سیاست و دیپلماسی

مکانیسم ماشه و بازگشت‌ناپذیری اعتماد به اروپا

به گزارش سرمایه فردا، مکانیسم ماشهدر صحنه پیچیده‌ی سیاست بین‌الملل، همواره شاهد ابزارهای فشار و چانه‌زنی هستیم که توسط قدرت‌های بزرگ برای پیشبرد اهدافشان به کار گرفته می‌شوند. در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران و توافق برجام، اروپا بارها به فعال‌سازی “مکانیسم ماشه” (Snap-back mechanism) به عنوان ابزاری برای بازگرداندن تحریم‌های بین‌المللی تهدید کرده است. اما آیا این تهدیدها، با توجه به تحریم‌های گسترده‌ی آمریکا، همچنان کارایی دارند یا صرفاً به یک تاکتیک کهنه و بی‌اثر تبدیل شده‌اند؟ برای واکاوی عمق این رویکرد و نقد مواضع اروپایی‌ها، با دکتر جرمی کازمارو، تحلیلگر برجسته سیاسی و استاد دانشگاه در نیویورک، به گفت‌وگو نشسته‌ایم. او در این مصاحبه اختصاصی با “وطن امروز” به شیوه‌ی عمل اروپا و نقش آن‌ها در تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران از دیدگاه یک ناظر آمریکایی می‌پردازد.

آقای کازمارو، تحولات اخیر پیرامون پرونده هسته‌ای ایران و تهدیدهای مداوم از سوی پایتخت‌های اروپایی مبنی بر فعال‌سازی مکانیسم اسنپ‌بک در برجام، مجدداً فضای دیپلماتیک را متشنج کرده است. از دیدگاه شما، چه اهداف بنیادینی در پس این اظهارات تهدیدآمیز اروپا نهفته است؟ آیا این گونه فشارها، هزینه‌ی سنگینی را برای تهران به همراه خواهد داشت؟

جرمی کازمارو:  از نظر من، هدف غایی اروپا از رجوع به تهدید مکانیسم ماشه بسیار صریح و بی‌پرده است: آن‌ها تمایل دارند تا پیشرفت‌های اخیر هسته‌ای ایران را، که طی ماه‌های گذشته آغاز شده، متوقف سازند. اقدام اخیر ایران به وضوح برای آن‌ها “پرهزینه” بوده است. این امر به آن‌ها ثابت کرده که تهران این پتانسیل را دارد که محاسبات پیشین آن‌ها را در مورد جمهوری اسلامی دگرگون کند. محاسباتی که اساس آن بر این فرض بنا شده بود که فشار بر ایران نه تنها نتیجه‌بخش است، بلکه هیچ بهای قابل توجهی نیز برای غرب در پی ندارد. اما این تصور اکنون به چالش کشیده شده است. لذا، این تهدید بیشتر یک واکنش نگرانی‌آمیز است، اما در عمق خود، به نظر من، بیشتر یک “مانور سیاسی” یا “بازی دیپلماتیک” است تا یک اهرم فشار نوین و مؤثر.

برخی تحلیل‌گران سیاسی معتقدند که گام چهارم ایران در کاهش تعهدات هسته‌ای، بر خلاف گام‌های قبلی، به طور قابل ملاحظه‌ای بر حساسیت‌های بین‌المللی افزوده است. آیا شما با این ارزیابی موافقید؟

جرمی کازمارو: کاملاً، بدون شک. سه گام نخست ایران در کاهش تعهدات خود، اگرچه در جهت صحیح و متناسب با نقض‌های برجام توسط طرف غربی بود، اما به قدری قدرتمند نبودند که اروپا را واقعاً در تنگنا قرار دهند یا آن‌ها را وادار به تجدید نظر جدی کنند. اما گام چهارم، وضعیت را به کلی دگرگون کرد. این اقدام به مراتب جدی‌تر و حساسیت‌برانگیزتر از موارد پیشین است. برای پایتخت‌های اروپایی، این گام به یک دغدغه‌ی ملموس و واقعی بدل شده است. این روند به وضوح نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی توانایی شناسایی نقاط ضعف در راهبرد غرب را دارد و می‌تواند به گونه‌ای عمل کند که آن‌ها را در موقعیتی ناخوشایند و نیازمند واکنش قرار دهد. این فراتر از یک پیام دیپلماتیک صرف است؛ این نشان‌دهنده‌ی یک تغییر در موازنه و پویایی بازی است.

