به گزارش سرمایه فردا،
طلا، بهعنوان یکی از مهمترین داراییهای امن در بازارهای جهانی، نزدیک به دو دهه است که در یک کانال صعودی منظم حرکت میکند. هر بار که قیمت به کف این کانال رسیده، بازار واکنش مثبت نشان داده و مسیر صعودی را از سر گرفته است. اکنون بار دیگر، طلا در آستانه همین کف قرار دارد و تحلیلگران در حال بررسی سناریوهای محتمل برای آینده آن هستند.
بر اساس نموداری که اخیراً توسط یکی از تحلیلگران خارجی منتشر شده، محدوده ۱۹۲۰ دلار بهعنوان نقطهای حساس برای اصلاح قیمت مطرح شده است. این دیدگاه با تحلیلهای پیشین نیز همخوانی دارد و نشان میدهد که نسبت ریسک به بازده در این محدوده برای خریداران جذاب است—البته به شرط تثبیت حمایت و تأیید حجم معاملات.
در چنین شرایطی، معاملهگر حرفهای نه با پیشبینیهای کورکورانه، بلکه با طراحی سناریو، تعیین حد ضرر و مدیریت دقیق ریسک وارد بازار میشود. طلا اکنون در لحظهای ایستاده که میتواند مسیر آینده خود را تعیین کند؛ اصلاحی عمیق یا جهشی تاریخی. آنچه اهمیت دارد، نه عدد دقیق، بلکه درک ساختار بازار و آمادگی برای واکنش به آن است. این تحلیل، صرفاً یکی از سناریوهای ممکن است و تصمیم نهایی باید بر اساس ترکیب دادهها، تجربه و منطق معاملاتی اتخاذ شود.
در ادامه این روایت تاریخی، باید پذیرفت که طلا نهتنها حافظ ارزش، بلکه آینهای از بیاعتمادی به ساختارهای پولی و مالی جهان است. هر بار که سیاستگذاران در برابر بحرانها به چاپ پول یا کاهش نرخ بهره روی آوردهاند، طلا بیصدا اما قاطع، مسیر خود را به سمت صعود آغاز کرده است. این فلز گرانبها، برخلاف داراییهای پرریسک، نه وابسته به سود شرکتهاست، نه اسیر نوسانات سیاسی روزمره؛ بلکه بهمثابه یک سنجه جهانی، واکنش به ضعف ارزها و بیثباتی ساختارهای مالی را در خود منعکس میکند.
در سالهای اخیر، خریدهای سنگین بانکهای مرکزی بهویژه در اقتصادهای نوظهور نشان دادهاند که طلا دیگر فقط ابزار سرمایهگذاری نیست، بلکه بخشی از استراتژی ملی برای کاهش وابستگی به دلار و تقویت ذخایر ارزی محسوب میشود. این روند، اگر ادامه یابد، میتواند به تغییرات ژئوپلیتیکی در توازن قدرت اقتصادی منجر شود؛ جایی که طلا، نهتنها پناهگاه سرمایهگذاران، بلکه پشتوانه تصمیمگیری دولتها خواهد بود.
از سوی دیگر، اثر طلا بر سایر بازارها نیز غیرقابل انکار است. وقتی طلا رشد میکند، پیام آن روشن است: پول در حال از دست دادن ارزش است. این پیام، دیر یا زود، به بازار فلزات صنعتی، کالاهای کشاورزی و حتی انرژی منتقل میشود. سرمایهگذاران، در مواجهه با این سیگنال، بهدنبال داراییهای واقعی میگردند داراییهایی که در برابر تورم مقاومت دارند و در ساختارهای اقتصادی آینده نقش کلیدی ایفا میکنند.
در این میان، فلزاتی مانند مس و نیکل، که در توسعه زیرساختها و انرژیهای نو کاربرد دارند، نخستین دریافتکنندگان این موج سرمایهگذاری خواهند بود. نفت و گاز نیز، هرچند بیشتر تحت تأثیر سیاست و تقاضای جهانیاند، اما از فشار تورمی ناشی از رشد طلا بینصیب نخواهند ماند.
