سیاست و دیپلماسی

ریاست‌جمهوری بدون نسخه درمان

به گزارش سرمایه فردا، آنچه امروز در فضای عمومی درباره مسعود پزشکیان مطرح می‌شود، تنها نقدی بر عملکرد اجرایی دولت نیست؛ بلکه به لایه‌ای عمیق‌تر از سیاست‌ورزی او بازمی‌گردد: زبان و شیوه بیان. پزشکیان در آغاز دولت با صراحت و صداقت در بیان بحران‌ها توانست تصویری متفاوت از رؤسای جمهور پیشین ارائه دهد؛ تصویری که برای جامعه خسته از پرده‌پوشی و امیدهای کاذب، جذاب و تازه بود. اما اکنون همان صداقت، به دلیل فقدان برنامه و راه‌حل، به نقطه ضعف تبدیل شده است. جامعه‌ای که هر روز با بحران‌های اقتصادی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند، از رئیس‌جمهور انتظار دارد نه فقط شرح مشکلات، بلکه نسخه‌ای برای عبور از آنها ارائه دهد. در این میان، زبان ساده و محاوره‌ای پزشکیان نیز به دو برداشت متضاد دامن زده است: برای برخی نشانه‌ای از نزدیکی به مردم و برای برخی دیگر نمادی از شلختگی و فقدان شأن ریاست‌جمهوری. این دوگانه نشان می‌دهد که مسئله امروز تنها مدیریت بحران نیست؛ بلکه مدیریت زبان و تصویر ریاست‌جمهوری است که می‌تواند اعتماد عمومی را بسازد یا آن را بیش از پیش فرسایش دهد.

سخنان روز یکشنبه مسعود پزشکیان در مراسم روز دانشجو، بار دیگر پرسشی مهم را در فضای عمومی زنده کرد که آیا ضعف‌های مدیریتی دولت چهاردهم تنها در حوزه اجرا و تصمیم‌گیری است یا آنکه بخش مهمی از مشکل، در زبان و ادبیات رئیس‌جمهور ریشه دارد؟ پزشکیان طی ماه‌های آغازین استقرار دولتش با تکیه بر «صداقت در بیان مشکلات» مورد توجه قرار گرفت؛ بسیاری این شفاف‌گویی را مزیتی نسبی در برابر پنهان‌کاری‌های رایج در سیاست ایران می‌دانستند. اما امروز و پس از گذشت بیش از یک‌سال‌ونیم از آغاز دولت، همان «صداقت» که زمانی نقطه قوت دولت معرفی می‌شد، به عاملی برای افزایش نگرانی‌ها و تردید افکار عمومی تبدیل شده است. دلیل آن هم کاملا روشن است. چون بیان مداوم مشکلات بدون ارائه راه‌حل، دیگر نه صداقت است و نه شفافیت؛ بلکه نشانه‌ی ناتوانی ساختاری در مدیریت و تصمیم‌سازی است.

پزشکیان جراح قلب است، اما نوع گفتارش کمترین شباهتی به زبان پزشکی ندارد؛ نه آرامش‌بخش است و نه اطمینان‌آور. او بیش از آنکه شبیه جراح قلبی باشد که لحظات بحرانی را مدیریت می‌کند، به تحلیل‌گری شبیه است که پشت‌صحنه بحران را توضیح می‌دهد اما نسخه‌ای برای درمان ندارد. تکرار عباراتی مانند «نمی‌شود»، «نمی‌توانیم»، «نداریم»، «شرایط سخت است» و «دست ما بسته است»، به تدریج یک تصویر ذهنی نگران‌کننده از ریاست‌جمهوری شکل داده است؛ تصویری از دولتی که بیش از آنکه اراده حل مشکلات را داشته باشد، خود را تماشاگر مشکلات می‌بیند.