با وجود اعمال سیاست “فشار حداکثری” از سوی واشنگتن، اروپا همچنان ایران را به بازگرداندن تحریم‌ها تهدید می‌کند. از منظر شما، با توجه به دامنه وسیع تحریم‌های فعلی آمریکا، این تهدید چقدر می‌تواند موثر واقع شود؟

جرمی کازمارو: حقیقت این است که حداکثر ظرفیت تحریم‌ها علیه ایران در حال حاضر به کار گرفته شده است. این یک واقعیت تلخ و انکارناپذیر است. اروپایی‌ها از همان ابتدا در برابر سیاست فشار حداکثری دولت آمریکا موضع انفعالی و بی‌تفاوتی را در پیش گرفتند. آن‌ها نه تنها هیچ تلاش مؤثری برای کاهش فشارهای واشنگتن انجام ندادند، بلکه در مسیر عادی‌سازی شرایط اقتصادی ایران نیز یاری نکردند. این انفعال، خود به تنهایی گواه همراهی کامل اروپا با ایالات متحده در این کارزار فشار است. مکانیسم مالی اینستکس، که قرار بود به عنوان یک کانال تجاری بشردوستانه عمل کند، نماد بارزی از این رویکرد دوگانه و بی‌اثر اروپایی‌ها بود. اینستکس چیزی جز یک “ابزار نمایشی” نبود که هرگز نتوانست به طور واقعی عملیاتی شود و به نیازهای اقتصادی ایران پاسخ دهد. در واقع، اروپا در این زمینه بیش از یک ناظر منفعل نبود و این خود ضربه‌ای جدی به اعتبار آن‌ها وارد کرد.

با این توصیف، آیا می‌توان ادعا کرد که ایران عملاً از فاز اوج تحریم‌ها گذر کرده و تهدید به احیای قطعنامه‌ها تأثیر جدید و محسوسی بر وضعیت فعلی نخواهد داشت؟

جرمی کازمارو: دقیقاً. ایران برای سال‌های متمادی در شدیدترین رژیم تحریم‌های تاریخ مدرن به سر برده است. این کشور عملاً از نقطه اوج فشارهای اقتصادی، که با شوک ارزی سال ۹۷ و تحریم‌های بی‌سابقه نفتی در اردیبهشت ماه رقم خورد، عبور کرده است. بنابراین، تهدید به بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل یا اعمال تحریم‌های جدید، به لحاظ عملی هیچ بار فشار اضافی و جدیدی بر وضعیت فعلی تحمیل نمی‌کند. این بدان معنا نیست که فشار اقتصادی کاملاً از بین رفته است؛ بلکه به این معنی است که مردم ایران با این شرایط دشوار کنار آمده‌اند و این تحریم‌های جدید، چیزی ناآشنا یا غیرمنتظره برای آن‌ها نیست. جامعه ایران به نوعی با این وضعیت خو گرفته و توانایی مقاومت خود را به اثبات رسانده است. لذا، این تهدیدها بیشتر در فضای روانی و سیاسی تأثیرگذار خواهند بود تا در عرصه اقتصاد کلان.

برای درک بهتر موضوع، لطفاً تفاوت‌های اساسی میان تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل و تحریم‌های ثانویه ایالات متحده را تبیین کنید. کدام دسته از این تحریم‌ها فشار بیشتری بر اقتصاد ایران وارد کرده‌اند؟

جرمی کازمارو: این تمایز، نکته‌ای بسیار کلیدی و حیاتی است که اغلب نادیده گرفته می‌شود. تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد عمدتاً دارای جنبه‌های فنی و ماهیت هسته‌ای بودند؛ یعنی تمرکز آن‌ها بر محدودیت‌های مربوط به فعالیت‌های غنی‌سازی، اشاعه هسته‌ای و برخی برنامه‌های موشکی خاص بود. هدف اصلی آن‌ها جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای بود. اما آنچه واقعاً برای مردم ایران رنج‌آور بود و اقتصاد کشور را با مشکلات عمیق مواجه ساخت، تحریم‌های ثانویه ایالات متحده بود. این تحریم‌ها توانایی آمریکا را برای مجازات اشخاص یا نهادهای خارجی که با بخش‌های خاصی از اقتصاد ایران (مانند نفت، بانکداری، کشتیرانی) معامله می‌کردند، فراهم می‌آورد. واشنگتن این تحریم‌ها را با حداکثر توان خود اعمال کرده و به دنبال قطع ارتباط ایران با سیستم مالی جهانی بود. جالب توجه است که حتی در طرح‌های به‌ظاهر سازش‌جویانه با ایران نیز، بند مربوط به حفظ تحریم‌های ثانویه دست‌نخورده باقی می‌ماند. این بدان معناست که آمریکا قصد دارد اهرم فشار اقتصادی اصلی خود را به عنوان یک ابزار دائمی علیه ایران حفظ کند و از آن در هر مذاکره‌ی آتی بهره‌برداری کند.

