جامعه

قتل در دل باغ

به گزارش سرمایه فردا،  گاهی یک جرقه کوچک، آتشی بزرگ را روشن می‌کند؛ آتشی که نه فقط چوب‌های یک باغ، بلکه سرنوشت چند انسان را می‌سوزاند. در پرونده‌ای که پیش‌رو دارید، همه‌چیز از دل یک رابطه فرسوده میان «مالک» و «سارق» آغاز شد؛ رابطه‌ای که سال‌ها در سایه بی‌اعتمادی، خشم و تکرار شکل گرفته بود و سرانجام در یک شب تاریک، به نقطه‌ای رسید که دیگر راه بازگشتی برای هیچ‌کس باقی نگذاشت. این ماجرا تنها یک قتل نیست؛ روایتی است از خشمی انباشته، تصمیمی ناگهانی و پیامدهایی که زندگی چند خانواده را برای همیشه تغییر داد.

در نزدیکی محل حریق با منشاء نامشخص یک خودروی پراید وانت سفید پارک شده بود و احتمال سرایت آتش به خودرو نیز وجود داشت. به همین دلیل رهگذران خیلی سریع موضوع را به آتش نشانی اطلاع دادند و بلافاصله خودروهای آتش نشانی برای اطفای حریق در مخل حاضر شده و مشاهده شد که دو جسد در حال سوختن در حاشیه جاده است. به این ترتیب مراتب رسیدگی در دستور کار تیم جنایی قرار گرفت و بازپرس ویژه قتل به همراه کارآگاهان پلیس آگاهی تهران برای رازگشایی از این جنایت هولناک در محل کشف اجساد حاضر شدند.

سپس با دستور بازپرس اجساد جهت احراز هویت به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شدند و مشخص شد این دو مقتول جوان سارقان سابقه دار هستند که یکی از آنها حامد ۲۸ ساله و دیگری غفور ۲۵ ساله نام داشت که حامد ایرانی اما غفور افغان بود.

اولین سرنخ

در بررسی های کارآگاهان پلیس آگاهی ابتدا دوربین‌های مداربسته مسیر حرکت خودروی حامد که در نزدیکی محل کشف اجساد پارک شده بود مورد بازبینی قرار گرفت.

تصاویر به دست آمده از دوربین ها حکایت از این داشت که خودروی پراید وانت سفید از داخل محله ای در نزدیکی محل کشف اجساد بیرون آمد که در آن محله باغ‌های میوه وجود دارد و تقریبا همه سکنه آنجا باغدار هستند. بنابراین باغداران هدف تحقیق قرار گرفتند و اظهار داشتند که سرنشینان خودروی پراید وانت را نمی شناسند اما در جریان بودند که یکی از همسایه هایشان به نام ایرج که او نیز باغدار است از مدتی قبل در مورد تردد مشکوک خودروی پراید وانت صحبت کرده و گفته سارقان با این خودرو در محدوده باغ او تردد داشته و بارها از باغش سرقت کرده بودند.

حتی یکی از همسایگان ایرج در تحقیقات گفت:”ایرج کینه این سارقان را به دل گرفته بود و گفته بود که اگر آنها را ببینم می کشمشان!” با این اطلاعات به دست آمده فرضیه انتقام گیری مرگبار مرد باغدار از سارقان رقم خورد.

به این ترتیب ایرج تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد.

 

اعتراف به دو فقره قتل عمدی

زمانی که ایرج در برابر مأموران قرار گرفت در ابتدا هرگونه ارتباط با قتل ها را منکر شد.اما زمانی که در برابر بازجویی فنی و تخصصی قرار گرفت، خود را در بن بست اطلاعاتی گرفتار دید و به ناچار لب به اعتراف گشود و به دو فقره قتل عمدی اقرار کرد.

متهم درباره انگیزه خود از درگیری مسلحانه مرگبار گفت:”از دو هفته قبل از حادثه مقتولین بارها از باغ من چوب سرقت می کردند.شب حادثه در باغ بودم که دوباره متوجه حضور آنها در باغ شدم که داشتند دزدکی درخت ها را می بریدند و چوب ها را پشت وانت پراید جاسازی می کردند.من به آنها شلیک کردم و بعد برای اینکه راز جنایت فاش نشود اجساد را سوزاندم.»