جامعه، رئیس‌جمهور را برای «شرح بحران‌ها» انتخاب نکرده است. مردم خود بارها و بارها این بحران‌ها را لمس کرده‌اند؛ از قیمت ارز و سکه تا هزینه‌های مسکن، از مشکلات آب و برق تا وضعیت معیشت روزمره، آلودگی، بن بست سیاسی و دیپلماتیک و هزارن بحران و ابربحران دیگر؛ آنچه افکار عمومی را آشفته می‌کند، این است که پزشکیان دقیقاً همان چیزهایی را می‌گوید که مردم بهتر از او می‌دانند، بدون آنکه راهی برای عبور از وضع موجود ارائه دهد. ادبیات تکراری و خالی از برنامه، نه‌تنها اعتماد نمی‌سازد، بلکه شکاف میان دولت و جامعه را عمیق‌تر می‌کند.

 

صداقتی که بدون راه‌حل کم‌اثر می‌شود

در ماه‌های نخست، صداقت رئیس‌جمهور جذاب بود؛ جامعه احساس می‌کرد برای نخستین‌بار فردی در بالاترین سطح اجرایی کشور از مشکلات سخن می‌گوید بدون آنکه آن‌ها را پنهان یا توجیه کند. اما صداقت اگر به برنامه تبدیل نشود، خود به ضد خودش تبدیل می‌شود. مردم امروز می‌پرسند که صداقت رئیس جمهور در بیان بحران برای چیست؟ آیا صِرف بیان مشکلات بدون ارائه راه‌حل، مسئولیت‌پذیری است یا صرفاً نوعی شانه‌خالی‌کردن از بار مدیریت؟

این‌که رئیس‌جمهور صرفاً توضیح دهد «چرا نمی‌توانیم»، «چه چیز نداریم» یا «چه محدودیت‌هایی وجود دارد»، هیچ‌گونه حس پیشرفت ایجاد نمی‌کند. جامعه از رئیس‌جمهور انتظار دارد در کنار توصیف وضعیت، به گزینه‌های ممکن هم اشاره کند. حتی اگر برخی مسیرها دشوار یا زمان‌بر باشد، مردم ترجیح می‌دهند بشنوند «چه می‌توان کرد»، نه اینکه هر روز تصویر تازه‌ای از «چه نمی‌توان کرد» مقابلشان قرار گیرد.

در واقع، پزشکیان ناخواسته خود را در موقعیتی قرار داده که صداقت کلامش، بدون پشتوانه و بدون برنامه به نقطه ضعف تبدیل شده است. امروز بسیاری از شهروندان معتقدند که صداقتِ بدون توانِ حل مسأله، ارزش خود را از دست می‌دهد. به همین دلیل است که سخنان اخیر او دیگر مانند روزهای نخست دولت اثرگذاری ندارد.

 

گفتار شلخته

سخنان اخیر مسعود پزشکیان بار دیگر ضعف جدی او در حوزه بیان، لحن و ادبیات سیاسی را برجسته کرد؛ ضعفی که دیگر صرفاً یک ایراد حاشیه‌ای نیست، بلکه به‌طور مستقیم بر تصویر ریاست‌جمهوری و کارآمدی دولت تأثیر می‌گذارد. پزشکیان نه‌تنها راه‌حل مشخصی برای مشکلات ارائه نمی‌کند، بلکه حتی در شیوۀ بیان مشکلات نیز دچار نارسایی است. ادبیات او به‌حدی محاوره‌ای، ناپخته و گاهی لمپنی است که هیچ شباهتی با جایگاه رئیس‌جمهور یک کشور ندارد. او از ابتدایی‌ترین اصول جمله‌سازی و بیان منسجم محروم است و سخنانش، از موضوع حجاب و اقتصاد تا چالش‌های سیاسی و اجتماعی، با ساده‌ترین و اغلب نامناسب‌ترین واژگان مطرح می‌شود.