با این اوصاف، به نظر شما بازگشت وضعیت حقوقی ایران به دوران پیش از برجام و تحت تحریم‌های شورای امنیت، به لحاظ عملی و عینی تأثیر ملموسی بر اقتصاد ایران خواهد داشت؟

جرمی کازمارو: خیر، به لحاظ عملی و عینی، بازگشت به تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل تأثیر ویژه‌ای بر وضعیت اقتصادی جامعه ایران نخواهد داشت. هرچند از جنبه‌ی حقوقی، این اقدام ممکن است وضعیت ایران را به دوران پیش از برجام و تحت قطعنامه‌های شورای امنیت بازگرداند – و باید اقرار کرد که این یکی از نقاط ضعف بزرگ توافق برجام بود که بسیاری از منتقدان از همان ابتدا نسبت به آن هشدار می‌دادند و آن را دستاویزی برای سوءاستفاده می‌دانستند – اما با توجه به اینکه ایالات متحده همین حالا نیز حداکثر فشارهای اقتصادی ممکن را بر ایران اعمال کرده است، این تغییر حقوقی، به لحاظ عملی، تغییر چشمگیری در واقعیت اقتصادی ایران ایجاد نمی‌کند. این موضوع نباید از دید سیاست‌گذاران اروپایی پنهان بماند. بر همین مبنا، آن‌ها نباید به واسطه این تهدیدات، چندان به تغییر رویکرد و تصمیمات رهبران جمهوری اسلامی ایران امید داشته باشند. این اقدام بیشتر یک “نمایش سیاسی” و “تلاش برای ایجاد ترس” است تا یک ابزار فشار اقتصادی مؤثر و نوین.

مکانیسم اسنپ‌بک یا “مکانیسم ماشه” در برجام چگونه فعال می‌شود و آیا ایران هیچ ابزاری برای مقابله یا توقف آن در اختیار ندارد؟

جرمی کازمارو: متأسفانه، نحوه نگارش این بند در توافق برجام به گونه‌ای است که هر یک از اعضای ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان) قادر است به صورت یک‌جانبه از مکانیسم اسنپ‌بک استفاده کند و ایران نیز عملاً هیچ راهکار حقوقی برای متوقف کردن این روند ندارد. صرفاً کافی است که یک عضو از گروه ۱+۵، از وضعیت اجرای برجام ناراضی باشد تا در یک فرآیند دوماهه، بدون نیاز به اجماع یا رأی‌گیری مجدد و فارغ از اینکه استدلال‌های حقوقی و فنی ایران چقدر محکم و مستدل باشند، صرفاً به واسطه “میل سیاسی” آن طرف، تمامی تحریم‌های بین‌المللی می‌تواند بازگردد. در حقیقت، متأسفانه این مکانیسم در برجام به نحوی طراحی شده بود که حق وتوی واقعی در اختیار کشوری قرار می‌گرفت که تمایل به برهم زدن توافق داشت. به بیان روشن‌تر، آنچه در جلسه شورای امنیت به رأی گذاشته می‌شود، این نیست که آیا تحریم‌ها بازگردند یا خیر؛ بلکه رأی‌گیری بر سر این موضوع خواهد بود که آیا “لغو تحریم‌ها” تمدید شود یا خیر. و تنها یک رأی منفی، حتی از سوی همان کشوری که شکایت اولیه را مطرح کرده، برای بازگرداندن تمامی تحریم‌ها کفایت می‌کند. این یک ضعف ساختاری فاحش و یک امتیاز غیرمنصفانه به قدرت‌ها بود که متأسفانه تیم مذاکره‌کننده ایران در آن زمان آن را پذیرفت.