با اقرار صریح متهم و با شکایت اولیای دم هر دو مقتول ، پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.

در ابتدای جلسه رسیدگی پدر و مادر حامد به عنوان اولیای دم او تقاضای قصاص متهم را کردند اما اولیای دم غفور در جلسه حاضر نبودند.

سپس متهم در جایگاه دفاع از خود قرار گرفت و ماجرا را شرح داد:«من چندین بار تردد مشکوک خودروی وانت پراید را در نزدیکی باغم دیده بود و علاوه بر این چندین بار از باغ من چوب سرقت شده بود.دیگر شکی برایم باقی نمانده بود که سرقت ها  کار سرنشینان همین خودرو است.اما قصد کشتن انها را نداشتم.شب حادثه دوباره متوجه شدم که به باغ من آمدند و وقتی نزدیک آنها شدم با اسلحه شکاری دست ساز به سمت ماشین آنها شلیک کردم چون آنها وارد باغ من شده بودند و اره هم دستشان بود و من برای دفاع از مال و جان خودم به سارقان شلیک کردم.»

متهم ادامه داد:«مردی که قد کوتاه تری داشت و بعدا فهمیدم نامش غفور بوده در ماشین بود و جابجا مرد اما حامد که قدبلند بود از ماشین پیاده شد و ناله می کرد و می گفت انگشتم درد می کند.گلوله ساچمه ای به دستش خورده بود و چند قدم که راه رفت به زمین افتاد.من بالای سرش رفتم و یک گلوله به سرش شلیک کردم که او هم جان باخت.بعد خیلی ترسیده بودم و نمی دانستم باید با اجساد آنها چه کار کنم.برای همین جسد ها را داخل ماشین خودشان گذاشتم و روی آنها هم یک برزنت انداختم که کسی آنها را نبیند بعد به حاشیه جاده در فاصله یک کیلومتری باغ برد و آنجا رها کردم.ماشین را هم همان جا گذاشتم و پیاده از کنار رودخانه به باغ برگشتم.بعد یک گالن ۲۰ لیتری بنزین برداشته و با خودروی پژوی خود بالای سر اجساد برگشتم و کل بنزین را روی دو جسد ریختم و به آتش کشیدم و دوباره به باغ برگشتم.اما یادم افتاد که موبایلم همراهم بوده و بعدا ممکن است با نقطه زنی به دام بیفتم به همین علت بار دیگر به محل اجساد رفتم که آن زمان آتش نشانان نیز از راه رسیده بودند.می خواستم بعدا بگویم من اینجا باغدارم و وقتی متوجه آتش سوزی شدم آمدم ببینم چه خبر شده و در واقع آنتن دهی موبایلم را اینطور توجیه کنم.بعد هم اسلحه را با یک قلوه سنگ شکستم و تکه تکه کردم و هر تکه آن را در سطلی انداختم تا ضایعات جمع کن ها متوجه نشوند که این یک اسلحه بوده است.»

قاضی پرسید:«هدف تو از اینکه اجساد را آتش زدی چه بود؟»

متهم گفت:«من هیچ هدفی نداشتم و در آن لحظه اصلا فکرم درست کار نمی کرد.من انگیزه و قصد قبلی برای کشتن این افراد نداشتم و اگر برنامه قبلی داشتم می توانستم اجساد را در چاه های عمیقی که در باغ خودم بود بیندازم یا موبایلم را همراهم به محل رهاسازی اجساد نبرم.وقتی هم شلیک کردم فکر نمی کردم اسلحه من آدم بکشد چون به من گفته بودند این اسلحه فقط کفتر می کشد.من در زمان ارتکاب به قتل ها به دلیل مشکلات شدید خانوادگی و همچنین بیماری دیابت متوجه اعمال و رفتارم نبودم.»

قاضی گفت:«اما پزشکی قانونی سلامت روان تو را تائید کرده است و قبلا گفته بودی که در باغ دیدی که سارقان وارد باغت شدند.اگر قصد تو کشتن نبود و فقط می خواستی خطر را از مال و جانت دفع کنی چرا با پلیس تماس نگرفتی و چرا وقتی سارق به زمین افتاد بالای سرش رفتی و تیرخلاص زدی؟»

متهم گفت:«سارقان اره در دست داشتند و ممکن بود به من حمله کنند.»

