به گزارش سرمایه فردا، در سکوت یک صبح پاییزی، گردشگران خارجی با احترام در محوطه نقش رستم قدم میزنند؛ جایی که سنگها روایتگر شکوه شاهان هخامنشیاند. اما در دل این صلابت، ترکهایی خزنده دیده میشود—زخمهایی که نه از جنگ، بلکه از فرونشست زمین و غفلت مدیریتی پدید آمدهاند. این محوطه، که نماد هویت ایرانی و میراث جهانی است، امروز در معرض تهدیدی خاموش اما مرگبار قرار دارد. فرونشست، با ریشههایی در برداشت بیرویه آب، خشکی رودخانهها و فقدان مدیریت علمی، آرامآرام پایههای تاریخ را میبلعد. در حالیکه کارشناسان هشدار میدهند و پژوهشگران راهحل ارائه میکنند، مدیران میراث فرهنگی درگیر مراسمهای نمایشیاند. نقش رستم، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند رویکردی علمی، بودجهای متناسب و مدیریتی پاسخگوست پیش از آنکه آخرین تصویر از آن، تلی از سنگهای فرو ریخته باشد.
صبحی پاییزی است. آفتاب هنوز کامل بالا نیامده و سایه کوه، آرامگاههای حجاریشده هخامنشی را در خود گرفته است. چند گردشگر خارجی در سکوت محوطه قدم میزنند و از شکوه آرامگاه داریوش بزرگ عکس میگیرند. راهنمای محلی با صدایی آهسته روایت میگوید اینجا جایی است که تاریخ ایران به زبان سنگ با جهان سخن گفته است. اگر دقیقتر نگاه کنی، در میان شکوه و صلابت این بناها، ترکهای متعددی بر زمین و دیوارهها میبینی؛ زخمهایی که هر روز عمیقتر میشوند. این ترکها نشانه فرونشستاند، پدیدهای خاموش اما کشنده که آرامآرام پایههای تاریخ را میبلعد.
نقش رستم تنها یک محوطه باستانی نیست، گنجینهای است که چهار شاه هخامنشی از داریوش بزرگ گرفته تا خشایارشا، اردشیر اول و داریوش دوم را در دل کوه جای داده و در پای آن، نقشبرجستههای ساسانی داستان پیروزیها و آیینهای مذهبی را روایت میکنند. بنای رازآلود کعبه زرتشت نیز با قامتی استوار اما لرزان، همچنان در برابر باد و زمان ایستاده است. این محوطه در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و نماد هویت ایرانیان در برابر جهان است. اما این گوهر بیبدیل، قربانی بیتدبیری و سوءمدیریت مدیرانی شده که بیش از آنکه دغدغه حفاظت داشته باشند، به فکر کارهای نمایشیاند.
فرونشست پدیدهای ناگهانی نیست. آرام و بیصدا میآید، اما اثرش مرگبار است. کارشناسان سالهاست هشدار میدهند که دشت مرودشت با سرعت چند سانتیمتر در سال در حال نشست است. شاید این عدد، کوچک به نظر برسد اما وقتی با بنایی صخرهای و هزارانساله مثل نقش رستم روبهرو باشیم، همین چند سانتیمتر میتواند مرگآور باشد. ترکخوردگی و شکاف در بستر زمین و دیوارهها، لرزش و ناپایداری آرامگاههای صخرهای، تهدید مستقیم استحکام کعبه زرتشت، تسریع فرسایش طبیعی و نفوذ رطوبت و آلایندهها پیامدهای روشن این وضعیت هستند.
اینها واقعیتهاییاند که هر روز در برابر چشم بازدیدکنندگان آشکارتر میشوند. برخی میپرسند چرا مدیران میراث فرهنگی هنوز در برابر چنین تهدیدی منفعلاند؟ چرا اقدامات فوری برای نجات میراث ایران انجام نمیشود؟
علتها روشن است. هیچکس نمیتواند بگوید فرونشست علت پنهانی دارد. برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی برای کشاورزی و صنعت، خشکی رودخانهها، تغییر مسیر آبها و نبود مدیریت پایدار و متعهد در مزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در میان علتهای این وضعیتاند. در چنین شرایطی وزارت میراث میبایست با پایش علمی، ایجاد سامانههای نظارتی ژئوتکنیکی و تخصیص بودجه برای تثبیت زمین از تداوم این روند جلوگیری کند. اما در عمل، چیزی جز وعدههای توخالی و پروژههای تبلیغاتی نمیبینیم.