یعنی حتی اگر کشورهایی مانند روسیه و چین با استدلال‌های ایران موافق باشند، انگلیس به تنهایی می‌تواند مکانیسم اسنپ‌بک را فعال کند؟

جرمی کازمارو: دقیقاً. این، واقعاً بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین نقطه ضعف برجام است که ماهیت متقارن توافق را از بین می‌برد. حتی اگر قدرت‌های بزرگی مانند روسیه و چین، و حتی شرکای اروپایی مثل فرانسه و آلمان، با استدلال‌ها و مواضع ایران موافق باشند و حقانیت آن را درک کنند، اما تنها یک کشور، مثلاً بریتانیا، ابراز مخالفت کند، اسنپ‌بک عملاً فعال می‌شود. این نشان می‌دهد که توافق برجام تا چه حد شکننده و آسیب‌پذیر در برابر اراده‌ی یک‌جانبه‌ی هر یک از اعضای ۱+۵ طراحی شده بود و این یک اشکال بنیادین در معماری حقوقی این توافق بود که همواره مورد انتقاد کارشناسان قرار گرفته است.

با توجه به اینکه تأثیر اقتصادی عملیاتی شدن این مکانیسم را محدود می‌دانید، هدف اصلی اروپا از اصرار بر فعال‌سازی آن چیست؟

جرمی کازمارو: همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، هدف اصلی از این اقدام، کاملاً “سیاسی” است و نه اقتصادی. اروپایی‌ها قصد دارند افکار عمومی داخلی ایران و همچنین مسئولان کشور را تحت تأثیر قرار دهند. آن‌ها می‌خواهند این تصور را القا کنند که یک “تحول اقتصادی بزرگ و قریب‌الوقوع” در انتظار ایران است و برای پیشگیری از آن، تهران مجبور به دادن “امتیازات جدیدی” شود. این امتیازات فراتر از چارچوب هسته‌ای، شامل حوزه‌های منطقه‌ای، برنامه موشکی، و تمدید محدودیت‌های برجام خواهد بود. این یک “بازی روانی پیچیده” است که هدف آن ایجاد فشار داخلی و خارجی بر ایران است تا این کشور را وادار به تسلیم در برابر خواسته‌های توسعه‌طلبانه آن‌ها کند. این یک جنگ ادراکی است که در آن، اروپا تلاش می‌کند با بزرگ‌نمایی خطر، ایران را به میز مذاکرات با شرایط از پیش تعیین‌شده بازگرداند.

سؤال اینجاست که چرا ایالات متحده خود مستقیماً از مکانیسم ماشه استفاده نکرد و به جای آن، خروج کامل از برجام را ترجیح داد؟

جرمی کازمارو: زمانی که دولت آمریکا تحت ریاست‌جمهوری ترامپ تصمیم به خروج از برجام گرفت، گزینه‌های متعددی را در مقابل خود داشت. این گزینه‌ها شامل فعال‌سازی اسنپ‌بک، شیوه‌های دیگر “خروج نرم” از توافق، یا “خروج کامل و سخت” می‌شد. اما در نهایت، “خروج کامل از برجام” به مرحله اجرا درآمد. دلیل اصلی این انتخاب این بود که آمریکایی‌ها معتقد بودند با این رویکرد، فشار حداکثری و بی‌سابقه‌ای بر ایران وارد خواهد شد که از سایر گزینه‌ها مؤثرتر خواهد بود و اهداف سیاست فشار حداکثری واشنگتن را به بهترین نحو محقق می‌ساخت. تحلیل آن‌ها این بود که اگر آمریکا در برجام می‌ماند و صرفاً اسنپ‌بک را فعال می‌کرد، این موضوع بار معنایی متفاوتی داشت و تحریم‌های بین‌المللی که بازمی‌گشتند، به اندازه تحریم‌های ثانویه – که در دوره اوباما و پس از سال ۲۰۱۰ با قانون جامع تحریم‌ها، پاسخگویی و سلب حق سرمایه‌گذاری ایران (CISADA) اعمال شدند – تأثیرگذار نخواهند بود. این نشان می‌دهد که آمریکا به خوبی از تفاوت ماهوی و اثربخشی تحریم‌های یک‌جانبه و ثانویه‌ی خود آگاه بود.

بنابراین، تحریم‌های ثانویه آمریکا را بسیار فراتر و مؤثرتر از قطعنامه‌های شورای امنیت می‌دانید؟

