جامعه

روستای فراموشی شده

به گزارش سرمایه فردا، گورشون را اگر روی نقشه پیدا کنید، تنها یک نقطه کوچک است؛ اما وقتی پا به خاکش می‌گذاری، می‌فهمی این نقطه کوچک، جهانی از رنج‌های انباشته است. جایی که زمان انگار سال‌هاست ایستاده و زندگی با ابتدایی‌ترین نیازها گره خورده؛ آب، هویت، امنیت، آموزش. در گورشون، خانه‌ها نه دیوار دارند و نه در، کودکان نه شناسنامه دارند و نه آینده‌ای روشن، و زنان نه پشتوانه قانونی دارند و نه فرصت انتخاب. اینجا، فقر فقط یک وضعیت اقتصادی نیست؛ یک زیست‌جهان است. با این حال، در دل همین محرومیت عمیق، مردم هنوز امید را از دست نداده‌اند؛ امیدی که این روزها با رسیدن تانکرهای آب، بسته‌های معیشتی و کاروان‌های سلامت هلال‌احمر، کمی جان گرفته است. گورشون شاید فراموش‌شده باشد، اما هنوز زنده است و هنوز چشم‌انتظار دیده‌شدن

خانه‌ها اغلب کپری‌اند؛ سازه‌هایی موقت که به زندگی دائمی تبدیل شده‌اند. دیوارها از شاخه و حصیر و سقف‌ها از پلاستیک و چادر است. نه مقاوم‌اند و نه امن. باد که می‌وزد، صدا در تمام کپر می‌پیچد و باران که می‌آید، آب راهش را به داخل باز می‌کند.

اهالی می‌گویند باران برایشان فقط نعمت نیست؛ تهدید هم هست. «داخل کپر خیس می‌شه، کف خیس می‌شه، نمی‌شه خوابید.» بچه‌ها شب‌ها جای مشخصی برای خواب ندارند. بعضی وقت‌ها مجبور می‌شوند بیرون از کپر بمانند یا روی زمین نم‌دار بخوابند.

سیل که می‌آید، وسایل اندک خانه را هم با خود می‌برد. لباس‌ها، پتوها و همان دارایی‌های محدود. بازسازی هم به معنای واقعی کلمه وجود ندارد. فقط دوباره کپر را سر هم می‌کنند.

در «گورشون» تا همین چند روز پیش  خبری از لوله‌کشی آب نبود حالا اما با امداد جمعیت هلال احمر، آب با تانکر به لوله ها رسیده و تأمین می‌شود.

 

بازار و امکانات؛ چیزهایی که نیستند

بازار نیست. مغازه‌ای اگر باشد، محدود و پراکنده است. اهالی برای بسیاری از نیازهای اولیه باید مسیر طولانی را طی کنند؛ مسیری که اغلب وسیله نقلیه‌ای برایش وجود ندارد.

ماشین شخصی در روستا کم است و بسیاری حتی امکان رفت‌وآمد ساده را ندارند. همین مسئله دسترسی به درمان، آموزش و حتی خرید را دشوار کرده است.

یکی از مهم‌ترین فقدان‌ها در گورشون، مدرسه است. در خود روستا مدرسه ابتدایی هم وجود ندارد. بسیاری از کودکان یا اصلاً مدرسه نرفته‌اند یا تحصیلشان را خیلی زود رها کرده‌اند.

برای رفتن به مدرسه باید مسافت طولانی طی شود. سرویس لازم است و سرویس پول می‌خواهد. اما بیشتر خانواده‌ها درآمدی ندارند که هزینه سرویس بدهند. «پول نداریم، بچه‌ها نمی‌تونن برن.»

