صفحه یک

تنگنای بوروکراسی در وزارت صمت

قاسم خرمی مدیرکل روابط عمومی وزارت صنعت: امروز دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ است و من به خاطر بیماری سرماخوردگی، سر کار نرفته ام تا شاید قدری بهتر شوم. حدود ۴۵ روزی هست که در ستاد وزارت صمت حضور دارم و خدمت می کنم.به قول حافظ : « در لباس فقر ، کار اهل دولت میکنم».

اعتراف می کنم که از آن شور و شوق اولیه قدری کاسته شده و در ساختارها و تنگنای بوروکراسی استعداد کش و توسعه ستیز ایرانی تا حدودی گیر افتاده ام و در حال بشین پا شو هستم . شوربختانه، در این مملکت راه برای خیانت همیشه باز است اما مسیر دریافت مجوز خدمت بسیار پر پیچ و خم است.

خودمان را وسط انداختیم و گمان می کردیم دوران وفاق و همدلی است و جریان های سیاسی درون حاکمیت روی هم را بوسیده اند. با هم کنار آمده اند و فرصتی است که برای این مملکت کاری کرد. گفتیم وقتی رضاشاه بی سواد از روشنفکران دعوت کرد بیایید وسط و برای ایران کاری بکنید، لابد اینها هم تکان سودمندی خورده اند.

اتهام در وزارت صمت به جرم نوشتن

اما اکنون متهمی را می مانم که در پیشگاه تاریخ به خاطر یک عمر جنایت زانو زده ام. اتهام من سبک زندگی و سلوک سیاسی و اجتماعی من است. سبکی که خود من اگاهانه انتخاب کرده ام و یک روز خوش ندیده ام.

من به خاطر پیشینه خانوادگی ام می توانستم بدون آنکه حرفی بزنم و کاری بکنم، در همین سیستم، در صدر وزارت صمت بشینم. گاهی یاد روزهای نوجوانی در مدرسه می افتم که مقامات و مسئولین شهر می آمدند و دستی بر سر من می کشیدند. هدیه ای می دادند و عکس می گرفتند که پایبندی خودشان را به ارزش های نظام و انقلاب ثابت کنند. اکنون من باید به سراغ امثال همان آدم ها بروم و تلاش کنم که پایبندی خودم را به ارزش های نظام و انقلاب ثابت کنم.

این اینترنت هم شده کارنامه اعمال ما روزنامه نگاران. با یک کلیک ساده تمام اعمال چند دهه از عمر ما، پیش چشممان ظاهر می شود. این روزها، طرف می آید خیلی شیک و مجلسی با افتخار می گوید من در ۲۰ سال گذشته خوشبختانه هیچ حرف و سخن و نوشته ای در باره سیاست و مملکت نزده ام.

اتهام فعالیت در ستاد انتخابات

در ستاد ها و متینگ های انتخاباتی و این قبیل قرتی بازی ها هم شرکتی نداشته ام. اصلا اهل سیاست و حزب و جناح هم نیستم. گاهی هم که می خواهد به این هویت سیب زمینی مسلک خودش رنگ و لعابی بدهد می گوید من تکنوکراتم. یعنی تا وقتی پستی و منصبی باشد با هر دولت و شاید حکومتی می توانم کار کنم. اینها الان عزیران دل مملکت ما هستند. گاهی باید به سیب زمینی ها هم حسادت کرد

من آن شب، با یک حساب سرانگشتی، متوجه شدم که در طول دوره روزنامه نگاری، حدود ۲ هزار عنوان مطلب نوشته ام که حداقل ۱۰۰۰ عنوان آن در همین اینترنت قابل رویت و رصد است. حالا من با این کارنامه سیاه چه کنم؟ چه می توانم بکنم؟. حالا گیرم لطفی شد و همه را بخشیدند. آیا اتهام فعالیت در ستاد انتخابات آقای پزشکیان هم، قابل بخشش است؟! امیدوارم که این حرف ها باعث تکدر خاطر حامیان قدرتمند رقیب او در دولت وفاق ملی نشود که روزگار ما می شود آخرت نتانیاهو!

modir

Recent Posts

مانیفست هویت جمعی

فیلم «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری، نه صرفاً یک اثر سینمایی،…

2 ساعت ago

از خیانت تا محاکمه

ماجرای مرگ مشکوک زن جوانی در اسلامشهر، از سقوط ناگهانی او در خیابان آغاز شد…

2 ساعت ago

قتل در درگیری خیابانی

ماجرای درگیری یک جوان افغان با مسعود، جوان ایرانی در جنوب تهران، از یک اعتراض…

2 ساعت ago

ترامپ و فصل تازه بی‌قانونی

موج تازه عفوهای دونالد ترامپ، نه تنها پرونده‌های سنگین فساد و جرایم مالی را از…

2 ساعت ago

زاگرس میان همایش و فراموشی

نماینده ویژه سازمان برنامه و بودجه برای احیای جنگل‌های زاگرس منصوب شد، اما بخش عمده…

2 ساعت ago

پشت درهای بسته؛ مطالبه شفافیت مقررات

کارزاری تازه با امضای چهره‌های سرشناس خواستار دسترسی عمومی به جلسات تصویب مقررات شده است؛…

2 ساعت ago