جرمی کازمارو: بله، کاملاً همین‌طور است. تحریم‌های ثانویه آمریکا به مراتب از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل فراتر رفتند و تأثیر مخرب‌تری داشتند. آخرین قطعنامه‌ی شورای امنیت که علیه ایران صادر شد، قطعنامه ۱۹۲۹ بود که عمدتاً بر جنبه‌های فنی هسته‌ای تمرکز داشت. قطعنامه‌های دیگر شورای امنیت مانند ۱۷۳۷، ۱۷۴۷، ۱۸۰۳ و ۱۸۳۵ نیز بیشتر در حوزه‌های فنی مرتبط با هسته‌ای، عدم اشاعه، یا مسائل موشکی و زنجیره‌ی تأمین بودند. این قطعنامه‌ها مستقیماً به مسائل اقتصادی جامعه ایران ارتباط چندانی نداشتند. به همین دلیل، زمانی که آخرین قطعنامه صادر شد، مقامات آمریکایی به صراحت اعلام کردند که این قطعنامه‌ها صرفاً “سکوی پرتاب” ما برای اعمال تحریم‌های ثانویه خواهند بود. و از همان زمان بود که تحریم‌های ثانویه آمریکا، که مستقیماً بخش‌های حیاتی اقتصاد ایران (مانند فروش نفت و دسترسی به نظام بانکی بین‌المللی) را هدف قرار می‌دادند، به طور بی‌سابقه‌ای اعمال شدند.

به طور مشخص، مشکل اصلی و نقاط ضعف طرح پیشنهادی مکرون از نگاه شما چیست؟

جرمی کازمارو: مشکل اساسی این طرح این است که آن‌ها صرفاً از “تعلیق مجدد تحریم‌های برجامی” سخن می‌گویند. در حالی که باید توجه داشت از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ، علاوه بر تحریم‌های هسته‌ای برجام، رژیم‌های تحریمی بسیار گسترده و جدیدی نیز علیه ایران اعمال شده است. تحریم‌هایی مانند قانون کاتسا (CATSAA)، تحریم علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تحریم نهاد رهبری، تحریم شخصیت‌های کلیدی مانند آقای ظریف، تحریم بانک مرکزی، تحریم بخش‌های حیاتی مانند فلزات و صنایع سنگین، و بسیاری نهادهای اقتصادی دیگر. بر اساس متن‌هایی که خود مقامات غربی از طرح پیشنهادی مکرون منتشر کرده‌اند، این “تحریم‌های جدید و بسیار سنگین” اساساً شامل آن طرح نمی‌شوند. این موضوع به خودی خود یک معضل بزرگ و یک دام دیپلماتیک برای ایران است. نه تنها هیچ مشکل اقتصادی خاص و ریشه‌ای را از کشور حل نمی‌کند، بلکه عملاً دست نظام را می‌بندد و ملت را تحت فشار بیشتری قرار می‌دهد. این یک “معامله ناعادلانه” و کاملاً یک‌طرفه است که تنها هدفش گرفتن امتیازات بیشتر از ایران، بدون ارائه هیچ تضمین واقعی برای لغو پایدار تحریم‌های اصلی و برطرف کردن مشکلات اقتصادی است. ایران باید به شدت مراقب این “دام دیپلماتیک” باشد و به هیچ وجه نباید در آن گرفتار شود. این یک بازی فریبکارانه است که نفعی برای ایران نخواهد داشت.

نویسنده: سمیه خلیلی

google is broken
modir

Recent Posts

آیا خرید خودرو چینی بهتر است؟

خرید خودرو چینی در ایران رونق گرفته است اما هنوز برخی خانواده‌ها نسبت به این…

47 دقیقه ago

تحلیل روند بازار؛ سلاح پنهان فعال اقتصادی در عصر آشوب‌های ژئوپلیتیکی

در دنیایی که اخبار و تحولات سیاسی با سرعتی سرسام‌آور بازارها را تحت تأثیر قرار…

1 ساعت ago

بررسی تحول در مدل‌های فروش پتروشیمی ایران: از FOB سنتی تا پذیرش ریسک در CFR

با تشدید تحریم‌های بین‌المللی و محدودیت‌های بیمه‌ای، شرکت‌های پتروشیمی ایران ناچار به بازنگری در استراتژی‌های…

1 ساعت ago

نبرد سایه‌ها؛ جاسوسی و جنگ اطلاعاتی در متن بحران ۱۲ روزه

جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی نشان داد که نبرد واقعی نه فقط در…

3 ساعت ago

دوگانه‌ی وابستگی یا راه استقلال؛ جمهوری اسلامی و منطق سوم در جهان پرآشوب امروز

در میانه‌ی نغمه‌های غرب‌گرایی و شرق‌گرایی، ایران بار دیگر بر سر یک دوراهی سرنوشت‌ساز ایستاده…

3 ساعت ago

حماس در سه جبهه؛ نبردی همه‌جانبه با ارتش اسرائیل از میدان تا ذهن

دو سال پس از آغاز نبرد تمام‌عیار، حماس در غزه نشان داده که فراتر از…

3 ساعت ago