حتی آن‌هایی که به مدرسه می‌روند، با موانع دیگری روبه‌رو هستند: مشکل زبان. بسیاری از کودکان فارسی را به‌خوبی بلد نیستند و ارتباط با معلم برایشان دشوار است. این ناتوانی زبانی، احساس طردشدگی ایجاد می‌کند و انگیزه ادامه تحصیل را کاهش می‌دهد. دخترکی که کلاس هفتم است به سختی به سوالاتم جواب می دهد و نمی‌تواند به زبان فارسی منظورش را برساند. همین مکالمه ساده نشان می دهد چقدر کودکان و اهالی اینجا سخت زبان فارسی را می دانند.

 

ترک تحصیل؛ تصمیمی ناخواسته

در «گورشون» ترک تحصیل اغلب یک انتخاب نیست؛ اجبار است. خانواده‌ها میان نان شب و مدرسه، ناچارند یکی را انتخاب کنند. نتیجه‌ نسلی است که سوادش محدود می‌ماند و آینده‌اش به همان فقر امروز گره می‌خورد، فقری که نسل اندر نسل منتقل شده است. در این میان، دختران بیش از پسران از تحصیل بازمی‌مانند؛ چرا که خیلی زود وارد چرخه ازدواج می‌شوند.

یکی از تلخ‌ترین واقعیت‌های گورشون، بی‌شناسنامه بودن تعدادی از ساکنان است. زنانی که می‌گویند خودشان شناسنامه ندارند، کودکانی که هرگز ثبت نشده‌اند و خانواده‌هایی که سال‌هاست درگیر بروکراسی اداری‌اند.

«درخواست دادیم، نشد.» این جمله در گورشون زیاد شنیده می‌شود. بی‌شناسنامه بودن یعنی نداشتن یارانه، نداشتن بیمه، نداشتن امکان تحصیل رسمی و نداشتن دسترسی آسان به درمان. ازدواج‌های ثبت‌نشده، تولدهای ثبت‌نشده و نسل‌هایی که روی کاغذ وجود ندارند، زنجیره‌ای از محرومیت ایجاد کرده‌اند که شکستن آن آسان نیست.

 

کودک‌همسری؛ روایت یک واقعیت تلخ

در گورشون، کودک‌همسری پنهان نیست؛ آشکار است. دخترانی هستند که در ۱۱، ۱۲ یا ۱۳ سالگی ازدواج کرده‌اند. بعضی از آن‌ها هنوز نمی‌دانستند ازدواج دقیقاً چیست. یکی از دختران می‌گوید: «۱۳ سالم بود. دوست داشتم بازی کنم.» اما بازی خیلی زود جایش را به مسئولیت‌های سنگین داد؛ خانه‌داری، همسری و در مواردی مادری.

برخی از این دختران در ۱۴ یا ۱۵ سالگی اولین فرزندشان را به دنیا آورده‌اند. بدون آگاهی کافی، بدون آموزش بهداشتی و اغلب بدون مراقبت پزشکی مناسب. .دقیقا موضوع کودک همسری در این منطقه یک نمونه پررنگ است، دخترکانی که در کودکی وقتی هیچ شناختی از زندگی مشترک ندارند تن به ازدواج داده و خیلی هم زود بچه دار می شوند، کودکانی که هم کودک هستند، هم مادر و هم همسر.

 

ازدواج‌هایی که ثبت نمی‌شوند

بسیاری از ازدواج‌ها در «گورشون» ثبت رسمی ندارند. دفترخانه‌ای در دسترس نیست و پیگیری هم ساده نیست. نتیجه این وضعیت، زنانی است که از نظر قانونی پشتوانه‌ای ندارند و کودکانی که در سیستم رسمی کشور جایی ندارند. این بی‌ثبت‌بودن، در صورت طلاق یا فوت همسر، مشکلات را چند برابر می‌کند و بیشتر هم به دلیل نداشتن شناسنامه است. در روایت‌های اهالی، چندهمسری امری رایج است. مردانی که سه یا چهار همسر دارند و زنانی که یکی پس از دیگری وارد زندگی مرد می‌شوند. برخی زنان می‌گویند بعد از ازدواج، همسرشان زن دیگری گرفته و آن‌ها را طلاق داده است.

