به گزارش سرمایه فردا،در شرایط کنونی، پرسش مهمی پیش روی ما قرار دارد: رسانهها چه نقش و کارکردی در تقویت همبستگی اجتماعی و تمدنی دارند؟ به نظر میرسد برای پاسخ دقیق به این پرسش، باید از یک چارچوب نظری بهره برد تا بتوان انسجام تحلیلی مناسبی به این بحث بخشید.
یکی از نظریههای برجسته و متقدم در زمینه کارکرد رسانهها، نظریه هارولد لاسول است. این نظریه میتواند بهعنوان یک چارچوب تحلیلی مؤثر، ما را در تبیین وظایف رسانهها در حفظ همبستگی اجتماعی و تمدنی یاری دهد.
لاسول سه کارکرد اصلی برای رسانهها قائل است:
این سه کارکرد میتواند جهتگیری مشخصی به بحث بدهد؛ بهویژه آنکه اکنون در موقعیتی قرار داریم که مسئله جنگ و رخدادهای ناشی از آن، نقشی اساسی در وضعیت عمومی جامعه ایفا میکند.
رسانه و نظارت بر محیط؛ اولین گام در بحران
یکی از مهمترین کارکردهایی که لاسول برای رسانهها قائل است، نظارت بر محیط است. به باور او، رسانهها با ارائه اطلاعات دقیق، معتبر و بههنگام، مخاطبان خود را در جریان آخرین تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی قرار میدهند. این نظارت، نقشی حیاتی در آگاهسازی عمومی دارد.
در شرایطی مانند وضعیت فعلی، که جامعه با بحرانهایی چون جنگ یا ناامنی مواجه است، رسانهها موظفاند در نخستین گام، شرح دقیق وقایع را ارائه داده و افکار عمومی را در جریان رخدادها قرار دهند. این وظیفه، یکی از بدیهیترین و بنیادیترین مسئولیتهای رسانههاست و غفلت از آن، میتواند به گسست اطلاعاتی و آسیبپذیری روانی جامعه منجر شود.
روایتسازی رسانهای و نقش آن در حفظ همبستگی اجتماعی
کارکرد دوم رسانهها از منظر نظریه لاسول، نقشی است که آنها در ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی ایفا میکنند.
لاسول بر این باور است که رسانهها، افزون بر نظارت بر محیط، با تولید و بازتاب روایتهای خاص از رخدادها و پدیدههای اجتماعی، میتوانند به شکلگیری، تقویت یا تضعیف انسجام اجتماعی کمک کنند. روایتهای درست، دقیق و مبتنی بر واقعیت، نقش مهمی در تقویت همبستگی دارند، در حالی که روایتهای ناقص، تحریفشده یا ناصواب، بهراحتی میتوانند این انسجام را مخدوش کرده و جامعه را دچار واگرایی کنند.
از کرونا تا جنگ؛ آزمونهای روایتمحور رسانه
برای درک بهتر این کارکرد، میتوان به تجربه رسانهها در مواجهه با پدیده کرونا اشاره کرد. بهنظر میرسد در آن برهه، رسانهها عملکرد قابل قبولی داشتند و توانستند با روایتسازی مناسب، نوعی انسجام عمومی ایجاد کنند. مردم با توصیههای رسانهای همراه شدند و در یک مسیر واحد، اقدام به رعایت پروتکلها و همکاری با نظام سلامت کردند.
در دوره اخیر جنگ نیز بهصورت نسبی، رسانهها عملکردی قابل دفاع از خود نشان دادهاند. البته نکته قابلتوجه این است که باید عملکرد رسانهها را نه بهصورت کلی، بلکه در سه بازه زمانی مشخص تحلیل کرد:
نمره مردودی رسانهها در آستانه جنگ
اگر سهگانهی کارکردهای لاسول را ـ شامل نظارت بر محیط، حفظ همبستگی اجتماعی و انتقال میراث فرهنگی ـ در این سه بازه زمانی اعمال کنیم، درمییابیم که رسانههای ما در دوره پیش از جنگ در کارکرد اطلاعرسانی و آمادهسازی افکار عمومی عملکرد موفقی نداشتند.
