Categories: جامعه

سازها به خیابان برگشتند

به گزارش سرمایه فردا، نه در سالن‌های مجلل، نه زیر نورافکن‌های رسمی؛ موسیقی بومی ایران در دل مردم زنده شده است. فستیوال‌هایی چون «کوچه» در بوشهر، «کاوان» در قشم و «پیرشالیار» در اورامان، نشان داده‌اند که صداهای محلی هنوز زنده‌اند و می‌توانند نسل Z را از هیاهوی موسیقی مصرفی به سکوت پرمعنای ریشه‌ها برگردانند. این گزارش، روایتی است از جشن‌هایی که با کمترین امکانات، بیشترین معنا را آفریده‌اند.

از لغو ناگهانی فستیوال «کاوان» در قشم تا تهدید به توقف «کوچه» در بوشهر، برخورد با موسیقی بومی در ایران همچنان گرفتار ناهماهنگی و سوءتفاهم است. این در حالی‌ست که همین رویدادها، با کمترین هزینه، بیشترین اثر را در احیای نشاط اجتماعی، تقویت هویت فرهنگی و آشتی نسل‌ها داشته‌اند. این گزارش، نگاهی انتقادی است به سیاست‌هایی که به‌جای حمایت از فرهنگ زنده مردم، آن را در تنگنای اداری گرفتار می‌کنند.

لید: در حالی‌که فستیوال‌های موسیقی نواحی می‌توانند زبان صلح و پیوند باشند، برخوردهای سلیقه‌ای و انسدادهای اداری، آن‌ها را به حاشیه می‌رانند. آیا زمان بازنگری در سیاست فرهنگی نرسیده است؟

موسیقی پاپ و فضای مجازی بخش بزرگی از ذائقه شنیداری مردم را شکل داده است، از این رو فستیوال‌ها به پناهگاه صداهای اصیل ایران تبدیل شده‌اند؛ جشن‌هایی که از دل مردم برمی‌آیند و به جای سالن‌های مجلل، در میدان‌ها، ساحل‌ها و کوچه‌های قدیمی برپا می‌شوند. جوانان نسل تازه، با شوق و ایمان به ریشه‌های فرهنگی، ساز پدربزرگ‌ها را از صندوق بیرون آورده‌اند و به زبان زمانه‌شان بازگو کرده‌اند. فستیوال‌ها فرصتی فراهم کرده‌اند تا نغمه‌هایی که سال‌ها در سایه فراموشی بودند، دوباره به گوش برسند. هر بار که صدای دوتار، دف، نی‌انبان یا دهل در هوای شهر طنین می‌اندازد، گویی تکه‌ای از حافظه جمعی این سرزمین دوباره زنده می‌شود.

 

شب‌ها با صدای دمام و نی‌انبان

در کوچه‌های باریک بوشهر، شب‌ها با صدای دمام و نی‌انبان روشن می‌شود. جمعیت در امتداد سنگ‌فرش‌ها ریتم می‌گیرد و نسیم دریا عطر شور را با صدای ساز درمی‌آمیزد. این تصویر، چکیده فستیوال «کوچه» است؛ رویدادی که با نیتی ساده آغاز شد: بازگرداندن موسیقی بومی جنوب به دل مردم. احسان عبدی‌پور و چند هنرمند جوان تصمیم گرفتند موسیقی را از صحنه‌های رسمی به خیابان بازگردانند. نخستین دوره با اجراهایی کوچک در قهوه‌خانه‌های قدیمی برگزار شد و همان چند اجرا کافی بود تا مردم از سراسر کشور با شوق راهی بوشهر شوند. فستیوال کوچه در مدت کوتاهی از یک رویداد محلی به جشنی ملی بدل شد و گروه‌هایی از جنوب، شمال، کردستان و خراسان در کنار هم نواختند. عبدی‌پور هدفش را ساده بیان کرده است: «حال خوب مردم». به همین دلیل اغلب اجراها رایگان‌اند و هنرمندان بدون وابستگی به نهادها می‌نوازند.