طلاق در این شرایط، به معنای بازگشت به فقر مطلق است. متاسفانه یکی از دلایل طلاق هم گرفتن زن پنجم است، وقتی مرد نمی تواند پنجمین ازدواج را داشته باشد یکی از زنان خود را طلاق می دهد.  زنانی که شغلی ندارند، حمایتی ندارند و گاهی با چند کودک تنها می‌مانند. در کنار دیوار زنی غمگین تکیه داده و از مرد سابقش شکایت دارد چشمانش اشک آلود می شود: «با ۴ تا بچه طلاقم داد.»

زنان گورشون بار سنگین فقر، بی‌هویتی و مسئولیت‌های خانوادگی را هم‌زمان به دوش می‌کشند. بسیاری از آن‌ها سواد ندارند، شغلی ندارند و دسترسی‌ به خدمات حمایتی محدود است. زندگی‌ آنها میان کپر، فرزندداری، کمبود غذا و نگرانی دائمی از آینده می‌گذرد. برخی زنان هم کار سوزن دوزی می کنند. یکسال تمام سوزن می زنند برای دوخت لباس، نتیجه اش هم می شود فقط ۲۰ تا نهایت ۳۰ میلیون تومان بابت یکسال کار.

 

درمان؛ فاصله تا نزدیک‌ترین پزشک

در «گورشون» مرکز درمانی وجود ندارد. برای ساده‌ترین بیماری باید مسافت طولانی طی شود. هزینه رفت‌وآمد، هزینه ویزیت و نبود وسیله نقلیه، درمان را به یک رؤیا تبدیل کرده است. زنان باردار در شرایط سختی زایمان می‌کنند. بیماری‌های مزمن گاهی بدون درمان رها می‌شوند. کاروان‌های سلامت که گاهی به منطقه می‌آیند، تنها روزنه امیدند؛ اما موقتی و محدود. زنی زیر چندین لایه پتوی فرسوده تب و لرز کرده و باردار است و هیچ راهی جز تحمل بیماری ندارد.  زنان روستا می گویند گاهی به دلیل نداشتن دسترسی به امکانات درمانی کودکان تلف می شوند.

 

شغل؛ «اینجا کاری نیست»

پاسخ به سؤال شغل در «گورشون» کوتاه است: «هیچی نیست.» بیکاری گسترده است و فرصت‌های اقتصادی تقریباً وجود ندارد. زمین کشاورزی نیست، صنعت نیست و بازار کار محدود است. بعضی مردان برای تأمین حداقل معیشت به ماهیگیری در دریا روی می‌آورند؛ کاری پرخطر، بدون تجهیزات ایمن و با درآمد ناچیز. برخی دیگر ناچار به کارهای غیررسمی و پرریسک می‌شوند.

اهالی از مرگ برخی نان‌آوران خانواده در این مسیرها می‌گویند؛ پدرانی که دیگر برنگشتند و خانواده‌هایی که بی‌سرپرست شدند. درآمد ناچیز، خطر بزرگ ناشی از شغل سوختبری یا شوتی است. خیلی‌ها کتمان می کنند ولی برخی راحت از سوختبری حرف می زنند. راننده یک خودروی سوخت بری که پشت وانت چندین بشکه آبی بنزین دارد، می گوید که  روی ماشینی که مال خودش نیست کار می کند و سوخت را به مرز می رساند. هربار انتقال  فقط ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارد. صاحب ماشین بابت تحویل هر بار سوخت ۵ میلیون می گیرد که ۵۰۰ هزار تومان باید به راننده بپردازد. این در حالی است که اغلب با سرعتی حدود ۱۸۰ کیلومتر می رانند و یک تصادف مساوی با مرگ است. تنها یک برخورد لازم است تا بنزین ماشین و راننده و هر آنچه و هر کس هست به هوا بفرستد و تمام. این‌جا درآمدها بسیار پایین است. پولی که گاهی حتی کفاف خوراک چند روز را نمی‌دهد. اما انتخاب دیگری هم وجود ندارد. خیلی از مردهای روستا بیکارند و زنانشان از نئشگی مردان دلی خون دارند، چرا که هر روز در حال مصرف موادی مانند ناس و شیشه، تریاک و گراس هستند و خیلی وقتها هم تحت تاثیر مواد مخدر شروع به داد و فریاد بر سر زنان و کودکان می کنند. مصرف مواد چنان هم مردانه نیست پسران از سنین نوجوانی به مصرف روی می آورند چرا که در این منطقه نه تفریحی دارند و نه امیدی.

