کتاب «همسفر آتش و برف» به نویسندگی فرهاد خضری و پژوهش فرزانه مردی، روایتی صمیمی و کمتر شنیدهشده از زندگی شهید سعید قهاری و همسرش فرحناز رسولی است؛ روایتی که فراتر از میدان نبرد، به عمق زندگی خانوادگی و تجربههای پراضطراب اما سرشار از استقامت این زوج میپردازد و تصویری ملموس از همراهی در سختترین شرایط ارائه میدهد.
در جشنواره فجر سال گذشته، یکی از فیلمهای پرترهای که توجه مخاطبان را به خود جلب کرد، اثری بود با عنوان «پیشمرگ»؛ فیلمی که روایتی از عملیاتهای شهید سعید قهاری، سردار سپاه پاسداران، در مقابله با گروهکهای تروریستی غرب کشور پس از پایان جنگ هشتساله ارائه میداد. نام این شهید تا پیش از آن برای بسیاری ناشناخته بود، اما نمایش فیلم و انتخاب آن بهعنوان برگزیده تماشاگران، نخستین مواجهه عمومی و گسترده با شخصیت قهاری شد. در این فیلم، تنها بخش کوتاهی به خانواده او اختصاص یافته بود، اما همین اشاره کافی بود تا مخاطبان دریابند که پشت این نام، شخصیتی مهم و کمتر شناختهشده وجود دارد؛ شخصیتی که اکنون نیازمند روایت کاملتر و عمیقتر از زندگی پرتلاطم اما هدفمندش است.
چه کسی میتواند بهتر از فرحناز رسولی، همسر شهید، این روایت را بازگو کند؟ زنی که در همان اشاره کوتاه فیلم علی غفاری نیز روشن شد که سعید قهاری خود را پیشمرگ او و امثال او قرار داده است. کتاب «همسفر آتش و برف» به قلم فرهاد خضری و با پژوهش فرزانه مردی، تلاشی است برای ثبت جزئیات این زندگی پرماجرا. به مناسبت رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب، گفتوگویی با فرزانه مردی، محقق اثر، انجام شده است.
فرزانه مردی درباره انگیزه خود برای تحقیق گفت: «اشتیاق خانم رسولی برای معرفی همسرشان، شهید سعید قهاری، انگیزه اصلی من بود. ایشان معتقد بودند که این شهید مظلوم واقع شده و نامش کمتر شنیده شده است. من از سال ۱۳۷۶ در حوزه دفاع مقدس تحقیق میکردم، اما نام این شهید را نشنیده بودم. وقتی از فعالیتهای برجسته او و نقش پررنگ همسرش در زندگی مشترکشان آگاه شدم، این زندگی برایم جذابیت پیدا کرد. سی سال زندگی با یک نظامی که هر روز با خطر و احتمال بازنگشتن همراه است، تجربهای متفاوت از زندگیهای عادی است؛ پر از اضطراب، استرس و اخبار ناگوار. همین ویژگیها مرا به کاوش بیشتر در زندگی مشترک این زوج ترغیب کرد. روایت این زندگی از سال ۱۳۹۰ آغاز شد؛ با قرارهای منظم با خانم رسولی و شنیدن خاطراتشان. اهمیت این روایت برای مخاطب امروز در ملموس بودن آن است؛ اینکه نشان میدهد چگونه میتوان در شرایط سخت، همراهی و استقامت را حفظ کرد.»
او درباره منابع مورد استفاده برای تدوین کتاب توضیح داد: «از آنجا که شهید سعید قهاری فرمانده بود، طبیعی است که با افراد و محیطهای مختلفی در ارتباط بوده است. اما در این کتاب تصمیم گرفتیم روایت را از نگاه همسرش، خانم فرحناز رسولی، ارائه دهیم. برخلاف بسیاری از کتابها که با دوستان شهید مصاحبه شده، این اثر صرفاً بر خاطرات خانم رسولی متمرکز است. ما ساعتها پای صحبتهای ایشان نشستیم. اطلاعاتی که ارائه میدادند شامل خاطراتی بود که شهید در خانه تعریف میکرد، عکسهایی که در آلبوم خانوادگی وجود داشت، نامههایی که میانشان رد و بدل شده بود و جزئیات زندگی خانوادگی از نگاه ایشان. گزینش اطلاعات نیز بر اساس تمرکز بر مسائل خانوادگی و زندگی روزمره انجام شد تا روایتی صمیمی و نزدیک به تجربه زیسته خانم رسولی ارائه شود.»
