعت پیش مقتول با موتورسیکلت به میدان محمدیه مراجعه که با راننده و ترک نشین یک دستگاه موتورسیکلت دیگر درگیر و بر اثر اصابت چاقو به گردن مصدوم شده و قبل از رسیدن به بیمارستان فوت شده است.
کارآگاهان اداره دهم در ادامه تحقیقات نامحسوس ادامه داشت تا اینکه در نهایت نتیجه داد و متهم در ۲۳ تیرماه شناسایی و دستگیر شد.
متهم در بازجوییهای انجام شده اظهار داشت که شب حادثه به همراه دوستش در میدان محمدیه متوجه شده که ۲ زورگیر در حال سرقت از یک شهروند هستند که برای کمک به شهروند مذکور با سارقان درگیر شده که در نهایت طی این درگیری به ضرب سلاح سرد یکی از سارقان را مجروح کرده است اما نمی دانسته که وی به قتل میرسد.
با اعتراف متهم و طی روال قانونی پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شده و متهم پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه دادگاه اولیای دم مقتول که مادر و سه فرزندش بودند، برای متهم درخواست قصاص کردند .
سپس متهم برای دفاع از خود پای میز محاکمه حاضر شد و گفت:«در حوالی میدان محمدیه متوجه دو سارق شدم که سد راه زن جوانی شده بودند . من و دوستم برای کمک به او رفتیم . بعد آنها به ما حمله کردند و محل را ترک کردیم . پس از طی مسافتی مقتول و دوستش سد راهم شده و میلاد ضربه ای با چاقو به بازوی من زد . من هم برای دفاع ضربه ای سمت او انداختم . فکر نمی کردم اتفاقی افتاده و از آنجا رفتم و زندگی عادی خودم را داشتم . در مغازه مشغول کار بودم که پس از یک ماه دستگیر شدم و فهمیدم میلاد فوت کرده است . اولینبار بود که اورا می دیدم . مرحوم با یک مرد دیگر بود. یکی با موتور کلیک و دیگری با موتور لاکی . وقتی پیاده شدند چاقو دستشان بود .»
سپس وکیل متهم در دفاع از او گفت:«موکل با دیدن سارقان که در حال زورگیری از مینا بودند ، به کمک بزه دیده رفته که مهاجمان با چاقو به او حمله می کنند . بعد هم دنبال او رفته و ۱/۵ کیلومتر پایین تر سد راه او شدند.بر اساس گزارش پزشکی قانونی وجود الکل در زجاجیه و متافتامین در خون مرحوم نشان می دهد آن زمان در حالت عادی نبوده است . یک ضربه سمت قلب موکل می زند که به دستش اصابت می کند . موکل هم ضربه ای به سمت او می اندازد که تصور کرده به دست میلاد اصابت می کند . مقتول سابقه دار است و محل درگیری تا بیمارستان فاصله زیادی نداشته اما دوستش او را دیر به بیمارستان رساند . مرحوم و دوستش سر مالی با هم اختلاف داشتند و احتمال دارد به همین خاطر او را دیر به بیمارستان رسانده باشند . اصل دفاع و تناسب در دفاع محرز است و تقاضای برائت دارم . »
در این قسمت از محاکمه وکیل اولیای دم اظهار داشت:«یک ماه از قتل تا دستگیری متهم طول کشید و اظهارات متناقضی در پرونده مطرح شده است . متهم اقرار داره که مشکل اعصاب و روان داشته و روی بدنش جای خودزنی وجود دارد . مینا استمداد کمک نکرده بود و متهم در صورتی که قصد کمک داشت می توانست با پلیس تماس بگیرد . میلاد و دوستش هر دو موتور داشتند . پس چطور می توانستند موتور مینا را سرقت کنند و با خود ببرند؟ مینا با خانواده مقتول رفت و آمد داشت و او را می شناخت. چطور میلاد از فردی که او را می شناسد ، سرقت می کند؟»
همسر مقتول نیز در پایان جلسه گفت:«من و همسرم ۱۴سال زندگی کردیم و در این مدت ندیدم مشروب بخورد یا مواد بکشد . آن شب چند بار به خانه آمد و آخرین بار قصد رفتن به خانه مادرش را داشت .»
در پایان جلسه قضات دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند.
پدر مقتول اعلام کرد که از خون فرزندش گذشت نخواهد کرد
پایان خونین درگیری زن و شوهری با قتل برادرزن
فاطمه شیخ علیزاده
اواخر سال ۱۴۰۳ مرد جوانی به نام حمید در حالی که با ضربات چاقو به شدت مجروح شده بود توسط خانواده خود به بیمارستان منتقل شد.بلافاصله اقدامات درمانی تیم پزشکان و پرستاران برای نجات جان مرد جوان آغاز شد اما شدت ضربات وارد شده بر بدن حمید به قدری زیاد بود که او جان خود را از دست داد.
به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت و بازپرس جنایی بالای سر جسد حمید در سردخانه بیمارستان حاضر شده و تحقیقات را آغاز کردند.
نخستین کسانی که هدف تحقیقات قرار گرفتند خانواده حمید بودند که او را با حال وخیم به بیمارستان منتقل کرده بودند.آنها احضار داشتند که حمید در درگیری با داماد خانواده به نام ایمان مجروح شده و جان خود را از دست داده است.