این شیوه بیان، نه اقتدار می‌آورد، نه امید می‌سازد و نه پیام مدیریتی دارد؛ برعکس، نوعی آشفتگی در افکار عمومی ایجاد می‌کند و نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور حتی در سطح کلام نیز توان هدایت گفتمانی ندارد. جامعه از رئیس‌جمهور انتظار ادبیاتی دقیق، سنجیده و الهام‌بخش دارد، نه گفتار روزمره و شلخته‌ای که بیشتر شبیه دردِدل‌های غیررسمی است تا سخنان رسمی یک مدیر ارشد. مشکل امروز تنها نبود برنامه نیست؛ نبود زبانِ ریاست‌جمهوری است. پزشکیان با این شیوه گفتار، تصویر رئیس‌جمهوری را ارائه می‌دهد که حتی در بیان، انسجام، دقت و وقار لازم را ندارد؛ مسئله‌ای که در کنار بحران‌های موجود، خود به یک بحران تازه تبدیل شده است.

 

تناقض میان جایگاه رئیس‌جمهور و ادبیات او

از شلختگی کلام پزشکیان که عبور کنیم تازه به اصل بحران می رسیم. رئیس‌جمهور جایگاهی فراتر از یک تحلیل‌گر، پژوهشگر یا سخنران دارد. او باید مدیریت بحران کند، تصمیم بگیرد و مسیر حرکت دولت را به طور روشن مشخص کند. اما ادبیات پزشکیان با همه سادگی و صراحتش بیش از آنکه نشانه اراده باشد، نشانه تردید و نوعی دست‌بالابردن در برابر شرایط است. این فاصله میان جایگاه رسمی رئیس‌جمهور و لحن او، یک تناقض عمیق در برداشت عمومی ایجاد کرده است.

واقعیت آن است که جامعه تحت فشارهای اقتصادی، اجتماعی و معیشتی قرار دارد و تاب‌آوری آن کاهش یافته است. در چنین فضایی، ادبیاتی که مدام از «ناتوانی» و «نشدن» سخن می‌گوید، نه‌تنها کمکی به آرامش روانی جامعه نمی‌کند، بلکه تصویر ناکارآمدی را تشدید می‌کند. این پرسش مهم در افکار عمومی شکل گرفته است که آیا رئیس‌جمهور برنامه‌ای برای خروج از بحران‌ها دارد یا آنکه مأموریت او تنها بیان مشکلات است؟

به‌نظر می‌رسد اگر تغییر جدی در نوع گفتار و ارائه راهکارهای عملی رخ ندهد، فاصله میان دولت و جامعه به سرعت بیشتر خواهد شد. پزشکیان نیاز دارد که از مرحله «تشریح بحران» عبور کرده و وارد مرحله «مدیریت بحران» شود. جامعه منتظر سخنان امیدبخش نیست؛ منتظر برنامه، اقدام و مسئولیت‌پذیری است.

 

سیدمحمدعلی ابطحی: مشکل در زبان نیست، در استفاده‌نکردن از اختیارات است

بر خلاف آنچه که در خطوط تحلیلی فوق مورد بحث و بررسی قرار گرفت، سیدمحمدعلی ابطحی درباره ادبیات و گفتار رئیس‌جمهور، موضعی کاملا متفاوت دارد و از کلام و ادبیات مسعود پزشکیان دفاع می کند. این روایت انتقادی که گفته می‌شود جامعه دیگر صرفاً بیان حقیقت از زبان رئیس جمهور را کافی نمی‌داند و از پزشکیان انتظار ارائه‌ی راه‌حل دارد با طرح مخالفت صریح این عضو مجمع روحانیون مبارز مواجه شد و ابطحی این نگاه را نادرست دانست. وی  در گفت وگو با هفت صبح تأکید کرد که «سال‌های متوالی کشور به دلیل لاپوشانی، امیدهای کاذب و نگفتن واقعیت‌ها و بحران و مشکلات از جانب روسای جهمور به سمت بحران رفته است.» در نتیجه به گفته این فعال سیاسی، «وقتی حقایق گفته نمی‌شود، نظارت اجتماعی از بین می‌رود، امور به دست حلقه‌های غیرپاسخ‌گو می‌افتد و نتیجه‌اش همین انباشت بحران‌هایی است که امروز کشور با آن مواجه است.»

