وضعیت موجود ایران را میتوان بر اساس سه شاخص وضعیت اقتصادی، سیاسی و نیز اجتماعی صورتبندی کرد. از دیدگاه اقتصادی، وضعیت ایران در سالهای اخیر با نرخهای تورم بالا و کاهش شدید قدرت خرید شهروندان مشخص میشود. تخمین زده میشود که حدود ۶۰ درصد ایرانیان در حدود خط فقر یا زیر آن زندگی میکنند و بیش از ۸۰ درصد هزینههای مصرفکنندگان ایرانی به تامین مایحتاج ضروری اختصاص مییابد. گرچه نرخ رشد اقتصادی در سالهای اخیر توانسته است ارقام مثبت معناداری را ثبت کند اما از دیدگاه اقتصادی، این آمار تنها افزایش در درآمدهای نفتی را منعکس کرده و بنابراین چشماندازی را برای بهبود عرضه نمیکند. مشخصه اقتصادی وضعیت موجود نشان میدهد که موضوع اقتصاد این قابلیت را دارد که به مسئله محوری و اصلی انتخابات بدل شود. اما لازمه آن این است که سیاستمداران خواهان تغییر بهطور مشخص بر نقش تحریمها در شکلگیری وضعیت موجود و چگونگی مواجهه با آن بهطور معتبری تاکید کنند. آنچه رایدهندگان ایرانی را در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ قانع کرد تا آرای خود را به نفع حسن روحانی به صندوق بریزند این باور بود که تیم وی قادر است با تغییر روند سیاست خارجی، بهبود اقتصادی را نوید دهد. باوری که رویدادهای پس از آن نشان داد، باوری درست بوده است.
از دیدگاه سیاسی، ایران امروز با دو ویژگی مشخص میشود: اول، استهلاک بدنه کارشناسی و بوروکراسی و تنزل سطح سیاستورزی، و دوم، هزینه بالای به حساب رفته ایجاد حاکمیت یکدست. نمودی از مشخصه اول را میتوان در کیفیت نامزدهای انتخاباتی، مشاوران اقتصادی ایشان و سطح مناظرات اقتصادی مشاهده کرد. نکته تاسفآور آن است که در یکی از خطرناکترین گردنههای تاریخی، ایرانیان علاوه بر مسئله اقتصادی ناگزیر با «مسئله ظرفیت» نیز دست به گریبان هستند. بیش از این، ویژگی دوم سیاسی ایران امروز، امکانپذیری تغییر را در ذهن شهروندان تیزبین با تردیدهای جدی مواجه میکند. آیا با وجود هزینههای بالای به حساب رفته، یک تغییر معنادار ممکن است؟ سیاستمدار ایرانی خواهان تغییر، در صورت پیروزی، چه برنامهای برای مواجهه اجتنابناپذیر آتی با ذینفعان سیاسی و اقتصادی وضعیت موجود دارد؟
سومین شاخص تعیینکننده وضعیت موجود به شرایط اجتماعی ایران ۱۴۰۳ ناظر است. طبقه متوسط ایران طی دهه اخیر توسط دو تیغه قیچی تحریمهای اقتصادی و سیاستهای اقتصادی-اجتماعی دولتی بهشدت تضعیف شده است. در همین حال، جوانان به عنوان مهمترین نیروی پیشران کشور تقریباً در همه سیاستهای اجتماعی-اقتصادی به فراموشی سپرده شدهاند و نهتنها خواستهای ایشان هیچ طنینی در فضای سیاسی ندارد بلکه همواره در معرض سرکوب تیغ قدرت نیز قرار دارند. نسل زد ایرانی برخلاف همنسلان خارجی خود، نهتنها دیده نمیشود بلکه غالباً وجود و خواستهایش انکار هم میشود.
مشاهده فوق، این پرسش را پیش میکشد که چرا سیاستمداران ایرانی خواهان تغییر میاندیشند میتوانند با نادیده انگاشتن خواستهای جوانان که بخش بزرگی از آن بهطور قطع با خواستهای عمومی پدران و مادران ایشان نیز همپوشانی دارد، در انتخابات موفق شوند؟ جوانان در پای صندوقهای رای حاضر نمیشوند مگر آنکه احساس کنند سیاستمداران نماینده سیاسی واقعی خواستهای آنها هستند. آنچه در مقایسه تصاویر ستادهای انتخاباتی فعلی با خاطرات گذشته بیش از پیش به چشم میآید، جای خالی جوانان پرشور و امیدواری است که سرزندگی را فریاد کنند.
اعتراضهای اجتماعی سال ۱۴۰۱ نشان داد که بهرغم تاکید معمول بر اهمیت اقتصاد، عدم توجه به خواستهای اجتماعی-سیاسی نیز میتواند به ناخشنودی عمیق دامن بزند. در همین حال، این خواستها در صورت ارائه توسط یک نماینده سیاسی معتبر و قابل باور از این قابلیت برخوردار هستند که به امواج انتخاباتی و بیش از آن تحرک اجتماعی شکل دهند. گرچه شواهد نشان میدهد که در برخی موارد حمایت پدران و مادران از تصمیمهای غیراحساسی، تصمیمی عقلانی بوده است، اما تاریخ هیچگاه تغییر را بینیروی جوانی به خود ندیده است./دنیای اقتصاد
توکلی گفت: نخبگان حوزه صنعت در حوزه داخلی و خارجی، دانش روز دنیا را در…
خسارت ناترازی انرژی در حال حاضر به واسطه سهمیه بندی برق و گاز برای صنایع…
وام مسکن ۸۰۰ میلیونی درحالی که بیش از ۵ ماه گذشته مصوب شده هنوز ابلاغ…
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران گفت: پیشتر به دلیل نبود قراردادهای استاندارد برای معاملات ملکی،…
وزیر صنعت قیمت خودرو را تا ۳۵ درصد افزایش داد. حالا برای توجیه اقدام خود…
اعضا هیأت مدیره نظام مهندسی در یک تعارض منافع قرار دارند از سویی باید مدافع…