این روایت، تصویری تازه از شهید سعید قهاری ارائه میدهد؛ تصویری که فراتر از میدان نبرد، به عمق زندگی خانوادگی او میپردازد و نشان میدهد چگونه یک زندگی پراضطراب و پرچالش میتواند با همراهی و استقامت، به الگویی برای مخاطب امروز تبدیل شود.
همسفر آتش و برف؛ روایت صبر، ایمان و همراهی در زندگی شهید سعید قهاری
کتاب «همسفر آتش و برف» با پژوهش فرزانه مردی و نویسندگی فرهاد خضری، تصویری تازه از زندگی مشترک شهید سعید قهاری و همسرش فرحناز رسولی ارائه میدهد؛ روایتی که نشان میدهد چگونه صبر، ایمان و همراهی در شرایط دشوار میتواند یک زندگی خانوادگی را به الگویی برای نسل امروز تبدیل کند.
عنوان «همسفر آتش و برف» انتخابی هوشمندانه از سوی نویسنده کتاب، فرهاد خضری، است؛ عنوانی که بهخوبی روح زندگی مشترک شهید سعید قهاری و همسرش فرحناز رسولی را بازتاب میدهد. آتش در این عنوان نماد سختیها، جنگها و چالشهایی است که یک نظامی همچون قهاری در میدان نبرد با آن روبهرو میشود. در مقابل، برف نماد آرامش و حمایت همسر است؛ همان نیرویی که آتش را فرو مینشاند و خانه را به پناهگاهی امن بدل میکند. رسولی در طول سی سال زندگی مشترک، با صبر و استقامت، فضایی آرام برای همسرش فراهم کرد و در کنار فرزندان، خانهای ساخت که نقطه قوت و پشتوانهای برای سردار قهاری در برابر سختیهای بیرونی بود. این عنوان، فرهنگ همسری و همراهی بیقید و شرط را در شرایط دشوار به تصویر میکشد؛ همراهیای که حتی در مناطق ناامن و در حضور ضدانقلاب نیز ادامه داشت.
در روند تدوین کتاب، یکی از دغدغههای اصلی حفظ تعادل میان روایت زندگی فرحناز رسولی و نقش نظامی سعید قهاری بود. این تعادل از آن جهت ممکن شد که هر دو مکمل یکدیگر بودند. سعید بهعنوان فرمانده، با اطمینان از حمایت همسرش، میتوانست وظایفش را با آرامش خاطر انجام دهد. در این کتاب، رسولی نیمه پنهان موفقیتهای قهاری است؛ زنی که با نقش همسری و مادری، بار سنگین زندگی را به دوش کشید و در کنار همسرش ایستاد. هر دو قهرمان این داستاناند؛ سعید با درجه سرداری و رسولی با نقش همسری که وظایفش را به بهترین شکل ایفا کرد. روایت کتاب بر زندگی خانوادگی متمرکز است؛ بر لحظاتی که سعید به خانه بازمیگشت، خاطراتی که تعریف میکرد، سختیهایی که از میدان نبرد با خود میآورد و چالشهایی که رسولی با آنها مواجه میشد؛ از بیماری فرزندان گرفته تا کمبودهای زندگی روزمره. این نگاه، هر دو را بهعنوان قهرمانان زندگی مشترکشان برجسته میکند.
ایمان و اعتقادات مذهبی نیز در زندگی این زوج نقشی بنیادین داشت. نسل جوان دهه شصت، همچون سعید و فرحناز، ویژگیهایی داشتند که شاید با نسل امروز متفاوت باشد، هرچند در مدافعان حرم نیز همان روحیه دیده میشود. باورهای مذهبی آنان را واداشت تا از راحتیهای مادی چشمپوشی کنند و زندگی مجاهدانهای را بپذیرند؛ زندگیای پر از هجرت و سختی. فرحناز رسولی، که از خانوادهای متمول بود، میتوانست مسیر راحتتری را انتخاب کند، اما به دلیل ایمان و اعتقادش، همراهی با سعید را برگزید و سختیهای آن را پذیرفت. این ایمان، که بر محور ولایتمداری و باورهای قرآنی شکل گرفته بود، معنای تازهای به زندگی آنان بخشید.
برای مخاطب امروز، بهویژه جوانان، این روایت میتواند الگوسازی کند. خواندن خاطرات این زوج نشان میدهد که چگونه ایمان میتواند به انتخابهای بزرگ و استقامت در برابر سختیها منجر شود. نمونهای از این فرهنگ را میتوان در سادگی مراسم عروسی فرزندان شهدا دید؛ مراسمی که با همان روحیه دهه شصتی برگزار شد و نشان داد تأثیر این فرهنگ همچنان بر نسلهای بعدی باقی مانده است.