از نگاه این چهره اصلاح طلب، «رئیس‌جمهور اگر همان صراحت دوران انتخابات را حفظ کرده، این نه تنها نقطه‌ضعف نیست بلکه راه ایجاد امید واقعی است؛ زیرا مردم فریب و پرده‌پوشی نمی‌خواهند و گفتن حقیقت، حتی اگر تلخ باشد در نهایت زمینه شکل‌گیری تصمیمات درست‌تر در سایر سطوح مدیریتی کشور را فراهم می‌کند.»

در ادامه، سوال دیگری پیرامون ادبیات پزشکیان به میان کشیده شد؛ اینکه نوع بیان او  «لمپنی»، «محاوره‌ای» یا «غیرمتناسب با شأن ریاست‌جمهوری» است که ابطحی این نگاه را نیز نادرست خواند و توضیح داد که «بهتر است که ادبیات و کلام رئیس‌جمهور پیش و پس از انتخابات یکسان باقی بماند، نه اینکه در زمان ورود به قدرت به‌طور ناگهانی زبان، رفتار، پوشش و ظاهر خود را تغییر دهد.» عضو مجمع روحانیون مبارز تأکید کرد که «نزدیکی ادبیات پزشکیان به زبان مردم، به معنای لمپنیسم نیست و استفاده از چنین تعابیری نوعی توهین به مردم است». به باور این چهره سیاسی، «اتفاقا ادبیات پزشکیان شأن تازه‌ای را برای ریاست‌جمهوری تعریف کرده است؛ شأنی که در آن رئیس‌جمهور از مردم جدا نمی‌شود و فاصله‌گذاری‌های تشریفاتی و بروکراتیک را کنار می‌گذارد» و ابطحی «این رویکرد را نه تنها ایراد نمی‌داند، بلکه مزیتی تلقی می کند که می‌تواند رابطه مردم و حاکمیت را صادقانه‌تر و شفاف‌تر کند.»

 

جمله‌های بحث‌برانگیز رئیس‌جمهور

در بخش دیگری از گفت‌وگو، مثال‌هایی درباره جمله‌های بحث‌برانگیز رئیس‌جمهور مطرح شد، از جمله «سفره خالی است»، «نداریم» و «نمی‌توانیم» و همچنین اظهارنظرهایی درباره ضرورت تخلیه تهران به‌دلیل بحران محیط ‌زیست یا بحث «سیاه کردن سیم‌کارت‌های سفید» و نظایر آن که این نوع بیان نشانه ضعف کلام و فقدان راه حل است که باز هم فعال سیاسی اصلاح طلب در این رابطه تأکید کرد که «اینها مسائل محتوایی است نه ادبیاتی.» البته ابطحی، «شخصاً با برخی محتواهای طرح شده مثلاً درباره سیم‌کارت‌های سفید موافق نبود»، اما به زعم وی، «مشکل در محتواست، نه در زبان». از منظر وی، «پزشکیان باید در برخی حوزه‌ها از اختیارات خود بهتر استفاده کند»؛ برای نمونه، فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است که «اگر رئیس‌جمهور در انتخاب دبیر شورای عالی فضای مجازی که باید منتخب مستقیم پزشکیان باشد، اقدام جدی‌تری می‌کرد، بسیاری از مشکلات امروز فضای مجازی به شکل بهتری مدیریت می‌شد. لذا این نقد را بنیادی، اما کاملاً مستقل از نقد ادبیاتی دانست.»

