سیاست و دیپلماسی

قانون و مشروعیت دموکراتیک

در اندیشه‌ی بسیاری از فیلسوفان اخلاق و نظریه‌پردازان حقوق، اعتبار گزاره‌های اخلاقی نه از رأی اکثریت، بلکه از عقلانیت، وجدان فردی یا شهود اخلاقی نشأت می‌گیرد. با این حال، همین متفکران در تناقضی آشکار، مشروعیت قانون‌گذاری را به روند دموکراتیک و رأی اکثریت گره می‌زنند. اما اگر اخلاق، به‌عنوان نرم‌ترین و کم‌هزینه‌ترین شکل الزام، از اراده‌ی جمعی مشروعیت نمی‌گیرد، چگونه قانون، که سخت‌ترین و قهری‌ترین ابزار الزام اجتماعی است، می‌تواند بر همان مبنا موجه باشد؟

برای فهم این تناقض، می‌توان سه تفاوت بنیادین میان اخلاق و قانون را بررسی کرد:

  • منشأ الزام: اخلاق بر پایه‌ی اختیار وجدانی و داوری فردی عمل می‌کند، در حالی‌که قانون با تهدید به مجازات و اعمال زور دولتی همراه است. اگر اکثریت نمی‌تواند الزام اخلاقی ایجاد کند، چگونه می‌تواند مجوز اعمال زور بر اقلیت را صادر کند؟
  • دامنه‌ی اثر: اخلاق، به‌واسطه‌ی ماهیت غیردولتی‌اش، محدود به پیروان خود است؛ اما قانون، به‌ویژه در نظام‌های دموکراتیک، بر همه‌ی شهروندان—even مخالفان و محرومان از مشارکت سیاسی—اعمال می‌شود. از این رو، قانون بد، مخرب‌تر و فراگیرتر از اخلاق بد است.
  • قابلیت اصلاح: اخلاق، به دلیل فقدان انحصار سیاسی، در معرض رقابت و تحول دائمی است؛ اما قانون، به‌واسطه‌ی ساختارهای بوروکراتیک و منافع تثبیت‌شده، به‌سختی اصلاح می‌شود. روند تغییر قوانین در دموکراسی‌ها اغلب کند، پرهزینه و متأثر از بازی‌های قدرت است.

تجربه‌های تاریخی نیز گواهی بر آسیب‌پذیری قانون‌گذاری دموکراتیک‌اند. «قوانین نورنبرگ» در آلمان نازی و «قوانین جیم کرو» در ایالات متحده، هر دو با حمایت اکثریت تصویب شدند و حقوق اقلیت‌ها را پایمال کردند. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که رأی اکثریت، به‌تنهایی، نمی‌تواند ضامن عدالت باشد.

پاسخ رایج طرفداران دموکراسی آن است که این نظام، حافظ حقوق اقلیت‌هاست. اما اگر شناسایی این حقوق نیز از دل رأی اکثریت بیرون می‌آید، مشروعیت آن همواره موقتی و مشروط خواهد بود. مگر آن‌که این حقوق بر پایه‌ی منابعی فراتر از عدد—مانند حقوق طبیعی، کرامت انسانی یا سنت‌های حقوقی پیشینی—استوار باشند. در این صورت، باید پرسید چرا همین منابع در سایر حوزه‌های قانون‌گذاری نادیده گرفته می‌شوند؟

حتی اگر اقلیت امروز، به اکثریت فردا بدل شود، مشروعیت حقوقش همچنان بر عدد استوار خواهد بود، نه بر اصولی پایدار. بنابراین، خطر قربانی شدن اقلیت‌های جدید همواره باقی است.

این نقد، نه دفاع از اقتدارگرایی است و نه نفی مشارکت مردمی؛ بلکه دعوتی است به بازاندیشی در بنیان‌های مشروعیت قانون. اگر اخلاق از رأی اکثریت مشروعیت نمی‌گیرد، قانون نیز باید از منابعی عمیق‌تر و پایدارتر—نظیر عقلانیت عملی، سنت‌های حقوقی تاریخی یا فرآیندهای عرفی و خودجوش اجتماعی—نشأت گیرد.

modir

Recent Posts

کسری ۱۰ درصد بودجه !

بررسی‌ها نشان می‌دهد کسری امسال بین ۱۱۰۰ تا ۱۲۰۰ همت و معادل حدود ۱۰ درصد…

2 ساعت ago

ثبات بازار جهانی فولاد و مواد اولیه

بازار جهانی فولاد در روزهای پایانی سال ۲۰۲۵ با معاملات متنوع اما تغییرات محدود همراه…

12 ساعت ago

مرگی میان خودکشی

شش سال پس از سقوط مرگبار جوانی ۳۲ ساله از بالکن خانه‌ای در تهران، هنوز…

14 ساعت ago

روایت یک عشق ناتمام

حادثه مهیب بندر شهید رجایی در اردیبهشت امسال، نه‌تنها جان ۵۸ نفر را گرفت، بلکه…

14 ساعت ago

روایت عشق زوج بازیگر

گفت‌وگوی تازه با مائده طهماسبی، تصویری متفاوت از یک زوج هنرمند ارائه می‌دهد؛ روایتی که…

14 ساعت ago

زخم‌های ناتمام وحشی

در میان تولیدات پرشمار شبکه نمایش خانگی، «وحشی» همچنان اثری است که می‌تواند مخاطب را…

15 ساعت ago