در نهایت، باید گفت طلا فقط یک دارایی نیست؛ یک زبان است. زبانی که وقتی بلند میشود، به همه میگوید: «اعتماد در حال فروریختن است.» و هر بار که این زبان سخن گفته، بازارها گوش سپردهاند. پس اگر امروز طلا در آستانه جهش یا اصلاح ایستاده، این فقط یک حرکت قیمتی نیست—این یک لحظه انتخاب است. انتخاب میان پذیرش تورم گسترده یا بازنگری در معادلات قدرت جهانی.
در امتداد مسیر تاریخی طلا، حالا به نقطهای رسیدهایم که این فلز بیزبان، دوباره به زبان مشترک بانکهای مرکزی جهان بدل شده است. اگر در سال ۲۰۱۵، دلار با سهم ۵۹ درصدی بر تخت ذخایر رسمی جهان تکیه زده بود و طلا تنها ۱۰ درصد از این سبد را در اختیار داشت، حالا در فوریه ۲۰۲۵، ورق برگشته: دلار به ۴۶ درصد سقوط کرده و طلا با جهشی معنادار، به سهم ۲۱ درصدی رسیده است، تقریباً دو برابر.
این تغییر، حاصل یک دهه تحولات ژرف در سیاستهای پولی، ژئوپلیتیک و رفتارهای احتیاطی بانکهای مرکزی است. از سال ۲۰۲۲، با آغاز جنگ اوکراین و تشدید تحریمها، بسیاری از کشورها به این پرسش رسیدند: «اگر فردا ما هم تحریم شویم، چه داراییای از دسترس خارج نمیشود؟» پاسخ، روشن بود: طلا. داراییای که نه در نیویورک مسدود میشود، نه در بروکسل مصادره.
افزایش قیمت طلا نیز به این روند شتاب داد. حتی بدون تغییر محسوس در وزن ذخایر، رشد قیمت باعث شد سهم طلا در ارزش دلاری ذخایر جهانی بالا برود. همزمان، بازدهی پایین اوراق خزانهداری آمریکا و نرخ بهره واقعی منفی، نگهداری طلا را کمهزینه و جذاب کرد. بانکهای مرکزی، بهجای تکیه مطلق بر دلار، به تنوعبخشی استراتژیک روی آوردند—حرکتی که سهم دلار را کاهش داد و طلا را به مرکز تصمیمگیریهای ذخیرهای بازگرداند.
کشورهایی مانند چین، با خریدهای پیاپی، لهستان با افزایش سریع ذخایر، و اقتصادهای نوظهوری چون ترکیه و هند، نقش محرک این روند را ایفا کردند. آنها فهمیدند که در دنیای پرریسک امروز، طلا نهتنها یک دارایی امن، بلکه یک ابزار ژئوپلیتیکی برای استقلال مالی است.
آیا این به معنای سقوط دلار است؟ نه. دلار همچنان نزدیک به نیمی از ذخایر جهان را در اختیار دارد و قدرت خود را حفظ کرده. اما تفاوت بزرگ اینجاست: دیگر تنها گزینه نیست. طلا، پس از سالها حاشیهنشینی، دوباره به صحنه بازگشته و جایگاه خود را پس گرفته.
در جمعبندی این روند، باید گفت طلا از یک دارایی زینتی یا حاشیهای، به ستون امنیتی ذخایر جهانی تبدیل شده است. بانکهای مرکزی با خریدهای هدفمند، پیام روشنی فرستادهاند: «ما طلا را مثل بیمه میخریم. برای روز مبادا.» و این روز مبادا، در دنیای پرتنش امروز، دیگر یک احتمال دور نیست بلکه یک سناریوی محتمل است که طلا را به قهرمان بیصدا اما قدرتمند ذخایر جهانی بدل کرده است.
در امتداد روایت طلا و دلار، حالا نوبت آن است که نگاهی دقیقتر به وضعیت کلی بازارها بیندازیم بازارهایی که در ظاهر آراماند، اما در زیر پوست خود، نشانههایی از تردید، فشار و بیتعریفی اقتصادی را حمل میکنند. گزارشهای ماهانه شرکتها نشان میدهد که درآمدها نسبت به سال گذشته افزایش یافته و سود فصلی حدود ۲۵ درصد رشد داشته، اما این رشد، بیشتر حاصل جهش نرخ دلار بوده تا بهبود واقعی عملکرد. وقتی تورم، هزینههای ریالی، حقوق و مخارج را در نظر بگیریم، سود واقعی شرکتها نهتنها افزایش نیافته، بلکه از تورم عقب مانده است.