در حالیکه دشت مرودشت آرامآرام فرو میرود، مدیران درگیر افتتاحیههای پرزرقوبرق، همایشهای پرهزینه و جشنوارههای کوتاهمدتاند. گویی رسالت وزارت میراث فرهنگی نه حفاظت از میراث، که تولید تصویر رسانهای از خود مدیران است.
یکی از ریشههای اصلی بحران، حضور مدیران غیرمتخصص در رأس میراث فرهنگی است. کسانی که نه دانش زمینشناسی دارند و نه تجربه حفاظت از اماکن باستانی. رویه سال اخیر نشان میدهد که نگاه مدیریت ارشد این وزارتخانه به حوزه میراث فرهنگی ابزاری و رسانهای است. محوطهها نه به عنوان سرمایههای تاریخی، بلکه بهمثابه صحنههایی برای نمایش و تبلیغ استفاده میشوند. همین بیگانگی با دانش تخصصی، سبب شده هشدارهای دانشگاهیان و پژوهشگران نادیده گرفته شود.
بارها زمینشناسان پیشنهاد دادهاند سامانههای پایش دائمی در نقش رستم نصب شود. بارها باستانشناسان خواستهاند طرح جامع ملی برای مقابله با فرونشست تدوین گردد. اما گوش شنوایی وجود ندارد. نتیجه آنکه امروز حتی یک برنامه منسجم حفاظتی در این محوطه وجود ندارد. اعتبارات قطرهچکانی و مدیریت سلیقهای تنها بر شدت بحران افزوده است.
اگر روند فعلی ادامه یابد، آینده نقش رستم تاریک خواهد بود. آرامگاه داریوش بزرگ و خشایارشا در معرض ترک و ریزشاند. نقشبرجستههای ساسانی ممکن است زیر لرزش زمین دچار تخریبهای غیرقابل جبران شوند. کعبه زرتشت که قرنها رازهای خود را حفظ کرده، ممکن است تعادلش را از دست بدهد و فروبریزد. و این تنها نابودی سنگها نیست، نابودی بخشی از هویت ملی و اعتبار جهانی ایران است. کشوری که نتواند از میراث جهانی خود محافظت کند، چگونه میتواند مدعی فرهنگ و تمدن باشد؟
نجات نقش رستم تنها با تغییر رویکرد ممکن است. نخست مدیران و تصمیمگیران وزارت میراث باید پذیرفت که این محوطه در وضعیت بحرانی است. سپس باید با مشارکت دانشگاهها و مراکز پژوهشی، طرح جامع پایش و تثبیت زمین تدوین و اجرا شود. بودجهای متناسب با اهمیت جهانی محوطه تخصیص یابد و گزارشهای شفاف به افکار عمومی ارائه شود. مدیران باید در برابر مردم پاسخگو باشند، نه تنها در برابر دوربینها.
نقش رستم فقط میراث ایرانیان نیست؛ جهان به آن چشم دوخته است. هر ترک جدید بر دیوارههایش، زخمی بر حافظه بشریت است. امروز وقت عمل است، نه نمایش. اگر اقدام فوری صورت نگیرد، فردا تنها حسرت و شرمندگی برای ما باقی خواهد ماند.
فرونشست زمین رحم نخواهد کرد؛ آرام و بیصدا تاریخ را فرو خواهد برد. اگر امروز کاری نکنیم، نسلهای آینده وقتی به جای آرامگاه شاهان و نقشبرجستههای پرشکوه، با تلی از سنگهای فرو ریخته روبهرو شوند، ما را مقصر خواهند دانست. میراثی که میتوانست مایه غرور باشد، به سندی از غفلت ما بدل خواهد شد. نقش رستم سزاوار مدیرانی است که دانش، دغدغه و تعهد واقعی داشته باشند. نه مدیرانی که تنها به فکر عکس یادگاری و تیترهای تبلیغاتیاند. تاریخ از بیتوجهی ما در امان نخواهد ماند؛ باید همین امروز برای نجات آن برخیزیم.
در حالیکه غزه زیر آوار جنگ نفس میکشد، شکافهای دیپلماتیک در غرب یکییکی سر باز…
سینمای کودک و نوجوان ایران که روزگاری با قصههای خیالانگیز، موسیقیهای ماندگار و شخصیتهای فرهنگی…
بازگشت شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران، نهتنها معادلات دیپلماتیک را دگرگون کرد، بلکه فضای…
در شرایطی که فشار تحریمها، رقابت منطقهای و عقبماندگی تکنولوژیک نقشآفرینی ایران در بازار جهانی…
با ثبت تورم نقطهای ۴۶ درصدی در بازار لوازم خانگی، این بخش از اقتصاد ایران…
شرکت صنایع غذایی و لبنی میهن، از بزرگترین تولیدکنندگان بستنی و لبنیات کشور، با ثبت…