ابطحی پیرامون مقایسه‌ ادبیات پزشکیان با اسلافش مانند احمدی‌نژاد هم توضیح داد که «تفاوت این دو بسیار مهم است. چرا که ادبیات احمدی‌نژاد با وجود ظاهر مردمی، فاقد صداقت بود و از خلال سخنانش می‌شد عدم راست‌گویی را احساس کرد. اما پزشکیان برخلاف احمدی‌نژاد، از صداقت در بیان برخوردار است و زبانش گرچه ساده و نزدیک به مردم است، اما بر پایه راست‌گویی شکل گرفته است.» لذا این چهره سیاسی تأکید کرد که «این صداقت، همراه با سادگی و صمیمیت کلام، عنصر مهمی در اعتمادسازی میان مردم و دولت است و نباید آن را با عوام‌زدگی یا ساده‌لوحی سیاسی اشتباه گرفت.»

راه حل هایی برای ۲۰ مشکل مهم کشور

دیروز رئیس جمهور در مورد وعده تحقق نیافته خود برای رفع فیلتر گفت: یکی از بزرگ‌ترین مشکلات امروز کشور، مسئله فیلترینگ است اما نحوه حل کردن آن نیز مساله‌ای جدی است. اینکه من فقط دستور بدهم که فیلترینگ حل شود کافی نیست؛ اگر قرار بود با دستور حل شود، همان روز اول دستور می‌دادیم و حل می‌شد. و در ادامه هم گفت: دستور داده‌ایم اینترنت‌هایی که سفید است را هم سیاه ‌کنند تا نشان دهند اگر سیاهی ادامه پیدا کند چه بلایی سر مردم می‌آید.

با توجه به روش جدیدی که رئیس جمهور برای حل مشکل فیلترینگ ارایه داده است، راه حل هایی برای ۲۰ مشکل مهم کشور به شرح زیر ارایه می شود.

مسکن مستاجران
حالا که نمی‌توانیم مشکل مسکن را برای مستاجران حل کنیم، بهتر است خانه‌های ملکی را از مالکان بگیریم و آنها را هم مستاجر کنیم! این اقدام می‌تواند بازار رهن و اجاره را یکسره شفاف کند و همه یکسان باشند.

آلودگی هوا
حالا که نمی‌توانیم آلودگی هوای تهران و کلانشهرها را کاهش دهیم، پیشنهاد می‌کنم هوای بقیه شهرها را هم با نصب دستگاه‌های آلاینده کثیف کنیم تا عدالت آلودگی هوا برقرار شود.

امنیت غذایی مناطق محروم
حالا که نمی‌توانیم امنیت غذایی مناطق محروم را تامین کنیم، ساکنان بقیه شهرها را مجبور کنیم نان خالی بخورند تا همگان طعم واقعی فقر غذایی را بچشند!

کمبود برق در تابستان
حالا که نمی‌توانیم مشکل کمبود برق در تابستان را حل کنیم، چه بهتر که برق را در باقی فصل‌های سال هم سهمیه‌بندی کنیم تا مصرف‌کننده‌ها همیشه در حالت «تعلیق انرژی» باشند.

غذای مرغداری‌ها و گربه ها
حالا که نمی‌توانیم دان مرغ مورد نیاز مرغداری‌ها را تامین کنیم، بهتر است زباله های شهری را طوری جمع آوری کنیم که گربه های خبیابانی هم شریک گرسنگی مرغ ها شوند

طلاق اجباری

حالا که نمی توانیم مساله ازدواج برای بسیاری از جوانان را حل کنیم، متاهل ها بویژه زوج های موفق را هم به طلاق اجباری محکوم کنیم تا شرایط افراد مجرد را درک کنند.

اشتغال جوانان
حالا که نمی‌توانیم مشکل اشتغال جوانان را حل کنیم، پیشنهاد می‌کنم همه میانسال‌ها را هم اخراج کنیم تا عدالت سنی برقرار شود و همه در یک وضعیت بحرانی به دنبال کار بگردند.