 

سفره‌های ساده

غذای روزانه بسیاری از خانواده‌ها محدود به نان، لوبیا و گوجه است. گوشت و مرغ به ندرت در سفره‌ها دیده می‌شود. سوءتغذیه در میان کودکان نگران‌کننده است. کودکانی هستند که کفش ندارند و با پای برهنه در خاک و گرما راه می‌روند. همین کودکان، آینده «گورشون‌» هستند. در اینجا، کودکی کوتاه است. بازی‌ها زود تمام می‌شوند و مسئولیت‌ها زود شروع می‌شوند. دختران خیلی زود همسر می‌شوند و پسران خیلی زود وارد کارهای سخت می‌شوند. آینده برای بسیاری از آن‌ها مبهم است؛ نه به‌خاطر نخواستن، بلکه به‌خاطر نداشتن امکان انتخاب.

 

زندگی ادامه دارد

با همه این‌ها، زندگی در گورشون متوقف نشده است. مردم هنوز صبح بیدار می‌شوند، کارهای روزمره‌شان را انجام می‌دهند، بچه‌ها بازی می‌کنند و امیدهای کوچک‌شان را زنده نگه می‌دارند. اما فاصله میان گورشون و حداقل‌های یک زندگی معمولی، همچنان زیاد است. فاصله‌ای که فقط با گزارش و آمار پر نمی‌شود؛ فاصله‌ای که نیاز به دیده‌شدن، برنامه‌ریزی و اقدام دارد. گورشون فقط یک روستا نیست؛ تصویری است از واقعیتی که کمتر دیده می‌شود. جایی که کودکانش پیش از آنکه دانش‌آموز شوند، عروس می‌شوند و پیش از آنکه شهروند باشند، از هویت محروم می‌مانند. امروز اما همه اهالی روستا با شور و شوق به استقبال هلال احمری ها آمدند تا بسته های معیشتی بگیرند و برای گذاشتن تانکرهای آب و آب‌رسانی از طریق لوله گذاری به کپرها تشکر کنند. اینحا هنوز برق امید در چشمان اهالی دیده می شود.

 

نذر خدمت؛ امدادرسانی در جغرافیای تشنه

همزمان با تداوم محرومیت‌ها در روستاهای دورافتاده جنوب شرق کشور، جمعیت هلال احمر از طریق پویش «نذر خدمت» تلاش می‌کند بخشی از خلأهای مزمن مناطق درگیر تنش‌های آبی و تغییرات اقلیمی را جبران کند. این طرح که امسال وارد هشتمین سال اجرا شده، با تمرکز بر آبرسانی، درمان، آموزش و توانمندسازی اقتصادی، در ده‌ها شهرستان و روستای کشور، به‌ویژه در استان سیستان و بلوچستان، در حال اجراست.

دکتر جواد عزتی، رئیس سازمان داوطلبان جمعیت هلال احمر کشور، به روزنامه هفت صبح می‌گوید نذر خدمت بر مناطقی متمرکز است که بیشترین آسیب را از کم‌آبی و پیامدهای تغییرات اقلیمی دیده‌اند. به گفته او، این پویش چهار محور اصلی دارد؛ از اقدامات زیست‌محیطی و آبرسانی گرفته تا توزیع بسته‌های معیشتی، آموزش و توانمندسازی متناسب با شرایط هر منطقه و اجرای کاروان‌های سلامت.