با این حال، امسال برگزاری فستیوال کوچه نیز با مشکل روبه‌رو شد و تا آستانه لغو پیش رفت، اما با پادرمیانی و حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توانست تا روز آخر ادامه یابد و با استقبال گسترده مردم به پایان برسد. این رویداد نشان داد که با گفت‌وگو، تدبیر و درایت، می‌توان میان سنت، مردم و نهادهای رسمی توازن برقرار کرد.

 

موسیقی در آغوش دریا و در انتظار تدبیر

در جزیره‌ی قشم، فستیوال موسیقی و هنر «کاوان» با همان روح مردمی شکل گرفت؛ قرار بود در مهرماه برگزار شود و در دو بخش، اجرای گروه‌های محلی و چهره‌های سرشناس موسیقی ایران را دربر گیرد. اما در شب نخست اجراهای فضای باز، جشنواره به دستور استانداری و فرمانداری هرمزگان متوقف شد. تصاویر منتشرشده از محل برگزاری نشان می‌دهد که سیستم صوتی استیج توسط نیروی انتظامی ضبط شده و هنوز دلیل مشخصی از سوی مسئولان برای این اقدام اعلام نشده است.

لغو فستیوال کاوان، که مانند کوچه از دل جامعه محلی و بدون حمایت دولتی شکل گرفته بود، بار دیگر این پرسش را پیش آورده است که چرا با جریان‌های فرهنگی بومی، چنین برخوردهای سلیقه‌ای می‌شود؟ موسیقی نواحی، زبانی از وفاق، همدلی و پیوند مردم با ریشه‌هایشان است؛ جلوگیری از برگزاری چنین رویدادهایی در حقیقت اقدامی ضد وفاق و ضد روح یکدلی است. اگر سیاست‌گذاران فرهنگی با درایت و درک اجتماعی به این جریان‌ها بنگرند، می‌توانند از دل همین جشن‌ها امید و نشاط اجتماعی را احیا کنند. امید می‌رود فستیوال کاوان نیز همچون کوچه، با تدبیر و حمایت مسئولان برگزار شود تا صدای سازهای جنوب دوباره در آغوش دریا طنین بیندازد.

 

آیین‌ها و صداهای کوهستان

در غرب کشور، آیین باستانی پیرشالیار در اورامان کردستان هر زمستان با حلقه‌های دف‌نوازی و سماع برگزار می‌شود. این مراسم ترکیبی از باور، موسیقی و آیین کهن است و جوانان در کنار پیران می‌نوازند. صدای دف در کوه‌ها می‌پیچد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. حضور گردشگران برای دیدن این آیین، انگیزه جوانان محلی برای پاسداشت میراث خود را دوچندان کرده است. پیرشالیار یادآور این است که موسیقی نواحی جزئی از زندگی روزمره مردم است، نه میراثی موزه‌ای.

از چابهار تا خراسان؛ خیزش صداهای فراموش‌شده

در شرق کشور نیز فستیوال‌هایی چون «زیمل» در چابهار با حضور گروه‌های بلوچ و هنرمندان بین‌المللی جلوه‌ای تازه از موسیقی جنوب شرق را به نمایش گذاشته‌اند. سازهای کوبه‌ای در کنار دوتارهای قدیمی، ترکیبی پرانرژی از ریتم و حرکت آفریده‌اند. هدف برگزارکنندگان، کشف استعدادهای جوان و ایجاد انگیزه برای ادامه مسیر هنری در میان نسل تازه است. در خراسان نیز هنرمندان جوان با الهام از استادان قدیمی، موسیقی مقامی را به زبان امروز بازآفرینی می‌کنند.

 

سیاست تقابل با فرهنگ همدلی

در سال‌های اخیر، برخوردهای ناهماهنگ و سلیقه‌ای با موسیقی نواحی به یکی از چالش‌های فرهنگی کشور بدل شده است. از لغو ناگهانی فستیوال‌ها تا محدودیت‌های اداری برای گروه‌های محلی، همه نشانه‌ی نگاهی است که هنوز نتوانسته میان «نظم اداری» و «پویایی فرهنگی» تعادلی برقرار کند. این نوع برخوردها به هنرمندان محلی آسیب می‌زند و پیوند مردم با ریشه‌هایشان را نیز سست می‌کند. موسیقی بومی، زبان وفاق است؛ زبانی که قومیت‌ها و فرهنگ‌های گوناگون ایران را در زیر چتر یک صدا گرد می‌آورد. خاموش کردن این صدا، خاموش کردن گفت‌وگوی فرهنگی میان مردم است.