قاضی گفت:«همسایه های تو در تحقیقات گفته بودند که تو با همین اسلحه سگ های ولگرد اطراف باغت را می کشتی.پس می دانستی اسلحه ای که سگ را بکشد آدم هم می کشد.»

متهم پاسخ داد:«من فقط با شلیک گلوله سگ ها را فراری می دادم و سگی را نکشته بودم.یک بار گله سگ دنبال من و فرزندم کرد و زمین خوردم برای همین از آن به بعد شلیک می کردم که فرار کنند.آن روز هم قصد من فقط همین بود که سارقان فرار کنند.»

قاضی گفت:«اما اعمال تو از جمله کمین کردنت در باغ و اینکه صبر کردی تا چوب ها را خارج کنند و سپس آتش زدن اجساد حکایت از این دارد که اختمالا با نیت مجرمانه قبلی دست به جنایت زدی.»

متهم بار دیگر قصد قبلی را انکار کرد و گفت:«سارقان وارد باغ من شده بودند و مقدمه وقوع جرم را خودشان رقم زدند.الان هم اولیای دم که تقاضای قصاص من را می کنند کار فرزند خودشان را نمی بینند که وارد باغ من شدند و سرقت کردند.»

قاضی گفت:«چرا اظهار ندامت نمی کنی؟»

متهم گفت:«من نمی خواستم کسی کشته شود.»

قاضی گفت:«اما تو قبلا به همسایه هایت گفته بودی اگر سارقان را ببینم آنها را می کشم.»

متهم پاسخ داد:«من در عصبانیت چنین حرفی زدم.مثل زمانی که کسی با همسرش دعوا می کند و هزار حرف در عصبانیت به هم می زنند ولی بار با هم زندگی می کنند.من هم از این سارقان خیلی عصبانی بودم.من برای این باغ بیست سال زحمت کشیده بودم و حالا این دو نفر حتی به سرقت بار درخت و میوه ها راضی نبودند و درخت را از بیخ و بن می بریدند و سرقت می کردند.آنها ثمره این همه سال زحمت من را سرقت می کردند و من خیلی خشمگین بودم.»

متهم در مقام آخرین دفاع نیز گفت:«مقتولان سارقان سابقه دار بودند که بارها حبس رفته بودند.من برای دفاع از مال و جان خودم در برابر آنها شلیک کردم.»

قاضی گفت:«اتهام آنها در قانون رسیدگی شده و مستحق اعدام نبودند.»

سپس وکیل متهم در دفاع از موکل خود گفت:«موکل من مبتلا به هایپوگلوسمی است که یک نوع بیماری مرتبط با دیابت است.این نوع بیماران در موقع افت قند پرخاشگری می کنند وتقاضا دارم در کمیسیون پزشکی به این موضوع رسیدگی شده و تحت بررسی قرار گیرد.» قضات دادگاه بعد از شنیدن دفاعیات متهم و وکیل او برای صدور رای وارد شور شدند.

modir

Recent Posts

جدال بر سر صلاحیت شهردار

بازگشت آیین‌نامه قدیمی انتخاب شهردار، تنها یک اصلاح اداری نبود؛ جرقه‌ای بود که فضای شورای…

2 ساعت ago

جنگ خاموش زیر آب

در حالی که رقابت قدرت‌های بزرگ در اقیانوس آرام از سطح دریا به اعماق منتقل…

2 ساعت ago

وداع با کریس ریا

کریس ریا، خواننده و ترانه‌سرای بریتانیایی که صدای خش‌دار و ملودی‌های جاده‌ای‌اش برای چند نسل…

2 ساعت ago

سودان در آستانه فروپاشی

جنگی که از بهار ۱۴۰۲ میان ارتش سودان و نیروهای پشتیبانی سریع آغاز شد، در…

2 ساعت ago

پایان فرار ۱۲ ساله

پرونده قتلی که سال‌ها در بایگانی پلیس با عنوان «قاتل متواری» باقی مانده بود، پس…

2 ساعت ago

بحران پنهان سینمای ایران

آمارهای رسمی از فروش ۱۵۰۰ میلیاردی سینمای ایران در سال ۱۴۰۴ خبر می‌دهند، اما پشت…

2 ساعت ago