ترامپ نیز به نظر نمیرسد که تصویر کاملاً روشنی از آینده مذاکرات داشته باشد؛ او در حال اجرای یک بازی پیچیده است که هدف نهایی آن تأمین منافع آمریکا است. این مذاکرات بهگونهای طراحی شدهاند که واشنگتن بتواند در هر دو سناریوی ممکن، یعنی توافق یا عدم توافق، بهرهبرداری کند. از این منظر، سیاست آمریکا نسبت به ایران یک بازی شطرنج است که حرکات آن بهصورت مرحلهبهمرحله پیش میرود، بدون اینکه مقصد نهایی مشخص باشد.
سؤال اساسی همچنان باقی است: آیا توافق صورت خواهد گرفت یا نه؟ به نظر میرسد که حتی افراد کلیدی حوزه سیاست خارجی ایران نیز نمیتوانند پاسخ قطعی به این پرسش بدهند. تصمیمگیری درباره نتیجه مذاکرات وابسته به متغیرهای متعددی است، از جمله تحولات داخلی ایران، رفتار ترامپ، و میزان انعطاف واشنگتن در خواستههایش.
احتمال موفقیت مذاکرات چقدر است؟
در چنین شرایطی، وابستگی بیش از حد به یک سناریو ممکن است شبیه به یک قمار باشد. فرض اینکه توافق قطعی است، یا برعکس، تصور اینکه هیچ توافقی شکل نخواهد گرفت، هر دو اشتباهاتی راهبردی محسوب میشوند. توصیه منطقی این است که سرمایهگذاران و تحلیلگران برای تمامی سناریوها وزن مناسبی در نظر بگیرند و از اتکا به یک روایت خاص اجتناب کنند.
مذاکرات نیازمند چندین عامل کلیدی است تا به نتیجه برسد. نخستین مورد، وجود سطحی از عقلانیت در حاکمیت است که بتواند تصمیمات خود را بر اساس منافع عمومی اتخاذ کند. طی سالهای گذشته، این جنبه از سیاستگذاری ایران چندان برجسته نبوده، اما اکنون حاکمیت در موقعیتی قرار گرفته که ناچار است بین ادامه وضعیت فعلی و یافتن راهکار جایگزین برای کاهش فشارها، تصمیم بگیرد.
عامل دوم، وجود انسجام داخلی و مهارت در مذاکره است. این مذاکرات به مهارت بالای دیپلماتیک نیاز دارند که در برخی موارد فقدان آن در ساختار اجرایی ایران مشهود بوده است. علاوه بر این، شکستن برخی خطوط قرمز که برای سالها تعریف شدهاند، نیازمند شهامت سیاسی است؛ بدون این انعطاف، احتمال رسیدن به توافق کمرنگتر خواهد شد.
یکی دیگر از چالشهای کلیدی مذاکرات، سختی تصمیمگیری در سطح کلان است. هرگونه توافق نیازمند پرداخت هزینههای خاص خود خواهد بود، و اگر حاکمیت حاضر به تحمل این هزینهها نباشد، احتمالاً این مذاکرات به سرانجام مطلوبی نخواهد رسید. بررسی عملکرد گذشته ایران در بحرانهای مختلف نشان میدهد که مدیریت برخی مشکلات داخلی، مانند سیاستهای اقتصادی، فیلترینگ اینترنت و مسائل زیستمحیطی، به شکل کارآمدی انجام نشدهاند؛ این ضعفها ممکن است در روند مذاکرات نیز تأثیرگذار باشند.
در نهایت، تحلیل شرایط نشان میدهد که احتمال موفقیت مذاکرات در بهترین حالت ۳۰ تا ۳۵ درصد است. هرچند بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی امیدوارند که روند مذاکرات به نتیجه مطلوب برسد، اما پیچیدگیهای داخلی و بینالمللی نشان میدهند که راه رسیدن به یک توافق جامع همچنان دشوار و مبهم باقی مانده است.