کتاب «همسفر آتش و برف» در نهایت تصویری کامل از زندگی مشترک سعید قهاری و فرحناز رسولی ارائه میدهد؛ تصویری که ترکیبی از آتش میدان نبرد و برف آرامش خانه است و نشان میدهد چگونه همراهی، ایمان و صبر میتواند یک زندگی را به الگویی ماندگار بدل کند.
همسفر آتش و برف؛ بازخوانی صبر و استقامت فرحناز رسولی در زندگی مشترک با شهید سعید قهاری
کتاب «همسفر آتش و برف» با تمرکز بر زندگی فرحناز رسولی، همسر شهید سعید قهاری، تصویری تازه از فرهنگ صبر و استقامت زنان پشت جبهه ارائه میدهد؛ روایتی که نشان میدهد چگونه همراهی و پایبندی به ارزشها در شرایط دشوار میتواند الهامبخش زنان امروز باشد و هویت فرهنگی و ملی جامعه را تقویت کند.
فرهنگ صبر و استقامت زنان پشت جبهه در زندگی فرحناز رسولی بهوضوح قابل مشاهده است. او سالها در مناطقی چون جوانرود، با کمبود امکانات و تهدیدات ضدانقلاب، زندگی کرد و خاطراتی از این دوران به یادگار گذاشت که هر یک نشاندهنده عمق ایستادگی اوست. از جمله این خاطرات، ماجرای تلخ مسمومیت فرزندش به دلیل خوردن موشکش به جای پفک، یا کمک به مردم کرد در بمبارانهای سردشت و حلبچه است. رسولی حتی در فعالیتهای پشت جبهه نیز حضوری فعال داشت؛ از پخت نان برای رزمندگان گرفته تا همکاری با همسر امامجمعه جوانرود. این حضور و همراهی، بخشی جداییناپذیر از زندگی او بود و در گفتوگوهایمان بهصورت طبیعی و صادقانه بروز یافت. پیام این صبر برای زنان امروز روشن است: زنانی وجود داشتند که با پذیرش همه سختیها، همچنان به انتخابشان پایبند ماندند. وقتی از فرحناز پرسیدم اگر دوباره به سعید «بله» میگفت، پاسخ او با اطمینان مثبت بود؛ نشانهای از قدرت انتخاب و وفاداری به ارزشها که میتواند برای زنان امروز الهامبخش باشد.
اهمیت روایتهای زندگی خانوادگی رزمندگان، همچون سعید و فرحناز، در تقویت هویت فرهنگی و ملی جامعه نیز قابل توجه است. این داستانها از دل جامعه ایرانی برآمدهاند و هیچگونه بیگانگی با فرهنگ و خاک این سرزمین ندارند. سعید و فرحناز همانند همسایهها و هممحلیهای ما زندگی میکردند؛ آرزوهایی داشتند و با چالشهای روزمره دستوپنجه نرم میکردند. همین نزدیکی و صداقت روایت، باعث میشود که داستانشان به دل مخاطب بنشیند و حس تعلق و افتخار ایجاد کند. این خاطرات مانند گلی هستند که بوی طبیعی خود را دارند؛ بینیاز از تصنع، و به همین دلیل میتوانند نشان دهند که چگونه ایرانیان در شرایط سخت با همبستگی و ایثار، هویت خود را حفظ کردهاند.
از سوی دیگر، یکی از چالشهای مهم در حوزه دفاع مقدس، جلوگیری از تکراری شدن روایتهاست. بسیاری از زندگیها در ظاهر شباهتهایی دارند؛ همسران رزمندگانی که با نبود همسر، مشکلات معیشتی یا بیماری فرزندان مواجه بودند. اما هر زندگی جزئیات و ویژگیهای خاص خود را دارد. در کتاب «همسفر آتش و برف»، تمرکز بر زندگی فرحناز رسولی در غرب کشور، جایی که تهدید ضدانقلاب پررنگ بود، روایت را متمایز کرده است. کمتر کتابی به زندگی زنان همراه خانواده در این مناطق پرداخته و همین تفاوت، همراه با صداقت در روایت و برجسته کردن جزئیات منحصربهفرد، مانند گفتوگوهای خانوادگی یا چالشهای خاص، از تکرار جلوگیری کرده است. البته باید گفت که گاهی تکرار نیز مفید است؛ یادآوری ارزشهای مشترک، همچون استقامت زنان، میتواند بهعنوان تمرینی فرهنگی و الهامبخش برای نسلهای امروز و آینده عمل کند.