بازارهای جهانی نیز در سکوتی سنگین فرو رفتهاند. شرکتهای صادراتی که زمانی از تقاضای خارجی بهرهمند بودند، حالا فشار را به داخل منتقل کردهاند. قطعی برق، رکود داخلی و کاهش گردش پول، فروش را پایین آورده و حاشیه سود را تضعیف کرده است. در چنین فضایی، هر حرکت غیرمنتظره در سیاست خارجی یا تحریمها میتواند این تعادل شکننده را برهم بزند.
با این حال، برخلاف انتظار، دلار، طلا و سکه جهش چشمگیری نداشتهاند. چرا؟ پاسخ در رشد نقدینگی نهفته است. ماهانه حدود ۲.۵ درصد نقدینگی جدید به اقتصاد تزریق میشود—یعنی چیزی نزدیک به ۲۵۰ هزار میلیارد تومان یا ۲.۷ میلیارد دلار. این پول با ضریب گردش بالا در اقتصاد میچرخد و طبیعی است که فشار تقاضا را افزایش دهد. مردم در شرایط سخت، بهدنبال داراییهای امن میروند: دلار، طلا یا کالاهای وارداتی. اما عرضه محدود و مدیریت ارزی، باعث شده قیمتها بهجای جهش، بهصورت آرام و پیوسته رشد کنند.
حباب سکه نسبت به نیمه دوم سال گذشته نصف شده؛ نشانهای از احتیاط بیشتر مردم و کاهش قدرت خرید. قیمتهای جهانی نیز بیتأثیر نبودهاند. در نگاه تاریخی، رشد ماهانه دلار در ۱۵ سال اخیر کندتر شده. از سال ۱۳۹۶ که دلار ۳۵۰۰ تومان بود، تا سال ۱۳۹۹ که به ۳۲ هزار رسید، جهشها تند و تیز بودند. اما حالا، با وجود فشار بیشتر، دلار دیگر آن جهشهای ناگهانی را تجربه نمیکند.
این وضعیت، تصویری روشن از ذهنیت امروز جامعه ارائه میدهد: مردم در مرحله تردید هستند. حتی با آگاهی از روند صعودی دلار، نمیتوانند با اطمینان وارد بازار شوند. میدانند که اگر طلای جهانی رشد نکند، باز هم رشد دلار میتواند قیمت طلا را بالا ببرد. اما فعلاً دست به نقد ماندهاند، منتظرند، و انتخاب گزینه بهتر را به تعویق انداختهاند.
در چنین فضایی، بازار نه در رکود کامل است، نه در رونق واقعی. بلکه در یک وضعیت تعلیق روانی قرار دارد جایی میان ترس از آینده و امید به بازگشت ثبات. و این دقیقاً همان نقطهای است که تحلیلگر باید با دقت بیشتری گوش بسپارد، چون بازار در حال زمزمه است، نه فریاد
در شهریور ۱۴۰۴، قیمت هندوانه، خیار، خربزه و قارچ با رشدهای بیسابقهای مواجه شد؛ جهشی…
در حالی که تورم به مرز ۴۵ درصد رسیده و دستمزدها از آن عقب ماندهاند،…
صنعت خودروی ایران با سه بحران همزمان مواجه است: ناکارآمدی تولید، نارضایتی مصرفکننده و زیانهای…
با اجرای بسته جدید اصلاحی سازمان بورس در حوزه کارمزدها، ساختار درآمدی بورس و فرابورس…
هشتم مهر، روز بزرگداشت مولانا، بیصدا گذشت؛ نه مراسمی، نه یادآوریای، نه حتی یک زمزمه.…
در شرایطی که اقتصاد ایران با تحریمهای سنگین، فشارهای خارجی و انتظارات تورمی روبهروست، دولت…