برخلاف رسانههای رژیم صهیونیستی که از مدتها قبل، افکار عمومی خود را با گفتمان جنگی آماده کرده بودند، رسانههای ما حتی پس از آغاز حمله نیز از بهکار بردن واژه “جنگ” ابا داشتند. در واقع، تا پیش از پخش پیام رهبر انقلاب در عصر جمعه و استفاده صریح ایشان از واژهی “جنگ”، این واژه در ادبیات رسانهای ما جایگاه روشنی نداشت.
این تأخیر در روایتسازی و ضعف در ادبیات رسانهای، نشان میدهد که رسانههای ما در انجام وظیفه اولیه خود یعنی “اطلاعرسانی بهموقع” در آستانه جنگ، نمره قابل قبولی دریافت نمیکنند. این کوتاهی نهتنها موجب بلاتکلیفی افکار عمومی شد، بلکه نشان داد رسانهها در مواجهه با بحرانهای امنیتی و راهبردی، همچنان دچار تردید و ضعف هستند.
*عملکرد رسانه در دوران جنگ؛ روایت نسبتا قابلقبول اما نه بینقص
اگر به عملکرد رسانهها در دوره دوازدهروزه جنگ اخیر نگاه کنیم، میتوان گفت که رسانههای ما در کارکرد نخست خود یعنی اطلاعرسانی، نمرهای نسبتاً قابل قبول دریافت میکنند. البته باید بر واژه “نسبتاً” تأکید شود، چراکه کیفیت عملکرد در همه موارد یکسان نبوده است.
رسانهها بهجای بهرهبرداری از ظرفیت رویدادهای اخیر برای تقویت گفتمان ملی، بار دیگر درگیر دوگانههای قدیمی و عقیم سیاسی و فرهنگی شدهاند؛ از جمله امتگرایی در برابر ایرانگرایی، یا انکار دستاوردهای میدان به بهانههای جناحی.
این وضعیت، نشاندهندهی فقدان یک راهبرد رسانهای هوشمند برای مرحله پس از بحران است. روایتهای جمعبندیشده از دوازده روز مقاومت، رشادت، همبستگی و حتی اندوههای ملی، میتوانست پایهگذار وحدتی عمیقتر شود؛ اما فقدان این روایتها، فرصت را به تهدید تبدیل کرده است.
ضرورت بازنگری در تلقی سنتی از رسانه
متأسفانه در فضای عمومی کشور، رسانه را صرفاً با نهادهایی همچون رسانه ملی یا رسانههای دولتی و سازمانمحور معادل میگیریم؛ گویی رسانه فقط آن چیزی است که از تلویزیون رسمی کشور پخش میشود.
اما این نگاه، در دوران جامعه شبکهای و سلطه رسانههای اجتماعی، دیگر کارآمد نیست. در این فضا، مفاهیم کلان قدرت، جای خود را به کنشگران خرد و تأثیرگذار دادهاند. به تعبیر فوکو، ساختار قدرت کلاسیک دیگر پاسخگوی تحلیل مناسبات در دوران مدرن نیست.
در عرصه رسانه نیز دقیقاً با همین تغییر مواجهیم. رسانهها دیگر صرفاً سازمانهای رسمی نیستند؛ بلکه مجموعهای گسترده از افراد، فعالان، تولیدکنندگان محتوا و شبکههای اجتماعی را دربرمیگیرند. بنابراین، برای تحلیل کارکرد رسانه در دوره جنگ، باید از این تلقی محدود عبور کرد.
ضعف روایتپردازی در دوران تعلیق جنگ
اگر از این منظر بازنگریشده به رسانه نگاه کنیم، باید گفت در دوره تعلیق جنگ (دوران پس از جنگ دوازده روزه) رسانههای ما در ارائه یک روایت دقیق، یکپارچه و راهبردی ناموفق عمل کردهاند.
انتظار این است که رسانهها در این مقطع، رخدادهای جنگ را به نحوی روایت کنند که انسجام اجتماعی موجود را حفظ کرده و آن را به افقی بلندتر بهنام “همبستگی تمدنی” سوق دهند. اما چنین چیزی مشاهده نمیشود. روایتهای پراکنده، گاه متضاد، و عاری از رویکرد هدفمند، مخاطب را سرگردان کرده است.