این روایت در نهایت نشان میدهد که زندگی فرحناز رسولی و سعید قهاری، ترکیبی از صبر، ایمان و همراهی است؛ الگویی که نهتنها در تاریخ دفاع مقدس، بلکه در فرهنگ امروز نیز میتواند راهنمایی برای انتخابهای بزرگ و استقامت در برابر سختیها باشد.
کتاب «همسفر آتش و برف» با پژوهش فرزانه مردی و نویسندگی فرهاد خضری، روایتی صادقانه از زندگی فرحناز رسولی، همسر شهید سعید قهاری، ارائه میدهد؛ روایتی که در آن ترس، عشق، صبوری، سادهزیستی و ایمان در برابر تهدیدات و سختیها به تصویر کشیده شده و ظرفیتهای تازهای برای معرفی فرهنگ ایرانی در ادبیات معاصر جهان فراهم میآورد.
بهعنوان محقق کتاب «همسفر آتش و برف»، مهمترین چالش بازنمایی احساسات پیچیده فرحناز رسولی، همچون ترس، عشق و صبوری در برابر تهدیدات، ثبت حقیقت خالص و بیپیرایه بود. خوشبختانه، فرحناز با صداقت کامل سخن گفت و هیچگونه خودسانسوری نداشت. نمونهای روشن از این صداقت، روایت او از بمباران پاوه بود؛ زمانی که خانهشان تخریب شد و شیشهها به پای فرزندش فرو رفت. او با جزئیات شرح داد که چگونه در آن لحظه، دستش را روی فرش میکشید و تنها صدای فرزندش را میشنید، بیآنکه بتواند او را ببیند. این بیان روان و صادقانه، بازنمایی احساسات پیچیدهاش را آسان کرد. من نیز با طرح پرسشهای بیشتر و یادآوری جزئیات، او را تشویق میکردم تا این عواطف بهطور کامل در کتاب منتقل شوند.
فرهنگ سادهزیستی و قناعت در زندگی مشترک فرحناز و سعید نیز بهخوبی در کتاب به تصویر کشیده شده است. آنها در مهاجرتهای مکرر و زندگی با حداقل امکانات، سبک زندگی سادهای را برگزیدند. جهیزیه فرحناز، با وجود جایگاه خانوادگیاش، بسیار ساده بود و تجملات را کنار گذاشت. زندگیشان در یک پیکان خلاصه میشد و اسباب زیادی نداشتند. این سادگی در هجرتهای مداوم از شهری به شهر دیگر نیز مشهود بود. پیام این سبک زندگی برای جامعه مصرفگرای امروز روشن است: میتوان با قناعت و سبکباری، همراه همسر بود و زندگی را با عشق و معنا پیش برد. این انتخاب، الگویی است که خواننده میتواند برای زندگی خود الهام بگیرد.
از منظر ادبیات معاصر، روایتهای زنانه مانند داستان فرحناز ظرفیتهای بالایی برای جهانی شدن دارند. زنان ایرانی همچون فرحناز، که یک دست گهواره و یک دست جهان را میچرخانند، نماد استقامت و مبارزهاند. فرحناز در شرایط جنگی، با بمبارانها و تهدیدات ضدانقلاب، نهتنها زندگی را اداره کرد، بلکه پس از شهادت همسرش، فرزندانش را نیز سر و سامان داد. این صبر و مدیریت در سختیها، الگویی جهانی است که میتواند برای زنان سراسر دنیا الهامبخش باشد. چنین داستانهایی، با هنر نویسندگی فرهاد خضری، قابلیت ترجمه و حتی تبدیل به فیلم را دارند و میتوانند فرهنگ ایرانی را بهعنوان فرهنگی مقاوم، انسانی و سرشار از ارزشهای معنوی به جهان معرفی کنند.
کتاب «همسفر آتش و برف» در نهایت، نهتنها روایت یک زندگی خانوادگی، بلکه بازتابی از فرهنگ صبر، سادهزیستی و ایمان زن ایرانی است؛ فرهنگی که میتواند در ادبیات جهانی جایگاهی ویژه بیابد و تصویری تازه از ایران و زنان مقاوم آن به جهان ارائه دهد.
کتاب «همسفر آتش و برف» با روایتهای صمیمی و جزئیات خانوادگی، چهرهای متفاوت از شهید سعید قهاری را به تصویر میکشد؛ فرماندهای که در میان مشغلههای جنگی، عشق و ایثار را در زندگی مشترک با همسرش فرحناز رسولی جاری ساخت و در عین حال، قلبی سرشار از عاطفه برای نیروهایش داشت.