فستیوال‌ها؛ جایی برای آشتی نسل Z با ریشه‌هایش

برای نسل Z که در دنیای پرسرعت شبکه‌های اجتماعی و موسیقی‌های دیجیتال بزرگ شده، فستیوال‌های موسیقی نواحی فقط چند اجرای سنتی نیستند؛ تجربه‌ای زنده و واقعی‌اند از لمس ریشه‌ها. در این جشن‌ها، جوان امروز با صدایی روبه‌رو می‌شود که فیلتر ندارد، تدوین ندارد، اما روح دارد. صدای دف، دوتار یا نی‌انبان برای او مثل شنیدن زبان مادری بعد از سال‌ها سکوت است.

این فستیوال‌ها فرصتی‌اند برای فاصله گرفتن از هیاهوی موسیقی مصرفی و بازگشت به صدایی که از خاک و مردم می‌آید. در فضای شلوغ و سطحی موسیقی تجاری، فستیوال‌های بومی گوش نسل جدید را از آلودگی صوتی و فرهنگی دور می‌کنند و در عوض، ذائقه‌ای تازه و آگاهانه می‌سازند؛ ذائقه‌ای که زیبایی را در سادگی، صداقت و احساس واقعی جست‌وجو می‌کند.

برای بسیاری از جوانان، حضور در این فستیوال‌ها نوعی کشف دوباره است؛ کشف خود، خانواده و فرهنگی که از آن آمده‌اند. این رویدادها فقط صحنه‌ی اجرا نیستند، کلاس درس زنده‌ای‌اند برای فهمیدن اینکه موسیقی بومی، فقط گذشته نیست، آینده‌ای است که اگر درست شنیده شود، می‌تواند حال ما را نجات دهد.

 

آینده‌ای روشن برای صدای محلی

فستیوال‌های موسیقی نواحی نشان داده‌اند که فرهنگ زنده مردم ایران با عشق و اراده در برابر سکوت می‌ایستد. این جشن‌ها نه تهدیدی برای هویت، که تجلی همان هویت در شکلی نو هستند. هرگاه طبل جنوب یا دف کردستان در گوش شهر می‌پیچد، می‌فهمیم که فرهنگ هنوز زنده است و نفس می‌کشد. شاید زمان آن رسیده است که به جای برخوردهای سلیقه‌ای، از این صداها حمایت شود؛ چرا که هر ساز محلی، زبان صلح است، نه اعتراض. این صداها از دل مردم برمی‌آیند و تا زمانی که مردم بخواهند، خاموش نخواهند شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

modir

Recent Posts

هوش مصنوعی و خیال خام پایان

هوش مصنوعی آمده، اما نه برای دفن خلاقیت انسانی. آمده تا ما را به یاد…

3 ساعت ago

معدن در قلب قنات؛ تهدیدی برای آب شرب

در جنوب کرمان، جایی که هر قطره آب حکم حیات دارد، مجوزی برای بهره‌برداری از…

3 ساعت ago

فوک‌های خزر کجا رفتند؟

در دهه ۶۰، فوک‌های خزری در اسکله‌های شمالی ایران آفتابی می‌شدند. امروز، تنها نشانه‌ای که…

3 ساعت ago

معدن‌کاران در چرخه تکرار مرگ

با گذشت کمتر از یک سال از فاجعه مرگبار طبس، بار دیگر حادثه‌ای مشابه در…

3 ساعت ago

انتقام خونین

سه روایت، سه مرگ، یک پرسش بی‌پاسخ: چرا خشونت در سایه بی‌توجهی نهادینه می‌شود؟

4 ساعت ago

سقوط یک شاهزاده

پرنس اندرو، دومین پسر ملکه الیزابت، پس از سال‌ها انکار و رسوایی، سرانجام از عنوان…

4 ساعت ago