در واقع، باید اذعان کرد که ما در مقطع فعلی باید ابتدا همبستگی اجتماعی را حفظ کنیم و در گام بعدی، بهسوی همبستگی تمدنی حرکت کنیم. این هدف، بدون روایتپردازی دقیق، شفاف و هوشمندانه در رسانهها محقق نخواهد شد.
روایتسازی؛ وظیفهای فراتر از خبررسانی
ارسطو در رسالهی «فن شعر» خود، سه رویکرد روایی را برای مواجهه با رخدادها مطرح میکند: حماسی، تراژیک و کمدی. هر یک از این قالبها، کاربرد و جایگاه خاصی دارند. رسانهها نیز در برابر وقایع مهمی مانند جنگ، باید بدانند چه زمانی از رویکرد حماسی، چه زمانی از تراژدی، و چه زمانی از طنز استفاده کنند.
متأسفانه، بسیاری از فعالان رسانهای ما این مهارت را ندارند یا آن را بهدرستی بهکار نمیگیرند. درحالیکه دشمنان ما با دقت و مهارت بالا از این قالبهای روایی بهره میبرند.
برای نمونه، در ماجرای حضور خبرنگار خانم امامی در شبکه خبر که در میدان نبرد حضور پیدا کرد، شاهد یک روایت حماسی پرقدرت بودیم. این تصویر، در تضاد کامل با صحنهی فرار خبرنگار شبکه ایران اینترنشنال، میتوانست بهعنوان یک سرمایه روایی و رسانهای عظیم مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
ظرفیت مغفولمانده برای همافزایی اجتماعی
ما باید در نظر داشته باشیم که بخش قابلتوجهی از رخدادهای اخیر، دارای مؤلفههای زنانه و زنمحور بودهاند. از اتفاقات سال ۱۴۰۱ گرفته تا فضای رسانهای جنگ اخیر، زنان نقش مؤثری ایفا کردهاند. در همین چارچوب، تصویر خبرنگار زن ایرانی در خط مقدم، میتوانست مخاطب زن و دختر ایرانی را با خود همراه کند، آن هم در دورانی که کشور نیازمند انسجام و هویت جمعی است.
اما ضعف در روایتسازی، عدم درک موقعیت، و نداشتن رویکرد دقیق در استفاده از قالبهای بیانی، سبب شده تا بسیاری از این ظرفیتها هدر برود یا کماثر شود.
روایت در دوران جنگ؛ نسبتاً قابل قبول اما با خطاهایی قابل تأمل
در بررسی کارکرد رسانهها در سه مقطع “پیش از جنگ”، “در جریان جنگ” و “پس از جنگ”، باید گفت که در دوران جنگ اخیر دوازدهروزه، رسانههای داخلی عملکردی نسبتاً قابل قبول داشتند. اگر دو شاخص “بههنگام بودن” و “صحت روایت” را مدنظر قرار دهیم، نمره رسانهها در این مقطع مثبت ارزیابی میشود. البته از واژه «نسبتاً» استفاده میکنم، چرا که در برخی موارد، روایتهای رسانهای دچار اغراق یا اطلاعات نادرست شدند؛ مانند ماجرای سقوط جنگنده سوخو و ادعای اسارت خلبان زن، که بعدها شواهدی برای اثبات آن ارائه نشد.
چنین اشتباهاتی ممکن است در فضای احساسی جنگ قابل اغماض باشد، اما در دوران پس از جنگ، به شدت به اعتبار رسانه لطمه میزند. مخاطب، زمانی که روایت نادرستی را باور کرده و بعداً خلاف آن را میبیند، دچار تزلزل در اعتماد میشود و دیگر رسانه داخلی را مرجع نخواهد دانست.
اکنون که در دورهای میان جنگ و صلح، یا به عبارتی در “تعلیق جنگ” به سر میبریم، رسانههای ما دچار سردرگمی روایی هستند. نه تنها روایتی دقیق از آنچه رخ داده ارائه نمیدهند، بلکه بار دیگر گرفتار دوگانهسازیهای گذشته نظیر «امتگرایی» در برابر «ایرانگرایی» شدهاند. این نوع روایتها به جای تقویت همبستگی اجتماعی، آن را تضعیف میکنند. در حالی که رخدادهای دوازدهروزه میتوانستند بستری غنی برای ارائه روایتهایی منسجم، غرورآفرین و همبستهساز باشند، بسیاری از رسانهها از این ظرفیت غافل ماندند.