در قالب این کاروان‌ها، پزشکان متخصص و فوق‌تخصص، پرستاران و نیروهای پیراپزشکی به مناطق هدف اعزام می‌شوند و خدمات ویزیت، غربالگری و پیگیری درمان بیماران را ارائه می‌دهند؛ مناطقی که به گفته عزتی، برخی از آن‌ها حتی دسترسی حداقلی به مراکز درمانی ندارند.

در کنار خدمات درمانی، سازمان داوطلبان هلال احمر از امسال طرح «خادم؛ خدمات داوطلبانه معتمدین محلی» را نیز با رویکرد اقتصاد محله‌محور آغاز کرده است؛ طرحی که با شناسایی ظرفیت‌های بومی و کمک خیرین، زمینه راه‌اندازی مشاغل خرد و کارگاه‌های کوچک را در مناطق هدف فراهم می‌کند.

در استان سیستان و بلوچستان، این اقدامات همزمان با پروژه‌های آبرسانی دنبال می‌شود. سیدمحمدمهدی سجادی، مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان، از بهره‌برداری طرح‌های آبرسانی با مشارکت خیرین خبر می‌دهد؛ طرح‌هایی که شامل تأمین تانکر و مخزن آب، لوله‌کشی، اتصالات و موتورپمپ برای انتقال آب به منازل روستاییان است. به گفته او، تاکنون آبرسانی در ۹۶ روستا از شهرستان‌های راسک، مهرستان، کنارک، زاهدان و مناطق تابعه اجرا شده است.

سجادی می‌گوید همزمان با اجرای آبرسانی، کاروان‌های سلامت نیز در مناطقی مانند قصرقند و روستای هیت فعال هستند و علاوه بر خدمات درمانی و غربالگری، آموزش‌های عمومی امداد و نجات، توانمندسازی جوانان و توزیع داروی رایگان را ارائه می‌دهند. در اجرای دو روزه «نذر خدمت ۸» در روستاهای کریم‌آباد و گورشون از منطقه پیشین، حدود سه هزار نفر تحت پوشش خدمات آبرسانی و حدود ۳۴۰۰ نفر از خدمات درمانی و غربالگری بهره‌مند شده‌اند؛ خدماتی که به گفته مسئولان هلال احمر، بخشی از نیازهای فوری مناطق کم‌برخوردار را پوشش می‌دهد، هرچند مشکلات این روستاها ریشه‌دارتر از آن است که با چند روز امدادرسانی به‌طور کامل برطرف شود.

modir

Recent Posts

گیاه زیبای مرگ‌آور

گیاهی که روزی برای زیبایی محوطه ویلاها کاشته شد، امروز به تهدیدی جدی برای جنگل‌های…

2 ساعت ago

تجاوز در قرار مجازی

پرونده شکایت دو خواهر نوجوان از پنج پسر جوان، که ابتدا با ادعای ربایش و…

2 ساعت ago

سوداگری آمریکا در غزه

در حالی که نوار غزه پس از سه سال جنگ بی‌امان، به تلی از خاکستر…

2 ساعت ago

قتل در شهرری

پرونده قتل پیرمرد ۷۸ ساله در شهرری، که در پی درگیری ناگهانی با همسایه‌اش با…

2 ساعت ago

بحرانی خاموش سوختگی

در حالی که ایران سالانه با ۳۰۰ هزار مورد سوختگی و مرگ سه هزار نفر…

2 ساعت ago

هشدار سیلاب‌های زمستانی

با نخستین موج بارش‌های زمستانی، بیش از ۴۳۱ شهر و روستا در ایران درگیر سیلاب…

2 ساعت ago