ترافیک شهرها
حالا که نمی‌توانیم ترافیک تهران، اصفهان، تبریز، کرج و مشهد را حل کنیم، بهتر است به روستاها هم سری بزنیم و در جاده‌های خاکی صف ماشین‌ها درست کنیم تا همه از مزایای ترافیک لذت ببرند.

پسماند و زباله‌ها
حالا که نمی‌توانیم مدیریت پسماند را در شهرهای بزرگ درست کنیم، پیشنهاد می‌کنم زباله‌ها را به کوهستان‌ها و بیابان‌ها و سواحل پاک هم بفرستیم تا طبیعت هم سهمی از مشکلات داشته باشد.

حمل و نقل عمومی
حالا که نمی‌توانیم مترو و اتوبوس‌ها را در اوج ساعات شلوغی کنترل کنیم، بهتر است در ایام تعطیلات هم همه خطوط را شلوغ کنیم تا مردم هر زمان سفر کنند، حس واقعی «انسان‌فشاری» را تجربه کنند.

کمبود آب شرب
حالا که نمی‌توانیم کمبود آب در برخی مناطق را رفع کنیم، چه بهتر که به همه شهرها محدودیت بدهیم تا همه مردم در تجربه قطع آب سهیم شوند.

سیستم آموزشی
حالا که نمی‌توانیم کیفیت آموزش را در مدارس دولتی ارتقا دهیم، بهتر است مدارس موفق خصوصی را تعطیل کنیم و همه امتحانات و نمره‌ها را یکسان کنیم تا همه دانش‌آموزان با نمره زیر ۱۰، در یک سطح علمی برابر قرار بگیرند.

شبکه تلفن همراه و تماس‌ها
حالا که نمی‌توانیم مشکل قطعی یا کیفیت پایین تماس‌های تلفن همراه را حل کنیم، بهتر است همه خطوط تلفن ثابت و همراه کشور هم به یک کیفیت «همه با هم قطع و وصل» برسند تا عدالت ارتباطی برقرار شود.

حمل و نقل بین شهری
حالا که نمی‌توانیم مشکلات تاخیر در پرواز هواپیما را حل کنیم، بهتر است جاده‌های خاکی و مسیرهای فرعی را هم شلوغ کنیم تا همه در تجربه تاخیر سفر یکسان باشند.

دارو و سلامت
حالا که نمی‌توانیم دارو را به اندازه کافی در مناطق محروم برسانیم، پیشنهاد می‌کنم مراکز بزرگ شهری را هم با کمبود دارو روبرو کنیم تا همه مردم حس کمبود را به خوبی تجربه کنند.

پارک و فضای سبز
حالا که نمی‌توانیم در تهران فضای سبز کافی ایجاد کنیم، بهتر است بقیه شهرها هم کمبود پارک و فضای سبز داشته باشند تا همه شهروندان حس زندگی در یک «بیابان شهری» را تجربه کنند.

آتش سوزی جنگل‌های شمال

حالا که کنترل آتش در جنگل های شمال و غرب کشور با مشکلاتی مواجه شد و درختان زیادی را از دست دادیم، پیشنهاد می شود پوشش گیاهی جنوب کشور بویژه نخلستان های بوشهر و هرمزگان را هم آتش بزنیم تا ساکنان آنجا، درک مناسبی از آتش سوزی داشته باشند.

بهره‌وری ادارات
حالا که نمی‌توانیم بهره‌وری اغلب ادارات را بالا ببریم، چه بهتر که همه کارکنان مجبور شوند پنج روز در هفته «کار اداری نمایشی» انجام دهند تا عدالت کار بی‌ثمر برقرار شود.