در بریدهای با عنوان «کته سیبزمینی بذار و بشین حرف بزنیم»، سعید قهاری از همسرش فرحناز رسولی میخواهد به جای آشپزی، کنارش بنشیند و با او گفتوگو کند. این لحظه ساده اما عمیق، نشاندهنده پیوند عاطفی و اولویتهای عاشقانه این زوج در دل زندگی پرمشغله جنگی است. بهعنوان محقق، وظیفه داشتم چنین جنبههای خانوادگی و عاشقانه را نیز ثبت کنم تا تصویر کاملتری از شخصیت سعید ارائه شود. در مصاحبهها، تمرکز بر لحظات غیرجنگی و خانوادگی بود تا عشق و علاقه میان آنها روشنتر دیده شود. فرحناز این خاطره را با جزئیات بیان کرد و من با پرسشهای دقیق، آن را پررنگتر ساختم. هنر نویسندگی فرهاد خضری نیز این لحظه را بهگونهای برجسته کرد که خواننده بتواند صمیمیت رابطه این زوج را لمس کند.
در بخش دیگری با عنوان «فقط یک ماسک»، سعید تنها یک ماسک شیمیایی برای فرحناز میآورد. این صحنه به آزمونی عاشقانه تبدیل میشود؛ فرحناز نگران فرزندانش است و میپرسد: «پس بچهها چه؟» این پرسش، عشق مادرانه و همسرانه او را نشان میدهد؛ عشقی که زندگیاش را در گرو خانواده میبیند. در مقابل، سعید با آوردن ماسک برای همسرش، اولویت قلبی خود را آشکار میکند. این لحظه، فرهنگ ایثار و عشق متقابل را بهخوبی برجسته میسازد؛ فرهنگی که در آن پدران و مادران ایرانی خود را فدای خانواده میکنند. من این خاطره را با دقت ثبت کردم و با پرسشهای تکمیلی، جزئیات عاطفی آن را بیرون کشیدم تا برای مخاطب تأثیرگذار باشد. نگارش هنرمندانه کتاب نیز این لحظه را به تجربهای عمیق و ماندگار برای خواننده تبدیل کرده است.
در بخش «قلب تکهتکه»، سعید از درد از دست دادن نیروهایش سخن میگوید و خاطره یکی از آنها را بازگو میکند؛ نیرویی که تا لحظه آخر با او شوخی میکرد. این صحنه، فرهنگ عاطفی و انسانی یک فرمانده نظامی را نشان میدهد. سعید و امثال او، انسانهایی عادی بودند که شرایط جنگ آنان را به دست گرفتن اسلحه واداشت، اما در عمق وجودشان سرشار از عشق، امید و عاطفه بودند. او نیروهایش را نه صرفاً سرباز، بلکه همچون برادران و فرزندان خود میدید و برای حفظ جانشان تلاش میکرد. این خاطره، که یادآور حالات شهید همت در نامهنگاری با بسیجیهاست، قلب بزرگ و عاطفه انسانی سعید را آشکار میسازد. انتخاب این لحظه برای روایت، به دلیل نمایش جنبه انسانی و عاطفی شخصیت او بود؛ هرچند تنها بخشی از پازل شخصیت سعید است. امید آن است که این روایت، همراه با خاطرات دیگر، تصویری کاملتر از او ارائه دهد.
کتاب «همسفر آتش و برف» با چنین لحظاتی، نشان میدهد که سعید قهاری تنها یک فرمانده نظامی نبود؛ او مردی عاشق، پدری دلسوز و انسانی سرشار از عاطفه بود که در کنار همسرش، زندگی مشترکی پر از عشق و ایثار ساخت و در میدان جنگ نیز قلبی تکهتکه اما بزرگ برای نیروهایش داشت.
حضور سلبریتیها در دانشگاه، بیمارستان یا مراسم فرهنگی، دیگر تنها یک همراهی ساده نیست؛ این…
تعقیب و گریز مرد سابقهدار که با سلاح سرد در محلهای از غرب تهران ایجاد…
پرونده قتل حبیب، پیرمرد ۹۰ ساله ایرانی که در جریان درگیری با یک جوان عربستانی…
با نزدیک شدن به دور دوم انتخابات ریاستجمهوری شیلی، رقابت میان ژانت خارا، وزیر پیشین…
پروژه IPCC در معدن گهرزمین بهعنوان نخستین تجربه استفاده از سیستم حمل پیوسته در استخراج…
سالها تخصیص ارز ترجیحی نه توانست قیمت کالاهای اساسی را مهار کند و نه عدالت…