آخرین اخبار

داستان شرط‌بندی اقتصاددان دولت

به گزارش سرمایه فردا، داستان شرط‌بندی با چوپان مردی که در امتداد جاده‌ای در حومه شهر قدم می‌زند با یک چوپان و یک گله بزرگ گوسفند روبرو می‌شود. به چوپان می‌گوید: «من با تو ۱۰۰ دلار در برابر یکی از گوسفندانت شرط می‌بندم که بتوانم تعداد دقیق این گله را به تو بگویم.»
چوپان به پیشنهادش فکر کند. و با خودش می‌گوید این یک گله بزرگ است، و محال است بتواند درست حدس بزند؛ بنابراین شرط می‌بندد.
مرد می‌گوید: ۹۷۳٫ چوپان متحیر می‌ماند؛ زیرا دقیقاً درست است.
چوپان می‌گوید: «باشد، من مرد و سر حرفم هستم، گوسفندری را بردار.»
مرد یکی را برمی دارد و شروع به دور شدن می‌کند.
چوپان فریاد می‌زند: «صبر کن، فرصتی هم به من بده تا شرطی ببندم. مرد میگوید حتما. چراکه نه. چوپان می‌گوید: «شما اقتصاددان یک اتاق فکر دولتی هستید. «حیرت‌آور!» است.
مرد پاسخ می‌دهد: «دقیقاً! درست می‌گویی! اما به من بگو، چگونه این را استنباط کردی؟» چوپان می‌گوید: «خب، سگم را زمین بگذار تا به تو بگویم.»

اقتصاددان دولتی چگونه محاسبه می‌کند

یک ریاضیدان، یک حسابدار و یک اقتصاددان برای یک شغل درخواست می‌دهند. مصاحبه‌کننده با ریاضیدان تماس می‌گیرد و می‌پرسد «دو بعلاوه دو می‌شود چند؟ ریاضیدان پاسخ می‌دهد «چهار». مصاحبه‌کننده می‌پرسد «دقیقا چهار؟»
ریاضیدان با ناباوری به مصاحبه‌کننده نگاه می‌کند و می‌گوید «بله، دقیقاً، چهار.»
سپس مصاحبه‌کننده با حسابدار تماس می‌گیرد و همان سوال را می‌پرسد «دو بعلاوه دو می‌شود چند؟» حسابدار می‌گوید: «به طور متوسط، چهار؛ ده درصد بده (بالا) یا بگیر (پایین)، اما به طور متوسط، چهار.»
سپس مصاحبه‌کننده اقتصاددان را فرا می‌خواند و همان سوال را مطرح می‌کند که «دو بعلاوه دو می‌شود چند؟»
اقتصاددان بلند می‌شود، در را قفل می‌کند، پرده را می‌کشد، کنار مصاحبه‌کننده می‌نشیند و می‌گوید: «می‌خواهی چند شود»؟
سه اقتصاددان برای شکار رفتند بیرون و با آهوی بزرگی روبرو شدند.
اولین اقتصاددان شلیک کرد، اما یک متر به سمت چپ.
اقتصاددان دوم شلیک کرد، اما یک متر به سمت راست.
سومین اقتصاددان شلیک نکرد، بلکه با پیروزی فریاد زد: ما گرفتیمش! ما گرفتیمش!

نتیجه تئوریهای اقتصادی

از یک ریاضیدان، یک اقتصاددان نظری (تئوریک: اقتصاددانی که فقط در حوزه تئوری‌های اقتصادی کار می‌کند) و یک اقتصادسنجی‌دان خواسته می‌شود تا گربه سیاهی (که واقعا وجود ندارد) را در اتاقی بسته با چراغ‌های خاموش پیدا کنند.
ریاضیدان در تلاش برای یافتن گربه سیاهی است که در اتاق تاریک وجود ندارد دیوانه می‌شود و در نهایت به یک بیمارستان روانی می‌رود.
اقتصاددان نظری قادر به گرفتن گربه سیاهی که در اتاق تاریک وجود ندارد نیست، اما با افتخار از اتاق خارج می‌شود و می‌گوید می‌تواند مدلی بسازد که تمام حرکاتش را با دقت بسیار زیاد توصیف کند.
اقتصادسنجی‌دان با خیال راحت وارد اتاق تاریک می‌شود، یک ساعت به دنبال گربه سیاهی می‌گردد که وجود ندارد. او از اتاق خارج نمی‌شود و از داخل اتاق فریاد می‌زند که او را از گردن گرفته است.

modir

Recent Posts

ادعای وزیر درباره قیمت خودرو

وزیر صنعت قیمت خودرو را تا ۳۵ درصد افزایش داد. حالا برای توجیه اقدام خود…

4 ساعت ago

تعارض منافع در مقررات نظام مهندسی

اعضا هیأت مدیره نظام مهندسی در یک تعارض منافع قرار دارند از سویی باید مدافع…

4 ساعت ago

استراتژی مدیریت اخلاقی

انگیزه‌های مدیریت اخلاقی را می‌توان: عدالت، انصاف و دیگر خواهی دانست. مدیریت اخلاقی اهداف سودآوری،…

4 ساعت ago

تاثیر معاملات بورس انرژی در ناترازی

عبدالخالق زاده گفت: معاملات بورس انرژی به دلیل وابستگی دولتی در منافع عرضه کنندگان تاثیر…

7 ساعت ago

نقش استارتاپ های بخش کشاورزی در تولید محصولات بهداشتی

نقش استارتاپ های بخش کشاورزی در تنظیم بازار و جلوگیری از تولید محصولات غیربهداشتی و…

1 روز ago

مدیریت سیستمی از شغل تا برنامه ملی

مدیریت سیستمی کاربرد فراوانی پیدا کرده که تنها مربوط به شغل نیست. بلکه در برنامه‌های…

1 روز ago