خواهر مقتول به نام حمیرا که شوهرش عامل این جنایت بود در نخستین تحقیقات گفت:«مدتی قبل با جوانی به نام ایمان عقد کردم و قرار بود با همدیگر زیر یک سقف برویم اما وقتی چند ماهی از ازدواج ما گذشت به این نتیجه رسیدم که ایمان مرد مناسبی برای زندگی من نیست.با توجه به اینکه قبلا هم یک بار در زندگی مشترک شکست خورده بودم و از ازدواج قبلی ام دو فرزند دارم؛ دلم نمی خواست با طولانی شدن مدت زندگی ام با ایمان بار دیگر فرزندانم دچار آسیب شوند.برای همین تصمیم گرفتم هر چه زودتر به این ازدواج پایان دهم و به ایمان گفتم که نمی خواهم با تو زندگی کنم اما او دست بردار نبود و برای من و خانواده ام مزاحمت ایجاد می کرد.»
این زن جوان ادامه داد:«تصمیم من برای پایان دادن به این ازدواج قاطع بود برای همین اصلا دلم نمی خواست بار دیگر ایمان را ببینم.مطمئن بودم با او آینده ای ندارم و به مشکلات و بن بست برمی خوریم.اام ایمان که نمی توانست با من وارد گفتگو شود روز حادثه مقابل خانه مان آمد و با برادرم درگیر شد.او در جریان درگیری با قمه بزرگی که همراه داشت به برادرم چهار پنج ضربه کاری وارد کرده و او را به کام مرگ کشاند.»
با اظهارات خانواده مقتول داماد خانوده ردیابی و دستگیر شد و از همان ابتدا به جنایت مرگبار اعتراف کرد. با اعتراف و اقاریر صریح متهم، بازسازی صحنه جرم و صدور کیفرخواست؛ پرونده پس از تکمیل تحقیقات برای رسیدگی به شعبه دوازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد و متهم پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه رسیدگی پدر حمید به عنوان ولی دم پرونده پای تریبون قرار گرفت و گفت:«من فقط یک پسر داشتم که ایمان او را بی رحمانه از من گرفت.از روزی که تنها پسرمان به قتل رسیده، زندگی مان سیاه شده و برای همین من به هیچ وجه از خون پسرم نمی گذرم و تقاضای من قصاص قاتل فرزندم است.»
سپس نوبت به متهم رسید که برای دفاع از خود پای میز محاکمه حاضر شود.ایمان در دفاع از خود چزئیات حادثه را شرح داد و گفت:«من و حمیرا هر دو در یکی از بیمارستان های تهران به عنوان خدمه استخدام بودیم.مدتی بود که من دلباخته حمیرا شده بودم اما خانواده من به دلیل اینکه او قبلا ازدواج کرده و دارای دو فرزند بود با ازدواجمان مخالف بودند.از طرفی خود حمیرا می گفت که دلش نمی خواهد بار دیگر با یک انتخاباشتباه در زندگی اش دچار شکست شود.اما به حدی او را دوست داشتم که حاضر بودم برای رسیدن به او خودش و بقیه را به هر نحوی شده راضی کنم.»
متهم ادامه داد:«به حمیرا گفتم هر کاری لازم باشد برای جلب رضایت او می کنم.او هم از من خواست ماشینم را به نامش بزنم و بعد هم مبلغ زیادی پول به او دادم.بالاخره هرطور بود خانواده من هم راضی به این وصلت شدند و عقد کردیم.حمیرا برای من شرط گذاشته بود که فرزندانش را هم از همسر قبلی اش بگیرم تا با ما زندگی کنند و من حتی این شرطش را هم قبول کردم.بعد از عقد هم سعی می کردم برای او چیزی کم نگذارم و به مناسبت های مختلف هدیه های خیلی گران قیمتی را که در نظر داشت برایش تهیه می کردم.به عنوان مثال در مراسم شب یلدا حدود چهل میلیون تومان بابت هدایای مراسم آن شب هزینه کردم.»
متهم در مورد شروع اختلافات خود با حمیرا گفت:«چند ماهی که از عقد من و حمیرا گذشت او شروع به بهانه گیری کرد و می گفت من نمی توانم او را خوشبخت کنم.حمیرا تصمیم به جدایی گرفته بود و من نتوانستم او را متقاعد به ادامه زندگی کنم برای همین به او گفتم لااقل ماشین و پول های من را پس بده اما او قبول نمی کرد که این اموال را به من برگرداند.هر بار می خواستم با او صحبت کنم موفق نمی شدم برای همین چند بار سراغ خانواده اش رفتم و همین باعث ایجاد درگیری بین من و خانواده همسرم شد.تا اینکه شب قبل از حادثه به برادرش گفتم که می خواهم به خانه شان بیایم و به حدی خشمگین بودم که فردای آن روز با خودم یک چاقو هم بردم.وقتی مقابل خانه چدری حمیرا رسیدم برادرش مقابل در آمد و با هم درگیر شدیم و من در جریان عصبانیت و خشم به او چند ضربه چاقو زدم.از این اتفاق خیلی پشیمانم و تقاضای بخشش دارم.»
قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم برای صدور رای وارد شور شدند.
در شرایطی که صفهای دریافت وام ازدواج طولانیتر از همیشه شدهاند، بانک مرکزی با معرفی…
پس از پنج سال وقفه در روابط هوایی و دیپلماتیک، هند و چین با مجموعهای…
در ساختار پرنوسان اقتصاد ایران، مسیر سرمایه را نه فقط دادههای خرد، بلکه تعامل پیچیدهای…
مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند در دلجویی از خانوادههای پاکبانان جانباخته گفت: در کنار خانوادههای داغدار هستیم…
در حالیکه صنایع فولاد، آلومینیوم، پتروشیمی و معدنی با هزینههای فزاینده تولید مواجهاند، فرمول فعلی…
در روزهایی که شاخص کل بورس به سقف تاریخی خود نزدیک شده، بازار سرمایه ایران…