از منظر حفظ همبستگی اجتماعی، اگر مجدداً سه دوره زمانی را بررسی کنیم، عملکرد رسانهها در دوره پیش از جنگ بههیچوجه قابل قبول نیست. با اینکه رئیسجمهور وقت شعار “وفاق و همدلی” سر داد و شرایط اجتماعی اندکی بهبود یافت، اما رسانهها نتوانستند نقش مؤثری در ایجاد انسجام ایفا کنند.
از منظر سوم لوول یعنی انتقال میراث فرهنگی، رسانهها مسئول حفظ و انتقال ارزشهای ملی به نسلهای آیندهاند. پیش از جنگ، در این زمینه ناتوان عمل کردهاند و جوانان به جای اقتباس از ارزشهای داخلی، از مرجعیتهای فرهنگی بیگانه پیروی میکردند.
در دوره جنگ، شرایط متفاوت شد. رسانهها توانستند عملکردی نسبتاً موفق در انتقال ارزشها و ارائه روایتهای تمدنساز داشته باشند. اما سؤال اصلی این است: آیا در دوران پس از جنگ نیز میتوان این روایت را ادامه داد؟ تجربه دفاع مقدس و ضعف در انتقال مفاهیم آن به نسل جدید، نشاندهنده این است که اگر اقدامات مؤثری انجام نشود، روایت ما در آینده نیز با شکست مواجه خواهد شد.
تجربه بینالمللی و ضعف ما در روایتگری جهانی
نمونهای موفق از انتقال میراث فرهنگی را میتوان در روسیه دید. نبرد لنینگراد که حدود ۸۰ سال پیش رخ داد، هنوز از طریق موزهها و ابزارهای رسانهای به خوبی به نسلهای جدید منتقل میشود. اما در ایران، حتی درباره جنگ هشتساله نیز چنین سازوکاری وجود ندارد.
همچنین در سطح بینالمللی، روایت رسانههای ما از جنگ اخیر، بهمراتب ضعیفتر از رسانههای فلسطینی مانند حماس بود. موشکهای ایرانی در منطقه تأثیر عینی داشتند، اما رسانههای ما نتوانستند این واقعیت را به یک روایت مؤثر تبدیل کنند. فرصت بزرگی که میتوانست سرمایه اجتماعی و تمدنی برای ایران باشد، بهسادگی از دست رفت.
بهصورت خلاصه، اگر عملکرد رسانهها در سه کارکرد «اطلاعرسانی»، «همبستگی اجتماعی» و «انتقال میراث فرهنگی» در سه دوره زمانی بررسی شود، فقط در دوره جنگ میتوان نمرهای نسبتاً قابل قبول به آنها داد، آنهم فقط در سطح داخلی. در سطح جهان اسلام و بینالملل، عملکرد رسانههای ما ضعیف بوده است.
نبود سخنگویان مؤثر به زبانهای عربی و عبری، فقدان روایتگری بینالمللی و بیتوجهی به ظرفیتهای منطقهای نشان میدهد که دکترین ارتباطات بینالملل جمهوری اسلامی ایران نیازمند بازنگری جدی است. باید این ضعفها بازخوانی و اصلاح شود، چرا که همچنان فرصت برای بازیابی این سرمایه اجتماعی و تمدنی وجود دارد، به شرط آنکه به خود آییم.
نویسنده: محمدحسین هاشمیان، دانشیار دانشگاه باقرالعلوم(ع)
اخیرا ایران با دو حمله تروریستی در شمالغرب و جنوبشرق روبهرو شد؛ حوادثی که با…
در سالهای اخیر، اقتصاد ایران با یکی از عمیقترین شکافهای ساختاری خود مواجه شده است:…
ارزان فروشی نفت کشورمان سالانه ٢.۵ میلیارد دلار به درآمدهای ملی خسارت وارد میکند.
پس از سه سال وقفه، جشنواره جهانی فیلم فجر با انتصاب دبیر جدید و هدفگذاری…
در عصری که نهادهای جهانی برای حفظ صلح تأسیس شدهاند، سکوت شورای امنیت در برابر…
رهبر انقلاب در بیانی صریح، چالش اساسی جمهوری اسلامی ایران با قدرتهای جهانی را نه…