برنامه‌های فرهنگی
حالا که نمی‌توانیم برنامه‌های فرهنگی جذاب در برخی شهرها برگزار کنیم، پیشنهاد می‌کنم همه شهرها را مجبور کنیم همان فیلم‌ها و سریال‌های تکراری  آی.فیلم را ببینند تا مردم اقصی نقاط کشور در تجربه مشترک سرگرمی بیمزه متحد شوند.

سرقت موبایل

حالا که موبایل برخی شهروندان توسط سارقان دزدیده شده و هیچگاه پیدا نمی شود، پیشنهاد می کنم استفاده از موبایل در سراسر کشور ممنوع شود و مردم موبایل های خود را به دولت تحویل دهند.

صف نان

حالا که نمی‌توانیم صف نان را کوتاه کنیم، بهتر است برای همه خدمات از جمله خرید از سوپرمارکت سرکوچه، داروخانه، ادارات، سرویس بهداشتی پارک ها و حتی سرویس مدارس، صف طولانی ایجاد کنیم تا صف نان در این صف ها گم شود و کسی متوجه نشود چقدر طولانی است.

گرانی خودرو

حالا که نمی‌توانیم قیمت خودرو را پایین بیاوریم، بهتر است قیمت دوچرخه، فرغون دستی، ویلچر و حتی کالسکه بچه را هم به شدت بالا ببریم تا کسی فکر نکند فقط خودرو گران است.

توریسم و گردشگری

حالا که نمی‌توانیم صنعت گردشگری را رونق دهیم و پذیرای مسافران خارجی پول خرج کن باشیم، پیشنهاد می‌کنم خروج از کشور را هم ممنوع کنیم تا مردم همان عکس‌های قدیمی ارمنستان و ترکیه را دوباره ببینند و با خیال‌پردازی سفر کنند.

گرانی گوشت

حالا که نمی‌توانیم قیمت گوشت را پایین بیاوریم، بهتر است قیمت نان خشک را هم بالا ببریم تا دیگر کسی جرئت نکند حتی به خوردن نان خالی فکر کند.

پارکینگ و ترافیک شهری

حالا که نمی‌توانیم مشکل پارکینگ و ترافیک تهران را حل کنیم، بهتر است همه پارکینگ‌ها را با خاک یکسان کنیم تا همه خودروها مجبور شوند در خیابان پارک کنند و عدالت فضا برقرار شود.

آلودگی صوتی

حالا که نمی‌توانیم آلودگی صوتی را کم کنیم، بهتر است هر خانه یک بوق و بلندگو نصب کند تا همه در تجربه یکسان صدای آزاردهنده شریک شوند.

میزان شادی و رضایت مردم
حالا که نمی‌توانیم رضایت مردم را افزایش دهیم، چه بهتر که همه مجبور شوند سخنرانی های آقای رئیس جمهور را نگاه کنند تا با هم در تجربه غم مشترک سهیم شوند!

 

 

modir

Recent Posts

روایت بازیگر تازه‌وارد

نخستین حضور سولماز حسینی در قاب تصویر با نقشی پرچالش در سریال «شغال» آغاز شد؛…

1 ساعت ago

میراث کوروش یغمایی

خداحافظی «پدر راک ایران» از دنیای موسیقی، نه فقط پایان کار یک هنرمند، بلکه بسته…

2 ساعت ago

بازگشت به دنیای کدها

چهار دهه پس از تولد «ترون»، فیلم تازه این مجموعه با نام «آرس» تلاش می‌کند…

2 ساعت ago

مانیفست هویت جمعی

فیلم «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری، نه صرفاً یک اثر سینمایی،…

13 ساعت ago

از خیانت تا محاکمه

ماجرای مرگ مشکوک زن جوانی در اسلامشهر، از سقوط ناگهانی او در خیابان آغاز شد…

13 ساعت ago

قتل در درگیری خیابانی

ماجرای درگیری یک جوان افغان با مسعود، جوان ایرانی در جنوب تهران، از یک اعتراض…

13 ساعت ago